اوج گرفتی و من قفس شدم از تو حسرت آزادی وبال بالم شد یه روز دیدمت و تازه شدم از نو یه روز از تو گذشت، هزار سالم شد سکوت تو مثل یه راز سربسته بین تولد و مرگ شناورم میکرد نفس کشیدن تو قوطی در بسته از این که پروانهم مکدرم میکرد دست که میبردی به کولهبار سفر دخیل میبستم به دستگیرهی در دخیل میبستم به جادههای عبوس دخیل میبستم به آخرین اتوبوس دست که میبردی به کولهبار سفر دخیل میبستم به دستگیرهی در دخیل میبستم به جادههای عبوس دخیل میبستم به آخرین اتوبوس اونقدا هم میگن دلت بزرگ نبود دلت یه زندونه یه چاردیواری تصورم از تو دود هوا شد رفت تا هی سقوط کنم به زیرسیگاری صعود میکردم به قلهی چشمات سقوط میکردم، مهم نبود برات دلم میخواست که تو رو حبس کنم تو صدام هیچکی به غیر از تو مهم نبود برام چشم که مینداختی به آینه و چمدون پناه میبردم به کوچه و بارون چشم که میبستی به بیپناهی من پناه میبردم به ناامید شدن دست که میبردی به کولهبار سفر دخیل میبستم به دستگیره در دخیل میبستم به جادههای عبوس دخیل میبستم به آخرین اتوبوس
چقد عالی 🤍
Beb ❤ I love you so ....
Please don't go....
Don't gooooo
I Baging you to stay❤❤❤❤❤
عادل دیوانه س بخدا.. عالیه.. 😍😍😍😍
هزار درود برشما که صدای ملت مظلوم ایران شدید
به به یادش بخیر💙💙💙
به به 😍😍😍
i love you mohsen...jan
👍👍👍👍👍👍👍✊
عالییییی بودددددد خستە نبشید دوستان
Mohsen jan, how do you record the drums to make it sound so nice and clean? I don't see any microphones
سنگ صبور غمهمام
🙋 I ❤your Muizk🌷 🌍
عالی
بابا محشری تو عادل
🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🥇🥇🥇🥇🥇🥇
مگه از تو بهتر هست؟؟؟
هیچ وقت تکرار نمیشی...
❤❤❤❤❤❤❤❤❤🥀🥀🥀
حیف این اهنگ صدا که نمیشه تو یه کنسرت توپ گوش داد
عاشقتم عزیزدلم
اوج گرفتی و من قفس شدم از تو
حسرت آزادی وبال بالم شد
یه روز دیدمت و تازه شدم از نو
یه روز از تو گذشت، هزار سالم شد
سکوت تو مثل یه راز سربسته
بین تولد و مرگ شناورم میکرد
نفس کشیدن تو قوطی در بسته
از این که پروانهم مکدرم میکرد
دست که میبردی به کولهبار سفر
دخیل میبستم به دستگیرهی در
دخیل میبستم به جادههای عبوس
دخیل میبستم به آخرین اتوبوس
دست که میبردی به کولهبار سفر
دخیل میبستم به دستگیرهی در
دخیل میبستم به جادههای عبوس
دخیل میبستم به آخرین اتوبوس
اونقدا هم میگن دلت بزرگ نبود
دلت یه زندونه یه چاردیواری
تصورم از تو دود هوا شد رفت
تا هی سقوط کنم به زیرسیگاری
صعود میکردم به قلهی چشمات
سقوط میکردم، مهم نبود برات
دلم میخواست که تو رو حبس کنم تو صدام
هیچکی به غیر از تو مهم نبود برام
چشم که مینداختی به آینه و چمدون
پناه میبردم به کوچه و بارون
چشم که میبستی به بیپناهی من
پناه میبردم به ناامید شدن
دست که میبردی به کولهبار سفر
دخیل میبستم به دستگیره در
دخیل میبستم به جادههای عبوس
دخیل میبستم به آخرین اتوبوس