فکر کنم برای هر پسری ی بار پیش امده من یکبار خونه دوست دخترم بودم خانوادش اومدن ولی لعنتی جایی نبود برم رفتم یک کولر ابی بزرگ تو حیاط گزاشته بودن دریچه به داخل اطاق داشت رفتم تو کولر دریچه رو دوستم گزاشت .سرتون درد نیارم ۱۶ ساعت تو کولر بودم که هی روشن میکردن و خاموش واقعا الان بعد ۲۵ سال یادم امد کمر دردم شروع شد
همچین موقعیتی گیر کردید جای فرار رو در رو بشید و بگید لازم هست بریم ازمایش تا بفهمید کاری نکردیم و فقط صحبت میکردیم چون این تجربه رو دوستم داشت و تا گفت حاضره بره ازمایش پدر مادر دختره اروم شدن و یکم بد و بیراه گفتن و اومد بیرون
حاجی ما رفتیم گرفتنمون و فقط یه لحظه اش یادم میاد که میگفتم من هنوز نکردمش شما اومدید .ولی ته داستان این شد که گردن وار شدیم گرفتیمش .بد نبود رو گنج خوابیدیم
خب یارو خر بوده میتونست همون اول که ننه باباعه اومدن خیلی راحت از در خارج شه مثلا بگه همسایتونم تازه بازم اگه تو پله ها میدیدنش فکر میکردن همسایس و مشکلی نبود
برای من پیش اومد نوی خیابون شورتمو پوشیدم توی حال هم با یکی از اعضای خانوادش چشم تو چشم شدم طرف همگ کرده بود منم لباسام توی بغلم شانش اوریدم خونه سر دونبش بود و دو تا درب داشت یکی توی کوچه بغل باز میشد از حیاط خلوت خخخخخ
با یه زنه دوست بودم هر شب میرفتم پیشش چون شوهرش شهرستان کار میکرد و هر ماه یک بار می آمد .یه شب که بالا بودم شوهرش آمد من فرستاد تو یه دیگ بزرگ و روم یه پتو انداخت کفشهام هم انداخت تو دیگ حالا من تازه از سر کار آمده بودم ده ساعت کفش‌ها تو پام بودن بوی عن میدان .خلاصه تا ساعت ۵ صبح تو دیگ بودم تا اینکه شوهره خوابید و زنه آمد سروقتم و گفت فقط بدو لاشی به خدا اگه نیم ساعت دیگه از دیگ نمی رفتم بیرون سکته میکردم
همین بلا سرم رفت اومدم که از پنجره در برم پریدم پایین کیف پولم تو جیب لباسم بود بغل پنجره یه درخت بود شلوارو پیراهنم که بقچه بود تو دستم اون بالا گیرکرد ...هرکاری کردم تکون دادن درخت وسنگ انداختن که پایین نیومد که نیومد..دست دختره هم نمیرسید بهش....آخر سر لای شمشادهانشستم چون غروب بود هواهم زود تاریک شد..خونمون ۵تاکوچه پایینتربود باهمون وضع اومدم سمت خونه یکی دونفر هم منو دیدن به روی خودشون نیووردن..رسیدم درب پشتی خونه از در بالارفتم پریدم توحیاط یکهو داداشم اسماعیل رو میخکوب زل زده بهم دیدم که داشت قاچاقی سیگار میکشید ووووو...خلاصه دم صبح زنگ زدیم رفیقمون اتوبوس داره یه پله تاشوهم باخودمون بردیم روی سقف تادر خونشون باپله دراز کشیدم اونجا رسیدم سریع علم کردم و لباسهارو برداشتم ...ازاون روز فرصت های زیادی پیش اومده که دختر ی بهم بگه خونه خالیه بیا...اما سراون تجربه اگه داف ترین دخترهم باشه برای برنامه خونه هیچ دختری نمیرم که نمیرم
یه بابایی مشابه همین سرش میاد منتها میره بالای پله ها به اصطلاح خر پشته اما درپشت بام بسته وهمون جاقایم میشه نگو یخچال همونجاست دتره هم سه چهارتابرادرداشته بابای دختره میاد ازیخچال اب بخوره آب وکه برمیداره چشمش میفته به اینکه بغل یخچال مخفی شده پسره میگه یه دیقه بیا کارت دارم که باباهه دادوبیداد میکنه برادرهای دختره میریزن سراینو حالا نزن کی بزن منتها ازاونجایی که برادرها خواب آلود بودن وپسره هم ریزه میزه بودش بعد ازخوردن چندتا مشت ولگداز دست اینا فرار میکنه وباهربدبختی ازخونه میادبیرون واوناهم چون یه جورایی میخواستن مسئله رو دزدی جلوه بدن کم کاری میکنن وبخاطرآبروشون به اصطلاح یه جورایی شل میگیرن که بتونه بره
![MISSING: SLIM SHADY [Expanded Mourner’s Edition Trailer]](http://i.ytimg.com/vi/xh8qgHrOO1g/mqdefault.jpg)
دهنت سرویس واااااااااااااااااااای🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😁😁😁
خیلی فوش الکی و زشت میداد،بی مزش کرد
خاطره عالی بود تقریبا مثل این خودم داشتم که همسایه ها زنگ زده بودن پلیس نصف شب توی سرما زمستون ولی خنده های الکی و فحشهای بی دلیل مزش و خراب میکنه
خیلی بی خود بود فقط خودت خندیدی!!!
با این که یه داستان فیک و ساختگی بود ولی بد نبود، کاش یه جوری تعریف میکردی که واقعی به نظر بیاد، قشنگ معلوم بود ساختگیه، به هرحال بد نبود خندیدیم
داداشیا دمتون گرم . حالمون خوب شد از خنده به مولا
عالی بود
Nice❤
دهنتو حاجی با ای فنات
بخدا اینقدر خندیدم که نگو ..دمت گرم حال کردم😅😅😅😅
خاطره خیلی عالی بود اما اونی که تعریف میکرد خیلی فش میده آدم بعدش میاد به اون قشنگی خاطره رو گوش بده
تو حاجی لند نمیشناسی کسخل
کصخلی؟ بخاطر همین فوشا قشنگه
من جای اون پسر بدبخت استرس گرفتم😂😂😂😂😂
عالیییییی 😂😂😂😂😂😂
🤣🤣هنوز کامل نشنیدم ولی جالبه فک کنم
خیلی خوب بود😂
فکر کنم برای هر پسری ی بار پیش امده من یکبار خونه دوست دخترم بودم خانوادش اومدن ولی لعنتی جایی نبود برم رفتم یک کولر ابی بزرگ تو حیاط گزاشته بودن دریچه به داخل اطاق داشت رفتم تو کولر دریچه رو دوستم گزاشت .سرتون درد نیارم ۱۶ ساعت تو کولر بودم که هی روشن میکردن و خاموش واقعا الان بعد ۲۵ سال یادم امد کمر دردم شروع شد
اینقد هم خنده نداشت ک این خودشو جرداد
بالاخره واسه خنده دار کردن باید این کارارو بکنن
من بیشتر خنده هام سر خنده هاش بود 😂😂
@@scanima537 واییییی دلمممممم😂😂
ترکیدم😊😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
🤣😂😂😂😂پاچیدم
خنده ک اینجوری ک شما میخندیدی والا نداشت... ولی داداش کمی فو ش دادنشو کمتر کن مزه اش بیشتره 😂
داداش من همینطوری مجبور شدم ۳ روز تو کمد اطاق دختره زندگی کردم ،یارش بخیر
هیچ وقت خونه دوس دختر نرید
پوکیدم😂
عجب آدم ! با ادبی !!!
همچین موقعیتی گیر کردید جای فرار رو در رو بشید و بگید لازم هست بریم ازمایش تا بفهمید کاری نکردیم و فقط صحبت میکردیم چون این تجربه رو دوستم داشت و تا گفت حاضره بره ازمایش پدر مادر دختره اروم شدن و یکم بد و بیراه گفتن و اومد بیرون
دهنت سرویس
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
حاجی لند چرا اینقدر داد میزنی الکی میخندی یه نفر خاطره تعریف کنه چه خبره داداش😂😂😂😂
چقد فوش میدی خاک بر سر
انقدخنده نداشتا
چقدتخمی میخنده به دردنخور
Goods
ای خدا دلم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
آقا الان جای پیج فعال داره
😅😅😅😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
داستانه فِیک و ساختگی بود و خییییلی غیرِ حرفه ای
دقیقا
مهم خنده دار بودنشه
بخورش بابا
چقدرتوخری که فرق فیک با واقعی رانمیدونی
عاقبت بچه بازي
١٦ ساله كه دوست دختر نيست
خیلی خنک بود
Khele bale haje
Nice
شت😂
حاجی ما رفتیم گرفتنمون و فقط یه لحظه اش یادم میاد که میگفتم من هنوز نکردمش شما اومدید .ولی ته داستان این شد که گردن وار شدیم گرفتیمش .بد نبود رو گنج خوابیدیم
lol baba!!!
عالی
😂😂😂😂👌👍
مررررگ!
داستان اصلا خنده دار نبود با فحش دادنهای الکی می خواهد داستان رو الکی خنده دار وبا مزه کنه😢😢😢
این پسره اولی کلا بلد نبود موضوع بامزه تعریف کنه فقط عر الکی میزنه که جو بده و نمیذاشت صدای نفر دوم برسه انگاری پریود شده آی دلم دلم
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
نتیجه :مکان دختر نرین😂😂
اگه اشتباه نکنم شما همونی هستی که زنگ زده بودی به آقایی که تلویزیونشو تو دیوار آگهی کرده بود و بیضه هاش تو عکس مشخص بود. درسته؟
خاطره فقط خاطره های حاجی لند عالی عالییییی
گرگ بیابون نبینه😂
وووووووواییییییییییی
آخه دری که از پشت پسره قفل کرده، چطوری دختره می‌تونه در را بازکنه....
همین بگو همه خاطرات اش فیک مث خودش
داداش در خونه رو باز کرد دختره
در خونه رو میگه
دروغ
داداش پاره نشی
نتیجه کوسوکون خوارومادره حاجی لند نزارین 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وای وای به شما عوض خنده حالم به هم خورد وبه استفراع افتادم دنیا فقط این چیز ها نیست مطمعن باشید عزیزان من حساب و کتاب دارد صددرصد
ببند
داداش من یه خاطره تو این زمینه دارم که خودم گیر کردم اونو بگم چری میگی ،دوس داشتی بگو تعریف کنم😅
بابا انقدر فحش نده حالمون و بد کردی
Okay thank you
منم ۲بار تو خونه گیر کردم،،،
وایییی یاد خاطره خودم افتادم.اونم تو خونه کی.یکی از خلافکارهای گنده شهر.خدا خواست زنده در رفتم😂
کص نگو بابا
@@shahvanimp9856 کس کش اون ۳ ماهه کامت گذاشته بعد تو الان جوابشو میدی
برده بودت ک بکندت هاااخخخ
@@jadogar.shab. با خواهرت بودم مکان نداشتیم.خوارتم کصش خیس بود.دیگه مجبور شدیم بریم یه حالی به کص خواهرت بدم
بنده قصد جسارت ندارم ولی اینقدرها هم خنده‌دار نبود...!
تندرست باشید
خب یارو خر بوده میتونست همون اول که ننه باباعه اومدن خیلی راحت از در خارج شه مثلا بگه همسایتونم تازه بازم اگه تو پله ها میدیدنش فکر میکردن همسایس و مشکلی نبود
فقط الکی وبا خنده های مصنوعی داستان را به پایان بردی دلت خوشه داستان خنده دارگفتی
عررررررررررررر فقط عررر🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خوشحال میشم اگه چنلو به دوستاتون معرفی کنید
اینارو ول کن الان ابجی ها خودتونو کی میکونه
اسم این رفیق حاجی لند چی بود ؟
چطور چهار طبقه بعد زنگ ۳
برای من پیش اومد نوی خیابون شورتمو پوشیدم توی حال هم با یکی از اعضای خانوادش چشم تو چشم شدم طرف همگ کرده بود منم لباسام توی بغلم شانش اوریدم خونه سر دونبش بود و دو تا درب داشت یکی توی کوچه بغل باز میشد از حیاط خلوت خخخخخ
😂😂😂😂😂
Shashidam be hamatoun. Kos kholhaye bi pedaro madar.
خنده های فیک
فقط فحش و خنده زیاده
Gog
سلام
سلام
Jer khordam
😂😂😂😂🤣
چقدر مزخرف هستی مگه کسی ک خاطره نعریف میکنه انقدر فوش میده حال ادمو بهم میزنی
ریدم دهنت تو اصلا چرا باید این رو گوش کنی اگه بدت میاد مرتیکه لاشی
با یه زنه دوست بودم هر شب میرفتم پیشش چون شوهرش شهرستان کار میکرد و هر ماه یک بار می آمد .یه شب که بالا بودم شوهرش آمد من فرستاد تو یه دیگ بزرگ و روم یه پتو انداخت کفشهام هم انداخت تو دیگ حالا من تازه از سر کار آمده بودم ده ساعت کفش‌ها تو پام بودن بوی عن میدان .خلاصه تا ساعت ۵ صبح تو دیگ بودم تا اینکه شوهره خوابید و زنه آمد سروقتم و گفت فقط بدو لاشی به خدا اگه نیم ساعت دیگه از دیگ نمی رفتم بیرون سکته میکردم
X
🤣🤣🤣🤣
😅😅😅😅
چرت وپرت
Shashidam be oun tarbiate tou aashghal. Maloume bi pedaro madari kesafat.
چته بابا
پاره نشی
انقد زورکی
به دری وریاتون خندیدی
همین بلا سرم رفت اومدم که از پنجره در برم پریدم پایین کیف پولم تو جیب لباسم بود بغل پنجره یه درخت بود شلوارو پیراهنم که بقچه بود تو دستم اون بالا گیرکرد ...هرکاری کردم تکون دادن درخت وسنگ انداختن که پایین نیومد که نیومد..دست دختره هم نمیرسید بهش....آخر سر لای شمشادهانشستم چون غروب بود هواهم زود تاریک شد..خونمون ۵تاکوچه پایینتربود باهمون وضع اومدم سمت خونه یکی دونفر هم منو دیدن به روی خودشون نیووردن..رسیدم درب پشتی خونه از در بالارفتم پریدم توحیاط یکهو داداشم اسماعیل رو میخکوب زل زده بهم دیدم که داشت قاچاقی سیگار میکشید ووووو...خلاصه دم صبح زنگ زدیم رفیقمون اتوبوس داره یه پله تاشوهم باخودمون بردیم روی سقف تادر خونشون باپله دراز کشیدم اونجا رسیدم سریع علم کردم و لباسهارو برداشتم ...ازاون روز فرصت های زیادی پیش اومده که دختر ی بهم بگه خونه خالیه بیا...اما سراون تجربه اگه داف ترین دخترهم باشه برای برنامه خونه هیچ دختری نمیرم که نمیرم
استعداد خالی بندی هم ندارید.به چی میخندید وجدانن
این نفر اولی بلد نبود طنز وار تعریف کنه و تایم زیاد و اون عر زدن‌های زیادش مشخص میکنه یجورایی فیک بود داستان
صدا خودشا بزار مسخره
حاجی لند هنوز فعالیت میکنه؟
کمو بیش
@@hajiland5411 کجا تلگرام یا اینستا
اینستاس ولی کار نمیکنه کلا یه ویس تو این سال گرفته
@@hajiland5411 اونروز استوری گزاشت گفت زندگیمو درست کنم برمیگردم
یه بابایی مشابه همین سرش میاد منتها میره بالای پله ها به اصطلاح خر پشته اما درپشت بام بسته وهمون جاقایم میشه نگو یخچال همونجاست دتره هم سه چهارتابرادرداشته بابای دختره میاد ازیخچال اب بخوره آب وکه برمیداره چشمش میفته به اینکه بغل یخچال مخفی شده پسره میگه یه دیقه بیا کارت دارم که باباهه دادوبیداد میکنه برادرهای دختره میریزن سراینو حالا نزن کی بزن منتها ازاونجایی که برادرها خواب آلود بودن وپسره هم ریزه میزه بودش بعد ازخوردن چندتا مشت ولگداز دست اینا فرار میکنه وباهربدبختی ازخونه میادبیرون واوناهم چون یه جورایی میخواستن مسئله رو دزدی جلوه بدن کم کاری میکنن وبخاطرآبروشون به اصطلاح یه جورایی شل میگیرن که بتونه بره
یخچال توی خر پشته؟
مسخره
خاطره تعریف کردن تون باخندهای بیهوده ومدام بافحش بددهنی؟هیچ قشنگ نبود..
منم برات تعریف میکنم که شب هاگاهی میرفتم پیش دوس دخترم.چندتاخواهربودن.ویکی تقریبا یک سال فاصله سنی داشت.شبهامیرفتم تورختخوابش.اما ی شب اشتباهی رفتم پیش اوت یکی خوابیدم.وقتی متوجه شدم که اشتباهی بغل کردم.خواستم بلندبشم فرارکنم..که خواهرش منوبغل کردوگفت امشب قسمت منه.اگرفرارکنی جیغ میزنم😂البته اون زمان خانه هاهمه ویلای بودن.وتلاردار.بعد دوس دخترم فهمیدازسمت پایین پامومیکشیدکه من اینجام.این خواهربهش لگدمیزد😂😂
ریدی با این خاطر تعریف کردنتون
خاهرت بوده
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂