داماد فوق حشری تلمبه زن ......😱

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 13 сен 2024
  • آن شنیدی که در بلاد شمال
    بود مردی بخیل صاحب مال
    دختری زشت روی و بدخو داشت
    کز همه چیز جامه نیکو داشت
    زشت باشد دبیقی و دیبا
    که بود بر عروس نا زیبا
    با جوانی چو لعبت سیمین
    عقد بستش به مبلغی کابین
    شب خلوت که وقت عشرت بود
    غرق عود کرد و مشک اندود
    نقره اندود بر درست دغل
    عنبر آمیخته به گند بغل
    پرده زرنگار بر در داشت
    ناگه از روی بی صفا بر داشت
    فال بد باز بود و طالع زشت
    در دوزخ به روی اهل بهشت
    همه شب روی کرده بر دیوار
    تا نبایست دیدنش دیدار
    بارها نو عروس جان فرسای د
    ست در دامنش زدی که در آی
    پسر از بخت خود بر آشفتی
    زهر خندان به زیر لب گفتی
    تو مناره ز پای بنشانی
    شهوت من کجا بجنبانی
    ملک الموتم از لقای توبه
    عقربم گو بزن تو دست منه
    تا به صبح از شراب فکرت مست
    دست لاهول می زدی بر دست
    بامدادان نه جایگاه ستیز
    که تحمل کند نه پای گریز
    مدتی صبر بر مجاهده کرد
    عمر ضایع در آن مشاهده کرد
    عاقبت درد دل به جان برسید
    نیش فکرت به استخوان برسید
    با پدر زن نمود قصه خویش
    کی مصالح شناس خیر اندیش
    تا به امروز بنده پروردی
    مهربانی و مردمی کردی
    شکر فضلت بال های دراز
    نتوانم به شرح گفتن باز
    گر توانی دگر بفرمایی
    پایم از بند غصه بگشایی
    زن و مرد از برای آن باشند
    که دل آویز و مهربان باشند
    نه من آسوده ام نه او خرسند
    زحمت ما و خویشتن مپسند
    سر برآورد و گفت پیر کهن
    جان بابا سخن دراز مکن
    یا بسازی به رنج و راحت دهر
    یا به زندان شوی به علت مهر
    چو نجوان این سخن شنید از پیر
    متحیر بماند و بی تدبیر
    استعانت به کد خدایان برد
    مبلغی مرد و زن شفیع آورد
    همگنان را به هیچ در نگرفت
    هرچه گفتند هیچ در نگرفت
    پای بند بلا چو چاره ندید
    بحر اندیشه را کناره ندید
    خواهرش را دل آورید به دست
    مهر از او بر گرفت و در وی بست
    تا شبی پای در دواجش کرد
    میل در سرمه دان عاجش کرد
    کودک از کودکی فغان در بست
    به درستی زرش دهان در بست
    روی بر خاک و جفته بر افلاک
    چون سرش رفت تا خایه چه باک؟
    روی در روی دست در گردن
    ناف بر ناف دسته در هاون
    بعد از آن با برادرش پیوست
    بند شلوار عصمتش بگسست
    خانه خالی و دمبه فربه بدید
    گربه برجست و سفره را بدرید
    مادرش بی نسیب هم نگذاشت
    هر دو پایش به آسمان برداشت
    عمه را نیز شربتی در داد
    خاله را نیز شافه ای بنهاد
    دایه را هم چنان بدل داری
    مهربانی نمود و غم خواری
    تا بدانست خوابگاهش را
    خانه معلوم کرد و راهش را
    شب آدینه شمعی آنجا برد
    نیم شمعیش در میان پا برد
    نو بلوغی که بود شاگردش
    بر دوانید همچنان کردش
    خوابنیدش به لطف در زانو
    قضی الامر کیف ما کانو
    نازک اندام نا خوشی می کرد
    بد لگامی و سرکشی می کرد
    عاقبت رام چون ستورش کرد
    کیر در کون چون بلورش کرد
    کرد و رفت آنچه باز نتوان گفت
    در از این خوبتر نشاید سفت
    بعد از آن با کنیزکش پرداخت
    کار او هم به قدر وسغ بساخت
    پاره دوغ ریخت در مشکش
    تا نیاید ز دیگران رشکش
    خویش و پیوند هر که را دریافت
    هم را در قفا ی و رو انداخت
    بوق روئین در آن قبیله نهاد
    همچو شمشیر قتل در بغداد
    همه همسایگان بدانستند
    نحی منکر نمی توانستند
    چند بانگ دهل نهان ماند
    شنعتی خواست تا جهان ماند
    آشنایان و دوستان رفتند
    حال پیش پدر زنش گفتند
    بر سر خاکسار دود برفت
    در دکان ببست و زود برفت
    کیس های قباله حاصل کرد
    بر داماد پهلوان آورد
    گفت کابین و ملک و رخت و جهیز
    همه پاکت کردم خیز
    یار در مانده کین شنید از پیر
    متحیر بماند و بی تدبیر
    آب در دیدگان بگردانید
    خویشتن را میان شادی دید
    گفت یا سیدی و مولائی
    چه گنه کرده ام چه فرمایی
    گفت نی نی سخن مگو با من
    یا تو باشی در این سرا یا من
    کندر این خانه از قرایب و خویش
    کس نمانده است جز من درویش
    هر چه ماده در این سرا و نر است
    از جفای تو نابکار نرست
    گر شبی تاختن کنی بر من
    دیو شهوت که گیردت دامن
    گفت هرگز من این خطا نکنم
    جفت شیرین خود رها نکنم
    یاوران آمدند و انبازان
    هر یک از گوشه ای بر او تازان
    جنگ با هر یک اتفاق افتاد
    عاقبت صلح بر طلاق افتاد
    از کمند بلا بجست چو صید
    که خلاصش به جان نبود از قید
    گل رویش به تازگی بشکفت
    می خرامید و زیر لب می گفت
    حیف بردن ز کاروانی نیست
    با کرانان به از کرانی نیست
    زینها راز قرین بد زنهار
    وقنا ربنا غذاب النار
    #شعر_فارسی
    #حکایت
    #سعدی

Комментарии • 31

  • @user-nv5du3zk2u
    @user-nv5du3zk2u 3 года назад +4

    درود استاد عزیز خیلی مشتی بود

  • @user-om7nu2tp2q
    @user-om7nu2tp2q Год назад +1

    واقعا عالی بود سپاسگزارم طلب خیر برای شما عزیز 🙏

  • @arshamoldman3104
    @arshamoldman3104 Год назад +2

    با درود و سپاس از شما 🌹
    در آن روزگار با وجود آن حاکمان ، سعدی بجهت آگاهی دادن مردم این روش اتخاذ نمود ، و تا امروز به کار آمده و نام خوش را در ردیف اول انسانهای نیک و خاص بثبت رساند . ❤ 👍 💐

  • @user-gm2kj5xr4k
    @user-gm2kj5xr4k 8 месяцев назад +1

    سلام درود بسیار زیبا اگر لطف کنید اشعار را همراه با بیان در صحفه برنامه قرار بدهید

  • @sunamaziz7086
    @sunamaziz7086 3 года назад +2

    تشکر از بر نا مه خوب شما موفق و کامگار با شین ۰

  • @gghhvhh8143
    @gghhvhh8143 Год назад +2

    واقعا برنامتون عالیه موفق باشی جوان افرین تشکر از اشعار وتفسیر زیبای شما🌺❤

  • @dawoodghorbani5973
    @dawoodghorbani5973 2 года назад +1

    🤣😅😅خیلی باحال بود

    • @h511.22
      @h511.22  2 года назад

      اره عزیز . همه را تارو مار کرد .

  • @Muslim.believerTV
    @Muslim.believerTV Год назад +1

    کجش مشکل داشت این زبان کنایه است کسی که اشناست میدنه چی میگم چقد قشنگ توضیح داد کامل بود احسنت به سعدی

  • @RasoolIzadpanah
    @RasoolIzadpanah Год назад +1

    درود بشما و خسته نباشید
    چند بانگ دُهُل نهان مانَد
    شُنعتی خاست تا جهان مانَد

  • @hoseinsadeghi5679
    @hoseinsadeghi5679 Год назад

    عالی 😂😂😂

  • @yasmor7774
    @yasmor7774 3 года назад +4

    درود بر سعدی علیه الرحمه خدا بحال ما رحم کرده که هم عصرش نبودیم 😂😂🤩

    • @aliatashgahi8749
      @aliatashgahi8749 Год назад +1

      والا اگه بودیم ایر در اونمون میکرد

  • @wahidhosseini8602
    @wahidhosseini8602 3 года назад +2

    عجب شعر بود اون یارو هم عجب آدمی هولی بوده ههههههههههه

  • @sabrybayat6453
    @sabrybayat6453 2 года назад +2

    بوق رویین دران قبیله نهاد....همچوشمشیرقتل دربغداد....این حکایت رومن خوندم...خیلی خیلی جالبه.....

  • @nathanielharper5641
    @nathanielharper5641 6 месяцев назад +1

    funny

  • @danishfaeim1505
    @danishfaeim1505 Год назад +1

    دم این داماد گرم، کاش من باهاش آشنا میشدم.

    • @h511.22
      @h511.22  Год назад

      باید خیلی مواظب خودت باشی اونوقت 🫡

  • @user-us4vt9nl3r
    @user-us4vt9nl3r Год назад +1

    آفرین خسته نباشیدبسیارزیباسرودیدبسیارزیباترجمه کردید ماناباشیدوپایدار

  • @Muslim.believerTV
    @Muslim.believerTV Год назад +2

    منظور اینه اصل رو بچسپ نپرداز به چیزها ی دیگه انچه برای تو دردنیا درسته اونو بچسپ سعدی بزبان کنایه ومترادف گفته وجز کسی که علمش بالاست نمیتونه بفهمه معنی چیه حتی تک تک کاراکترها نماد یک چیزه خیلی جالب بود اما برای من واضح بود

  • @alijawadi6639
    @alijawadi6639 3 года назад +3

    عجب داماد پلشتی داشته .توی روستای ما هم یکی بود اونم همه خانواده عروس را تجاوز کرده بود آخرش انداختنش بیرون خخخخ

    • @yasmor7774
      @yasmor7774 3 года назад

      نه بابا پند استاد را بگوش جان گرفته

  • @mattreich972
    @mattreich972 Год назад +1

    🤣🤣🤣🤣 dahanetan servis bad

  • @Muslim.believerTV
    @Muslim.believerTV Год назад +1

    اگر کسی اب درکوزه وما گرد جهان میگردیم یا اب درکوزه وما تشنه لبان میگردیم رو بفهمه این را هم میفهمه

  • @aref_eradatmand
    @aref_eradatmand 2 года назад +1

    🤣🤣🤣🤣🤣

  • @kian69efzm
    @kian69efzm 3 года назад +1

    ههههههههههههه

  • @غلامعلیسعیدی
    @غلامعلیسعیدی 3 года назад +1

    تانیومده بَلَه کون ما سَریع ویدئو روتَرک کنیم.....فرااااااااار🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️

  • @rezanazari2698
    @rezanazari2698 Год назад +1

    سلام من از شهر حافظ و سعدیم ولی ممنون که واقعیتهای زندگی این دغل بازان که با لباس پاک راهیان صداقت از خلوص نیت و بیچارگی مردم کمال سوء استفاده رو با بی شرمی برده اند و با انتخاب شما که گلچین تمام شاعران شیرین زبان پارسی را زحمت می کشید .من ممنونم و از ایزد منان ارزوی مو فقیت و خیر خواهی در هر دو گیتی رو برایتان دارم .......

  • @ahmadkhalid9791
    @ahmadkhalid9791 3 года назад

    اووووووووووووهههههههههههههه چه داماد لاشی ععععععع