راز رهایی از رنج وجودی

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 27 авг 2024
  • چند سال پیش مشق پریشانی نوشتم درباره قانون بقای رنج. روایتی بود از سرگشتگی ذهنی بی‌خانمان. تقلایی بی‌فرجام برای معنا بخشیدن به بی‌معنایی زندگی. گمان می‌کردم رنج وجودی - مثل ماده و انرژی - از میان نمی‌رود، فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود. پس باید حضورش را به رسمیت بشناسیم و برایش معنایی بیابیم. به تازگی نادرستی آن باور برایم روشن شد. به بی‌خبری خودم خندیدم و از رنج‌های بیهوده‌ای که کشیدم حسرت خوردم. البته خوشحالم که آن روز تاکید کردم که تشبیه رنج به ماده و انرژی چیزی بیش از یک استعاره نیست و استعاره هم همیشه نابسنده است.
    رنج پایان‌پذیر است و نقطه پایان آن آگاهی از حضور رنج است. کسی که بتواند چهره رنج وجودی خویش را به روشنی ببیند و ریشه آن را به درستی بشناسد، بر آن چیره می‌شود. بی‌آنکه با آن بسوزد و بسازد. حتی بی‌آنکه بکوشد برایش معنایی بیابد.
    در استعاره‌ای دیگر - که امیدوارم کمی بهتر از آن استعاره قدیمی باشد - اگر رنج را به تاریکی تشبیه کنیم، آنگاه آگاهی نور است. نوری که حضورش برای پیروزی بر تاریکی کافی‌ست. وجود نور، عدم تاریکی‌ست. مهم نیست آن تاریکی چه قدمت و سابقه‌ای دارد. به محض تابش نور، ناپدید می‌شود.
    ضمناً باید بر دو نکته تاکید کنم. نخست آنکه رنجی که می‌گویم، نه درد است، نه زحمت است، نه مشقت است و نه مرارت. هر یک از این مفاهیم تعاریف متفاوتی دارد. مثلاً فرق است میان درد با رنج. درد می‌تواند جسمی یا روانی باشد. می‌تواند موقتی یا مزمن باشد. می‌تواند سبک یا سنگین باشد. اما بروز درد همیشه به معنای حضور رنج نیست. چه بسا درد حاضر و رنج غایب باشد. مثلاً کسی که برای سلامتی خود ورزش می‌کند، آگاهانه تن خویش را به تحمل درد وادار می‌کند، اما رنج نمی‌کشد.
    رنج روایت دیگری دارد. وجودش خیلی آشکار نیست. شکل و شمایل مرموزی دارد. با سایه سرد و سنگینش در زمینه زندگی مستتر است. البته می‌تواند - مثل درد - گذرا یا مزمن باشد. می‌تواند سبک یا سنگین باشد، می‌تواند فردی یا جمعی باشد و می‌توان آن را به انواع مختلف تقسیم کرد. دوم اینکه از میان انواع رنج‌ها، منظورم «رنج وجودی» است. همان حس غریبی که در مکتب اگزیستانسیالیسم به آن «هراس یا اضطراب وجودی» می‌گویند. همان که اروین یالوم آن را به چهار دغدغه غایی تقسیم می کند: هراس از مرگ، آزادی انتخاب، تنهایی، و پوچی.
    آن دم که آدمی خود را بی‌پناه و پرتاب شده به این جهان می‌یابد. وقتی که نمی‌داند چگونه باید بر پوچی زندگی پیروز شود. نمی‌داند ز «پوچ جهان» به کدام «هیچ» دلخوش باشد. بنابراین، رنجی که محصول همنشینی احساساتی نظیر تنهایی، سرخوردگی، ناامیدی، حسرت، حسادت، ترس، افسوس و سایر اعضا طایفه تشویش است.
    رهایی از این رنج با آموختن هنر «آگاهی از حضور رنج» ممکن است. هنر ظریفی که می‌توان بر آن نام «رنجْ آگاهی» گذاشت. این آگاهی نه از جنس اطلاع است و نه از جنس دانش. حتی خرد هم نیست. ماهیت دیگری‌ دارد. جایی بیرون از ذهن است. ذهن نمی‌تواند آن را بفهمد. نمی‌تواند آن را توصیف کند. این آگاهی به معنا دانستن بی‌واسطه است. دانستن بدنمند. مثلاً وقتی در یک صبح سرد زمستانی در خیابان قدم می‌زنیم، با تمام وجود از حضور سرما آگاهیم. بی‌آنکه این سرما دیدنی، شنیدنی، چشیدنی، بوئیدنی یا قابل لمس باشد. نیازی برای اثبات وجودش نیست. با هزار برهان هم نمی‌توان حضور سرما را انکار کرد. سرما هست و ما از آن آگاهیم. حالا من در یک اتاق گرم بنشینم و صد صفحه در وصف سرما سخن‌سرایی کنم! چه سود! هر چه بنویسم هیچ بر هیچ است. فقط وقتی در معرض سرما باشم از وجودش آگاه خواهم شد.
    آگاهی از رنج هم همین است. زمانی که با تمام وجود از حضورش آگاهیم. اما فرق است میان «رنج کشیدن» و «آگاهی از حضور رنج». کل ماجرا در تشخیص این مرز باریک نهفته است. این آگاهی زمانی پدیدار می‌شود که فاصله‌ای استعلایی میان ما و رنج باشد. این استعلاء - که به معنای ارتفاع و بر بلندی ایستادن است - روزنه‌ای به رهایی‌ست. قرار گرفتن در این موقعیت استعلایی موجب استیلاء بر رنج می‌شود. باید چهره رنج را ببینی تا بر او چیره شوی. یعنی باید خودت را حین رنجوری تماشا کنی. چگونه رنج را پس می‌زنی و او چگونه دوباره هجوم می‌آورد.
    در چنین موقعیتی نه تنها بر رنج چیره می‌شوی که بیچارگی او هم برایت آشکار می‌شود. تازه می‌فهمی که این رقیب خیلی هم قدر نبوده. حریف نحیفی بوده که با پوشاندن چهره حقیرش چنین هولناک به نظر می‌رسیده. فقط نقابش ترسناک است. ضمناً چیرگی بر رنج به معنای پایان پیکار نیست. اما در هر دور از این مسابقه، رقیب رنجور‌تر و پیروزی بر او آسان‌تر می‌شود. سخن آخر اینکه تنها منفذ برای نفوذ نور آگاهی، یافتن مرز میان ذهن و ضمیر است. قبلاً در یادداشتی با عنوان «بیداری چیست؟» به آن پرداخته‌ام.

Комментарии • 3

  • @drkhorshid
    @drkhorshid 8 дней назад

    ❤❤

  • @drkhorshid
    @drkhorshid 8 дней назад

    بردار زمان هم استعاره است.

  • @drkhorshid
    @drkhorshid 8 дней назад

    من از رنج جدا هستم