من اولین کامنت راکه خواندم بسیار یکه خوردم وناباورانه در گوگل جستجو کردم که ایا ایشان واقعا به این زودی جهان را ترک کرده اند ومتاسفانه در کمال شوربختی خبر درست بود وبه شدت موجب تاثر وتاسف بنده شد روحشان در بهشت برین قرین رحمت وفرح وآرامش الهی باد
سلام ودرود برشما...همه جلسات راگوش دادم بسیارعالی بود وبنظرمن بهترین بود تمام عرفان رابطورکامل درسخنان جلسات یافتم.وبهرمند شدم. دوست دارم ازدیگر سخنان استفاده کنم
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست یعقوب وار وا اسفاها همیزنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست والله که شهر بی تو مرا حبس میشود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول آن های هوی و نعره مستانم آرزوست گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست گفتند یافت مینشود جستهایم ما گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد کان عقیق نادر ارزانم آرزوست پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانه میدانم آرزوست میگوید آن رباب که مردم ز انتظار دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است وآن لطفهای زخمه رحمانم آرزوست باقی این غزل را ای مطرب ظریف زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
درود و رحمت خدا به روح پاک این استاد عزیز....برایشان آرامش در جوار رحمت حضرت دوست آرزومندم .....
روحشون شاد، دلتنگ استاد هستيم😔
ممنون از استاد بزرگوار. شرح کامل و مفیدی بود. پیروز و سربلند باشید.
بسیار یک تفسیر عالی درود بر شما خداوند متعال به شما عمر طولانی بدهد
من اولین کامنت راکه خواندم بسیار یکه خوردم وناباورانه در گوگل جستجو کردم که ایا ایشان واقعا به این زودی جهان را ترک کرده اند ومتاسفانه در کمال شوربختی خبر درست بود وبه شدت موجب تاثر وتاسف بنده شد روحشان در بهشت برین قرین رحمت وفرح وآرامش الهی باد
متاسفانه استاد خیلی زود ما رو ترک کردن و به منزلگاه ابدیشون رجعت کردند
التماس دعا
باور نمیکند دل من مرگ خویش را
آخر چگونه گل خس وخاشاک میشود
نه من این دروغ را باور نمیکنم
باور نمیکنم😓😓😓😓😓😓😓😓🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
این استاد چنان سخن میراند که گویی برای اهالی باشتین سخنوری می کند!۰
سلام ودرود برشما...همه جلسات راگوش دادم بسیارعالی بود وبنظرمن بهترین بود تمام عرفان رابطورکامل درسخنان جلسات یافتم.وبهرمند شدم. دوست دارم ازدیگر سخنان استفاده کنم
انشالله بقیه سخنرانی ها متعاقبا در کانال گذاشته خواهد شد
t.me/SharhShamsTabrizi
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهر است بر دهانم افغانم آرزوست
؟؟
چگونه میتوانم از سایرسخنان استاد استفاده کنم .سوالات چگونه جواب داده میشود
سوالاتتون رو به ایمیل بنده ارسال کنید
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وا اسفاها همیزنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
میگوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است
وآن لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست