وقتی در خانواده ای مذهبی و خرافاتی بزرگ می شویم، هر چه می آموزیم در مورد ترس است. وقتی بزرگ می شویم منفی فکر می کنیم و فقط به جهنم و چیزهای بد فکر می کنیم. این فرهنگ غم انگیز ماست.
وقتی ما بر اساس آنچه یاد گرفتیم افکاررو به دو صورت منفی و مثبت تقسیم بندی می کنیم ..و در نتیجه افکار مثبت مارو مست میکنه و افکار منفی موجب تنش میشه و ما بهش واکنش نشون میدیم....که این کار به مرور باعث زیاد شدن افکار مزاحم و ناخواسته میشه...و کم کم به وسواس فکری تبدیل میشه...پس برای رهایی اول این که باید بدونید شما افکاری که میاد و میره نیستید و شما کسی هستین که به این افکار آگاه هستین ...پس آگاهانه به افکارتون آگاه باشید ..و افکار رو بدو خوب نکنید به عنوان یک فرد بی طرف شاهد افکار باشین و به افکار به هیچ وجه واکنش هیجانی نشون ندید...هر فکری چه مثبت و چه منفی حق بالا امدن دارن...پس وقتی افکار میان بالا در آرامش فضا رو باز کنین یعنی بهشون اجازه بودن بدین تا خودشون برن نه این که بخوایین به زور افکار رو بیرون کنید...در آسمان خدا هم کبوتر اجازه پرواز داره و هم لاشخور و خدا نمیگه چون لاشخور زشت هست حق پرواز نداره..پس ما هم باید اجازه بدیم همه افکار بیان و عبور کنن و جاری بشن...و خودشون پاک بشن...در مورد تنش این که چون شما به طور ناخودا گاه در برابر بالا آمدن افکار به ظاهر منفی مقاومت میکنید که نیان بالا در نتیجه دچار تنش میشن و یا این که سعی دارین افکار رو کنترل کنین که بهتر بشن و این هم باعث تنش و افت انرژی میشه..یا بعضی وقتها با افکار میجنگیم و ستیزه میکنیم که این هم باعث تنش میشه..پس به طور خلاصه نه قضاوت افکار..نه جنگ با افکار ..نه مقاومت در برابر افکار ..نه کنترل افکار..فقط پذیرش افکار همان گونه که هستن...افکار بر شما قدرتی ندارن ولی وقتی دچار بازی قضاوت افکار جنگ با افکار و مقاومت و کنترل میشین ..افکار شما رو در خودش غرق میکنه...ولی پذیرش اونها آگاهنه و اجازه جاری بودنشون افکار رو بی قدرت پاک و خنثی میکنه.....البته به نظر بنده🌺یک بار به خودتون بگید افکار آزاد هستن آزادانه بیان و برن...همین عهد با خود موجب فرو کش کردن افکار میشه🌺و دقت کنین آن چیزی را که ما در درون و بیرون خود نمی پذیریم به صورت افکار مزاحم تکرار شونده میان سراغمون....پس پذیرش آنچه در درون و برون هست همان طوری که هست بدون قضاوت خود 🌺 هر چیزی که ناخوشایند می دونید وقتی در دامنه پذیرش شما قرار بگیره خود با خود از زندگی شما پاک میشه ....پذیرش نه به معنای این که این فکر درست هست...پذیرش یعنی این که در این لحظه میپذیرم که چنین فکری اومده بالا ..پس با آن نمی جنگم و ان را قضاوت نمی کنم و به این فکر اجازه میدم آن چنان که امده عبور کنه و بره 💚🌼💚🌼💚
تو عمرم نشنیده بودم از کسی سنش و بپرسند اینطوری جواب بده دکتر یادش رفت بپرسه از کدام تیمارستان زنگ می زنه البته اگر می پرسید جواب می داد تیمارستان ما بین لس آنجلس و نیو یورگ
قشنگ ترین فیلم هلاکویی
وای خیلی خوب بود 😂😂
وقتی در خانواده ای مذهبی و خرافاتی بزرگ می شویم، هر چه می آموزیم در مورد ترس است. وقتی بزرگ می شویم منفی فکر می کنیم و فقط به جهنم و چیزهای بد فکر می کنیم. این فرهنگ غم انگیز ماست.
وقتی ما بر اساس آنچه یاد گرفتیم افکاررو به دو صورت منفی و مثبت تقسیم بندی می کنیم ..و در نتیجه افکار مثبت مارو مست میکنه و افکار منفی موجب تنش میشه و ما بهش واکنش نشون میدیم....که این کار به مرور باعث زیاد شدن افکار مزاحم و ناخواسته میشه...و کم کم به وسواس فکری تبدیل میشه...پس برای رهایی اول این که باید بدونید شما افکاری که میاد و میره نیستید و شما کسی هستین که به این افکار آگاه هستین ...پس آگاهانه به افکارتون آگاه باشید ..و افکار رو بدو خوب نکنید به عنوان یک فرد بی طرف شاهد افکار باشین و به افکار به هیچ وجه واکنش هیجانی نشون ندید...هر فکری چه مثبت و چه منفی حق بالا امدن دارن...پس وقتی افکار میان بالا در آرامش فضا رو باز کنین یعنی بهشون اجازه بودن بدین تا خودشون برن نه این که بخوایین به زور افکار رو بیرون کنید...در آسمان خدا هم کبوتر اجازه پرواز داره و هم لاشخور و خدا نمیگه چون لاشخور زشت هست حق پرواز نداره..پس ما هم باید اجازه بدیم همه افکار بیان و عبور کنن و جاری بشن...و خودشون پاک بشن...در مورد تنش این که چون شما به طور ناخودا گاه در برابر بالا آمدن افکار به ظاهر منفی مقاومت میکنید که نیان بالا در نتیجه دچار تنش میشن و یا این که سعی دارین افکار رو کنترل کنین که بهتر بشن و این هم باعث تنش و افت انرژی میشه..یا بعضی وقتها با افکار میجنگیم و ستیزه میکنیم که این هم باعث تنش میشه..پس به طور خلاصه نه قضاوت افکار..نه جنگ با افکار ..نه مقاومت در برابر افکار ..نه کنترل افکار..فقط پذیرش افکار همان گونه که هستن...افکار بر شما قدرتی ندارن ولی وقتی دچار بازی قضاوت افکار جنگ با افکار و مقاومت و کنترل میشین ..افکار شما رو در خودش غرق میکنه...ولی پذیرش اونها آگاهنه و اجازه جاری بودنشون افکار رو بی قدرت پاک و خنثی میکنه.....البته به نظر بنده🌺یک بار به خودتون بگید افکار آزاد هستن آزادانه بیان و برن...همین عهد با خود موجب فرو کش کردن افکار میشه🌺و دقت کنین آن چیزی را که ما در درون و بیرون خود نمی پذیریم به صورت افکار مزاحم تکرار شونده میان سراغمون....پس پذیرش آنچه در درون و برون هست همان طوری که هست بدون قضاوت خود 🌺 هر چیزی که ناخوشایند می دونید وقتی در دامنه پذیرش شما قرار بگیره خود با خود از زندگی شما پاک میشه ....پذیرش نه به معنای این که این فکر درست هست...پذیرش یعنی این که در این لحظه میپذیرم که چنین فکری اومده بالا ..پس با آن نمی جنگم و ان را قضاوت نمی کنم و به این فکر اجازه میدم آن چنان که امده عبور کنه و بره 💚🌼💚🌼💚
Thinky ❤
Nice
25تا 30😂😂
کاش وقت داشتن کمی از دوران کودکیش می گفت و نقشی که وقایع اتفاق افتاده در ایجاد این مشکل داشته اند
چند سالت هست ؟ما بین 25تا 30 هستم😳😳😳
می شه لطف کنی مثل آدم جواب بدی، بله 29 هستم
…
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
منم همین کامنت رو نوشتم
من بدبخت هم این کابوس رو دارم ..وحشتانکه دوستان چیزایی ناخوداگاه به ذهن میاد که مایه شرم و ترس میشه ..خیلی خیلی عذاب اوره
من راهکار ش'بلدم
اولین باره میشنوم کسی رنج سنی رو بگه من هم بین یک تا سی هستم😅
when somebady don,t want say his age ,it is samething wrang with him
سنش رو هم نمیخواد بگه، توقع خوب شدن داره
تو عمرم نشنیده بودم از کسی سنش و بپرسند اینطوری جواب بده دکتر یادش رفت بپرسه از کدام تیمارستان زنگ می زنه البته اگر می پرسید جواب می داد تیمارستان ما بین لس آنجلس و نیو یورگ
😂😂😂
چن سالته ? بین بیست و پنج تا سی 😂😂
اینجوری نگین ذهنش اذیتش میکنه