چیزی که به نظرم خیلی وقته بهش توجه نشده اینه که چرا به سارا الهام شد پسر تابیتا رو بکشه؟ نکنه پسر تابیتا و کلید شکوندن طلسم ابدیت تناسخ و موجودات این شهر باشه!
مرد زرد پوش و دختر تابیتا هردوشون در حال داستان گردی بودند، اما مرد زرد پوش تونست داستان ر تغییر بده، همونطور که دختر تابیتا با انداختن طناب تو چاه تونست مسیر داستان بوید ر تغییر بده
نه مرد زرد پوش اصلا اومده بود که جیم بکشه اگه دقت کنی دخترش جولی میگه همیجا اتفاق میوفته یعنی میدونه بابش اینجا میمیره اما همون جوری که ایتن داداشش گفت نمیتونی داستان رو عوض کنی فک میکنم ی بخش داستانی دیگه کلا مرتبط به ایتن و مرد زرد پوش اون پل گذر گاهی که زمان توش معنا نداره و البته جولی که مرتبط با داستان آنکویی ها نیست اونقدر و داستان خودش رو داره
نه. اصل داستان اینطوری نوشته شده که مرد زردپوش جیم رو میکشه و جولی اومده بود که نزاره باباش بمیره ولی نتونست داستان رو عوض کنه ( احتمالا چگونگی اومدنش رو توی فصل ۴ میبینیم)
در مورد قایق فقط بوید میدونست چون میخواست زنش رو سوپرایز کنه ، عکس بدون قایق یعنی اینکه چیز های که در پنهان بوید بود کامل در عکس نبود و نشون میداد اونا کامل همه چیز رو نمیدونن و بوید از عکس فهمید همش کلکه و گفت قایق توش نبود
خیلی سوال ها پاسخ داده شد و نکته مهم سریال چرخه هست و تو این چرخه بعضی آدما ب گذشته میرن ک جلوی چرخه رو بگیرن ... و چون الان بحث چرخه هست باید ب نحوی اون هیولا متولد میشد ک تابیتارو بکشه بعدا ....و ایتن و خواهرش همون ویکتر و خواهرش هستن.. و این چرخه هی ادامه داره... قبل اینکه حرف اصلیمو بزنم این نکته رو بگم تو ی سکانسی فک کنم ویکتر بود یا تابیتا ی نوشته خوند.. گفت پایان اونجاست ک شروع شد... یعنی اگه بخوان کاری کنن باید برن عقب...حالا یا با سفر در زمان یا چیز دیگه...ک احتمالا میدم دختر تابیتا مهارت تغییر داستان رو میفهمه و یاد میگیره درسته نمیتونه آدمارو نجات بده و ولی اشیا رو میتونه مث همون طناب تغییر بده و احتمال میره اون درخت وسط جاده رو کاری کنه.... احتمال بعدیم اینه ک اینا همش ی کابوس ی نفره یعنی این کابوس هی تکرار میشه واش و فک کنم کابوس ایتنه..
داستان سفر تو آینده و گذشته که میگید چرته ب نظرم .و اینکه اون حرفی ک مارتین زد درباره هیولاها کاملا درسته چون قراره فصل بعدی نویسنده ها ب خاطر استقبال مردم خیلی قوی تر ساخته بشه و داستان بزرگ تری نمایش داده بشه
سلام ممنون از بررسی دقیق سریال من اولین بار هست ویدیو و موشکافی شمارو میبینم اگر امکانش هست سریال هایی به همین سبک شبیح یا مثل دارک معرفی کنید سریال هایی درگیر کننده معمایی ❤
خب تا اینجا داستان اصلی سریالو فهمیدیم فقط چنتا معما مونده اونم فصل 4 میفهمیم که صد در صد فصل اخره اون مرده زرد پوشم اصلی ترین کاراکتره اون شهره که همه اتفاقات زیر سر اونه
منظور بوید از اینکه قایق نداره ینی این عکس واسه امید دادن ب من نیس ک میرم خونه چون اگ اون خونه من از آینده یا حال باشه قایق داره این ی عکس قدیمی از مقصد ما بوده نظر مته البته
Ghesmati ke marde zard poosh be jim gof tabita nabayad oon chale ro hafr mikard dastanesh chi bood ? mage chi peyda kardan oonja ?maqz namoond dige vasamoon =)
و منی که از قسمت ۶به بعد زیر چندتا پیج که تئوری این سریال رو میگفتن بارها کامنت گذاشتم هیولاها شخصیتهای اولی این شهرن که بچه هارو برای جاودانگی کشتن و بقیه مثل تابیتا اینا نجات دهنده هاشون بودن که تناسخ پیدا میکردن هی در رفت و آمدن تا بالاخره زندانی کردن روح بچه هاکه باعث جاودانگی هیولاها میشن رو نجات بدن ولی همیشه کامنتام بی اهمیت بود😢اینجوری نمیشه خودم واسه فصل جدید باید پیج بزنم همه چی رو بگم😊😂😂
در افسانه مصری قایق وسیله نقلیه در دنیای پس از مرگ برای حرکت پادشاه و خدای رع در بهشت استفاده میشود شاید نبود قایق در عکس به منظره آماده نبودن اهالی آنجا به آخرین سفر باشد
چرا راجب دیالوگ های موجودات چیزی نگفتی ب نظرم خیلی حرف بود پشت اونا ... و اینکه ی چیز خفن . ب نظرت مامان کنی ب عنوان کارکتر شرقی ربطی به اون موجود نداشت ک لباس شرقی داشت !
اینا با زدن اون آهنگ داستان این شهر رو فهمیدن و مرد زردپوش رو عصبانی کردن. بخاطر همین مردزردپوش گفت هر آگاهی ای یه تاوانی داره، تاوان این فهمیدن هم مرد زرد پوش زد کشتش که تاوان فهمیدن رو ازشون بگیره
شباهت جالب اینه که دقت کنی فقط رنداله که که اون همه زنجره ( حشره ) میبینه ولی اون دو نفره دیگه نمیبینن ، و دقت کنی بوید وقتی رفت تو غار و مارتین خونو منتقل کرد کله شهر پره زنجره شد
داستان مشخص شد. ادمای این شهر توی گذشته بچه هاشون رو فدا کردن تا جاودانه باشن و این ادما شدن هیولاها که الان میبینیم و نمیمیرن، توی اون شهر ادم هایی بودن که روح هاشون الان توی بدن تابیتا و جید هست و مخالف اینکار بودن و این روح ها محکوم هستن به برگشت به این شهر برای اینکه به یاد بیارن چه بلایی سر این بچه ها اومده. جولی هم که اومد کمک باباش احتمالا توی فصل ۴ که میفهمه باباش مرده تصمیم میگیره توی زمان سفر کنه که به باباش اخطار بده و نجاتش بده ولی همونطوری که داداشش گفت نمیتونه داستانی که نوشته شده رو تغییر بده و باباش میمیره. کل این داستانا هم زیر سر مرد زرده هست و اون زنه که بچه تابیتا رو به دنیا اورد هست و اینا بودن که به مردم شهر پیشنهاد دادن بچه هاشون رو فدا کنن و بهشون عمر جاودان دادن، بخاطر همین زنه این همه تلاش کرد بچه فاطیما سالم به دنیا بیاد چون باید اسمایلی رو دوباره برای هیولاها ( مردم شهر قدیم ) زنده میکردن.
اولین باره کلا ویدیویی مث ویدیو شمارومیبینم ...که نشون میده چی بهچیه...وخیلی حس خوبیه که میبینم خیلیا مث من فیلم دیدن براشون مهمه و اینکه اینجا درمورد فیلما حرف بزنیم خیلی لذت بخشه...دم همه تون گرم روحم شاد شد😂
این فصل بهترین پایان رو داشت،دختر تابیتا اخرش که اومد موهاش کوتاه شده بود که ینی یه مسیری رو گذرونده تا اومده به این زمان و داستان گردی میکن و چرا مرد زرد پوش به دختره کاری نداشت؟،تابیتا هم گفت که ما دفه اول موفق نشدیم احتمالا دفه اول که این اتفاق افتاده اینا ساکن این شهر بودن و بعد قربانی کردن بچه ها شهر نفرین شده و انقد داره داستان تکرار میشه تا بتونن جلوی اون اتفاق رو بگیرن که باید تابیتا وارد اون درخت جابجایی بشه تا به اون روز برگرده کاری که تو زندگی قبلیش که مادر ویکتور بود نتونست انجام بده
من احتمال میدم که جریان خیر و شر اینجا برقراره،ولی اونجوری که ما فکر میکردیم نیست درواقع اون موجودات شب گرد هم جز جریان خیر هستن درواقع اونا اون مرد زردپوش رو توی گودال حبس کرده بودن و طلسم ها رو درست کرده بودن اونا نمیتونن از ماهیتی که به واسطه گول خوردنشون و قربانی کردن بچه هاشون براشون ایجاد شده جدا بشن ولی تلاش کردن ماهیت شر رو تا جایی که میتونستن محدود کنن.الانم انگار با اون آهنگ و باقی یادآوری ها دوباره اون شر وحشتناک که مرد زردپوش نماینده اشه زنده شده
مغزمون داغون شد سر این سریال
چی بگم والا 😁🤦🏻♂️💐
اون دختره که جلوی تابیتا نشست و بهش گفت آنکویی فکر کنم بچه خودش و جید بوده که اولین بار قربانی شده
آره شاید 👌🏻💐
فک نکنم اون زمانی که زن و شوهر بودن بچشونو قربانی کردن بودن چون فقط اون هیولا دنبال این کار بودن
آره شاید نه دختر تابیتا هستش تایید کردن تو ردیت
چیزی که به نظرم خیلی وقته بهش توجه نشده اینه که چرا به سارا الهام شد پسر تابیتا رو بکشه؟ نکنه پسر تابیتا و کلید شکوندن طلسم ابدیت تناسخ و موجودات این شهر باشه!
آره شاید 💐👌🏻
عالی بود👍👍
عالی بود ، حدساتون راجب تریلر این قسمت همش درست دراومد 💪🏻✨✨✨✨🥰
دقیقاً 😁✌🏻❤️
مرد زرد پوش و دختر تابیتا هردوشون در حال داستان گردی بودند، اما مرد زرد پوش تونست داستان ر تغییر بده، همونطور که دختر تابیتا با انداختن طناب تو چاه تونست مسیر داستان بوید ر تغییر بده
آره دقیقا 👌🏻💐
اونجوری ک مرد زردپوش بابای جولی رو کشت شبیه موجودات شب بود . ب نظرم آدم عادی نبود
نه مرد زرد پوش اصلا اومده بود که جیم بکشه اگه دقت کنی دخترش جولی میگه همیجا اتفاق میوفته یعنی میدونه بابش اینجا میمیره اما همون جوری که ایتن داداشش گفت نمیتونی داستان رو عوض کنی فک میکنم ی بخش داستانی دیگه کلا مرتبط به ایتن و مرد زرد پوش اون پل گذر گاهی که زمان توش معنا نداره و البته جولی که مرتبط با داستان آنکویی ها نیست اونقدر و داستان خودش رو داره
نه.
اصل داستان اینطوری نوشته شده که مرد زردپوش جیم رو میکشه و جولی اومده بود که نزاره باباش بمیره ولی نتونست داستان رو عوض کنه ( احتمالا چگونگی اومدنش رو توی فصل ۴ میبینیم)
من همش تابیتا و جید رو شیپ میکردم. الکی نبود پس قبلا زن و شوهر بودن
👌🏻💐
قبلا زن و شوهر بودن ولی در یک کالبد دیگه در اصل به قول استاد حاقظه ها از کالبدی به کالبد دیگگه انتقال پیدا میکنه اینم همین بود
شاید اون جولی که دیدیم صورتش زخمیه از اینده اومده و چون نمیتونسته با مرگ پدرش کنار بیاد رفته به گذشته تا داستان رو تغیر بده اما نتونست
آره شاید 👌🏻💐
همینه چون لباسی که پوشیده بود با لباسش وقتی که تو کافه بود فرق میکرد
شک نکن قطعا همینه
اون جولی جولیه زمان حال نبوده چون لباسش وقتی که تو کافه بود با وقتی که اخر اومده بود فرق داشت
👌🏻💐
احتمالا توی فصل ۴ برمیگرده اینجا که باباش رو نجات بده ولی نمیتونه داستانی که نوشته شده رو تغییر بده
چرا همه میگن لباساش بابا موهای کوتاهشو کسی ندید؟😂
در مورد قایق فقط بوید میدونست چون میخواست زنش رو سوپرایز کنه ، عکس بدون قایق یعنی اینکه چیز های که در پنهان بوید بود کامل در عکس نبود و نشون میداد اونا کامل همه چیز رو نمیدونن و بوید از عکس فهمید همش کلکه و گفت قایق توش نبود
عالی 💐👌🏻
بنظرم پسر لباس سفیده میتونه همون بچه تابیتا و جید باشه که قربانیش نکردن
خیلی سوال ها پاسخ داده شد و نکته مهم سریال چرخه هست و تو این چرخه بعضی آدما ب گذشته میرن ک جلوی چرخه رو بگیرن ...
و چون الان بحث چرخه هست باید ب نحوی اون هیولا متولد میشد ک تابیتارو بکشه بعدا ....و ایتن و خواهرش همون ویکتر و خواهرش هستن.. و این چرخه هی ادامه داره... قبل اینکه حرف اصلیمو بزنم این نکته رو بگم تو ی سکانسی فک کنم ویکتر بود یا تابیتا ی نوشته خوند.. گفت پایان اونجاست ک شروع شد...
یعنی اگه بخوان کاری کنن باید برن عقب...حالا یا با سفر در زمان یا چیز دیگه...ک احتمالا میدم دختر تابیتا مهارت تغییر داستان رو میفهمه و یاد میگیره
درسته نمیتونه آدمارو نجات بده و ولی اشیا رو میتونه مث همون طناب تغییر بده و احتمال میره اون درخت وسط جاده رو کاری کنه....
احتمال بعدیم اینه ک اینا همش ی کابوس ی نفره
یعنی این کابوس هی تکرار میشه واش
و فک کنم کابوس ایتنه..
❤
💐❤️
داستان سفر تو آینده و گذشته که میگید چرته ب نظرم .و اینکه اون حرفی ک مارتین زد درباره هیولاها کاملا درسته چون قراره فصل بعدی نویسنده ها ب خاطر استقبال مردم خیلی قوی تر ساخته بشه و داستان بزرگ تری نمایش داده بشه
ایول
مرسی ❤️💐
آدما میمیرن و روحشون تو جسم بعدی ک میره شهر میکشش سمت خودش ،
سلام ممنون از بررسی دقیق سریال
من اولین بار هست ویدیو و موشکافی شمارو میبینم اگر امکانش هست سریال هایی به همین سبک شبیح یا مثل دارک معرفی کنید سریال هایی درگیر کننده معمایی ❤
مرسی از لطفت ، من و علی قصد داریم که یک لیست از فیلم های معمایی درست کنیم
حتما دنبال مون کن ❤️💐
❤❤❤
❤️💐
خب تا اینجا داستان اصلی سریالو فهمیدیم فقط چنتا معما مونده اونم فصل 4 میفهمیم که صد در صد فصل اخره اون مرده زرد پوشم اصلی ترین کاراکتره اون شهره که همه اتفاقات زیر سر اونه
آهان يه چيزي قيافه اون موجود تو شكمه فاطمه بنظر تو فصل هاي قبل بوداااا 🤔🤔؟
اره دیگه همونی بود که بوید کشتش اینا جاودان ان نمیمیرن دوباره متولد شد یارو
10:11 دقت نکرده بودم راست میگی دلیلی نداشت زنده بزارنش
دقیقاً
جوليم كه آخر فيلم اومد موهاش و لباسش عوض شده بود انگار اومده بود داستان رو تغيير بده كه به مشكل خورد
منظور بوید از اینکه قایق نداره ینی این عکس واسه امید دادن ب من نیس ک میرم خونه چون اگ اون خونه من از آینده یا حال باشه قایق داره این ی عکس قدیمی از مقصد ما بوده نظر مته البته
جالب گفتی 💐👌🏻
Ghesmati ke marde zard poosh be jim gof tabita nabayad oon chale ro hafr mikard dastanesh chi bood ? mage chi peyda kardan oonja ?maqz namoond dige vasamoon =)
چی بگم والا 😁💐👌🏻
هیچی پیدا نکرد، فهمید الکتریسیته از هیچ کجا میاد:/ آقای زردنبو هم بهش برخورد
مرد زردپوش از هرچیزی که اینا میفهمن و به کشف راز این شهر نزدیک میشن عصبانی میشه.
اونایی ک پس از باران رو دیدن و یادشونه، این مرد زرد پوش شبیه عموی شهربانو غلام تو زمانِ حال اون سریال نیست؟؟
جید و تابتا نکشتن ولی گفت بچه ماهم بوده .انگار بچه این دوتا رو به زور گرفتن
آره جالبه 💐👌🏻
قایق کادو بازنشستگی بوید بود که زنش واسش گرفته بود داشتن میرفتن پیش قایق که تو شهر گیر افتادن
👌🏻❤️💐
پایان بندی این فصل برگریزون بود
آره خوب بود
وقتی یک ماهه همه چیش لو رفته چه فایده داره.گند بزرگی زدن با لو رفتن داستانشون
خب داداش نمیرفتی اسپویلشو نگاه کنی@@FarzinRezaei-j2c
بچه ای ک به دنیا اومد همون کسی بود ک بوید کشتش
آره احتمالاً 💐👌🏻
احتمالا؟😂😂@@Movie_Maven9
و منی که از قسمت ۶به بعد زیر چندتا پیج که تئوری این سریال رو میگفتن بارها کامنت گذاشتم هیولاها شخصیتهای اولی این شهرن که بچه هارو برای جاودانگی کشتن و بقیه مثل تابیتا اینا نجات دهنده هاشون بودن که تناسخ پیدا میکردن هی در رفت و آمدن تا بالاخره زندانی کردن روح بچه هاکه باعث جاودانگی هیولاها میشن رو نجات بدن ولی همیشه کامنتام بی اهمیت بود😢اینجوری نمیشه خودم واسه فصل جدید باید پیج بزنم همه چی رو بگم😊😂😂
آره دقیقا 😂👌🏻💐
افتخار میکنی که با اسپویل کردن ریدی به هیجان فیلم؟اینقدر کودنی؟
اون دختره جولی نبود
چرا که کل استایل و مهم تر از اون مدل موهاش تغییر کرده بود
میتونم بگم کسی که سراغ جیم اومد همون پیرزنه اول فیلم بود
11:19 با نظرت موافقم چون ویکتور از خیلی ها خوشش نمیاد. با تابیتا صمیمی بود که فهمیدیم روح مادرش بوده. با سارا هم صمیمی بود که میتونه الویس باشه
مرسی ❤️💐
از کجا میبنین سریال که دوشنبه ها میاد!راهنمایی کنین ممنون
برتر موویز دیجی موویز
مووی کاتیج ، آوا مووی ، دیجی موویز
اون جولی آخر این قسمت از آینده اومده بود که پدرشو نجات بده دیگه اینکه واضحه
آره احتمالاً 👌🏻💐
در افسانه مصری قایق وسیله نقلیه در دنیای پس از مرگ برای حرکت پادشاه و خدای رع در بهشت استفاده میشود شاید نبود قایق در عکس به منظره آماده نبودن اهالی آنجا به آخرین سفر باشد
جالب گفتی 💐👌🏻
منزله
چرا راجب دیالوگ های موجودات چیزی نگفتی ب نظرم خیلی حرف بود پشت اونا ...
و اینکه ی چیز خفن .
ب نظرت مامان کنی ب عنوان کارکتر شرقی ربطی به اون موجود نداشت ک لباس شرقی داشت !
بنظرم ایتن هم قبلا اینجا بود انگار داستان رو میدونه
آره احتمالاً 💐👌🏻
قسمت اول فصل۱ جایی که ایتن تشنج میکنه تو ماشین و اون هیولاها متوقف میشن،قطعا داستان بزرگی پشتشه
@@SoroushAm دقیقا و اونجایی که به سارا گفتن ایتن رو بکش تا همه چی تموم شه احتمالا همش قوه تخیل ایتن باشه و اینطوری داستان چرتی میشه
بنظرم بايد تو اين فصل تموم مي شد چقدر كشش ميدن شايد من زنده نباشم بيينم 😅
مهندس یه زمانی من سوپر نچرال رو دیدم پونزده فصل بود پونزده سال طول کشید.یا گیم اف ترونز یا هر سریالی کلا همینه سالی یا دوسالی یه فصل
اون زیر زمینیه وقتی اهنگو شروع کردن زدن خود ب خود درش باز شد یعنی اگه اهنگ نمیزدن فاطما خودشو میکشت و اسمایلی هم زاده نمیشد ؟🤔
آره احتمالاً
به نظرم نه.
اینطوری ادیت شده بود اما باز شدن درب ربطی به ویالون زدن نداشت
تو آخر سریال دیدیم که جولی کلا استایل لباس پوشیدنش کلا فرق کرده بنظرم من از آینده اومده تا گذشته که پدرش کشته میشه رو تغییر بده!
شاید اینم باشه 💐👌🏻
مرد زردپوش گفت باید میکند یا نباید میکند؟؟؟
نباید میکند
جریان این اهنگ چی بود ؟ ربطی بع مرد زرد پوش داره ؟ یا صرفا یه جور لالای بود برای بچه های کشته شدع
اینا با زدن اون آهنگ داستان این شهر رو فهمیدن و مرد زردپوش رو عصبانی کردن.
بخاطر همین مردزردپوش گفت هر آگاهی ای یه تاوانی داره، تاوان این فهمیدن هم مرد زرد پوش زد کشتش که تاوان فهمیدن رو ازشون بگیره
@@eenviddدر اصل جیم گف این میتونه نت موسیقی باشه شاید چون کمک کرد مرده کشتش
نمخای هدیه بدی؟تکلیفمو روشن دیگ...خسته شدم بس کامنت گذاشتم
میدم بزودی ❤️❤️
@@Movie_Maven9 خب چیکار کنم کمنو فراموش نکنی؟؟
@mrtat-om4mx یادم میمونی ستون
@@Movie_Maven9 عشق مایی عمو
داداش رندال نمیتونه مارتین باشه.چون اولا رندال تو عضو ارتش نیوده دوما خالکوبی نداره سوما اصن هیچشباهتی باهم ندارم
میراندا و تابیتا مگه شباهت داشتن؟
ولی ممکنه جایگزین باشه نه لزوما همون آدم باشه
@Movie_Maven9 اره شباهت داشتن.کی گفته نداشتن...
شباهت جالب اینه که دقت کنی فقط رنداله که که اون همه زنجره ( حشره ) میبینه ولی اون دو نفره دیگه نمیبینن ، و دقت کنی بوید وقتی رفت تو غار و مارتین خونو منتقل کرد کله شهر پره زنجره شد
اخر سریال چیشد؟😐اون پسره کی بود😐تصادف و مارو اینا
تبلیغ سریال جدید هست
@@Movie_Maven9😬تشکر
داستان مشخص شد.
ادمای این شهر توی گذشته بچه هاشون رو فدا کردن تا جاودانه باشن و این ادما شدن هیولاها که الان میبینیم و نمیمیرن، توی اون شهر ادم هایی بودن که روح هاشون الان توی بدن تابیتا و جید هست و مخالف اینکار بودن و این روح ها محکوم هستن به برگشت به این شهر برای اینکه به یاد بیارن چه بلایی سر این بچه ها اومده.
جولی هم که اومد کمک باباش احتمالا توی فصل ۴ که میفهمه باباش مرده تصمیم میگیره توی زمان سفر کنه که به باباش اخطار بده و نجاتش بده ولی همونطوری که داداشش گفت نمیتونه داستانی که نوشته شده رو تغییر بده و باباش میمیره.
کل این داستانا هم زیر سر مرد زرده هست و اون زنه که بچه تابیتا رو به دنیا اورد هست و اینا بودن که به مردم شهر پیشنهاد دادن بچه هاشون رو فدا کنن و بهشون عمر جاودان دادن، بخاطر همین زنه این همه تلاش کرد بچه فاطیما سالم به دنیا بیاد چون باید اسمایلی رو دوباره برای هیولاها ( مردم شهر قدیم ) زنده میکردن.
و یه نکته دیگه اینه که جولی توانایی پیدا کرده زمان سفر کردنش و محل سفر کردنش رو کنترل کنه چون با اراده خودش برگشته توی صحنه مرگ پدرش تا نجاتش بده
عالی گفتی 💐👌🏻❤️
اولین باره کلا ویدیویی مث ویدیو شمارومیبینم ...که نشون میده چی بهچیه...وخیلی حس خوبیه که میبینم خیلیا مث من فیلم دیدن براشون مهمه و اینکه اینجا درمورد فیلما حرف بزنیم خیلی لذت بخشه...دم همه تون گرم روحم شاد شد😂
ممنونم از لطفت
خوشحال میشم که ویدیو های من و علی رو ببینی و از مون حمایت کنی و نظراتت رو بگی 💐❤️
هاجی باور کن مارتین همون کشیش توی کلیسا هست
آره شاید 💐👌🏻
این فصل بهترین پایان رو داشت،دختر تابیتا اخرش که اومد موهاش کوتاه شده بود که ینی یه مسیری رو گذرونده تا اومده به این زمان و داستان گردی میکن و چرا مرد زرد پوش به دختره کاری نداشت؟،تابیتا هم گفت که ما دفه اول موفق نشدیم احتمالا دفه اول که این اتفاق افتاده اینا ساکن این شهر بودن و بعد قربانی کردن بچه ها شهر نفرین شده و انقد داره داستان تکرار میشه تا بتونن جلوی اون اتفاق رو بگیرن که باید تابیتا وارد اون درخت جابجایی بشه تا به اون روز برگرده کاری که تو زندگی قبلیش که مادر ویکتور بود نتونست انجام بده
👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
👏🏻
یکی نوشته بود فصل جدید معلوم میشه ایتن نویسندس🤔
هیچی معلوم نیست
همش پیش بینی هست
هر چی میگی غلطه ها😅اون به فاطمه گفت فرار کن چون میخاست فاطمه به عنوان قاتلش گیر نیفته
اشتباه همینجاست دیگه
من احتمال میدم که جریان خیر و شر اینجا برقراره،ولی اونجوری که ما فکر میکردیم نیست درواقع اون موجودات شب گرد هم جز جریان خیر هستن درواقع اونا اون مرد زردپوش رو توی گودال حبس کرده بودن و طلسم ها رو درست کرده بودن اونا نمیتونن از ماهیتی که به واسطه گول خوردنشون و قربانی کردن بچه هاشون براشون ایجاد شده جدا بشن ولی تلاش کردن ماهیت شر رو تا جایی که میتونستن محدود کنن.الانم انگار با اون آهنگ و باقی یادآوری ها دوباره اون شر وحشتناک که مرد زردپوش نماینده اشه زنده شده
عالی 👌🏻💐
خداییش یکی از خواب پا شه من خوشحال میشم🙄
😂👌🏻💐
12:12 😅😅😅 پنجمین خورشید
شاید مثل خواب های بختکی باشه که نه میتونیم فرار کنیم، نه صدامون در میاد
یا این یک خواب القا شده باشه
ولی بعیده
پنجمین خورشید رو خوب گفتی 😂👌🏻💐
بمیرم نگاه نمیکنم
Bk😁
😁😁
میگی باید جولی اینا رو بفرستن اول داستان نذارن بچه ها فدا شن بعد میگی نمیتونن تغییر بدن داستانو با سفر توی زمان.چند چندی با خودت
ایتن گفت
ولی پسر سفید پوش گفت باید اول ماجرا رو تغییر بدن