- Видео 139
- Просмотров 28 164
چهارچشمه: فلسفه، ادبیات، ذهنآگاهی، روش پژوهش
Австралия
Добавлен 5 июл 2012
به کانال یوتیوب من خوش آمدید. در اینجا از تجربههایم در زمینههای مختلف صحبت میکنم. از کتابهایی که میخوانم، از پادکستهایی که میشنوم و از سفرهایی که گاه و بیگاه میروم. بیش از هر چیز دلبسته فلسفه، ادبیات و ذهنآگاهی هستم. گاهی هم به رویکرد کیفی در پژوهش میپردازم. در کار دانشگاهی علاوه بر تدریس در رشته علم اطلاعات و دانششناسی درباره سرشت فراغت تحقیق میکنم. بیشتر ویدئوها به زبان فارسی است، اما ویدئوهای انگلیسی هم دارم. ببخشید که درهم است!
Welcome to my RUclips channel! Here I talk about my personal experiences in various fields, from the books I read, the podcasts I listen to, and the trips I take from time to time. I am most interested in philosophy, literature, and mindfulness. Qualitative approaches to research are also among my scholarly interests. In my academic work, in addition to teaching in the fields of library and information science, I also research on the nature of leisure. Most of the videos are in Persian, but sometimes I record videos in English.
Welcome to my RUclips channel! Here I talk about my personal experiences in various fields, from the books I read, the podcasts I listen to, and the trips I take from time to time. I am most interested in philosophy, literature, and mindfulness. Qualitative approaches to research are also among my scholarly interests. In my academic work, in addition to teaching in the fields of library and information science, I also research on the nature of leisure. Most of the videos are in Persian, but sometimes I record videos in English.
پنج ضلعی مطالعه: مهارتهای مطالعه به زبان ساده
- گزیده خوانی (مطالعه متناسب و متعادل)
- پیوسته خوانی (مطالعه مستمر و منسجم)
- متنوع خوانی ( مطالعه مفرح و متنوع)
- آهسته خوانی ( مطالعه منتقدانه و موشکافانه)
- باز خوانی ( مطالعه مؤثر و مولد)
گزیده خوانی: مطالعه متناسب و متعادل
- با توجه به حجم انتشارات، گزیده خوانی ضرورتی ناگریز است.
- فراموش نکنیم هر کتابی ارزش یک بار خواندن را ندارد!
- افراد موفق «گزیده خوان» هستند و از «پرخوانی» پرهیز می کنند.
- مطالعه زمانی مؤثر است که با نیاز و توانایی ذهنی ما متناسب باشد.
- خواننده باید فرصتی را به تحلیل مطالب اختصاص دهد.
- افرادی در مطالعه موفقند که براساس معیارهایی مشخص به انتخاب بهترین منابع بپردازند.
پیوسته خوانی: مطالعه مستمر و منسجم
- مطالعه باید فرایندی جاری در روند روزانه زندگی باشد.
- خواندن زمانی مؤث...
- پیوسته خوانی (مطالعه مستمر و منسجم)
- متنوع خوانی ( مطالعه مفرح و متنوع)
- آهسته خوانی ( مطالعه منتقدانه و موشکافانه)
- باز خوانی ( مطالعه مؤثر و مولد)
گزیده خوانی: مطالعه متناسب و متعادل
- با توجه به حجم انتشارات، گزیده خوانی ضرورتی ناگریز است.
- فراموش نکنیم هر کتابی ارزش یک بار خواندن را ندارد!
- افراد موفق «گزیده خوان» هستند و از «پرخوانی» پرهیز می کنند.
- مطالعه زمانی مؤثر است که با نیاز و توانایی ذهنی ما متناسب باشد.
- خواننده باید فرصتی را به تحلیل مطالب اختصاص دهد.
- افرادی در مطالعه موفقند که براساس معیارهایی مشخص به انتخاب بهترین منابع بپردازند.
پیوسته خوانی: مطالعه مستمر و منسجم
- مطالعه باید فرایندی جاری در روند روزانه زندگی باشد.
- خواندن زمانی مؤث...
Просмотров: 91
Видео
فلسفه به زبان ساده: فلسفیدن و فلسفهورزی با یک فنجان چای
Просмотров 20015 часов назад
در این ویدئو، از تجربه نوشیدن چای بهعنوان مثالی برای تمرین فلسفهورزی استفاده کردهام. این انتخاب نه تنها به یک عمل روزمره و ساده اشاره دارد، بلکه به عنوان نقطه آغاز برای بررسی عمیقتر مفاهیم فلسفی مطرح میشود. نوشیدن چای، که در بسیاری از فرهنگها به عنوان یک لحظه آرامش و استراحت شناخته میشود، میتواند بهعنوان فرصتی برای تفکر و بازنگری در جنبههای مختلف زندگی در نظر گرفته شود. این کار، شکل...
شرح غار افلاطون به زبان ساده
Просмотров 16118 часов назад
افلاطون در کتاب جمهور، تمثیل یا استعاره غار را برای توضیح ماهیت حقیقت بیان میکند. او تصویری خیالی از گروهی از انسانها ارائه میدهد که از کودکی در یک غار به زنجیر کشیده شدهاند و تنها میتوانند دیوار مقابل خود را ببینند. پشت سر آنها آتشی روشن است و بین آتش و زندانیها، افرادی اشیائی را حمل میکنند که سایه آنها روی دیوار میافتد. زندانیها این سایهها را واقعیت میپندارند چون چیزی جز آن ندیده...
مهارت هدفگزینی و هدفگذاری
Просмотров 822 часа назад
مهارت هدفگزینی و هدفگذاری یکی از اساسیترین مهارتها برای دستیابی به موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای است. هدفگزینی موفق نیازمند شناخت دقیق از خواستهها و نیازهای فردی است و باید اهداف تعیینشده با ارزشها و اولویتهای فرد همخوانی داشته باشد. هدفگذاری فرآیند تعیین اهداف مشخص و قابل اندازهگیری است که فرد بهدنبال دستیابی به آنها میباشد. این فرآیند به فرد کمک میکند تا مسیر روشنی برای پیشرفت...
جشن یلدا: نماد پیروزی نور بر تاریکی
Просмотров 552 часа назад
جشن یلدا نماد پیروزی نور بر تاریکی است، چرا که از این شب به بعد، طول روزها شروع به افزایش میکند و شبها کوتاهتر میشوند. این تغییر در طبیعت، در فرهنگ ایران زمین به عنوان نشانهای از پیروزی روشنایی و امید بر ظلمت و ناامیدی شناخته میشود. جشن یلدا نه تنها یک جشن طبیعی است بلکه نمادی از امید، روشنایی و تجدید حیات است که به ما یادآوری میکند که پس از هر تاریکی، روشنایی دوباره بازخواهد گشت. من در ...
The Yalda Night: A Celebration of Light, Hope and Unity
Просмотров 452 часа назад
The Yalda Night a celebration to honour and celebrate the victory of light over darkness, life over death, hope over despair, and unity over division. Yalda night is the longest and darkest night of the year, which falls on 20 of December or 21, depending on whether the year is a leap year. But you may ask why this particular night was chosen for such a significant celebration? You can find the...
چرا هر انتخاب بهترین گزینه ممکن در زمان تصمیمگیری است؟
Просмотров 594 часа назад
هر انتخاب در لحظه تصمیمگیری بهترین گزینه به نظر میرسد زیرا بر اساس اطلاعات، دانش و شرایط موجود در آن زمان انجام میشود. ذهن انسان معمولاً تلاش میکند با ترکیب تجربههای گذشته، اولویتهای شخصی و ارزیابی احتمالات، تصمیمی بگیرد که بیشترین فایده یا کمترین ضرر را داشته باشد. عوامل زیر میتوانند این فرایند را توضیح دهند: دانش محدود: ما تنها بر اساس دانشی که در لحظه داریم تصمیم میگیریم. اگر اطلاعات...
تمرین توجه بیهدف برای تقویت تمرکز هدفمند
Просмотров 647 часов назад
در دنیای پرشتاب امروز، ذهن ما دائماً از یک موضوع به موضوع دیگر میپرد. این پراکندگی ذهنی نه تنها بهرهوری را کاهش میدهد، بلکه بر کیفیت زندگی نیز اثر منفی میگذارد. یکی از روشها برای مقابله با این چالش، تمرینی است که من بر آن نام «توجه بیهدف» میگذارم که به شکل غیرمستقیم به تقویت تمرکز هدفمند کمک میکند. توجه بیهدف به معنای مشاهده و تجربه محیط یا افکار بدون تلاش برای قضاوت یا تمرکز بر هدفی م...
زندگی جبر است یا اختیار: رواقیون میگویند ترکیبی از هر دو
Просмотров 1367 часов назад
رواقیون به مسئله جبر و اختیار نگاهی ترکیبی دارند. آنها معتقدند که جهان تحت قوانین طبیعی، علت و معلول، و نظمی عقلانی اداره میشود که به آن لوگوس میگویند. این بدان معناست که بسیاری از وقایع خارج از کنترل ما هستند و بر اساس اصولی اجتنابناپذیر رخ میدهند. این بخش از جهان را میتوان جبردانست. اما تمام داستان نیست و ما در وجوهی از زندگی اختیار داریم و قادر به انتخاب هستیم. رواقیون بر این باورند که...
هنر افلاطون در پیوند میان پویایی هراکلیتوسی با پایداری پارمنیدسی
Просмотров 527 часов назад
مجادله میان فلسفه هراکلیتوس و پارمنیدس دو دیدگاه متضاد درباره هستی را به نمایش میگذارد. هراکلیتوس تغییر و دگرگونی را جوهره جهان میداند. به باور او، همه چیز در حرکت است و هیچچیز ثابت نمیماند. او که مدافع فلسفه حرکت بود، جهان را همچون رودخانهای تصور میکند که جریان مداوم آن، لحظهای یکسان باقی نمیماند. تضاد و پویایی، از نظر او، بنیان واقعیت است. در مقابل، پارمنیدس به ثبات و وحدت هستی باور د...
پدیدارشناسی مدیتیشن: ده مقوله مفهومی
Просмотров 1507 часов назад
من با لنز پدیدارشناسی به تجربه مدیتیشن نگاه کردم و به این ده مقوله رسیدم: نافرمانی از روزمرگی آشتی با اکنون آگاهی بدنمند توجه بیهدف استقرار در بدن تماشای ذهن گشودگی به احساسات آگاهی استعلایی تجربه تعلیق آشتی با خویش
بهترین شغل در صنعت سینما
Просмотров 517 часов назад
من اگر روزی میخواستم شغلی در صنعت سینما پیدا کنم، میخواستم یا فیلمبردار باشم یا صدابردار. چون میخواهم در جایگاه یک ناظر بیطرف قرار بگیرم. در موقعیت یک شاهد خاموش. کسی که میبیند و میشنود، بی آنکه داوری کند یا در روایت دخالتی داشته باشد. تا به حال فکر کردید که به عنوان یک فیلمبردار، شما در جایگاهی قرار میگیرید که همه چیز را میبینید، اما خودتان در صحنه دخالتی ندارید. بله البته که شما - ب...
نظریه جهان مُثُل افلاطون به زبان ساده
Просмотров 6237 часов назад
در این ویدئو درباره جهان مُثُل افلاطون صحبت کردم همراه با چند مثال. در پایان هم به کاربردهای این نظریه در زندگی امروز اشاره کردم. افلاطون بر این باور بود که جهان مادی تنها بازتابی ناقص از دنیای ایدههاست. طبق این نظریه، تمام اشیاء و موجودات در دنیای مادی نسخهای از ایدههای کامل و بینقص هستند که در جهان مجرد وجود دارند. با استفاده از چند مثال ساده توضیح میدهم که چگونه این ایدهها در زندگی روز...
عدم سرچشمه وجود است
Просмотров 8312 часов назад
این عدم خود چه مبارک جایست که مددهای وجود از عدمست همه دلها نگران سوی عدم این عدم نیست که باغ ارمست این همه لشکر اندیشه دل ز سپاهان عدم یک علمست ز تو تا غیب هزاران سالست چو روی از ره دل یک قدمست (مولانا)
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
Просмотров 4912 часов назад
گردون نِگَری ز قدِّ فرسودهٔ ماست جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست (خیام)
هراکلیتوس به زبان ساده: فلسفه حرکت، تغییر و لوگوس | جهان در جریان دائمی
Просмотров 19812 часов назад
هراکلیتوس به زبان ساده: فلسفه حرکت، تغییر و لوگوس | جهان در جریان دائمی
پدیدارشناسیِ خواندن: نگاهی پدیدارشناختی به فرایند مطالعه
Просмотров 19612 часов назад
پدیدارشناسیِ خواندن: نگاهی پدیدارشناختی به فرایند مطالعه
سهگانه هگل: تز، آنتیتز و سنتز | دیالکتیک هگلی به زبان ساده
Просмотров 2,3 тыс.12 часов назад
سهگانه هگل: تز، آنتیتز و سنتز | دیالکتیک هگلی به زبان ساده
اقدام پژوهی چیست و چگونه انجام میشود؟
Просмотров 4216 часов назад
اقدام پژوهی چیست و چگونه انجام میشود؟
مفهوم «زمان» در سهراهی فیزیک، فلسفه و فهم
Просмотров 87016 часов назад
مفهوم «زمان» در سهراهی فیزیک، فلسفه و فهم
هشت خطای متداول در مواجهه با نظریهها
Просмотров 9719 часов назад
هشت خطای متداول در مواجهه با نظریهها
درود بر شما
درود و سپاس فراوان
🌞🙏🌞
درود و سپاس فراوان
درود بر شما.آیا واقعا چای هست یا ما در توهم بودن آن به توافق رسیده ایم.اینم یک سوال دیگه.
عالی بود. این یکی از پرسشهای پربار است زیرا می تواند زمینه ساز کلی بحث و گفتگو شود. زنده باد
انشای جالبی بود. ما هم حیوانات خانگی داریم و به خوبی میدانم که حیوانات، چه انرژی مثبتی به انسان میدهند . راستی چرا ناماش را یاغی گذاشتید؟🙂
ممنون از شما. وقتی به خانه ما آمد نامش یاغی بود. از قضا این نام تناقض اساسی با شخصیت او دارد. بسیار سر به زیر و حرف گوش کن است و این بر جذابیت این نام برایش می افزاید. ماهیت پارادوکسیکال دارد.
باسلام..پای استدلالیان چوبین بود/پای چوبین سخت بی تمکین بود...مولوی میگوید با صغرا کبرا چیدن به حقیقت واقعی نمیرسیم بلکه در میدان واقعی پس از تمرینات کافی برای شکست دادن حریف باید از تمام نیرو وتجربه ودانش تا آخرین نفس تلا ش کرد شاید شکست های اولیه مقدمه پیروزی بعدی باشد.نه اینکه خارج از گودبه طرف مقابل بگوئیم لنگش کن.کوتاه سخن این همه ترقیات وپیشرفت ها دنیا نتیجه جدیت وکوشش وآزمون وخطا ورقابت سالم ودر نهایت خدمت به بشریت است. محمودباستانی
آقای باستانی عزیز، ممنون از شما و سپاس از توجهی که به این موضوع داشتید. بله درست میفرمایید و همانطور که اشاره کردید، مولوی با این بیت به ما یادآوری میکند که تنها با تکیه بر استدلال و نظریه نمیتوان به حقیقت رسید. عقل لازم است اما کافی نیست. پاسکال هم همین را میگفت که قلب استدلالی دارد که عقل نمیفهمد. در نهایت ما به ترکیبی از عقل و عشق نیاز داریم. به قول حافظ: حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است، کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد. ضمن اینکه پیشرفتهای بشری نیز دقیقاً از همین مسیر آزمون و خطا و رقابت سالم به دست آمده است. سپاس از شما که این نگاه و نگرش را به اشتراک گذاشتید.
دکتر چرایی نوشیدن چایی یا هدف از چای نوشیدن هم میشه بگی بخشی از فلسفه چایی نوشیدن هست؟
بله، قطعاً چرایی و هدف از چای نوشیدن میتواند بخشی اساسی از فلسفه نوشیدن چای باشد. فلسفه همیشه به دنبال پرسش از چراییها و معنای پشت اعمال روزمره است. آیا چای مینوشیم برای لذت؟ برای آرامش؟ برای برقراری ارتباط با دیگران؟ یا شاید هم برای تأمل و تفکر؟ این پرسشها ما را به سوی تفکر عمیقتر درباره عادتها و انتخابهای روزمرهمان هدایت میکنند و نشان میدهند که حتی سادهترین کارها، مانند نوشیدن چای، میتوانند باری از عمق و معنا داشته باشند. من در ویدئو این پرسش مهم را فراموش کردم، و از شما بابت یادآوری آن سپاسگزارم. زنده باد
@yazdanmansourian سپاس استاد عزیز 🌷🌷
دکتر فکر کنم mostamar درسته😅😅
به گمانم همین باشد 😂
مرسی استاد گرانقدر ❤❤
خواهش میکنم و ممنون از لطف شما
سلام بسیار عالی .
درود و سپاس فراوان
سپاسگزارم. فوقالعاده عالی بود. فکر میکنم این راهکارِ خوب و مفید شما مانند هر هدفِ متعالی دیگری، فهمیدناش و پذیرفتن اش از انجام دادن و پیگیریاش آسانتر باشد. اگرچه باید در عادتورزی، اهتمام کنیم تا به طور خودکار این سبکِ خوبِ مطالعه را اجرا کنیم. به نظرم میرسد که برای اجرای درست و دقیق و کارآمدِ هر یک از اضلاعِ این هدفِ سودمند، مانند انجام هر کارِ دیگری نیاز به ابزارهای مناسب است. یک اقدام که من سالها است در خیال خود به عنوان یک آرزو پروردهام که اگر امکان وقوع مییافت، تصور میکنم میتوانست برای اجرای ضلع اول و دومِ طرحِ شما ابزار مفیدی باشد، این است که هر انسانِ کتابخوان و فرهیخته و اهل مطالعهای همچون خود شما، از بین همه کتابهایی که خوانده است، یک لیستِ شاملِ تنها ۵ کتاب را که به نظرش مهمترین و مفیدترین و ضروریترین کتابهایی استند که میتوان خواندنشان را به دیگران توصیه کرد، به دوستداران کتاب معرفی میکرد. به این ترتیب با دانستنِ حتمیترین توصیههای فرهیختگان، هر کس از بین این لیستها برای خود ۵ کتاب میتوانست برگزیند و تعهد کند که حتماً آنها را بخواند و با احتمالی زیاد، مطمئن باشد که وقت خود را صرفِ خواندنِ بهترینها کرده و با کمترین هزینهٔ زمانی، بهترین پیشنهادها را در اختیار گرفته است. چون میگویند اگر وقتی که برای جستجو و یافتن و انتخابِ یک کتابِ خوب صرف میکنید از زمانِ مطالعهٔ آن کتاب هم بیشتر باشد، اما درست به هدف بزنید، ارزشاش را دارد و فایدههای مطالعهٔ آن کتابِ درست و مناسب برای شما، آن وقتِ جستجو را جبران خواهد کرد.
یک ذره مثال ها به نظرم اون جریان دیالکتیکرو نداشت بعضیاشون. اما درک ممنون از توضیحاتتون
درود بر شما و سپاس فراوان. بله خودم هم وقتی چند روز بعد ویدئو را دیدم متوجه شدم که مثالهای بهتری هم بود که موقع ضبط به ذهنم نرسید. نمی دانم چه رازی در چشمی دوربین نهفته است که آدم را مرعوب میکند. حتی دوربینی که متعلق به خودمان است و هر وقت بخواهیم می توانیم آن را متوقف کنیم. من همچنان با نوشتن راحت تر هستم. شاید در آینده ویدئویی درباره این موضوع بسازم. باز هم ممنون از توجه شما
چقدر به زیبایی غار افلاطون رو شرح دادید، با ویدیوهاتون فلسفه رو میشه بهتر درک کرد، خیلی مفید بود، سپاسگزارم از زحماتتون 🙏🙏
درود و سپاس فراوان. قدردان تشویق شما هستم.
خیلی مثال تمرینی خوبی بود. لطفا باز هم در آینده مثال های دیگری بکار ببرید. کاربردی و آموزنده هستند.متشکر از شما
درود و سپاس فراوان. قدردان تشویق شما هستم و امیدوارم بتوانم در آینده به موارد دیگری در این زمینه بپردازم.
متشکر از زحمات شما. دو روز پیش با صفحه شما آشنا شدم و مشتاقانه از آموزه های شما استفاده می کنم. واقعا در این سردرگمی اطلاعات و منابع جای چون شمایی خالی بود.@@yazdanmansourian
ببخشید قربان ، من یکم با این تعاریف از نظر علمی مشکل دارم! ببینید بقول جناب تقی کیمیایی پروفسور و جراح مغز و اعصاب ، همه کاره بدن ما مغز ماست و تمام انچه ما در دنیا میبینیم و تفسیر میکنیم در این موجود ۱.۵ کیلوگرمی تولید میشود و ما نرون هایی داریم که چشایی بویایی و شنوایی و….غیره را به مغز ما میرسانند و بعد از تفسیر آنها ما ( خود مغز!) آنها را میفهمیم! خوب حالا مشکل من! وقتی ما وجودمونو به چهار طبقه تقسیم میکنیم انگار از قسمتهای متفاوت بدن صحبت میکنیم و متوجه نیستیم که همه این طبقات فقط در این موجود ۱.۵ کیلوگرمی وجود دارد و اگر ما مثلا الزایمر بگیریم و قسمت وسیعی از مغز مان را از دست بدیم ، نه بو میماند نه حس نه مزه نه فکر نه اینده و نه گذشته و نه حتی «ضمیر»! بله در داخل خود مغز ما قسمتهایی داریم که این فرمایشات شمارا «دی کد » میکنن ولی آنها هم در داخل مغز شما هستند! خوب حالا میفرمایید که اینهمه اظهار فضل کردی که چی بگی؟! ۱- بدن ما یکپارچه است و فکر ذهن آگاهی من ضمیر نداره و همه آنها زاییده مغز ماست! ۲- با این طبقه بندی ، انسان خودش را چندتا فرض میکنه و مغز خودشو پردازنده بی اختیار!😟 ۳- ناظری در بیرون مغز که شاهد رفتار ماست که لابد میشود نام انرا خدا گذاشت در صورتی که خود آن ناظر هم در مغز ماست!
💐درودتان 🙏❣ با سپاس از کانال خوب تان 🙏❤
درود و سپاس فراوان
Thanks for your interesting philosophic arguments.
You're welcome. I am glad to hear that you have found these topics interesting.
صداهایی درپخش برنامه به گوش می رسندکه توجه شنونده را از چهارچشمه به انحراف می کشندایا پخش این صداها الزامی است؟
شرمنده بابت کیفیت نامناسب صدا. راستش هر چه میگردم منشاء این تق تق در زمینه را پیدا نمی کنم. جز من کسی در اتاق نیست و من هم بی حرکت روی صندلی نشسته ام. با هدفون و بدون هدفون هم امتحان کردم و مشکل حل نشد. اگر دوستان فنی این کامنت را می خوانند لطفا راهنمایی کنند که راه حل چیست. من از نرم افزار زوم استفاده می کنم. نرم افزارهای دیگر را هم امتحان کردم و هر یک مشکل داشته. زوم از همه بهتر است و فقط همین مسئله را دارد که در جستجوی یافتن راه حلی برایش هستم. سپاس
زبان از تشکر و قدردانی از شما الکن و قاصر است که به این موضوع بسیار مهم عالم انسان می پردازید
شما لطف دارید و قدردان محبت شما هستم. درود و سپاس فراوان
چگونه میتوانیم پایه گوارایی در چای های گوناگون را بسنجیم؟
یکی از بهترین پرسشها در این زمینه همین است. زنده باد
درود بر شما، و سپاس از برنامه های نو و تازه تان، در شکلی چکیده! @@yazdanmansourian
سلام بسیار عالی و آموزنده بود لطفا بازهم به تدریس بپردازید❤
سلام و سپاس فراوان، تشویق شما برای استمرار در این کار به من دلگرمی میبخشد و قدردان لطفتان هستم.
ممنون. در تایید توصیه جنابعالی کتاب دکتر هوی کرل بسیار عالی منو با پدیدار شناسی آشنا کرد. تا حالا 4 بار خوندمش و هر بار بیشتر لذت بردم.
درود بر شما، چه عالی. خوشحالم که شما هم تجربه مشابهی از این کتاب داشتید. یکی از دلایل پر بار بودنش این است که نویسنده از یک سو استاد فلسفه است و از سوی دیگر تجربه زیسته خودش را از بیماری نوشته. ترکیب این دو به نتیجه درخشانی منجر شده است.
ممنونم.سودمند بود.
خواهش میکنم. خوشحالم مفید بوده است.
سپاس
با سپاس.از قدیم گفتن شنونده باید عاقل باشه.
جان کلام هرمنوتیک همین است. زنده باد
تشکر از زحماتتون 👏👏❤
خواهش می کنم. خوشحالم مفید بوده است.
شاید باورتون نشه ولی صدای آزار دهنده تق تق که هر از گاه شنیده میشد روی ویدیو که انگار کسی با خودکار به میز میکوبه خیلی ناخوشایند بود
حق دارید. این مسئله به کیفیت ویدئو آسیب زده است. متاسفانه منشا آن را پیدا نمی کنم و اخیرا در چند ویدئو ایجاد شده در حالی که در اتاقی که آن را ضبط می کنم هیچکس جز من نیست و من هم ثابت و بی حرکت نشستم. من این ویدئوها را با زوم ضبط میکنم. شاید باید از نرم افزار دیگری استفاده کنم. در مجموع شرمنده بابت کیفیت نامناسب.
ممنون. پس از عمری بالاخره این سه مفهوم را دریافتم 🎉
درود بر شما، خوشحالم که مفید بوده است.
اگر بنا به فرض نا درست زمین دو گردش به دور خود و به دور خورشید را نداشته باشد و نسبت به خورشید ثات به ماند زمان هم معنی و مفهوم خود را از دست می دهد
به نکته جالبی اشاره کردید. زنده باد. مفهوم زمان بر اساس مشاهده تغییرات و حرکتها در جهان شکل گرفته است، مثل چرخش زمین به دور خود (روز و شب) و به دور خورشید (سال). اگر این حرکات متوقف شوند، شیوه اندازهگیری زمان همانطور که میشناسیم از بین میرود، اما زمان به عنوان یک بُعد از واقعیت همچنان وجود دارد، حتی اگر دیگر قابل اندازهگیری نباشد. شاید بتوان گفت که مفهوم زمان برای ما وابسته به تغییرات در محیط است.
سلام.لطفا از فلسفه متافیزیک و فلسفه ذهن و فلسفه علم هم مطالب بگذارید
درود بر شما، بله حتما این موارد را به فهرست کارهای آتی اضافه می کنم.
تشکر@@yazdanmansourian
زمان این لاطائلات بپایان رسیده
درود بر شما. صراحت کلامتان را تحسین میکنم. زنده باد. تاریخ فلسفه یکی از موضوعات مورد علاقه من و دوستانم و دراین کانال است و با مرور اندیشه های پیشین در صدد یادگیری هستیم فارغ از اینکه از دیدگاههای هر یک از این فیلسوفان چه استفاده یا سوء استفاده در تاریخ شده است. به هر حال اینها همه بخشی از میراث بشری است. خوب یا بد بخشی از تاریخ است. نتیجه برِآیند آنها ما را به جایی که اکنون هستیم رسانده است. بیتردید میتوانیم به هر کدام هم نگاه انتقادی داشته باشیم. خیلی پر حرفی نکنم. شرمنده که این موضوع به نظرتان مفید نیامده است. به قول حافظ: چگونه سر ز خجالت بر آورم بر دوست که خدمتی به سزا بر نیامد از دستم.
چرخه در ادبیات به یک چیز یا روند تکرار شونده در یک ساحت در زمان های متفاوت گفته میشود .اگر درست گفته ام با استفاده در این تفسیر شما تفاوت دارد.
درود بر شما، بله برداشت شما از مفهوم چرخه در ادبیات درست است؛ چرخه به معنای یک روند تکرارشونده در یک ساحت خاص در زمانهای مختلف است. در چرخه هرمنوتیکی، مفهوم چرخه به معنای حرکت تکرارشونده نیست، بلکه به فرآیندی دینامیک اشاره دارد که در آن فهم از طریق تعامل بین کل و جزء شکل میگیرد. این چرخه به ما امکان میدهد با هر بار بازگشت به متن یا موضوع، از منظر جدیدی به آن نگاه کنیم و فهم عمیقتری به دست آوریم.
با سلام، با اینکه برام سخته سعی میکنم بفارسی سوالم را بنویسم. ما ایرانی ها چرا باید به این مفاهیم فلسفی که از افکار دیگران، بیشتر غربی ها نشئه گرفته اهمیت دهیم؟ دانستن این افکار و مفاهیم چه فایده ای برای ما ایرانی ها دارد؟ خوب شما ممکن است بگویید که دانستن اینها فهم ما و جهان بینی مارا افزایش میدهند و ما به اصطلاح روشن فکر خواهیم شد. البته بنده نزدیک به پنجاه سال است که در آمریکا تحصیل و کار و زندگی کرده ام و چون رشته تحصیلی ام فیزیک بوده به فلسفه هم علاقه خاصی پیدا کردم و سعی کردم مطالعاتی در کل فلسفه و افکار فلاسفه غربی و همینطور کمی در قلاسفه ایرانی مانند ابو علی سینا، سهره وردی، ملاصدرا داشته باشو. ولی الان که خودم را در ذهنم با یک ایرانی که در یک شهر کوچک در ایران زنگی معمولی دارد و با اشعار مولوی و حافظ و سعدی، عطارو دیگر فرهیختگان زندگی کرده و چیزی در مورد کانت و اسپینوزا و هایدگر نمیداند مقایسه میکنم احساس میکنم اون شخص با ندانستن این افکار زندگی پایین تری از بنده ندارد. منظورم از پایین تر همان ریچ به انگلیسی نه به معنای پول بیشتر ریچ به معنای ارزش بالاتر. شما چه فکر میکنید؟ دانستن این افکار واقعا در زندگی ما چه نفعی دارد. نمدانم توانستم منظورم را خوب تشریع کنم. ممنون اگر در این مورد صحبتی ارائه کنید اگر زحمتی نباشد. با تشکر.
بشر امروز با مجموعه سازمان های بین المللی با نام هایی دهان پرکن و اسطوره نما نسبت به تمدن های باستانی نه تنها پیشرفتی نکرده کلی هم پسرفت و افول کرده اسرائیل و کل سیاست های داخلی و خارجیش تمام ادعاهای پیشرفت اجتماعی و تعامل بین المللی رو نیست و نابود می کنه
درود مجدد، به چه نکته خوبی اشاره کردید. سیاست در دنیای معاصر به قدری پیچیده است که نمیتوان با یک نظریه خاص، مانند نظریه هگل یا هر چارچوب فکری دیگری، به تمام پرسشها پاسخ داد. هر پدیدهای باید در بستر گستردهتر تاریخی و با در نظر گرفتن تحولات طولانیمدت بررسی شود. تاریخ نشان داده است که پیشرفت و افول به شکل خطی رخ نمیدهند و نیازمند تحلیلهای چندجانبه و عمیق هستند. برای درک پیچیدگی پیشرفت و افول، میتوان به دوران رنسانس در اروپا اشاره کرد. پس از سقوط امپراتوری روم، بسیاری این دوره را آغاز «عصر تاریکی» دانستند، اما در همین دوران زمینههای علمی و فلسفی مهمی شکل گرفت که بعدها در رنسانس به اوج رسید. این مثال نشان میدهد که تحولات تاریخی را نباید بهصورت مقطعی یا تکبعدی قضاوت کرد. پیشرفت و افول در طول تاریخ معمولاً به شکلی چرخهای و با تعامل عوامل مختلف رخ میدهند و نیازمند بررسی در یک بازه زمانی وسیعتر هستند. من یک ویدئو دیگر در این کانال دارم درباره کاستی های نظریه ها و آنجا توضیح می دهم که یک نظریه به تنهایی نمی تواند از تمام پیچیدگیهای یک رخداد تاریخی و سیاسی پرده بردارد. خیلی هنر کند وجهی از واقعیت را برای ما توضیح می دهد و ما به آن می گوییم توان نظریه. باز هم سپاس از طرح این نکات سودمند که به روشن شدن موضوع کمک می کند. زنده باد
در مثالتون سنتز = تز (ولی با یک توجیه سرسرکی) سنتز که نمیتونه تز باشه درین صورت باید آنتی تز رو از معادله حذف کنین که درون صورت هم باز سنتزی اتفاق نیفتاده
درود بر شما، ناصر عزیز، سنتز به طور دقیق برابر با تز نیست، بلکه نتیجه تعامل تز و آنتیتز است. اگر آنتیتز را حذف کنیم، روند دیالکتیکی متوقف میشود و سنتزی رخ نمیدهد. برای توضیح بیشتر، به این مثال توجه کنید: فرض کنید تز این است که «انسانها ذاتاً خودخواه هستند»، و آنتیتز این باشد که «انسانها ذاتاً نوعدوست هستند». سنتز در اینجا میتواند ایدهای باشد که این دو دیدگاه را در خود جای دهد؛ مثلاً «انسانها در شرایط خاص خودخواه یا نوعدوست رفتار میکنند». در این مثال، سنتز یک دیدگاه جدید است که از تنش میان تز و آنتیتز زاده میشود و آنها را در سطحی بالاتر بازتعریف میکند، نه اینکه بهطور کامل جایگزین تز شود. ممنون از مشارکت در این بحث. زنده باد
فوقالعاده زیبا بود. مرسی.
درود و سپاس فراوان
تز و آنتی تز دو مفهوم مخالف همند یا به عبارتی سیاه و سفیدن ، چیز و پادچیزن ، با هم ناسازگار و غیرقابل جمعند ، تطور و فرگشت هیچگونه سنتزی اتفاق نمیفته ، انباشت تغییرات بسیار ناچیز باعث میشه وقتی به مبدا مینگریم تفاوت و سنتز میبینیم ولی نسبت به گذشته ای نزدیک سنتزی نمیبینیم ، اینکه حتما برای هر تزی شما آنتی تزی در نظر میگیرین نادرسته ، شمولیت نداره ز
با درودی دوباره، دیدگاه شما درباره ناسازگاری تز و آنتیتز به عنوان مفاهیمی متضاد قابل تأمل است، اما در چارچوب دیالکتیک هگلی، هدف از طرح این تضادها صرفاً ایستادن بر تضاد نیست، بلکه حرکت به سمت سنتز به عنوان مرحلهای بالاتر است. سنتز الزاماً یک آشتی کامل یا انباشت ساده نیست، بلکه نتیجه تنشی است که میان تز و آنتیتز ایجاد میشود و به سطحی جدید از درک یا واقعیت میانجامد. ضمنا همیشه نمیتوان برای هر تزی آنتیتزی تعریف کرد؛ چرا که دیالکتیک هگل یک روش تحلیلی است، نه یک قانون جهانشمول. همچنین، تفاوتهایی که در طول زمان مشاهده میشوند، گاه به دلیل انباشت تغییرات جزئی و گاه نتیجه مواجهه مستقیم تضادها هستند. بنابراین، سنتز در هر شرایطی ممکن است به شکلی متفاوت ظاهر شود و نباید آن را صرفاً به معنای ترکیب ساده یا تکامل خطی در نظر گرفت.
Hello and thank you! Can we extend the meaning and use of the word Hermeneutic to more than the theory and methodology of interpretation of text and relate it to any change in our outlook, for example think of the circle of invention of machine, or mechanical or electrical systems. As technology progress and becomes more sophisticated, we see a circle of hermeneutic process, where the same idea basically viewed and interpreted differently for an inventor to come up with a new design and improved version. What do you think about that? This can even be extended to any philosophical thinking, can it?
Thank you for your thoughtful comment. While the term hermeneutic traditionally refers to the interpretation of texts, especially in philosophy and the humanities, it can indeed be extended to other areas, like technological development. In the case of invention, as you mentioned, we can think of the process as a form of interpretation where each iteration or improvement of a machine or system is a reinterpretation of the original idea, viewed through the lens of advancing knowledge and new perspectives. Just as in hermeneutics, where understanding evolves through a circular process of revisiting and reinterpreting, technological progress often involves revisiting and refining old ideas to create something new or more efficient. This cyclical process of reinterpretation isn't limited to texts but can also apply to inventions, designs, and even philosophical ideas. Extending this idea to philosophical thinking makes sense as well. Many philosophical concepts evolve over time, with each new thinker offering a new interpretation or application of earlier ideas, much like how inventions evolve through successive stages of refinement. In this broader sense, hermeneutics could be seen as a dynamic process of reinterpretation and evolution in various fields, not just in the interpretation of written texts.
@@yazdanmansourian Thank you very much for your detail and complete respond. I appreciate your kind and informative answer.
استاد امکان اینکه پیش فرض اقای انییشتین نادرست بوده باشه ایا چراکه پارامتر بنیادین بعداز طول عرض و ارتفاع بایست ذهنیت ناظر هوشمند فرض شود. بنابراین زمان یک پارامتر ذهنی محسوب میشود بنابراین چگونه بعنوان پارامتر بنیادی فیزیکال محاسبه میشود.ایا بنابراین پیشفرض درست طول عرض ارتفاع و حافظه ناظر کارکرد تبیین گزارش را از تجربه نحوه برخورد با همه پدیده خواهد گشت.باسپاس
با سلام و سپاس، پرسش شما درباره جایگاه ذهنیت ناظر در تعریف زمان و پیشفرضهای بنیادی نظریه انیشتین بسیار جالب است. نظریه نسبیت انیشتین، زمان را بهعنوان یک بُعد در کنار ابعاد فضایی (طول، عرض و ارتفاع) در نظر میگیرد، اما این مفهوم زمان بر اساس اندازهگیریهای فیزیکی و نسبی بودن آن نسبت به ناظر و چارچوب مرجع تعریف شده است. اگر زمان را صرفاً بهعنوان یک پارامتر ذهنی ببینیم، آنگاه نقش آن در معادلات فیزیکی بهچالش کشیده میشود، زیرا این معادلات بر مبنای اندازهگیریهای عینی و قابل تکرار شکل گرفتهاند. با این حال، این دیدگاه که ذهنیت ناظر و حافظه او در تجربه و تفسیر زمان نقش دارد، میتواند برای فهم پدیدههایی مانند ادراک ذهنی زمان یا فلسفه فیزیک مفید باشد. پیشنهاد میشود که این دو رویکرد (فیزیکی و ذهنی) را مکمل یکدیگر بدانیم؛ فیزیک به بررسی زمان از منظر قوانین جهانشمول میپردازد، در حالی که ذهنیت ناظر نقش مهمی در تجربه و درک این قوانین دارد.
استاد گرامی بادرود، آیا رژیمی مانند جمهوری!!!!اسلامی پارادوکس (نقیض نما) جامعه ایران است؟ شوخی نیست، یک پرسش است.
درود بر شما، بله، متوجه جدی بودن کامنت شما هستم. در پاسخ نخست باید اشاره کنم که پارادوکس در درون یک پدیده یا مفهوم وجود دارد و نه در مقایسه با چیز دیگری. بنابراین، برای صورتبندی این مسئله شاید بهتر باشد که بگوییم آیا این حکومت در درون خود دچار پارادوکس است. به عبارت دیگر، کدام بخشهای ساختار آن اساساً پارادوکسیکال هستند و برخی از اجزای موجود در آن چگونه یکدیگر را نقض میکنند. گاهی اوقات، علاوه بر ساختار، پارادوکس در عمل نیز مشاهده میشود. برای مثال، میتوان به تضادهای موجود میان آرمانهای روز اول واقعیتهای امروز اشاره کرد، یا بررسی کرد که تا چه میزان میان گفتار و رفتار مسئولان تضاد وجود دارد. بنابراین، این تضادها میتوانند در سطوح ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و غیره دیده شوند.
@yazdanmansourian استاد بادرود، من کلیت ایران را! بعنوان پدیده درنظر گرفتم که این رژیم هم بخشی از آن پدیده بزرگ باشد،؛ بنظرمیرسد حضرتعالی رادیکال تر ودرست تر ازمن ، رژیم را از کلیت ایران تفکیک کردید . البته باید با کمی تردیدویاازروی ناچاری رژیم اسلامی را " پدیده" بنامیم؛ چون بقول کانت : آنچه آزادانه وداوطلبانه خودرا به معرض آزمون خِرد نگذارد الی الابد صاحب ارجی نخواهد بود..، وقابل برسی هم نیست . وما، اظهر من الشمس می بینیم که بسباری از جهات این وبال گردن عمداًخودرا نهان میدارد و....
سپاس
درود فراوان
, ممنونم
خواهش میکنم. خوشحالم که این مطلب مفید بوده.
چرا سه؟
پرسش خوبی است. نظریه تز، آنتیتز و سنتز هگل سه قسمتی است زیرا این فرآیند دیالکتیکی بهمنظور توضیح تکامل و پیشرفت مفاهیم و پدیدهها طراحی شده است. هر مرحله بهطور خاص نقش خود را ایفا میکند و بهصورت متوالی به مرحله بعدی میرسد. گرچه این فرآیند سهقسمتی است، اما در عمل بهصورت چرخهای است که از یک نقطه شروع میشود و با ترکیب و تحول به مراحل جدیدی وارد میشود، بهطوریکه هیچگاه بهطور قطعی به پایان نمیرسد.
به نظرشماخلاصه فرمایشات جناب هگل چه ارتباطی با عدد سه دارد؟
من دیگر هدفی ندارم. نمیدانم این خوب است یا بد. چه توصیه ای میفرمایید؟
درود بر شما، داشتن یا نداشتن هدف لزوماً مسئله اصلی نیست. آنچه واقعاً اهمیت دارد، رابطهای است که ما با اهداف خود داریم و چگونگی مواجهه ما با آنها. مهمتر از رسیدن به یک هدف مشخص، این است که چرا آن هدف را دنبال میکنیم و چگونه در این مسیر حرکت میکنیم. اگر هدفهایمان با ارزشها و باورهای درونیمان همراستا باشند، آنگاه فرآیند دستیابی به آنها میتواند معنادار و رضایتبخش باشد. در واقع، نگرش و شیوهی مواجهه با اهداف است که تاثیر عمیقتری بر تجربهی ما از زندگی دارد. ویدئویی در این زمینه تهیه و تقدیم می کنم.
با درود بر شما. لطفا در باره فلسفه رواقیگری بیشتر صحبت کنید
درود بر شما، بله در صدد تولید آن هستم. خوشحالم که این موضوع برای شما و دوستان دیگر جالب بوده است. زنده باد
زمان با عقل و منطق توجیح پذیر است در غیر اینصورت زمان وجود ندارد معلوم نیست کی جهان تشکیل شده و کی به پایان میرسد برای جانداران و حیوانات زمان وجود ندارد.
درود بر شما، زمان یکی از مفاهیم پیچیده است که هم از دیدگاه فلسفی و هم از دیدگاه علمی تفسیرهای مختلفی دارد. در علم فیزیک، زمان بهعنوان یک بُعد اساسی در کنار ابعاد فضایی (طول، عرض و ارتفاع) در نظر گرفته میشود و بهویژه در نظریه نسبیت انیشتین بهعنوان یک پارامتر بنیادی برای توصیف حرکت و تغییرات در فضا-زمان استفاده میشود. در این چارچوب، زمان وابسته به ناظر و شرایط خاص آن است و این به این معنا نیست که زمان بهطور مطلق وجود ندارد، بلکه بهگونهای نسبی و وابسته به سرعت و گرانش درک میشود. اما در بعد فلسفی، زمان بهطور گستردهتر مورد بحث قرار میگیرد. برخی از فلسفهها مانند فلسفه کانت زمان را بهعنوان یک قالب ذهنی برای درک و سازماندهی تجربیات میبینند، نه یک واقعیت مستقل از ذهن انسان. در این دیدگاه، زمان وجود ندارد مگر اینکه آن را از طریق تجربه و درک عقلانی خود درک کنیم. از سوی دیگر، برخی از دیدگاهها میگویند که جانداران و حیوانات هم نوعی درک از زمان دارند، حتی اگر این درک بهطور کامل مشابه انسانها نباشد. بسیاری از موجودات زنده در چرخههای طبیعی مانند شب و روز، فصول، و سایر تغییرات محیطی تنظیم میشوند که بهنوعی نشاندهنده درک آنان از زمان است. بنابراین، زمان نه تنها از نظر علمی یک مفهوم قابل اندازهگیری است، بلکه از نظر فلسفی نیز بستگی به نحوه درک و شناخت انسانها و موجودات زنده دارد. زمان در این معنا بهعنوان یک فرآیند تغییر و تحول درک میشود که ممکن است بهطور متفاوت در موجودات مختلف تجربه شود.
@yazdanmansourian حیوانات درک عقلانی از زمان ندارند بلکه بصورت غریزی بدنشان نسبت به تغییرات زمان مثل روز و شب و فصول واکنش نشان میدهندبرای مثال خرسها در زمستان به خواب زمستانی میروند چرا؟ بخاطر اینکه بدنشان نسبت به تغییرات اب و هوا واکنش نشان میدهد و کم تحرک میشوند و نهایتا به خواب میرود، اما اگر همان خرس را در زمستان انتفال بدهیم به مناطق گرم دیگر به خواب نمیرود این در مورد انسان هم هست در گذشته که برق و و امکانات رفاهی اکنون نبود انسانها در زمستان کم تحرک و غیر فعال میشدند
بسیار خوب جامع .لطفا در باره مفهوم پدیده توضیح بدید ممنون
با سلام و سپاس، مفهوم پدیده، به طور کلی، به هر چیزی اطلاق میشود که در تجربه یا مشاهده انسانها قرار میگیرد. این میتواند شامل تمامی اتفاقات، اشیاء، یا فرآیندهایی باشد که ما از طریق حواس خود یا حتی ابزارهای علمی آنها را درک و بررسی میکنیم. پدیدهها در واقع همان چیزی هستند که بهعنوان واقعیتهای قابل مشاهده و قابل تحلیل در دنیای اطراف ما تجربه میشوند. در فلسفه، مفهوم پدیده بهویژه در مکتبهای مختلف مانند ایدهآلیسم و پدیدارشناسی مورد بحث قرار گرفته است. برای مثال، در فلسفه کانت، پدیدهها بهعنوان آن چیزی که ما از دنیای بیرونی تجربه میکنیم، اما بهصورت فیلتر شده و محدود از طریق چارچوبهای ذهنی و حسی ما هستند، تعریف میشوند. به عبارت دیگر، پدیدهها بهطور کامل و مستقل از ذهن و مشاهدهگر وجود ندارند و تحت تأثیر نحوه درک و تفسیر ما قرار دارند. در پدیدارشناسی هوسرل نیز، پدیده به چیزی گفته میشود که بهطور مستقیم در تجربه انسانی حضور دارد و از طریق آن تجربه، معنا پیدا میکند. این رویکرد به بررسی نحوه درک انسانها از پدیدهها و چگونگی ساخت معنای آنها در ذهن میپردازد. بهطور کلی، پدیدهها آنچیزی هستند که در دنیای مادی و ذهنی به چشم میآیند و ما آنها را از طریق فرآیندهای مختلف شناختی، حسی و عقلانی تجربه و تحلیل میکنیم.
بسیار سپاسگزار از ویدیوهای مفیدتان. ایا پادکستی صوتی دارید؟
درود بر شما، من در همین یوتیوب هم تازه کار هستم و در حال یادگیری الفبای تولید محتوا به شکل خود آموز. اگر پیشرفتی در این زمینه به دست آورم حتما به فکر تولید پادکست هم خواهم بود. ممنون از شما
اسلام هم همین رو میگه بهنقل از امام صادق علیهالسلام: زندگی نه جبر کامل هست و نه اختیار کامل، بلکه امری بین این دو هست
درود بر شما، بله درست می فرمایید. این موضوع در بسیاری از مکاتب فکری و فلسفی دنیا مطرح شده است. فقط از آنجا که فیلسوفان رواقی در 2500 سال پیش این موضوع را صورت بندی کرده بودند از نظر تاریخی تقدم زمانی محسوب می شود. وگرنه حقیقت در همه زمان ها و همه مکان ها همیشه درخشان و قابل احترام است. سپاس از مشارکت دراین بحث.
سلام. اگر فردی بدون اینکه خودش بخواهد، در اتاقی محبوس شود، آیا میتواند از اختیار صحبت کند؟ مثلاً بگوید امشب به جای تخت، روی زمین میخوابم و نتیجه بگیرد که من مختارم؟ درواقع آیا درست است که این فرد در دل این جبر تحمیلی دم از اختیار بزند؟ حکایت ما انسانها و این جهان نیز همینگونه است، ما به اختیار خود به این جهان نیامدهایم و اصولاً از همان ابتدا اختیار از ما سلب شده است. پس به نظر من صحبت از اختیار در این جهان بیمعناست.
نکتهی بسیار ظریفی را مطرح کردید، و توجه شما به این که چگونه اختیار و جبر در زندگی ما به هم تنیده شدهاند، نشان از نگاه عمیق شما به مسئله دارد. مثال اتاق محبوس نیز بهخوبی این پیوند پیچیده را به تصویر میکشد و بستر مناسبی برای تأمل در باب معنای اختیار فراهم میکند. شاید بتوان گفت که اختیار، حتی در دل شرایطی که در ظاهر کاملاً جبری به نظر میرسند، همچنان معنا و نقش خود را حفظ میکند. فردی که در اتاقی محبوس شده، ممکن است نتواند کنترل کاملی بر محیط یا سرنوشت خود داشته باشد، اما او همچنان در مورد افکار خود و حتی نوع نگاهش به این وضعیت، انتخابهایی دارد. برای مثال، او میتواند تصمیم بگیرد که چگونه با این شرایط کنار بیاید: آیا خود را غرق در ناامیدی کند، یا تلاش کند از این زمان برای تأمل استفاده کند؟ این موضوع به تفاوت تجربهی افراد در شرایط مشابه اشاره دارد. دو نفر ممکن است در شرایطی یکسان قرار گیرند، اما میزان رنج یا آرامشی که تجربه میکنند، بسته به انتخابهایشان متفاوت خواهد بود. یکی ممکن است این وضعیت را فرصتی برای تقویت دروننگری بداند، در حالی که دیگری آن را صرفاً مصیبتی غیرقابلتحمل ببیند. این تفاوت، نشاندهندهی حضور اختیار در دل محدودیتهاست. زندگی انسان نیز ماهیتی مشابه دارد. هرچند بسیاری از جنبههای زندگی ما، مانند تولد، مرگ یا قوانین طبیعت، از کنترل ما خارجاند، اما آنچه ما را متمایز میکند، توانایی انتخاب در نحوهی برخورد با این محدودیتهاست. میتوان گفت که معنای حقیقی اختیار، نه در نفی جبر، بلکه در نوع مواجههی ما با آن آشکار میشود. از این رو، مشارکت شما در این بحث، با مطرح کردن چنین نکتهی عمیقی، ارزشمند است. درود بر نگاه تیزبین و اندیشهی ژرف شما.
@yazdanmansourian سپاس استاد گرامی. به نظرتان استفاده از هوش مصنوعی در اینگونه مباحث مفید است یا خیر.