سیمرغ - شعری از محمد رضا شفیعی کدکنی با اجرای بهزاد جعفرپور در شعر خوانی

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 18 окт 2024
  • تیر زهرآگین طعنش مانده در چشمان
    تکیه داده خسته جان بر نیزه ی تنهایی اش بی کس
    هیچش آن دستان خون آلوده پنداری به فرمان نیست
    آنچه هر سو در افق گه گاه می
    بیند
    شیهه اسبان رعد و نیزه بار آذرخشان است
    در گذار باد
    می زند فریاد :
    "-از ستیغ آسمان پیوند البرز مه آلوده
    یا حریر راز بفت قصه های دور
    بال بگشای از کنام خویش
    ای سیمرغ راز آموز
    بنگر اینجا در نبرد این دژ آیینان
    عرصه بر آزادگان تنگ است
    کار از بازوی مردی و جوانمردی گذشته است
    روزگار رنگ و نیرنگ است
    باد این چاووش راه کاروان گرد
    نغمه پرداز شکست خیل مغرور سپاه من
    می سراید در نهفت پرده های برگ
    قصه های مرگ
    وان دگر سو،کرکس پیری، بر اوج آسمان سرد
    گرم می خواند سرود فتح اهریمن
    گفته بودی گاه سختی ها
    درحصار شوربختی ها
    پرّ تو در آتش اندازم به یاری خوانمت باری
    اینک اینجا شعله ای برجا نمانده در سیاهی ها
    تا پرت در آتش اندازم
    و به یاری خوانمت با چتر طاووسان مست آرزوی خویش
    از نهانگاه ستیغ ابر پوش تیره ی البرز
    یا حریر رازبفت قصه های دور.
    شعله ای گر نیست اینجا تا پرت در آتش اندازم
    و به یاری خوانمت یک دم به بام خویش
    بشنو این فریاد ها را بشنو ای سیمرغ!
    و ز چکاد آسمان پیوند البرز مه آلوده
    بال بگشای از کنام خویش."
    سیمرغ
    شعری از محمد رضا شفیعی کدکنی
    اجرا : بهزاد جعفرپور
    موسیقی
    Music:
    "Hayden Folker - Devoted" is under a Creative Commons (CC BY 3.0) license.
    / hayden-folker ​
    Music promoted by BreakingCopyright: • 💒 Royalty Free Wedding...
    #شعر_خوانی #بهزاد_جعفرپور #محمدرضا_شفیعی_کدکنی

Комментарии • 4