من میگم پسر سفید پوش نیروی خیره هرجا نیروی شر باشه نیروی خیری هم هست همون نیروی که وقتی آذوقه نداشتن هدایتشون کرد سمت کلبه ها پسر سفید پوش میگه که پایان همجاس که آغاز همونجاس اتفاقات از کجا شروع شد؟از قربانی کردن بچه های آنگویی قسمت قبل دیدیم جولی تونست تو زمان سفر کنه و بره طناب بندازه برا بوید هدف پسر سفید پوش هم همینه احتمالا جولی یا تابیتا با راهنمایی پسر سفید پوش بتونن برن به گذشته همون زمانی که میخاستن بچه هارو قربانی کنن و همه اینا از اونجا شروع میشه و مانع قربانی شدنشون بشم و نیروی شر رو قبل از به وجود اومدنش نابودش کنن .یا به قول پسر سفید پوش پایان در آغاز است...
چه نظریه جذابی! پسر سفیدپوش واقعاً انگار نماد نیروی خیر در برابر شره. حرفش که میگه 'پایان همانجاست که آغاز است' خیلی فلسفی و در عین حال کلیدی به نظر میرسه. اتفاقاً توی سریال هم نشونههایی از این چرخه دیده میشه؛ مثل هدایت شدن به کلبهها یا وقتی جولی تونست در زمان سفر کنه و به بوید کمک کنه. نظریهت در مورد اینکه شاید هدف پسر سفیدپوش اینه که جولی یا تابیتا به گذشته برگردن و مانع قربانی شدن بچهها بشن، خیلی منطقیه و میتونه همهچیز رو به نقطه شروع گره بزنه. اگر این اتفاق بیفته و بچهها قربانی نشن، شاید کل این چرخه متوقف بشه و نیروی شر از همون ابتدا نابود بشه. به قول خود پسر سفیدپوش، 'پایان در آغاز است.' این میتونه راهی برای بستن تمام حلقههای داستان باشه. نظرت خیلی فکر برانگیز بود، ممنون که به اشتراک گذاشتی!"
من هیچ نشونهای در پسر سفیدپوش نمیبینم که نشون بده در جناح شر نیست! همین کافی نیست که وقتی مردم شهر قتل عام شدند؛ داشت بازی میکرد و خندید!؟ اون موقع که ویکتور نوجوان از پناهگاه اومد بیرون! یا وقتی بوید و سارا داشتند به نتیجه میرسیدند؛ هدایتشون کرد تو درخت!؟ به نظر میرسه این پسر، با راهنمایی در مواقعی که ارزش زیادی ندارد، مثل حمله به خانه گروهی، سعی در جلب اعتماد داره تا در مواقع حساستر، مثل موقعی که ویکتور قصد داشت درخت رو ببره، بتونه ازش استفاده کنه!
معمای این سریال با جادو طلسم ونفرین حل میشه نه با منطق و علم دلیل اینکه جید نمیتونه سر در بیاره اینه که دنبال یه جواب منطقی میگرده با اعداد و ریاضیات وفیزیک
جالبه کسایی که فقط توی بچگی یه تجربه ای توی این شهر داشتن این پسر رو میبینن هم ایتن پچس هم ویکتور از بچگی اینجا بوده هم تابیتا توی بچگی کابوش اینجارو میدیده!
به نظرم پسر سفیدپوش توی سریال From یه جورایی مرموزترین شخصیت کل داستانه! از اون مدل کاراکترهاییه که همیشه یه حس ناآرامی و ترس میاره، انگار یه چیزایی میدونه که بقیه نمیدونن. این که همیشه ساکته و فقط تو لحظههای خاص ظاهر میشه، یه حس رمزآلود بهش میده. واقعاً نمیشه فهمید که کمک میکنه یا داره یه نقشه خطرناک تو سرش میچینه!
اگر ایرادی توی متن هست. به نیویورک تایمز مراجعه کنید. منبع متن اونجاست. درضمن توی اسکرین ریت گفته شده به نظر میرسه قبل از میراندا بوده اما اثبات نشه و در حد یه حدسه
من دید مثبتی به پسر سفید پوش ندارم ، یه جا جیم جمله ی خوبی میگه به تابیتا که هیچ چیز تو این شهر قصدش کمک به ما نیست ، و یه جمله ای که تکرار میشه اینکه امید چیز خوبی نیست هم در این راستاست.
تو سریال From، مارتین یه شخصیت مرموزه که تازه تو فصل دوم میاد تو داستان. وقتی بوید پیداش میکنه، مارتین تو یه جایی مثل زندان گیر افتاده و حالش خیلی بده. حرفایی که بینشون رد و بدل میشه، یه کم از رازای شهر و اون هیولاها رو برملا میکنه، ولی بیشترش باعث میشه بیننده بیشتر گیج بشه! 😅 به نظر میاد مارتین قبلاً تو این ماجراها گیر بوده و یه جورایی با این رازای عجیب شهر و هیولاها ارتباط داره. ولی خب، هنوز خیلی چیزا در موردش نامعلومه
تو سریال From، مارتین یه شخصیت مرموزه که تازه تو فصل دوم میاد تو داستان. وقتی بوید پیداش میکنه، مارتین تو یه جایی مثل زندان گیر افتاده و حالش خیلی بده. حرفایی که بینشون رد و بدل میشه، یه کم از رازای شهر و اون هیولاها رو برملا میکنه، ولی بیشترش باعث میشه بیننده بیشتر گیج بشه! 😅 به نظر میاد مارتین قبلاً تو این ماجراها گیر بوده و یه جورایی با این رازای عجیب شهر و هیولاها ارتباط داره. ولی خب، هنوز خیلی چیزا در موردش نامعلومه
پسر سفید پوش مهره هارو میچینه فکر میکنم به نماده از یه شخص سفید پوش مثل پزشک وگرنه دلیلی نداره ویکتور بیاد تو شهر ببین همه مردن و اون بچه روی چرخ و فلکه با به لبخند میخره داره بازی میکنه واقعا یا کارگردان نمیدونه چطوری باید نشونش بده یا حدسم درسته و پسر سفید پوش گرداننده این شهره
به نظرم پسر سفیدپوش توی سریال From یه جورایی مرموزترین شخصیت کل داستانه! از اون مدل کاراکترهاییه که همیشه یه حس ناآرامی و ترس میاره، انگار یه چیزایی میدونه که بقیه نمیدونن. این که همیشه ساکته و فقط تو لحظههای خاص ظاهر میشه، یه حس رمزآلود بهش میده. واقعاً نمیشه فهمید که کمک میکنه یا داره یه نقشه خطرناک تو سرش میچینه!
اون یه ارتباطی با شخصیت اصلی شهر است کسی که شهر رو مدیر و وقتی که مردم میخان رازو پیدا و نمیتونه یعنی یه چیزی بهش اجازه نمیده آزادشوندکنه
من میگم پسر سفید پوش نیروی خیره هرجا نیروی شر باشه نیروی خیری هم هست همون نیروی که وقتی آذوقه نداشتن هدایتشون کرد سمت کلبه ها پسر سفید پوش میگه که پایان همجاس که آغاز همونجاس اتفاقات از کجا شروع شد؟از قربانی کردن بچه های آنگویی قسمت قبل دیدیم جولی تونست تو زمان سفر کنه و بره طناب بندازه برا بوید هدف پسر سفید پوش هم همینه احتمالا جولی یا تابیتا با راهنمایی پسر سفید پوش بتونن برن به گذشته همون زمانی که میخاستن بچه هارو قربانی کنن و همه اینا از اونجا شروع میشه و مانع قربانی شدنشون بشم و نیروی شر رو قبل از به وجود اومدنش نابودش کنن .یا به قول پسر سفید پوش پایان در آغاز است...
چه نظریه جذابی! پسر سفیدپوش واقعاً انگار نماد نیروی خیر در برابر شره. حرفش که میگه 'پایان همانجاست که آغاز است' خیلی فلسفی و در عین حال کلیدی به نظر میرسه. اتفاقاً توی سریال هم نشونههایی از این چرخه دیده میشه؛ مثل هدایت شدن به کلبهها یا وقتی جولی تونست در زمان سفر کنه و به بوید کمک کنه. نظریهت در مورد اینکه شاید هدف پسر سفیدپوش اینه که جولی یا تابیتا به گذشته برگردن و مانع قربانی شدن بچهها بشن، خیلی منطقیه و میتونه همهچیز رو به نقطه شروع گره بزنه.
اگر این اتفاق بیفته و بچهها قربانی نشن، شاید کل این چرخه متوقف بشه و نیروی شر از همون ابتدا نابود بشه. به قول خود پسر سفیدپوش، 'پایان در آغاز است.' این میتونه راهی برای بستن تمام حلقههای داستان باشه. نظرت خیلی فکر برانگیز بود، ممنون که به اشتراک گذاشتی!"
من هیچ نشونهای در پسر سفیدپوش نمیبینم که نشون بده در جناح شر نیست!
همین کافی نیست که وقتی مردم شهر قتل عام شدند؛ داشت بازی میکرد و خندید!؟ اون موقع که ویکتور نوجوان از پناهگاه اومد بیرون!
یا وقتی بوید و سارا داشتند به نتیجه میرسیدند؛ هدایتشون کرد تو درخت!؟
به نظر میرسه این پسر، با راهنمایی در مواقعی که ارزش زیادی ندارد، مثل حمله به خانه گروهی، سعی در جلب اعتماد داره تا در مواقع حساستر، مثل موقعی که ویکتور قصد داشت درخت رو ببره، بتونه ازش استفاده کنه!
یک سوال چرا میراندا شب رفت چرا روز نرفت
معمای این سریال با جادو طلسم ونفرین حل میشه نه با منطق و علم
دلیل اینکه جید نمیتونه سر در بیاره اینه که دنبال یه جواب منطقی میگرده با اعداد و ریاضیات وفیزیک
اره جید نمیدونه باید چیکار کنه
این سریال واقعا ادم میبره توی دنیای دیگه
خود سریال توی دنیای دیگست
توماس تازه فوت کرده بود ولی پسر سفید پوش وقتی ویکتور بچه بود بوده
جالبه کسایی که فقط توی بچگی یه تجربه ای توی این شهر داشتن این پسر رو میبینن هم ایتن پچس هم ویکتور از بچگی اینجا بوده هم تابیتا توی بچگی کابوش اینجارو میدیده!
نه سارا هم میدیدش
@@persiancats7039 اره راست میگی سارارو یادم نبود
به نظرم پسر سفیدپوش توی سریال From یه جورایی مرموزترین شخصیت کل داستانه! از اون مدل کاراکترهاییه که همیشه یه حس ناآرامی و ترس میاره، انگار یه چیزایی میدونه که بقیه نمیدونن. این که همیشه ساکته و فقط تو لحظههای خاص ظاهر میشه، یه حس رمزآلود بهش میده. واقعاً نمیشه فهمید که کمک میکنه یا داره یه نقشه خطرناک تو سرش میچینه!
دقت کردین پسره سفید پوش شبیه مارتیم راه میره
قطعا راه رفتنش میتونه یه نشونه باشه
کریستوفر کیه😩
یادم اومد همون آقاهه که ویکتور فکر میکرد عروسکه داره ی چیزی بهش میگه ولی پسر سفید پوش داشت بهش از بچه ها میگفت
مارتین کیه؟ 😮 منظورتون ویکتوره؟
مرسی واقعا واسه تحلیلات ترکوندی حاجی
تو همون چند دقیقه اول فهمیدم پرتی چون پسر سفید پوش قبل میراندا بوده
اگر ایرادی توی متن هست. به نیویورک تایمز مراجعه کنید. منبع متن اونجاست. درضمن توی اسکرین ریت گفته شده به نظر میرسه قبل از میراندا بوده اما اثبات نشه و در حد یه حدسه
تو قسمت هشتم معلوم شد فقط چرخه مکانی نیس بلکه چرخه زمان هم مدام در حال تکرار شدنه پسر سفید پوش میتونه تو همه چرخه های زمانی باشه
شایدم همگی اسباب بازی های این پسر سفید پوشن
من حس میکنم این بچه شاید یه طور خدا باشه توی شهر
2:20 الویس نه، الوییز
مرسی از یاداوری
@MortezaGoodarzi_mg جسارت کردم، راستش موقع دیدن داشتم فکر میکردم الویس کیه، فکر میکنم تلفظ بریتیشش الویس باشه
@@shimavs نه درست میگین. خیلی خوبه و حتما توی ویدئو بعدی بیشتر دقت میکنیم
پسر سفیدپوش انگار خدای این سریاله. شاید خداست و گاهی راهنمایشون میکنه
شاید تامس باشه
واقعا قیمه ها رو ریختن رو ماستا😂😂
خخ
سلام این سریال چند فصل است
سلام تا الان 3 فصلش اومده
پسر سفید پوش احتمالا توماسه 0:44
من دید مثبتی به پسر سفید پوش ندارم ، یه جا جیم جمله ی خوبی میگه به تابیتا که هیچ چیز تو این شهر قصدش کمک به ما نیست ، و یه جمله ای که تکرار میشه اینکه امید چیز خوبی نیست هم در این راستاست.
به نظر من یه حس خداگونه داره که توی برخی از کارها دخالت میکنه
مارتین کیه ؟
تو سریال From، مارتین یه شخصیت مرموزه که تازه تو فصل دوم میاد تو داستان. وقتی بوید پیداش میکنه، مارتین تو یه جایی مثل زندان گیر افتاده و حالش خیلی بده. حرفایی که بینشون رد و بدل میشه، یه کم از رازای شهر و اون هیولاها رو برملا میکنه، ولی بیشترش باعث میشه بیننده بیشتر گیج بشه! 😅
به نظر میاد مارتین قبلاً تو این ماجراها گیر بوده و یه جورایی با این رازای عجیب شهر و هیولاها ارتباط داره. ولی خب، هنوز خیلی چیزا در موردش نامعلومه
منظورت از مارتین کیه ؟
نکنه اشتباهی به ویکتور میگی مارتین .
تو سریال From، مارتین یه شخصیت مرموزه که تازه تو فصل دوم میاد تو داستان. وقتی بوید پیداش میکنه، مارتین تو یه جایی مثل زندان گیر افتاده و حالش خیلی بده. حرفایی که بینشون رد و بدل میشه، یه کم از رازای شهر و اون هیولاها رو برملا میکنه، ولی بیشترش باعث میشه بیننده بیشتر گیج بشه! 😅
به نظر میاد مارتین قبلاً تو این ماجراها گیر بوده و یه جورایی با این رازای عجیب شهر و هیولاها ارتباط داره. ولی خب، هنوز خیلی چیزا در موردش نامعلومه
قسمت ۹ کی پخش میشه؟
دوشنبه
یکشنبه میاد آقا
@@MortezaGoodarzi_mg
تئوری میراندا غلطه چون پسر سفید پوش بچگی ویکتور هم ظاهر میشه
اگر زمان دستکاری شده باشه چیه؟
پسر سفید پوش مهره هارو میچینه فکر میکنم به نماده از یه شخص سفید پوش مثل پزشک وگرنه دلیلی نداره ویکتور بیاد تو شهر ببین همه مردن و اون بچه روی چرخ و فلکه با به لبخند میخره داره بازی میکنه واقعا یا کارگردان نمیدونه چطوری باید نشونش بده یا حدسم درسته و پسر سفید پوش گرداننده این شهره
نمیدونم چرا حس میکنم که پسر سفید پوش یه نقشی مثل خدا داره توی این شهر
پسر سفید پوش بزرگترین کمک به شهر کرد همونجا که گفت پایان در آغاز است بنظرم همین یه جمله کل داستان سریاال اسپویل کرد و لو داد
نکنه این سریال بی سر و تهه تمام شه
یه فصل کامل دیگه داره نگران نباش
ضعیف ترین سریالی که دیدم
واقعا؟
شما بگو ببینم سریال قوی ای که نگا میکنی چیه !؟؟
به نظرم پسر سفیدپوش توی سریال From یه جورایی مرموزترین شخصیت کل داستانه! از اون مدل کاراکترهاییه که همیشه یه حس ناآرامی و ترس میاره، انگار یه چیزایی میدونه که بقیه نمیدونن. این که همیشه ساکته و فقط تو لحظههای خاص ظاهر میشه، یه حس رمزآلود بهش میده. واقعاً نمیشه فهمید که کمک میکنه یا داره یه نقشه خطرناک تو سرش میچینه!