نظریه جهان مُثُل افلاطون به زبان ساده

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 1 янв 2025

Комментарии • 16

  • @masoudhosseini2744
    @masoudhosseini2744 13 дней назад +1

    بسیارسپاسگزارم عالی بود

  • @esmailmadanpour9672
    @esmailmadanpour9672 11 дней назад +1

    تشکر از زحماتتون 👏👏❤

    • @yazdanmansourian
      @yazdanmansourian  11 дней назад

      خواهش می کنم. خوشحالم مفید بوده است.

  • @Eghbal54
    @Eghbal54 5 дней назад +1

    🌺🌹درود بی پایان به🌷 🌻🌷 سپاسگزار از تلاشتان 🌺🌹

  • @MrMagood1382
    @MrMagood1382 14 дней назад

    درود بر شما

  • @MrMagood1382
    @MrMagood1382 14 дней назад +1

    ممنونم که در این ویدئو ها به موضوعات مورد علاقه ما می پردازید.
    در سال سوم دبیرستان از کتاب فلسفه تا کنون در دهه پنجم زندگی مفهوم مُثُل افلاطونی را نفهمیدم فقط به من گفتن صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

    • @yazdanmansourian
      @yazdanmansourian  14 дней назад +1

      خیلی ممنون از توجه شما. خوشحالم که این ویدئو برایتان مفید بوده است. همانطور که می دانید توضیحات کتابهای فلسفی معمولا پیچیده است و من در این کانال می کوشم راهی برای آشتی با فلسفه پیدا کنم و قدردان تشویق شما هستم.

    • @javidamerian9606
      @javidamerian9606 11 дней назад

      مهمل گوئی هم نمی تونه واژه مناسبی برای این مزخرفات باشه که شما سرهم‌بندی کردید.
      افلاطون مخالف دموکراسی بود و معتقد بود که مردم نفهم و بی شعور هستن و نظریه ی مُثُل می خواد با زبان الکن بگه که جهانی را که مردم می بینن، جهان سایه ها است و واقعی نیست و سرانجام یک نفر که فیلسوف است، متوجه این خطای انسان ها می شود و این فیلسوف است که می تواند مردم را به راه راست هدایت کند و از این رو افلاطون معتقد بود که حکومت باید در دست فیلسوفان باشد.
      بایستی استاد دانشگاهی که احمقی مثل این اقا را تربیت کرده و با پالان به بیرون از دانشگاه فرستاده از دانشگاه اخراج نمود.

  • @kamrannikoo7764
    @kamrannikoo7764 2 дня назад

    با درود. جالب اینجاست که بدانید، افلاطون و ارسطو هر دو طرفدار برده داری بودند!.

    • @yazdanmansourian
      @yazdanmansourian  2 дня назад

      درود بر شما. بله، افلاطون و ارسطو هر دو در آثار خود به نوعی از برده‌داری دفاع کرده‌اند. افلاطون در «جمهوریت» به طور غیرمستقیم به برده‌داری اشاره می‌کند و ارسطو در «سیاست» برده‌داری را جزء طبیعت انسانی می‌داند که البته هر دو اشتباه می‌کردند. به همین ترتیب، فیلسوفان دیگری نیز نظرات مشابهی داشتند. برای مثال، توماس آکویناس، فیلسوف قرون وسطی، برده‌داری را از نظر اخلاقی توجیه می‌کرد و بر این باور بود که برخی افراد ممکن است به دلیل گناه یا شرایط خاص به بردگی افتاده باشند. همچنین، جان لاک، که به عنوان یکی از بنیان‌گذاران فلسفه سیاسی مدرن شناخته می‌شود، در برخی آثار خود از برده‌داری به عنوان یک نهاد قانونی حمایت می‌کرد، هرچند بعدها نظراتش در مورد حقوق فردی و آزادی تکامل یافت.
      این مثال‌ها نشان می‌دهند که حتی فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ به مسائلی به گونه‌ای برخورد کرده‌اند که امروز بر اساس اصول حقوق بشر و برابری انسانی با آن مخالفیم و نظرشان را رد می‌کنیم. این موضوع نشان می‌دهد که دانش بشری همواره در حال رشد و تکامل است و آگاهی ما از مسائل اخلاقی و اجتماعی در طول زمان تغییر می‌کند. چه بسا آیندگان به برخی از مسائلی که امروز برای ما نرمال جلوه می‌کنند، مانند گوشتخواری، با شگفتی و خشم نگاه کنند و آن را به عنوان یک رفتار نادرست یا غیرانسانی ببینند. ما هنوز در مسیر درک بهتر از خود و جهان اطرافمان هستیم و این کاروان مسیر درازی در پیش دارد.

  • @alimirzamani979
    @alimirzamani979 13 дней назад +1

    Hello, first of all thank you for your good programs. Is the "Mosol" of Plato the same as the idea of nominalism of William of Occam, English philosopher. If I remember, he said pretty much the same thing. I am not familiar with the Mosol of Plato, but the idea seems to be the same.

    • @yazdanmansourian
      @yazdanmansourian  13 дней назад +2

      Thank you for your thoughtful comment. Plato’s theory of Forms or Ideas and William Ockham's nominalism are in some way similar and other ways different, though they address similar philosophical questions about universals and particulars.
      Plato argued that Forms are real and exist independently of the physical world. For him, these Forms are perfect, immutable archetypes, of which the things in our world are imperfect copies.
      In contrast, Ockham's nominalism denies the independent existence of universals outside the human mind. According to him, universals are merely names or mental constructs we use to group similar objects, but they have no reality outside our perception or language.
      So, while both thinkers address the nature of universals, Plato asserts their real existence in a higher metaphysical realm, while Ockham sees them as linguistic conveniences without any independent reality. They represent almost opposite ends of the philosophical spectrum on this topic. Once again, thanks for your attention to this topic.

    • @alimirzamani979
      @alimirzamani979 13 дней назад +1

      @@yazdanmansourian Thank you for your beautiful and clear respond. I really appreciate your time to answer my question. it's very clear to me know. Thanks!