داستان کوتاه و شنیدنی ابراهیم و مرجان/نویسنده: محسن کشاورز

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 28 дек 2024

Комментарии •

  • @sediqanekzad8230
    @sediqanekzad8230 6 лет назад

    خيلى عااااالى و با احساس بود
    اى كاش تمام خاطرات شان هم با خوديش ببرند 😢😢😢

  • @basiraghias4513
    @basiraghias4513 5 лет назад +1

    عالی بود

  • @marwaahmadi9283
    @marwaahmadi9283 6 лет назад

    خیلی قشنگ زیبا اففف دوست داشتن زیباست اما وقت نباشد سخت است هر دقه ارزو انسان مرگ است

  • @sayhekooche6011
    @sayhekooche6011 6 лет назад

    چقدر با احساس عالی😚😚😚

  • @sirvan1767
    @sirvan1767 7 лет назад +2

    عالی بووود 😞

  • @mashodamuquri9156
    @mashodamuquri9156 5 лет назад

    ای کاش خداوند قدرت بالاتر از خواست قلب مان به ما می‌بخشید تا این اسب وحشی را در کمند خود میکردیم تا همیشه رام ما می‌بود. ولی افسوس که عشق بالاتر از قدرت قلب ماست که مارا کنترول می‌کند و ما را در اختیار خود دارد.

  • @marshallboy3658
    @marshallboy3658 5 лет назад +1

    عالی دستت درد نکنه ـدەستت خۆش بێ

  • @maryamjafari4615
    @maryamjafari4615 5 лет назад +2

    چه جوری میشه
    چرا توی عاشقی عاقلی میکنن
    در صورتی که همون عقل حکم میکنه اگه عشق نباشه
    زندگی
    فقط گذروندن روز ها و سالهاست تا به مرگ برسه

  • @Adaali742
    @Adaali742 5 лет назад

    Best voice ❤

  • @zarrintajhoseini2581
    @zarrintajhoseini2581 3 года назад

    👌👌👌👌👌👌👌🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤

  • @arashjank1514
    @arashjank1514 7 лет назад

    Noch Noch Noch
    💔

  • @neginabelal9742
    @neginabelal9742 6 лет назад

    😢😢😢

  • @seyamakbalvayeh3760
    @seyamakbalvayeh3760 6 лет назад

    پسر م لطف میکنی آدرس اینستا شما رو به بدید ممنون میشم.