از همان کودکی از وقتی یادم میاید از همین جا بود از همین تکیه از همین کابل از همین محله ها از همین تکیه ها فهمیدم غیر از مادر و پدر و خانواده و لذت و عشق دنیای کودکی یک حس شیرین پر از زیبایی های خاص غیر از همه آن چیزهای که میشناختم و دوست داشتم در یک فضای غمگین ولی امن پر هیاهو جایی که بزرگ تر هاهمه غمگین بودند به سینه میزدند و اشک میریختند و سخنران های جامه بلندی که محترم بودند و درست همان بالا در فسمت زنانه با مادر و مادر بزرگ و خانم های دیگر من از همان بالا نگاه میکردم اول ها که یادم میاید نه ولی بعد ها که کمی بزرگ تر شدم کم کم فهمیدم اینجا کجاست ما برای چه آمده ایم برای چه بر سینه میزنند برای که اشک میریزند کم کم فهمیدم و شناختم بالاتر از همه داشته های کودکی ام عشقی به نام حسین در قلب کوچک من نبض اش تند تر و بیشتر از هرسال میزند! یادش به خیر همین تکیه جز همان تکیه هایی بود که به عشق اش مفتخر شدم❤️😭 یادش به خیر تکیه خانه عمومی چنداول قرارگاه های اولین ملاقات های دلدادگی😭 قدیمی ترین رفیقم حسین💔 و حالا من این عشق را با خودم از سرزمینی به سرزمین دیگر کوچ داده ام. هرجا هستم آخرین روزهای قبل محرم بیقرار میشوم بی تاب میشوم نکند امسال در شهر ما خیمه عزای حسین برپا نشود آه از غریبی آه از غربت آه وطن آه تكيه خانه هاي كابل آه صدای خوش دسته های هیئت های تهران! حسین تا غربت هم با ما سفر کرده است حسین رفیق همیشگی سپاس آقا از این همه وفا یادت باشد آخرین منزل هم ما راهمراه باشي. زیر خاک هم تنهایمان نگذاری بی تو بودن بر ما حرام باد حضرت معشوق❤️
اسلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام جانم به فدایت مولایم
اللهم عجل لولیک فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
از همان کودکی از وقتی یادم میاید از همین جا بود از همین تکیه از همین کابل از همین محله ها از همین تکیه ها فهمیدم غیر از مادر و پدر و خانواده و لذت و عشق دنیای کودکی یک حس شیرین پر از زیبایی های خاص غیر از همه آن چیزهای که میشناختم و دوست داشتم در یک فضای غمگین ولی امن پر هیاهو جایی که بزرگ تر هاهمه غمگین بودند به سینه میزدند و اشک میریختند و سخنران های جامه بلندی که محترم بودند و درست همان بالا در فسمت زنانه با مادر و مادر بزرگ و خانم های دیگر من از همان بالا نگاه میکردم اول ها که یادم میاید نه ولی بعد ها که کمی بزرگ تر شدم کم کم فهمیدم اینجا کجاست ما برای چه آمده ایم برای چه بر سینه میزنند برای که اشک میریزند کم کم فهمیدم و شناختم بالاتر از همه داشته های کودکی ام عشقی به نام حسین در قلب کوچک من نبض اش تند تر و بیشتر از هرسال میزند! یادش به خیر همین تکیه جز همان تکیه هایی بود که به عشق اش مفتخر شدم❤️😭 یادش به خیر تکیه خانه عمومی چنداول قرارگاه های اولین ملاقات های دلدادگی😭 قدیمی ترین رفیقم حسین💔 و حالا من این عشق را با خودم از سرزمینی به سرزمین دیگر کوچ داده ام. هرجا هستم آخرین روزهای قبل محرم بیقرار میشوم بی تاب میشوم نکند امسال در شهر ما خیمه عزای حسین برپا نشود آه از غریبی آه از غربت آه وطن آه تكيه خانه هاي كابل آه صدای خوش دسته های هیئت های تهران! حسین تا غربت هم با ما سفر کرده است حسین رفیق همیشگی سپاس آقا از این همه وفا یادت باشد آخرین منزل هم ما راهمراه باشي. زیر خاک هم تنهایمان نگذاری بی تو بودن بر ما حرام باد حضرت معشوق❤️
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم