مرد واقعی کسی که هرجا برسه خودشو گم نکنه این آقا که چندین برنامه تلویزیونی چندین بار دعوت کردن باز هیچ وقت خودشو نگرفت و اونی اصیله که اصالتشو گم نکنه مرحبا
خیلی برای بعضیا خنده داره خیلی چیزا واقعیتهای امروزه عصبانیت و خشم مال اون چیزایی که بچهها امروز باید میداشتن و نداشتن برا خیرتون خیلی به راحتی به دست میاریم برای آدمی که تمام عمرش با حسرت زندگی کرده با حسرت نگاه کرد و آه کشید آهی از ته دل برای خودم دلم برای بچهها خیلی تند زندگیاتون رنگین و خیلی قشنگه رنگاشون رنگین کمون امروزمون سیاه سفید شده سیاه شده تیره شده امروز آسمونمون پر خاک و پر سیاهی زندگیها پر از دروغ و پر از ریا شده آدما قیمت ندارن ارزشی واسه انسانیت دیگه قائل نمیشه انسانیت قشنگ بود تو آدمای گذشته بدون ریا بدون طمع
اون موقع حموم عمومی بود و تمام عشقمون این بود که با بچهها به جوونمون بریم که حموم عمومی صفا داشت هممون با هم عشق کردیم سنگ پای و لیفی و شونهای و چیزای قدیم قشنگ بود بوی قدیم میداد اما هنوزم قشنگه رویایی نگاه میکنی عکساش خاطره انگیزه تمام زندگیمو پر از رنگ و ریاست اما دلامون سیاهتر از اون رنگایی که همه دارن میبینن شاید بیرونشو توش یکی نیست معین همه رنگها رو سیاه سفید سیاه سفیدم خیلی قشنگه یه روز رد میشی میبینی اومده در نمایشگاه واسه بچهاش ماشین بگیره براشون ماشین شکلات برای ما موتورشم خیلی نعمت بود اونم داریم از دست مهم نیست اجاره خونه داریم یا نه مهریه دادگاه مریضمون از دور دنیا یه خونه بابا داشتیم دادیم رفت خدا را شکر زندگیم خوبه نونم گرمه ماستمم سرده نون تخم مرغی هست البته ماستی که شد ۱۵۰ هزار پوشاکی که ۲۰۰ هزار تومان یه سال طول کشید سه تا بالش بخری و بزاری زیر سرت یه سال طول کشید یه دست لباس بخری برت کنیم دیگران قشنگه کاشان نداشته باشی مغ پایین خونهاش ببینه زمستون و تابستون یه شلوار چقدر زندگیا برا بعضیا راحت شده چقدر عذاب آور واسه بعضیا چقدر سخت شده این زندگی بالا پایین زیاد داشت خوش به حالی خوش به حال اونایی که داشتن سنگ قبر ۲۰۰ میلیونی و ۵۰۰ میلیونی مود شد زندگی
درود به جنابان عبدی پور و عسکری عزیر شاید باور. نکنید ده بار. این شعر. را گوش دادم از دل بر آمد که به دل نشست ببخشید فل بداهه با لهجه شیرازی اومد سر زبونوم براتون نوشتم بدوست آقای عسکری آخه کاکو جون قلب تو از بار فتتنه پر از عاطفه و عشق همسره خوب شد ، نشد میخوام بگم بهتر که ندادی قلبته بدست یک قلب پاستیلی که نیست کم از قلب پلاستیکی آخه میگن پاستیل از مغز گاو و جونوره عزیزوم بارفتن که باگاو هم خونی نداره😅🙏🙏🙏💚🤍♥️
روزا قشنگ بود اما زود گذشت رسیدیم روزایی که سختتر از اون روزا بود آرزو میکردیم بزرگ بزرگ شدی آرزوم کردیم بچه شیم همه عمرمونو بدیم تا اون روزا بیاد زیکر همسایهها همدیگر را دوست داشتند خونههاشون شاید کم سفرههامون کوچیک بود اما دلامون بزرگ بود شاید اون روزا خیلی رویایی بود این روزا سیاه سفید تنها رنگیه که دارم میبینم تمام شوقمون این بود بسیج محلمون یه دونه فیلم نشون بده کی نگامون به اون فیلمای بروسلی و خشم اژدها و جکی چان بیفته این روزا قشنگ بود زود گذشت لحظه شماری میکردیم محرمش بیاد محرمی که همه با هم همدل و همصدا بودند محرمی که برای ریا حالا نگاه میکنی محرما ریا شد بعضیا به خاطر حاجی شدن چهها میکنن سنگ قبرهامون ۵۰۰ میلیونی و ۲۰۰ میلیونی شد یکی پیدا نمیکنی یکی کفن نداره که بمیره آرزوش شده کفن نمیره اگرم مرد دردسری نداشته باشه جسدش پیدا نشه که خونوادش عذاب بکشن رضایی که سخت میگذره روزی هزار بار آرزومون مرگ شد روزایی که دوست ندارم زندگی رو ببینم و بعضیا شور زندگی از تو چشاشون میریزه حالا من موندم توی تنهایی و توی غم لباشون خندون اما دلاشون پر از غم تو مردمی نقاب میزدم و سیلی به صورت که دارم فقیر نیستم یه روز رفتم مدرسه اسم بچهمو بنویسم
شعر رو دوست داشتم اما در مورد توضیحی که در موردش دادند به نظرم اتفاقا اون خانم درست ترین و منطقی ترین تصمیم رو گرفته .دو نفر برای ازدواج باید سطحشون به هم نزدیک باشه .اون خانم فهمیده که با شرایطی که داره و نوع تربیتش نمی تونه زندگی کارمندی رو تحمل کنه هیچ اشکالی هم نداره هر کسی در یک فرهنگ و طبقه اجتماعی بزرگ میشه . در ضمن ،اینکه ما کودکی سختی داشته ایم و برخی نداشته اند و یا ما از طبقه متوسط بوده ایم و کسانی بوده اند که در پول غرق بودهاند واقعیت جهان است.تلخ است اما واقعی است .و ان خانم و امثال ان خانم مقصر شرایط ما نیستند که با اینچنین بغض و آهی او را خطاب قرار دهیم که تو فلان بودی و من بهمان .امیدوارم که این تفاوت فاحش طبقاتی کاهش پیدا کند اما به هر حال باید بپذیریم برخی از ما مهارتهای ثروتمندشدن را بلد نیستیم
وقتی که رفتم اسم بچهمو محمودآباد بودم شمال سرایدار بودم اینجا مدرسهمون جا نداره باید ببری بچتو از محمودآباد به پیش خدا گفتم آقا پیش پلا کرایه میخواد آژانس میخواد حالا گوشی شده درساشون شاید هفته هی دیدم داره حرف خودش بابا بچه من باشگاه توکلی تا اینجا راهی نیست صبح میذارمش تاکسی ظهرم میرم میارمش ۱۰ کیلومتر تا شب فاصله داره دیدم پارتی دارو قبول میشن کسا میگن باید بری پیش گلم یکی گفت برو برو اینجایی که مدیر نشست مدیرشون هی گفت اینجوری اونجوری من گفتم وضعم خوبه پولدارم چشم گفت شغلت چیه گفتم سرایدارم اتاق وی نمیدونست نون شب من نداشتم ما یاد گرفتیم بگیم نداریم پسری میخوردیم به خاطر نمیخواستم نگاه ترحم کسی رو نمیخواستم کسی بفهمه من ندارم آره داداش اون روزا هنوزم قشنگه بستنی میخرم خودم نمیخورم خیلی چیزا رو خط زدم خیلی سخته نگاه کنی بستنی رو تو دست اما جرات نکنیم بخریم چون بچه بریم مغازهای بهش پول تو بگه شرمنده چه حالی میشی پیش بچهات بری مغازه یه خیلی چیزا برای خیلیا راحت به دستشون میاد واسه ماها حسرت همون چیز کوچیک شما خیلی درده
ما بوی علف مسمی شدن پر از زندگی میشدی ما بوی علف همه اصلیمون بود دلمون خوش بود گاوی داریم خر داری سگمان خیلی زیاد سگ مینا خیلی وقته مرده آرزوم بود یه روزی گوسفندی بوی گاو خیلی قشنگ بود بوی شیر سرشیری که صبح میخوردم روی تخم مرغ محلی که داریم تو روغن میپزی روبروی خونمون نونوایی محلمون روبروی خونمون روزایی که با یه نون و دوتا تخم مرغ سیر میشدم چشمم به هیچجا نمیاد به همون لاستیک تاب دادن و بازی فوتبال و توپ پلاستیکی تمومش را بچه قدیمهایی بود که همشون تو قبر خوابیدن جوونایی که خیلی رفیق بودن حالا رفقا سرشون به کارشونو زن و بچههاشون مهمتر از یه زنگ زدن زندگیا بی معنا و پر از دروغ دارا میگه ندارم و چکم داره برگشت میخوره فقیر میناله میگه من نون ندارم همشون همشون داشتن کسایی رو که حمایتشون کنن ما که خدا رو داشتیم به این دو خدا رو صدا بزنیم میگفتن آدمایی رو که دوست داره خدا لذت میبره صداش کنم با همین تلخ قهر میشدیم و هر بار بلندتر میگفتیم یه بار نشد به زندگیم نگاه کنی حسرت اون همه که تو دلم مونده بغض داشتم و گریه کردم به گریههام خندیدم عاقلاش خیلی راحت میخندن نادوناش که من باشم میزارم زیر گریه اشک شد بهانهای واسه این درد دلام واسه اینکه حرف بزنم با خدای خودمو صداش کنم از سری بلندتر صداش کردم تو فیلم میگفت یه توپو بزنی زبان زمین هوا میره کجا میره توپ رو زدیم زمین هوا رفت خدا رو گفتن بزنی تا پیش خدا میره ما که انقدر زدنمون زمین خدایی ندیدیم پسر وسطی خونه لباسهای بزرگه رو میپوشی کتگوری لباسهای نو میپوشی یکی هم دختر بود و عشق بابایی براش بود تنهاییام نگاه کردم همشون لباس نو من کاپشانه تیکه پاره داداشم سال قبل
حالا کولرشون قیمت خونه ماست تمام زندگیم کوبیدم و جمع کردم شد ۵۰۰ هزار تا تو این دورهای که دارم زندگی میکنم خیلی سخته خیلی چیزا رو دیگه نمیخوام از خدا دیگه نمیخوام سفره رنگین نمیخوام آسمون پر از قشنگی نمیخوام یه ماشین و موتور نمیخوام آرزوهام حالا از خدا یک کفن میخوام با یه ابر اگه خودکشی گناه نبود روزی تو روزگاری که مرگمون آرزوی خیلی مردن بعضیا سخت تلاش میکنند و سخت تو سریهای قشنگی از زندگیاشون میخورن بعضیا گفتن خدا لذت میبره صداش میکنی بعضیا گفتن لیاقت پولدار شدنو نداری هذیان گفتن چی میخوای دیگه از خدا بعضیا گفتن جاشون تنگ کرده آره داداش جای شما پولدارا رو ما فقیرا تنگ میکنیم برا شما شاید خیلی چیزا دیگه حسرت نباشه چیزایی که داری مصرف خیلیای خداتو شکر کن یکی بهم گفت هیچی نداری یه سلامتی داری گفتم سلامتی وقتی که بچهام شب نون نداره بخوره فقیرا مریض بشیم پول پول بیمارستان عمل ندارم ماها که مریض میشیم بایستی مونروفن و کدئین چرک خشک کن به نامت خوب میشه و چرکاش نداریم بریم ۸ میلیون دندونمونو نداریم ۴ میلیون برای ریشههای دندون هر دندونه این شده زندگیم آرزوی مرگ خاطره شد برام یه روزی سرشار از زندگی میشی یه روزی دیگه دل نمیبندی ما یه چیزی انقدر گفتم یا علی بلند شدم علی که همیشه یاری کرد این بار دیگه من توانایی بلند شدم خسته شدم از اونی که انقدر صدا زدم دیگه آرزوها شد محال دیگه بچهام با حسد به همه چی نگاه کنه بهتره تا اینکه من زنده باشم چشمای اشک آلود بچههام رو
حسرت یه تولد یه بار زنگ بزنه بگه تولدت مبارک تولدهای زیادی رو تبریک میگی و یکی یادش بیاد تاریخ تولدت کیه تمام تولدات بانکها بهت تبریک میگم خدا باز پدرشونو بیامرزه بانک به یادمونه تولد خاطره است واسه آدمای فقیر اما ما یاد گرفتیم تولد بچههامونو جشن بگیریم خودم و خدا و خانوم این شد تولد ما پر از غم و غصه پر از خون دل و نداشتن
من دلم هنوزیه خانه کاهگلی روستایی شبادیوارش پرصدای جیرجیرکا من عاشق دختری خواهم شدکه هنوزبجای ادکلن های فرانسوی بوی میخک،گلاب بده لباساش نه گونه عمل شده نه دماغ نه ابروتاتوکرده نه ریمل،ماتیک زده هنوزبوی حنابده دستاش لباش زردزعفرانی بوی حنا،دارچین،هل بوی عشق من
بیش از ده بار گوش کردم عالی بودددد
آقای عسگری صدای قشنگ و شعر خوان خیلی خوبی هستید.خیلی جالب بود.
سنگین و تلخ اما واقعی 😔👏👏👏👏
قشنگبود
آفرین
احسنت ❤❤❤❤❤
حامد جان 🥂
عالی بود عالی
مرد واقعی کسی که هرجا برسه خودشو گم نکنه این آقا که چندین برنامه تلویزیونی چندین بار دعوت کردن باز هیچ وقت خودشو نگرفت و اونی اصیله که اصالتشو گم نکنه مرحبا
واقعا 🥺🥺🥺🥺
قوی بود
خیلی برای بعضیا خنده داره خیلی چیزا واقعیتهای امروزه عصبانیت و خشم مال اون چیزایی که بچهها امروز باید میداشتن و نداشتن برا خیرتون خیلی به راحتی به دست میاریم برای آدمی که تمام عمرش با حسرت زندگی کرده با حسرت نگاه کرد و آه کشید آهی از ته دل برای خودم دلم برای بچهها خیلی تند زندگیاتون رنگین و خیلی قشنگه رنگاشون رنگین کمون امروزمون سیاه سفید شده سیاه شده تیره شده امروز آسمونمون پر خاک و پر سیاهی زندگیها پر از دروغ و پر از ریا شده آدما قیمت ندارن ارزشی واسه انسانیت دیگه قائل نمیشه انسانیت قشنگ بود تو آدمای گذشته بدون ریا بدون طمع
بنامحق
یادحاجصادق....میخواند
خلقوخوییروستاییداشتیم.
عالی یود حامد جان....جالبه که دوستی که ايراد گرفته به این شعر...نه شعر میشناسن نه شاعر ..بعدم.....😂
چقد سنگین بود این شعر😑😔
این درد جامعه است مهم نیست که خیلی شبیه به شعر شاعر های معروف نبود ولی خوب بود 🙏🙏🙏🙏
درود بر شما منم با بغض خواندم تا انگشتانم یاری کرد برای دوستان فرستادم چه کنم من زیبایی را همیشه بین همه قسمت میکنم نه حسودم و نه از خود راضی
اون موقع حموم عمومی بود و تمام عشقمون این بود که با بچهها به جوونمون بریم که حموم عمومی صفا داشت هممون با هم عشق کردیم سنگ پای و لیفی و شونهای و چیزای قدیم قشنگ بود بوی قدیم میداد اما هنوزم قشنگه رویایی نگاه میکنی عکساش خاطره انگیزه تمام زندگیمو پر از رنگ و ریاست اما دلامون سیاهتر از اون رنگایی که همه دارن میبینن شاید بیرونشو توش یکی نیست معین همه رنگها رو سیاه سفید سیاه سفیدم خیلی قشنگه یه روز رد میشی میبینی اومده در نمایشگاه واسه بچهاش ماشین بگیره براشون ماشین شکلات برای ما موتورشم خیلی نعمت بود اونم داریم از دست مهم نیست اجاره خونه داریم یا نه مهریه دادگاه مریضمون از دور دنیا یه خونه بابا داشتیم دادیم رفت خدا را شکر زندگیم خوبه نونم گرمه ماستمم سرده نون تخم مرغی هست البته ماستی که شد ۱۵۰ هزار پوشاکی که ۲۰۰ هزار تومان یه سال طول کشید سه تا بالش بخری و بزاری زیر سرت یه سال طول کشید یه دست لباس بخری برت کنیم دیگران قشنگه کاشان نداشته باشی مغ پایین خونهاش ببینه زمستون و تابستون یه شلوار چقدر زندگیا برا بعضیا راحت شده چقدر عذاب آور واسه بعضیا چقدر سخت شده این زندگی بالا پایین زیاد داشت خوش به حالی خوش به حال اونایی که داشتن سنگ قبر ۲۰۰ میلیونی و ۵۰۰ میلیونی مود شد زندگی
بنامحق
ازحلبیآبادتهروندیروز
تا......
درود به جنابان عبدی پور و عسکری عزیر
شاید باور. نکنید ده بار. این شعر. را گوش دادم
از دل بر آمد که به دل نشست
ببخشید فل بداهه با لهجه شیرازی
اومد سر زبونوم براتون نوشتم
بدوست آقای عسکری
آخه کاکو جون قلب تو از بار فتتنه
پر از عاطفه و عشق همسره
خوب شد ، نشد میخوام بگم بهتر که ندادی قلبته
بدست یک قلب پاستیلی که نیست کم از قلب پلاستیکی
آخه میگن پاستیل از مغز گاو و جونوره
عزیزوم بارفتن که باگاو هم خونی نداره😅🙏🙏🙏💚🤍♥️
روزا قشنگ بود اما زود گذشت رسیدیم روزایی که سختتر از اون روزا بود آرزو میکردیم بزرگ بزرگ شدی آرزوم کردیم بچه شیم همه عمرمونو بدیم تا اون روزا بیاد زیکر همسایهها همدیگر را دوست داشتند خونههاشون شاید کم سفرههامون کوچیک بود اما دلامون بزرگ بود شاید اون روزا خیلی رویایی بود این روزا سیاه سفید تنها رنگیه که دارم میبینم تمام شوقمون این بود بسیج محلمون یه دونه فیلم نشون بده کی نگامون به اون فیلمای بروسلی و خشم اژدها و جکی چان بیفته این روزا قشنگ بود زود گذشت لحظه شماری میکردیم محرمش بیاد محرمی که همه با هم همدل و همصدا بودند محرمی که برای ریا حالا نگاه میکنی محرما ریا شد بعضیا به خاطر حاجی شدن چهها میکنن سنگ قبرهامون ۵۰۰ میلیونی و ۲۰۰ میلیونی شد یکی پیدا نمیکنی یکی کفن نداره که بمیره آرزوش شده کفن نمیره اگرم مرد دردسری نداشته باشه جسدش پیدا نشه که خونوادش عذاب بکشن رضایی که سخت میگذره روزی هزار بار آرزومون مرگ شد روزایی که دوست ندارم زندگی رو ببینم و بعضیا شور زندگی از تو چشاشون میریزه حالا من موندم توی تنهایی و توی غم لباشون خندون اما دلاشون پر از غم تو مردمی نقاب میزدم و سیلی به صورت که دارم فقیر نیستم یه روز رفتم مدرسه اسم بچهمو بنویسم
بنامحق
درروزنامه...
مردمروستاییده......کرمان
دانهیونجهرا.....وبه
جایآردگندم.....
علی.......
بمیرم الهی چه با بغض خوندی استاد؟؟؟میخوام منم اعتراف کنم با صداقت،بی دوز وبی کلک
شما ، من ، بیشتر بچه ها،داشته ایم همه این درد مشترک
شعر رو دوست داشتم اما در مورد توضیحی که در موردش دادند به نظرم اتفاقا اون خانم درست ترین و منطقی ترین تصمیم رو گرفته .دو نفر برای ازدواج باید سطحشون به هم نزدیک باشه .اون خانم فهمیده که با شرایطی که داره و نوع تربیتش نمی تونه زندگی کارمندی رو تحمل کنه هیچ اشکالی هم نداره هر کسی در یک فرهنگ و طبقه اجتماعی بزرگ میشه .
در ضمن ،اینکه ما کودکی سختی داشته ایم و برخی نداشته اند و یا ما از طبقه متوسط بوده ایم و کسانی بوده اند که در پول غرق بودهاند واقعیت جهان است.تلخ است اما واقعی است .و ان خانم و امثال ان خانم مقصر شرایط ما نیستند که با اینچنین بغض و آهی او را خطاب قرار دهیم که تو فلان بودی و من بهمان .امیدوارم که این تفاوت فاحش طبقاتی کاهش پیدا کند اما به هر حال باید بپذیریم برخی از ما مهارتهای ثروتمندشدن را بلد نیستیم
احسنت ...عالی پاسخ دادین 👏👏👏👏👏👏
😅
آرزوی سلامتی دارم
آخرش بد شد
وقتی که رفتم اسم بچهمو محمودآباد بودم شمال سرایدار بودم اینجا مدرسهمون جا نداره باید ببری بچتو از محمودآباد به پیش خدا گفتم آقا پیش پلا کرایه میخواد آژانس میخواد حالا گوشی شده درساشون شاید هفته هی دیدم داره حرف خودش بابا بچه من باشگاه توکلی تا اینجا راهی نیست صبح میذارمش تاکسی ظهرم میرم میارمش ۱۰ کیلومتر تا شب فاصله داره دیدم پارتی دارو قبول میشن کسا میگن باید بری پیش گلم یکی گفت برو برو اینجایی که مدیر نشست مدیرشون هی گفت اینجوری اونجوری من گفتم وضعم خوبه پولدارم چشم گفت شغلت چیه گفتم سرایدارم اتاق وی نمیدونست نون شب من نداشتم ما یاد گرفتیم بگیم نداریم پسری میخوردیم به خاطر نمیخواستم نگاه ترحم کسی رو نمیخواستم کسی بفهمه من ندارم آره داداش اون روزا هنوزم قشنگه بستنی میخرم خودم نمیخورم خیلی چیزا رو خط زدم خیلی سخته نگاه کنی بستنی رو تو دست اما جرات نکنیم بخریم چون بچه بریم مغازهای بهش پول تو بگه شرمنده چه حالی میشی پیش بچهات بری مغازه یه خیلی چیزا برای خیلیا راحت به دستشون میاد واسه ماها حسرت همون چیز کوچیک شما خیلی درده
ما بوی علف مسمی شدن پر از زندگی میشدی ما بوی علف همه اصلیمون بود دلمون خوش بود گاوی داریم خر داری سگمان خیلی زیاد سگ مینا خیلی وقته مرده آرزوم بود یه روزی گوسفندی بوی گاو خیلی قشنگ بود بوی شیر سرشیری که صبح میخوردم روی تخم مرغ محلی که داریم تو روغن میپزی روبروی خونمون نونوایی محلمون روبروی خونمون روزایی که با یه نون و دوتا تخم مرغ سیر میشدم چشمم به هیچجا نمیاد به همون لاستیک تاب دادن و بازی فوتبال و توپ پلاستیکی تمومش را بچه قدیمهایی بود که همشون تو قبر خوابیدن جوونایی که خیلی رفیق بودن حالا رفقا سرشون به کارشونو زن و بچههاشون مهمتر از یه زنگ زدن زندگیا بی معنا و پر از دروغ دارا میگه ندارم و چکم داره برگشت میخوره فقیر میناله میگه من نون ندارم همشون همشون داشتن کسایی رو که حمایتشون کنن ما که خدا رو داشتیم به این دو خدا رو صدا بزنیم میگفتن آدمایی رو که دوست داره خدا لذت میبره صداش کنم با همین تلخ قهر میشدیم و هر بار بلندتر میگفتیم یه بار نشد به زندگیم نگاه کنی حسرت اون همه که تو دلم مونده بغض داشتم و گریه کردم به گریههام خندیدم عاقلاش خیلی راحت میخندن نادوناش که من باشم میزارم زیر گریه اشک شد بهانهای واسه این درد دلام واسه اینکه حرف بزنم با خدای خودمو صداش کنم از سری بلندتر صداش کردم تو فیلم میگفت یه توپو بزنی زبان زمین هوا میره کجا میره توپ رو زدیم زمین هوا رفت خدا رو گفتن بزنی تا پیش خدا میره ما که انقدر زدنمون زمین خدایی ندیدیم پسر وسطی خونه لباسهای بزرگه رو میپوشی کتگوری لباسهای نو میپوشی یکی هم دختر بود و عشق بابایی براش بود تنهاییام نگاه کردم همشون لباس نو من کاپشانه تیکه پاره داداشم سال قبل
حالا کولرشون قیمت خونه ماست تمام زندگیم کوبیدم و جمع کردم شد ۵۰۰ هزار تا تو این دورهای که دارم زندگی میکنم خیلی سخته خیلی چیزا رو دیگه نمیخوام از خدا دیگه نمیخوام سفره رنگین نمیخوام آسمون پر از قشنگی نمیخوام یه ماشین و موتور نمیخوام آرزوهام حالا از خدا یک کفن میخوام با یه ابر اگه خودکشی گناه نبود روزی تو روزگاری که مرگمون آرزوی خیلی مردن بعضیا سخت تلاش میکنند و سخت تو سریهای قشنگی از زندگیاشون میخورن بعضیا گفتن خدا لذت میبره صداش میکنی بعضیا گفتن لیاقت پولدار شدنو نداری هذیان گفتن چی میخوای دیگه از خدا بعضیا گفتن جاشون تنگ کرده آره داداش جای شما پولدارا رو ما فقیرا تنگ میکنیم برا شما شاید خیلی چیزا دیگه حسرت نباشه چیزایی که داری مصرف خیلیای خداتو شکر کن یکی بهم گفت هیچی نداری یه سلامتی داری گفتم سلامتی وقتی که بچهام شب نون نداره بخوره فقیرا مریض بشیم پول پول بیمارستان عمل ندارم ماها که مریض میشیم بایستی مونروفن و کدئین چرک خشک کن به نامت خوب میشه و چرکاش نداریم بریم ۸ میلیون دندونمونو نداریم ۴ میلیون برای ریشههای دندون هر دندونه این شده زندگیم آرزوی مرگ خاطره شد برام یه روزی سرشار از زندگی میشی یه روزی دیگه دل نمیبندی ما یه چیزی انقدر گفتم یا علی بلند شدم علی که همیشه یاری کرد این بار دیگه من توانایی بلند شدم خسته شدم از اونی که انقدر صدا زدم دیگه آرزوها شد محال دیگه بچهام با حسد به همه چی نگاه کنه بهتره تا اینکه من زنده باشم چشمای اشک آلود بچههام رو
حسرت یه تولد یه بار زنگ بزنه بگه تولدت مبارک تولدهای زیادی رو تبریک میگی و یکی یادش بیاد تاریخ تولدت کیه تمام تولدات بانکها بهت تبریک میگم خدا باز پدرشونو بیامرزه بانک به یادمونه تولد خاطره است واسه آدمای فقیر اما ما یاد گرفتیم تولد بچههامونو جشن بگیریم خودم و خدا و خانوم این شد تولد ما پر از غم و غصه پر از خون دل و نداشتن
من دلم هنوزیه خانه کاهگلی روستایی شبادیوارش پرصدای جیرجیرکا
من عاشق دختری خواهم شدکه هنوزبجای ادکلن های فرانسوی بوی میخک،گلاب بده لباساش نه گونه عمل شده نه دماغ نه ابروتاتوکرده نه ریمل،ماتیک زده هنوزبوی حنابده دستاش
لباش زردزعفرانی
بوی حنا،دارچین،هل بوی عشق من
کاملا مزخرف بود این شعر شبیه دکلمه چهارتا کلمه پشت هم سوار کرده رو میخونه حالا همینو معمولی بخون میشه انشا.