من همیشه از پادکستتون لذت میبرم ایندفعه گفتم بذار نظر مثبت خودمو اعلام کنم😍 من با اینکه از قبل پادکست شما رو گوش میدادم ولی اپیزود های جدید رو بیشتر از قدیم دوست دارم. همیشه یه دور از یوتوب میبینم و یه بار دیگه نسخه صوتی رو گوش میدم😍😍
همیشه پیگیر پادکست شما هستم و لذت میبرم این اولین ویدئو تصویری بود که دیدم و چقد بیشتر لذت بردم...از این به بعد اول تصویری میبینم بعد پادکست گوش میکنم...🤭
جایی که من زندگی میکنم اصلاً ایرانی نیست و من همزبانی ندارم که باهاش حرف بزنم. شماها برای من مثل دوستای مجازیای هستید که توی ذهنم نشستم توی یه کافه یا پاب و باهاتون گپ میزنم درباره روزمره و هر چیزی که این روزها مهمه. از شماها انتظار ندارم همیشه فکت بدهید یا همیشه موافق من باشید. شما دوتا برای من دوستانی هستید که نظرتون برام ارزشمنده. اما در عین حال نظر خودم رو درمورد خیلی مسایل دارم. بعضی وقتا باهاتون موافقم بعضی وقتا مخالف. بعضی وقتا به خودم میگم چه جالب من از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. گوش دادن به حرفهاتون حالم رو بهتر میکنه و این حس رو دارم که بالاخره کسی رو دارم که به زبان خودم باهاش حرف میزنم. خیلی وقتا هم به پیشنهادات شما برای پادکستها، فیلمها، سریالها و کتابها گوش میکنم و اونا رو به لیست چیزایی که میبینم و گوش میدم اضافه میکنم. خیلی اهل کامنت دادن نیستم. دیدم این قسمت درمورد کامنت های منفی حرف زدین خواستم نظر خودمو بگم. یه چیز کوچیک هم اضافه کنم: سوزاندن بدن توی اروپا و انگلیس هم خیلی رایجه. مختص چین و ژاپن نیست. و برای ماهایی که مهاجر شدیم یه چالشه که بدونیم حالا که آپشن داریم قراره با بدنمون چکار کنن؟ فکر کردن بهش اذیتم میکنه ولی امیدوارم بالاخره به جواب برای خودم برسم. مثلا اینکه پارتنرام به من میگه من صددرصد میخوام سوزونده بشم من رو خیلی اذیت میکنه. چون میدونم این مسیله ایه که من قراره درگیرش باشم نه اون. (مفصله خلاصه) برقرار باشین. شقایق از جنوب غرب انگلیس
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد، رنگ و بوی غنچه ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می زند ورق شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می زنم؟ درد، حرف نیست "درد، نام دیگر من است" من چگونه خویش را صدا کنم؟ -قیصر امین پور- کتاب آینده ماندنی منو یاد این شعر انداخت :)
در مورد سلبریتی ها حرف زیادی دارم کاش فرصت پیش بیاد
مرسی از این پادکست، من تازه باهاش آشنا شدم و شوخیهای نا خودآگاه قشنگی داره ، اینکه در مورد رخدادهای روزمره هم صحبت می کنید خوبه.
چرا بخش دوم نیومد ؟ خیلی خوب هستید ❤
من همیشه از پادکستتون لذت میبرم
ایندفعه گفتم بذار نظر مثبت خودمو اعلام کنم😍
من با اینکه از قبل پادکست شما رو گوش میدادم ولی اپیزود های جدید رو بیشتر از قدیم دوست دارم. همیشه یه دور از یوتوب میبینم و یه بار دیگه نسخه صوتی رو گوش میدم😍😍
یه تشکر هم کنم واسه تفاوت ویدئوکست و پادکست😊 🙏🌺
همیشه پیگیر پادکست شما هستم و لذت میبرم این اولین ویدئو تصویری بود که دیدم و چقد بیشتر لذت بردم...از این به بعد اول تصویری میبینم بعد پادکست گوش میکنم...🤭
چقدر منتظر کتاب هستم🎉♥️🎉♥️
دوستون دارم❤❤
جایی که من زندگی میکنم اصلاً ایرانی نیست و من همزبانی ندارم که باهاش حرف بزنم. شماها برای من مثل دوستای مجازیای هستید که توی ذهنم نشستم توی یه کافه یا پاب و باهاتون گپ میزنم درباره روزمره و هر چیزی که این روزها مهمه. از شماها انتظار ندارم همیشه فکت بدهید یا همیشه موافق من باشید. شما دوتا برای من دوستانی هستید که نظرتون برام ارزشمنده. اما در عین حال نظر خودم رو درمورد خیلی مسایل دارم. بعضی وقتا باهاتون موافقم بعضی وقتا مخالف. بعضی وقتا به خودم میگم چه جالب من از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. گوش دادن به حرفهاتون حالم رو بهتر میکنه و این حس رو دارم که بالاخره کسی رو دارم که به زبان خودم باهاش حرف میزنم. خیلی وقتا هم به پیشنهادات شما برای پادکستها، فیلمها، سریالها و کتابها گوش میکنم و اونا رو به لیست چیزایی که میبینم و گوش میدم اضافه میکنم.
خیلی اهل کامنت دادن نیستم. دیدم این قسمت درمورد کامنت های منفی حرف زدین خواستم نظر خودمو بگم.
یه چیز کوچیک هم اضافه کنم: سوزاندن بدن توی اروپا و انگلیس هم خیلی رایجه. مختص چین و ژاپن نیست. و برای ماهایی که مهاجر شدیم یه چالشه که بدونیم حالا که آپشن داریم قراره با بدنمون چکار کنن؟ فکر کردن بهش اذیتم میکنه ولی امیدوارم بالاخره به جواب برای خودم برسم. مثلا اینکه پارتنرام به من میگه من صددرصد میخوام سوزونده بشم من رو خیلی اذیت میکنه. چون میدونم این مسیله ایه که من قراره درگیرش باشم نه اون. (مفصله خلاصه)
برقرار باشین.
شقایق از جنوب غرب انگلیس
دوست داشتنی هستین واقعا لذت میبرم از بودنتون و صحبتاتون♥️✨
31:50 آقای ماندنی ۸۰ درصدی که از دوران کرونا هاگیرواگیر گوش میدم قطعا شمایین مخصوصا بخاطر موسیقی هایی که عالیی انتخاب میکنین😂😂😂
شوخی هم مثل خیلی از مفاهیم دیگه معنا و محدودیت داشتن و نداشتن بی وقفه در حال تغییر
آیندتون کلی رنگی رنگی و قشنگ 🌹
سپاسگزارم از خلاقیت در لحظه شما
واقعا وجودتون موهبته🌺
❤❤❤
سپاسگژارم.🙏🌹🌹
بازم مثل همیشه هاگیرواگیر عالی میشه
اووووو من تا الان فقط صدای آقای امیر رو شنیده بودم😂الان دیدم حدودا چیزی که تصور میکردم به واقعیشون نزدیک بود.
خيلی عالی بود
❤
چرخ خیاطی لازمه😊😊😊
2:06 پادکست شور شد🤣🤣🤣
درود هربار چند اپیزود ضبط میکنید؟ بنظر 2 تا 3 قسمت یعنی 4 تا 6 تا
گذشته شما ویاگرا بوده خیلی خوب بود😂😂
تقریبا و قطعا من اولین نفرم ۲۸ ثانیه است آپلود شده 😅
من محتوای تصویری خیلی خیلی کم نگا می کنم .. ببین دیگه چیکار کردین پا شدم اومدم یوتیوب دنبالتون😂😂😂
نکته مثبت درباره امیر همین بس که طرفدار آفیسه 😂😂😂
خوبم خوبم عالیم همهچی اوکیه🤢😵😖🥴 20:53
😍😍😍
این کامنت رو میذارم که جزو ۵ تا مشوق شما باشم❤ 37:19
این خانم الف.شفق باعث شد من خونده بشم در پادکست موردعلاقهام 😅
دیروز من هم به یکی از دوستای روسم به اشتباه گفتم آذرنفیسی آقاست نه خانوم شرم بر من ))
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد، رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست
"درد، نام دیگر من است"
من چگونه خویش را صدا کنم؟
-قیصر امین پور-
کتاب آینده ماندنی منو یاد این شعر انداخت :)
اتفاقا دیشب خوابتون رو میدیدم
بخصوص ماندنی که خواستم ازش وقت بگیرم برا تراپی ولی نپذیرفت 🥲🥲
هواپیمای پیر 🤣🤣🤣🤣
38:50 من نمیدونم چرا من هاگیرواگیر گوش میدم یاد کافه تابپ میوفتم! انگار ۲تا آقای فهیم میز پشتیم نشستن و حرف میزنن و من دارم به حرفاشون گوش میدم😁❤️
✈️👴🏼 😂😂😂
الکی دارم نمیگم یا دارم کاری نمیکنم لفظ گیلک هاست.بهتره بگی الکی نمیگم یا کاری نمیکنم .ماندنی
فقط پانتومیم های ماندنی 😂😂
😅
دوستون دارم هاگیر واگیر
❤❤