سلام. در مورد تاریخ نوشته شدن کتابها و اینکه با تاریخ انتشارشون متفاوته من ترجیح میدادم تاریخ نوشتن رو بدونم ولی تا اینجا که من خوندم طبق تاریخ انتشار خوندم از داستایفسکی و هر بار میخونم که اینو قبل فلان داستان نوشته اعصابم خورد میشه که کاش اون تاریخ درستو پیدا کرده بودم. بانوی میزبان واقعا برای من عجیب بود داستان کاترینا واقعا عجیب بود و مبهم. آخر داستان اینجوری بودم که کاترینا چیزایی که گفته بود با چیزی که مورین آخر داستان میگه کدوم راسته. دقیقا صحبتش ن درباره کتابای پوشکین باعث شد من اون مجموعه داستان پوشکین نشر توس رو بخونم و واقعا تجربه ی شیرین و لذت بخشی بود برام. اون مجموعه تمام رمانها و داستان کوتاه های پوشکین رو داره. جدیدا نشر ثالث شروع کرده به چاپ مجموعه پوشکین که جلد اولش فقط اومده ولی گویا قراره کامل بشه. جلد اولش انگار اشعار جوانیشه.نمیدونم قراره چند جلد باشه ولی. در مورد گوگول هم من دقیقا به خاطر اینکه داستایفسکی خیلی از گوگول تاثیر گرفته تازگی شروع کردم مجموعه ی نشر چشمه رو خوندن. تازه سه تا داستان اول رو خوندم. مجموع کامله و فقط دو داستان تاراس بولبا و نفوس مرده رو نداره که نوشته به دلیل طولانی بودنشون تو این کتاب نیاوردشون. همشون هم براساس سال انتشار مرتب شدن. انتقام وحشتناک هم داخلش هست ولی من هنوز نخوندم. یادداشتهای یک دیوانه اگر اشتباه کنم فقط قسمت آخر این کتاب رو داره از سه قسمت. بانوی میزبان به طور کلی کتابی نبود که عاشقش بشم ولی از اونجایی خوندنش رو دوست داشتم که تاثیرش رو تو کتابهای بعدی دیدم. مثلا اوردین منو یاد جنایت و مکافات مینداخت که قبلتر خونده بودم. حالت بیمارگونه منو یاد شخصیت اصلی اون کتاب مینداخت. بعدتر که نیه توچکا رو میخوندم یه جاهایی یاد کاترینای بانوی میزبان می افتادم. کلا از وقتی دارم به ترتیب سال انتشار میخونم کتابای داستایفسکی رو و با کتابای بزرگتری که قبلا ازش خوندم مقایسه میکنم خیلی تاثیر گذاری ها برام جالب شده. برای همین سراغ پوشکین و گوگول رفتم. دلم میخواد یه لیست برم بگردم پیدا کنم شسته رفته به ترتیب از نویسنده های روس ولی از طرفیم نمیخوام داستایفسکی رو بذارم برای بعد. خلاصه که اینجوری.
چقدر خوب که بازار مکاره کامله. در مورد نشر ثالث و پوشکین من فکر کنم فقط اشعارشو میخواد چاپ کنه؟! شاید اشتباه میکنم. برای ترتیب نویسندهها، پوشکین، گوگول، لرمانتوف، تورگنیف، گنچاروف و بعد داستایفسکی و تالستوی و ... . البته گنچاروف تحت تاثیر نبوده آنچنان و تورگنیف هم تحت تاثیر پوشکین بوده. نیه توچکارو به زودی میخوندم و زمان خوندنش حتما به کاترینا که گفتین فکر میکنن. نفوس مرده و تاراس بولیا رمان محسوب میشن که تو اون کتاب نیستن و مجزا باید تهیهشون کنی. یه اثر دیگه هم داره «شبنشینیهای دهکده نزدیک دیاکانکا» که افسانههای قدیمیو نوشته گوگول. از اون افسانه های «وی» نشر چشمه چاپ کرده. بجز اینها دوتا نمایشنامه هم داره گوگول.
@@book_with_red شب نشینی ها توی همین هست اونو خوندم. یه چیزی که درباره ی این مجموعه بود اینه که تو کامنتاش من میدیدم که همه میگفتن اگه قرار بود این مجموعه ی کامل چاپ بشه برای چی یه سری داستانا که توی اینم هست رو چند ماه پیش جدا چاپ کردید؟ دقیقا چشمه یه سریا رو خودش جدا هم چاپ کرده به شکل عجیبی. واقعیت چیزی که درباره ی ثالث شنیدم اینه که میخواد کامل چاپ کنه نگفته بود شعر فقط یا چی.
یه چیزیم درباره ترجمه های سروش حبیبی واقعیتش من چند سال قبل جنگ و صلح و آناکارنینا رو با ترجمه ی ایشون خونده بودم و اصلا همچین چیزی به چشمم نیومده بود که کلمات قلمبه سلمبه باشن اما تو این داستانهای کوتاه داستایفسکی خیلی به چشمم اومده. حتی عنوان بانوی میزبان برام عجیب بود. ما تو حالت عادی میزبان به کسی میگیم که مهمانی داره و ازش پذیرایی میکنه اما اینجا اون میزبان نیست واقعا. یه جاهایی ترجمه شده بانوی صاحبخانه. درسته که این زن صاحب اون خانه نبود اما من این عنوان رو ترجیح میدادم چون ملموس تر بود. جاهایی از داستان که از زبان اوردینف میگفت میزبان من فلان کارو کرد میزبان من فلان چیز گفت واقعیت حرصم درمیومد. کلا دلم میخواد باز جنگ و صلح رو بخونم ببینم چرا همچین چیزی اون موقع به چشمم نیومده. شاید واقعا نبوده و داستایفسکی داره کلمات خاصی استفاده میکنه. نمیدونم. ولی دلم میخواست خود مترجم یه توضیحی درباره عنوان مثلا میداد.
راستش من اون دوتا کتابو از سروش حبیبی ندارم که چند صفحهای ورق بزنم و ببینم چطوره، ولی چیزی که موثره ولی من اطلاعات کافی ندارم اینه که یه سری از کتابهای روسی رو از ترجمه فرانسه به فارسی ترجمه کرده و یه سری ترجمههارو از خود روسی که اینا ترجمههای موخرشن مثل آبلوموف. شاید دلیل تفاوت ترجمهها این باشه. آبلوموف ترجمهش عالی بود. منم وقتی اردینف به کاترینا میگفت میزبانم ذهنم آشفته میشد. انگلیسیش همون بانوی صاحبخانهست. The landlady
@book_with_red دقیقا این "میزبانم" خیلی اعصاب خورد کن بود. نمیدونم اینا از فرانسه بوده یا روسی ولی نسبتا قدیمین. فکر کنم پونزده بیست سالی باشه که چاپ میشه. به فکرم نرسیده بود و دارم ورق بزنم انقدر که کیپ گذاشتم تو کتاب خونم که درنیاد به راحتی. فرصت بشه نگاه میکنم.
@seyyedehzahra620 من نسخه فیزیکی ندارم، از طاقچه مطالعه کردم ولی تو نسخه فیزیکی تو صفحه مشخصات کتاب معمولا اسم کتابو به زبانی که ترجمه شده هم مینویسن، شاید این به دردتون بخوره.
مرسی که انقدر کامل و قشنگ این کتابها رو بررسی میکنی. خیلی خیلی مفیدن برام.
مرسی که میبینی😍 واقعا ارزشمنده برام.
یکی از جملات قشنگ این کتاب این بود که ((میدانی، وقتی غصه داری وقت دوبرابر میشود، انگاری شب نمیخواهد صبح شود.))
دقیقا موقع خوندن کتاب به این جمله دقت کردم و تو ذهنم بود🌺
سلام. در مورد تاریخ نوشته شدن کتابها و اینکه با تاریخ انتشارشون متفاوته من ترجیح میدادم تاریخ نوشتن رو بدونم ولی تا اینجا که من خوندم طبق تاریخ انتشار خوندم از داستایفسکی و هر بار میخونم که اینو قبل فلان داستان نوشته اعصابم خورد میشه که کاش اون تاریخ درستو پیدا کرده بودم. بانوی میزبان واقعا برای من عجیب بود داستان کاترینا واقعا عجیب بود و مبهم. آخر داستان اینجوری بودم که کاترینا چیزایی که گفته بود با چیزی که مورین آخر داستان میگه کدوم راسته. دقیقا صحبتش ن درباره کتابای پوشکین باعث شد من اون مجموعه داستان پوشکین نشر توس رو بخونم و واقعا تجربه ی شیرین و لذت بخشی بود برام. اون مجموعه تمام رمانها و داستان کوتاه های پوشکین رو داره. جدیدا نشر ثالث شروع کرده به چاپ مجموعه پوشکین که جلد اولش فقط اومده ولی گویا قراره کامل بشه. جلد اولش انگار اشعار جوانیشه.نمیدونم قراره چند جلد باشه ولی. در مورد گوگول هم من دقیقا به خاطر اینکه داستایفسکی خیلی از گوگول تاثیر گرفته تازگی شروع کردم مجموعه ی نشر چشمه رو خوندن. تازه سه تا داستان اول رو خوندم. مجموع کامله و فقط دو داستان تاراس بولبا و نفوس مرده رو نداره که نوشته به دلیل طولانی بودنشون تو این کتاب نیاوردشون. همشون هم براساس سال انتشار مرتب شدن. انتقام وحشتناک هم داخلش هست ولی من هنوز نخوندم. یادداشتهای یک دیوانه اگر اشتباه کنم فقط قسمت آخر این کتاب رو داره از سه قسمت. بانوی میزبان به طور کلی کتابی نبود که عاشقش بشم ولی از اونجایی خوندنش رو دوست داشتم که تاثیرش رو تو کتابهای بعدی دیدم. مثلا اوردین منو یاد جنایت و مکافات مینداخت که قبلتر خونده بودم. حالت بیمارگونه منو یاد شخصیت اصلی اون کتاب مینداخت. بعدتر که نیه توچکا رو میخوندم یه جاهایی یاد کاترینای بانوی میزبان می افتادم. کلا از وقتی دارم به ترتیب سال انتشار میخونم کتابای داستایفسکی رو و با کتابای بزرگتری که قبلا ازش خوندم مقایسه میکنم خیلی تاثیر گذاری ها برام جالب شده. برای همین سراغ پوشکین و گوگول رفتم. دلم میخواد یه لیست برم بگردم پیدا کنم شسته رفته به ترتیب از نویسنده های روس ولی از طرفیم نمیخوام داستایفسکی رو بذارم برای بعد. خلاصه که اینجوری.
چقدر خوب که بازار مکاره کامله. در مورد نشر ثالث و پوشکین من فکر کنم فقط اشعارشو میخواد چاپ کنه؟! شاید اشتباه میکنم.
برای ترتیب نویسندهها، پوشکین، گوگول، لرمانتوف، تورگنیف، گنچاروف و بعد داستایفسکی و تالستوی و ... . البته گنچاروف تحت تاثیر نبوده آنچنان و تورگنیف هم تحت تاثیر پوشکین بوده.
نیه توچکارو به زودی میخوندم و زمان خوندنش حتما به کاترینا که گفتین فکر میکنن.
نفوس مرده و تاراس بولیا رمان محسوب میشن که تو اون کتاب نیستن و مجزا باید تهیهشون کنی. یه اثر دیگه هم داره «شبنشینیهای دهکده نزدیک دیاکانکا» که افسانههای قدیمیو نوشته گوگول. از اون افسانه های «وی» نشر چشمه چاپ کرده. بجز اینها دوتا نمایشنامه هم داره گوگول.
@@book_with_red شب نشینی ها توی همین هست اونو خوندم. یه چیزی که درباره ی این مجموعه بود اینه که تو کامنتاش من میدیدم که همه میگفتن اگه قرار بود این مجموعه ی کامل چاپ بشه برای چی یه سری داستانا که توی اینم هست رو چند ماه پیش جدا چاپ کردید؟ دقیقا چشمه یه سریا رو خودش جدا هم چاپ کرده به شکل عجیبی. واقعیت چیزی که درباره ی ثالث شنیدم اینه که میخواد کامل چاپ کنه نگفته بود شعر فقط یا چی.
یه چیزیم درباره ترجمه های سروش حبیبی واقعیتش من چند سال قبل جنگ و صلح و آناکارنینا رو با ترجمه ی ایشون خونده بودم و اصلا همچین چیزی به چشمم نیومده بود که کلمات قلمبه سلمبه باشن اما تو این داستانهای کوتاه داستایفسکی خیلی به چشمم اومده. حتی عنوان بانوی میزبان برام عجیب بود. ما تو حالت عادی میزبان به کسی میگیم که مهمانی داره و ازش پذیرایی میکنه اما اینجا اون میزبان نیست واقعا. یه جاهایی ترجمه شده بانوی صاحبخانه. درسته که این زن صاحب اون خانه نبود اما من این عنوان رو ترجیح میدادم چون ملموس تر بود. جاهایی از داستان که از زبان اوردینف میگفت میزبان من فلان کارو کرد میزبان من فلان چیز گفت واقعیت حرصم درمیومد. کلا دلم میخواد باز جنگ و صلح رو بخونم ببینم چرا همچین چیزی اون موقع به چشمم نیومده. شاید واقعا نبوده و داستایفسکی داره کلمات خاصی استفاده میکنه. نمیدونم. ولی دلم میخواست خود مترجم یه توضیحی درباره عنوان مثلا میداد.
راستش من اون دوتا کتابو از سروش حبیبی ندارم که چند صفحهای ورق بزنم و ببینم چطوره، ولی چیزی که موثره ولی من اطلاعات کافی ندارم اینه که یه سری از کتابهای روسی رو از ترجمه فرانسه به فارسی ترجمه کرده و یه سری ترجمههارو از خود روسی که اینا ترجمههای موخرشن مثل آبلوموف. شاید دلیل تفاوت ترجمهها این باشه. آبلوموف ترجمهش عالی بود.
منم وقتی اردینف به کاترینا میگفت میزبانم ذهنم آشفته میشد. انگلیسیش همون بانوی صاحبخانهست. The landlady
@book_with_red دقیقا این "میزبانم" خیلی اعصاب خورد کن بود. نمیدونم اینا از فرانسه بوده یا روسی ولی نسبتا قدیمین. فکر کنم پونزده بیست سالی باشه که چاپ میشه. به فکرم نرسیده بود و دارم ورق بزنم انقدر که کیپ گذاشتم تو کتاب خونم که درنیاد به راحتی. فرصت بشه نگاه میکنم.
@seyyedehzahra620 من نسخه فیزیکی ندارم، از طاقچه مطالعه کردم ولی تو نسخه فیزیکی تو صفحه مشخصات کتاب معمولا اسم کتابو به زبانی که ترجمه شده هم مینویسن، شاید این به دردتون بخوره.