من کتاب انجیل و تورات رو خوندم. خیلی قشنگه و جالب. و یه نکته جالب دیدم درونش اینکه تا قبل از یشوع تمام پیمان ها با خون امضا میشد و جالبه در عصر جدید تمام قراردادها با آب (جوهر و مشتقات آب) امضا میشه. و نکته جالب دیگه در عهد عتیق فرزندان ابراهیم به بهشت میرفتن اما خیلی جالبه توو کتاب شما اومده که جدای از بحس فرزندان ابراهیم . انسان هایی که در روح مولود میشن از پدری مقدس هم فرصت ورود پیدا میکنن. که یه دعوت جهانیه. و این روش جالبه و قشنگ. البته که من ایرانی ام و مسلمان . اما چیز جالب رو باید دید
درود بر شما که طالب حق و حقیقت هستید. ازلی بودن جایگاه پسر و پدر و روح القدس سبب میگردد که مشخصه و خصوصیات هر کدام متمایز باشد. اگر وجه پسر بودن شخصیتی مجزا از نقش پدر نیست پس چرا حضرت مسیح با پدر خود سخن میگوید و از ایشان درخواست و استدعا دارند چرا خداوند خود قربانی بشر گردد مگر گناه کشتن خدا کمتر از گناه خوردن میوه ی ممنوعه است که گناه حضرت آدم به دیگر از نسل بشر سرایت میکند ولی گناه به قتل رساندن خدا چنین قبحی ندارد. گذشته از این، چرا خداوند خود را در پیشگاه مخلوق ضعیف و ستم پذیر جلوه دهد این چه قانونی است که خالق جوُر و جفای مخلوق کشد مگر مجبور است واضع قانون، قانونی علیه خود وضع نماید. در عهد قدیم تهمتهایی به پیامبران الهی زده شده که کمتر از مردم عادی سر میزند این موارد از تحریف هایی است که به کتاب مقدس وارد است. پسر خدا خواندن بسیاری از پیامبران در عهد قدیم تشریفی است چرا که هیچ یک از یهود قائل به حلول خداوند در ایشان نیست. آن درختی که بواسطه آن خداوند با موسی تکلم فرمود شجره طیبه ی حضرت ابراهیم بود که به صورت مثالی(برزخی) در چشمان موسی تمثل یافت ، از آن گذشته شما اعتقاد دارید خداوند برای موسی به صورت درخت ظاهر شد اگر در مورد مسیح (ع) هم ظهور پروردگار را قائل باشید مسلمانان هم چنین ادعایی دارند که مسیح و دیگر انبیاء و مخلوقات ظهور حضرت حق تعالی هستند ولی مسیحیان به حلول خداوند در مسیح اعتراف دارند و لازمه این امر جمع متناقضین نامحدود در محدود است یعنی در عین نامرئی بودن قابل رؤیت هست در عین بی زمانی، زمانی است در عین بی مکانی، مکانی است در عین بی نیازی، نیازمند، در عین غیر قابل تبدیل و تغییر بودن حالات و احوال درونیش متغیر است یعنی در عین سعید و خوشبخت بودن خشمگین و اندوهگین و محزون است و ... این ممکن نیست. حال اینکه شما این تغییر حالات را برای روح القدس قائل شدید پس چگونه ممکن است با این عوارض و ویژگی ها قائل به تجرد تام در پروردگار باشید. چون موسی به وعده گاه آمد پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا ( خود را ) به من نشان ده تا به تو بنگرم ( و تو را به رؤیت خاص باطنی که پس از مشاهده همه مظاهر جلال و جمال دنیوی و اخروی حاصل می شود ببینم ) فرموده شد: هرگز مرا ( در دنیا به چنین رؤیتی ) نخواهی دید ، و لکن به سوی این کوه بنگر ، اگر در جای خود ثابت ماند تو هم مرا خواهی دید ( استعداد وجودیت بر این رؤیت کمتر از استعداد کوه است در برابر تجلّی من ) . پس چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد آن را خرد و غبار کرد و موسی بی هوش افتاد و چون به هوش آمد گفت: تو ( از دیده شدن با چشم ) پاک و منزهی ، به سویت بازگشتم و من نخستین گرونده ام. اگر خداوند قابل حلول بود چنین نمیفرمود بلکه در جسم مسیح حلول میکرد و با موسی سخن مینمود. مطلب دیگر اینکه اگر شناخت دین حق با استدلال عقلی ممکن نباشد برای مخلوقات حجتی آشکار نمیشود تا تکلیفی بر ایشان لازم آید و عقوبتی برای نافرمانی لحاظ شود مگر اینکه شُهُود ملکوتی صورت گیرد که این امر بعد از اعتقاد و عمل صالح انجام میگیرد که این هم برای اکثر افراد ممکن نیست چون عموم اشخاص با خِرَد و اندیشه و تأمل اعتقاد مییابند وگرنه دعوت عقلیِ مبلغینِ دینی بیهوده میباشد و حال بالوجدان میدانیم که بیهوده نیست و به همین امید است که مبلغین به بیان مطالب عقلی خود میپردازند.
در آموزه مسیحیت اگرچه پدر خداست، پسر خداست و روح القدس هم خداست. با این همه، نه سه خدا بلکه یک خدا وجود دارد یعنی سه ماهیت مستقل ولی ذات هر سه یکی است. بنابراین تثلیث در وحدانیت و وحدانیت در تثلیث باید پرستیده شود سه «چیز» یا «شخص» یا «اقنوم» در عین غیر مادی بودن از یکدیگر متمایزند و هر یک فردی است و تشخصی جدا دارد، این سؤال پیش می آید که چه چیز در آنها اصل تمایز بوده که موجب سه شخصیت و جایگاه (هم پسر، هم پدر، هم روح القدس) گردیده؟ گذشته از این، قدیم بودن صفات ممتاز هر یک از ایشان را باید پذیرفت چرا که هیچ یک از این صفات، عارض بر ذات نباید باشد تا معلول نگردد. با توجه بر این، ما با سه شخصیت مواجه هستیم که هر کدام دارای صفات ذاتی ممتازی میباشد . و نتیجه ی این توصیف، اعتقاد به آموزه ی سه خدایی است که شرک میباشد. و با قائل شدن به چنین تفسیری که: (حقیقت مشترک کلی با سه خصوصیت که هر کدام معرف یک شخص در وحدت تثلیث است.) اعتراف آشکار به مرکب بودن ذات پروردگار میشود و لازمه ترکیب نیاز به اجزاء است. تثلیث عقیده به تجسم الهى دارد، مشکل تجسد یافتن خداوند در بُعد پسر این است که در عین بی نیازی، نیاز به حرکت و غذا، استراحت، خواب و... داشته و در عین نامحدود بودن محدود در زمان و مکان و... شود. و در عینِ قادر بودن و شکست ناپذیری مغلوبِ مخلوق خود باشد، در عینِ جباریت و قهاریت مورد ستم و شکنجه قرار گیرد در عینِ سعید (خوشبخت) بودن در رنج و عذابِ باشد. مسیحیت معتقد است با توجه به گناهى که حضرت آدم مرتکب شد تمام بشر آلوده به گناه گردیدند یعنى: این گناه آنقدر شدید بود که تمام نسل بشر را آلوده کرد و براى نجات بشر از این گناه چارهاى نبود جز آنکه خدا، خود به صورت انسان در آید تا بدین وسیله توسط مردم کشته شود و به همین دلیل روحالقدس، به صورت کبوتر بر عسیى مسیح نازل شد و در وى حلول کرد؛ عیسى توسط مردم کشته شد و براى همین با فدا شدن عیسى مسیح تمام مردم از گناه نجات پیدا کردند، مشروط بر آن که به عیسى مسیح ایمان بیاورند. بنابراین مهمترین عامل تثلیث را در مسأله فدا مىتوان جستجو نمود. حال پرسش اینجا است که با فدا شدن پسر خدا بشریت از دِین گناه آدم خارج میشود؟ یا اینکه دِین سنگینتری بر گردنشان حاصل میگردد چرا که گناه صلیب کشیدن پسر خدا کم از گناه و نافرمانی آدم نیست گذشته از آن، مگر این همه پیامبران که در راه خدا شهید شدند جبران گناه بشریت که از جنس خودشان بود نکرد که خدا بعد از نافرمانی انسان ها باید خود گناه ایشان برگردن گیرد و خود را بیازارد، چه خدایی است که برای رفع ظلم مخلوق، خود ستم کش باشد و بار ستم خلق به گردن گیرد مگر برای بخشش نیاز به قربانی دارد که خود را در پیشگاه مخلوق قربانی کند؟! حاشا از این ضعف و نیاز، که برای حضرت باری تعالی قائل شویم.
سلام، آن درختی که بواسطه آن خداوند با موسی تکلم فرمود شجره طیبه ی حضرت ابراهیم بود که به صورت مثالی(برزخی) در چشمان موسی تمثل یافت ، از آن گذشته شما بیان میدارید خداوند به صورت درخت ظاهر شد اگر در مورد مسیح (ع) هم ظهور پروردگار را قائل باشید مسلمانان هم چنین ادعایی دارند که مسیح و دیگر انبیاء و مخلوقات ظهور حضرت حق تعالی هستند ولی مسیحیان به حلول خداوند در مسیح اعتراف دارند حلول یعنی تجسم مادی یافتن خداوند و لازمه این امر جمع متناقضین نامحدود در محدود است یعنی در عین نامرئی بودن قابل دیدن هست در عین بی زمانی، زمانی است در عین بی مکانی، مکانی است در عین بی نیازی، نیازمند، در عین غیر قابل تبدیل و تغییر بودن حالات و احوالش متغیر است یعنی در عین سعید و خوشبخت بودن خشمگین و اندوهگین و محزون است و ... این ممکن نیست. حال اینکه شما این تغییر حالات را برای روح القدس قائل شدید پس چگونه ممکن است با این عوارض و ویژگی ها قائل به تجرد تام در پروردگار باشید. چون موسی به وعده گاه آمد پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا ( خود را ) به من نشان ده تا به تو بنگرم ( و تو را به رؤیت خاص باطنی که پس از مشاهده همه مظاهر جلال و جمال دنیوی و اخروی حاصل می شود ببینم ) فرموده شد: هرگز مرا ( در دنیا به چنین رؤیتی ) نخواهی دید ، و لکن به سوی این کوه بنگر ، اگر در جای خود ثابت ماند تو هم مرا خواهی دید ( استعداد وجودیت بر این رؤیت کمتر از استعداد کوه است در برابر تجلّی من ) . پس چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد آن را خرد و غبار کرد و موسی بی هوش افتاد و چون به هوش آمد گفت: تو ( از دیده شدن با چشم ) پاک و منزهی ، به سویت بازگشتم و من نخستین گرونده ام. اگر خداوند قابل حلول بود چنین نمیفرمود بلکه در جسم مسیح حلول میکرد و با موسی سخن مینمود. مطلب دیگر اینکه اگر شناخت دین حق با استدلال عقلی ممکن نباشد برای مخلوقات حجتی آشکار نمیشود تا تکلیفی بر ایشان لازم آید و عقوبتی برای نافرمانی لحاظ شود مگر اینکه شهود ملکوتی صورت گیرد که این امر بعد از اعتقاد و عمل صالح انجام میگیرد که این هم برای اکثر افراد ممکن نیست چون عموم اشخاص با خِرَد و اندیشه و تأمل اعتقاد مییابند وگرنه دعوت عقلیِ مبلغینِ دینی بیهوده میباشد و حال بالوجدان میدانیم که بیهوده نیست به همین امید است که مبلغین به بیان مطالب عقلی خود میپردازند. اگر حاضر به مصاحبت هستید به این شماره 09107007197 تماس بگیرید. خوشحال میشم با شما گپ و گفتی دوستانه داشته باشم، برداشتم این هست که مفید فایده هست.
نزدیک چهل دقیقه توضیحات برای رادیکالترین و مهمترین مورد کتاب تورات؟ به نظر شما آیا خداوند نمیتوانست تمامی این توضیحاتتان را در یک جمله در کتاب تورات بیاورد؟ اینکه یک آیه از اول کتاب بخوانید ، یک ایه از میانه کتاب و یک آیه از پایان کتاب و اینکه با منطق خودتان تمامی اینها رو تحلیل کنید ،آیا منطقی است؟ آیا اصل توحید تثلیثی به اندازه آیات عادت ماهانه زنان در نظر خدا اهمیت نداشته که واضح ،صریح ،آشکار،بی شک و شبهه و بدون حل معما و سفسطه یکبار اتمام حجت کند و بگوید بشنو اسراییل خداوند یکی است و در کنارش بیاورد پدر است پسر و روح القدس و همه ما را راحت کند؟ چرا اعتقاد یک ذات در سه شخصیت ،ساده بیان نشده؟ از انجایی که میدونم پسر هم ازلی است ،چون در بخشهایی اومده که خداوند پدر گفته بیا بغل دست من بنشین و آرام باش. و این پسر بودن خدا حادث نیست. بعلاوه همان خدا دوران کودکی را تجربه کرده بدون اینکه بداند خداست . حادث بودن خدا با ازلی بودن در تضاد است و عقل سلیم اینو میگه خدایی که به شدت در یکتاپرستی رادیکال است ،تمامی این صحبتهاتون رو میتونست با یک جمله اتمام حجت کند. حالا اگر تمامی اینها درست باشه ،چرا مسیحیان در طول تاریخ ،اکثرا در اصل یکتاپرستی مشکلات ایدئولوژیکی با هم داشته اند و دارند؟ روح القدس بالاتر است یا عیسی؟ کدام واسطه است؟ حالا بالفرض ،اگر عیسی خدا باشد،چرا مجسمه همان خدا را میسازند و در مقابلش سجده میکنند؟ مگر همان خدا نگفته هیچ تصویری از من نسازید؟ چرا مریم رو واسطه رسیدن به عیسی قرار میدهید؟ چرا مریم و قدیسان را دست اندرکار جهان دنیوی دانسته و از انها طلب خیر و برکت و شفا و فرزند و روزی دارید؟ این چهل دقیقه شما ،مثل دو و نیم ساعت فیلمهای مسلمانان ،برای توجیه نبوت محمد از تورات است. هنگامیکه به مسلمان میگویم یک آیه آشکار در مورد نبوت محمد از تورات بیان کن در جواب میگوید ،در تورات امده از میان برادرانتان پیامبری را خواهم فرستاد، یا سروده ها و غزلهای سلیمان را اورده و از سیاق خود خارج کرده و سه ساعت سفسطه میبافد. شما که تحقیق کرده اید و از تشیع، خارج شده اید، یک زحمت هم بکشید و به یک یهودی مراجعه فرمایید تا او هم به شما کتاب مقدس را توضیح دهد. عیسی مسیح چیزی جز تسلی دهده آلام و درد و رنج شما نیست .و هیچ اثر آشکاری از تثلیث مسیحیان در تورات وجود ندارد. انچیزیکه شما فکر میکنید تثلیث و عیسی را بیان میکند ،تماما ایات دو پهلویی است که در ظن و گمان شما ،آنگونه به نظر میرسد . به یک خاخام مراجعه کنید و دین را از او یاد بگیرید. غیر از خداوند و جلالش هیچ کسی نمیتونه جهالتی بنام مسیحیت و بزرگترین دروغ وحشتناک تاریخ بشری بنام عیسی مسیح رو از بین ببره. بشریت از دست این دین و پیروانش خون گریست. سی و پنج میلیون نفر سرخ پوست از دست این دین خون گریست. صد میلیون افریقاای و دهها میلیون نفر برده آفریقایی، یکسوم جمعیت اروپا در جنگهای سی ساله مذهبی از دست این دین خون گریست. بیش از سه میلیون نفر ایرانی از دست پیروان سرتاپا غرق در آرامش مسیح ،در قحطی مصنوعی انگلیس خون گریست هفت میلیون بنگالی خون گریست و ده میلیون یهودی. خدا میداند که این دین باید میلیایردها نفر را بکشد تا بشر سر عقل بیاید؟ بروید بخاطر خدا هم که شده یکبار از یهودیان تمامی سوالات خود را بپرسید..
سلام، حالا شما پاسخ بدید چرا در دین یهود نژاد پرستی است!؟ چرا یک مسیحی یا مسلمان نمیتواند یهودی گردد چرا در کتاب تورات به پیامبران الهی تهمت قتل، زنا و خدعه و نیرنگ و... میزنید؟! آیا گناهی بود که شما به پیامبران الهی نسبت ندهید؟!
سلام،در پاسخ به شما که مسیحیان را به خاخام ها ارجاع میدهید عهد قدیم را نباید از ترجمه انگلیسی آن مطالعه کرد چون نسخه اصلی سانگ آف سالومون (غزل سلیمان) فصل پنجم آیه شانزدهم به زبان عبری محمد- ایم آمده که محمد را در نسخه های انگلیسی دوست داشتنی ترجمه کرده اند در صورتی که نباید اسم شخص را ترجمه نمود مثلا اگر کسی را بِلَک نامگذاری کردند نباید در ترجمه نام او را با معنیش یعنی سیاه ترجمه نمود. چون وقتی گفته میشود بلک آمد ترجمه میشود سیاهی آمد و برداشت میشود تاریکی ظاهر گشته و این با منظور نویسنده متفاوت است (ایم) در زبان عبری به معنی جمع و احترام بکار میرود. همانطور که نام محمد را در انجیل انگلیسی تَسلّی بخش معنی کردند در صورتی که در زبان آرامی که زبان اصلی انجیل است نام محمد به صراحت ذکر شده. در سفر تثنیه باب 17 آیه 20 با ابراهیم دعای ترا استجابت کردیم اینک او را برکت داده و او را بزرگ گردانیده و از نسل او 12 امام خواهد بود و او را اُمّتی عظیم خواهم نمود ماد ماد در عبرانی و طاب طاب در سریانی از اسما مقدسه حضرت محمد(ص) است (میخلال غیر محرف) که یکی از کتابهای لغت عبرانی است در راسته میم "مئد مئد " را به محمد تفسیر کرده است از لحاظ حروف ابجد نام محمد و بمئد مئد هر دو 92 می شوند. در جواب سوال احتمالی که منظور کدام اولاد اسماعیل است باید گفت به جز قیدار کسی از اولاد اسماعیل که نسب محمد(ص) به او می رسد هیچ کدام رئیس نبوده و بلکه نسبت کفر به آنان می دهند حرف "ه"در ابجد عبری نشان دهنده عدد ۵ است. طبق تورات، بعد از به قربانگاه بردن اسمائیل این حرف از جانب خدا، به اسم حضرت ابراهیم علیه السلام داده شد تا از "ابرام"به "ابراهیم" تغییر پیدا کند(عدد پنج اشاره به پنج تن هست که نسل کثیر و برکت از آنان گسترش مییابد. در قرآن آمده: پس از امتحان ذبح اسماعیل به ابراهیم مقام امامت داده شد و حضرت ابراهیم از خداوند درخواست نمود که در فرزندانم هم این مقام امامت را قرار فرما) در کتاب ایشعیای نبی، بشارت آمدن رسالت حضرت عیسی علیه السلام سوار بر الاغ و رسالت حضرت محمد(ص) سوار بر شتر آمده. چگونه دین یهودیت را دین مینامید در صورتی که جلوی انتخاب و پذیرش دیگران را به این مسیر میگیرید! و غیر بنی اسرائیل را اصلا به حساب نمیآورید بنابراین یهودیت یک نژاد است که در آن خود برتر بینی و نژادپرستی است در صورتی که بارها بنی اسرائیل بخاطر گناهان مختلف مورد عذاب و توبیخ و تنبیه قرار گرفتند در عهد قدیم تهمت هایی به پیامبران الهی زده شده که از مردم عادی به ندرت سر میزند. تهمت زنای محصنه و قتل عمد به جهت تصاحب همسر مقتول به داوود نبی. اتهام زنبارگی و بت پرستی به سلیمان نبی. افترا زدن به حضرت لوط در شراب خواری و زنا با محارم ، بد نام کردن یعقوب نبی به گرفتن برکت با خدعه و نیرنگ از پدرشان اسحاق(ع) و تضییع حق برادرشان، مغلوب شدن پروردگار متعال در کُشتی با بنده اش یعقوب(ع) مگر نه اینکه شیطان به دلیل تکبر و خودبرتر بینی از درگاه الهی رانده شد پس وای بر آنان که خود را بر دیگر اقوام برتر میبینند چرا که تکبر ریشه حسد و طمع و حرص و دیگر رذائل اخلاقی است، در سوره مائده آیه ٨٢ میفرماید المائده لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ﺳﺮﺳﺨﺖﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺑﺎ افراد بشر، ﻳﻬﻮﺩیﻫﺎ ﻭ ﺑﺖﭘﺮﺳﺖﻫﺎﻳﻨﺪ! ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺁﻥﻫﺎ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻮﺍﺿﻊ، ﻧﺰﺩﻳﮏﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ، ﻣﺴﻴﺤﻲﻫﺎﻳﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍی ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻨﺸﺎﻥ ﻛﺸﻴﺶﻫﺎی ﺍﻫﻞ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎی ﺧﺪﺍﺗﺮﺱ ﺑﻪﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻮﻋﺎً ﻣﺴﻴﺤﻲﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻖ مستکبر و خودبرتربین نیستند (٨٢)
درودبیکران به کشیش ستوده با این روشنگریتان عالی بود
سپاس از همراهی شما برکت خداوند با شما
چه خوب گفتین .من درجستجوی همین سوال اومدم تو کانال شما .خیلی خوبید
وای خداچقدرعالی توضیح دادید خدابشمابرکت بده.امین🎉
همچنین برکت خداوند با شما
خدا برکتتون بده برادر رضا 🙌
برکت خداوند و سلامتی او با شما
من دوسال است به عیسی مسیح خداوند ایمان دارم از تو ضیحات آلی شماخیلی خیلی ممنون استاد ،❤
شکر برای ایمان شما برکت و سلامتی خداوند با شما باشه
خیلی خیلی زیبا بود. من پنج ساله ایمان دارم و تثلیث کاملا برام باز شده، ولی احساس کردم تازه مسیحی شدم.
جلال بر خداوند و شکر برای وجود شما
من کتاب انجیل و تورات رو خوندم. خیلی قشنگه و جالب. و یه نکته جالب دیدم درونش اینکه تا قبل از یشوع تمام پیمان ها با خون امضا میشد و جالبه در عصر جدید تمام قراردادها با آب (جوهر و مشتقات آب) امضا میشه.
و نکته جالب دیگه در عهد عتیق فرزندان ابراهیم به بهشت میرفتن اما خیلی جالبه توو کتاب شما اومده که جدای از بحس فرزندان ابراهیم . انسان هایی که در روح مولود میشن از پدری مقدس هم فرصت ورود پیدا میکنن. که یه دعوت جهانیه. و این روش جالبه و قشنگ. البته که من ایرانی ام و مسلمان . اما چیز جالب رو باید دید
درود بر شما که طالب حق و حقیقت هستید.
ازلی بودن جایگاه پسر و پدر و روح القدس سبب میگردد که مشخصه و خصوصیات هر کدام متمایز باشد.
اگر وجه پسر بودن شخصیتی مجزا از نقش پدر نیست پس چرا حضرت مسیح با پدر خود سخن میگوید و از ایشان درخواست و استدعا دارند چرا خداوند خود قربانی بشر گردد مگر گناه کشتن خدا کمتر از گناه خوردن میوه ی ممنوعه است که گناه حضرت آدم به دیگر از نسل بشر سرایت میکند ولی گناه به قتل رساندن خدا چنین قبحی ندارد. گذشته از این، چرا خداوند خود را در پیشگاه مخلوق ضعیف و ستم پذیر جلوه دهد این چه قانونی است که خالق جوُر و جفای مخلوق کشد مگر مجبور است واضع قانون، قانونی علیه خود وضع نماید.
در عهد قدیم تهمتهایی به پیامبران الهی زده شده که کمتر از مردم عادی سر میزند این موارد از تحریف هایی است که به کتاب مقدس وارد است.
پسر خدا خواندن بسیاری از پیامبران در عهد قدیم تشریفی است چرا که هیچ یک از یهود قائل به حلول خداوند در ایشان نیست.
آن درختی که بواسطه آن خداوند با موسی تکلم فرمود شجره طیبه ی حضرت ابراهیم بود که به صورت مثالی(برزخی) در چشمان موسی تمثل یافت ، از آن گذشته شما اعتقاد دارید خداوند برای موسی به صورت درخت ظاهر شد اگر در مورد مسیح (ع) هم ظهور پروردگار را قائل باشید مسلمانان هم چنین ادعایی دارند که مسیح و دیگر انبیاء و مخلوقات ظهور حضرت حق تعالی هستند ولی مسیحیان به حلول خداوند در مسیح اعتراف دارند و لازمه این امر جمع متناقضین نامحدود در محدود است یعنی در عین نامرئی بودن قابل رؤیت هست در عین بی زمانی، زمانی است در عین بی مکانی، مکانی است در عین بی نیازی، نیازمند، در عین غیر قابل تبدیل و تغییر بودن حالات و احوال درونیش متغیر است یعنی در عین سعید و خوشبخت بودن خشمگین و اندوهگین و محزون است و ... این ممکن نیست.
حال اینکه شما این تغییر حالات را برای روح القدس قائل شدید پس چگونه ممکن است با این عوارض و ویژگی ها قائل به تجرد تام در پروردگار باشید.
چون موسی به وعده گاه آمد پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا ( خود را ) به من نشان ده تا به تو بنگرم ( و تو را به رؤیت خاص باطنی که پس از مشاهده همه مظاهر جلال و جمال دنیوی و اخروی حاصل می شود ببینم ) فرموده شد: هرگز مرا ( در دنیا به چنین رؤیتی ) نخواهی دید ، و لکن به سوی این کوه بنگر ، اگر در جای خود ثابت ماند تو هم مرا خواهی دید ( استعداد وجودیت بر این رؤیت کمتر از استعداد کوه است در برابر تجلّی من ) . پس چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد آن را خرد و غبار کرد و موسی بی هوش افتاد و چون به هوش آمد گفت: تو ( از دیده شدن با چشم ) پاک و منزهی ، به سویت بازگشتم و من نخستین گرونده ام.
اگر خداوند قابل حلول بود چنین نمیفرمود بلکه در جسم مسیح حلول میکرد و با موسی سخن مینمود.
مطلب دیگر اینکه اگر شناخت دین حق با استدلال عقلی ممکن نباشد برای مخلوقات حجتی آشکار نمیشود تا تکلیفی بر ایشان لازم آید و عقوبتی برای نافرمانی لحاظ شود مگر اینکه شُهُود ملکوتی صورت گیرد که این امر بعد از اعتقاد و عمل صالح انجام میگیرد که این هم برای اکثر افراد ممکن نیست چون عموم اشخاص با خِرَد و اندیشه و تأمل اعتقاد مییابند وگرنه دعوت عقلیِ مبلغینِ دینی بیهوده میباشد و حال بالوجدان میدانیم که بیهوده نیست و به همین امید است که مبلغین به بیان مطالب عقلی خود میپردازند.
در آموزه مسیحیت اگرچه پدر خداست، پسر خداست و روح القدس هم خداست. با این همه، نه سه خدا بلکه یک خدا وجود دارد یعنی سه ماهیت مستقل ولی ذات هر سه یکی است.
بنابراین تثلیث در وحدانیت و وحدانیت در تثلیث باید پرستیده شود سه «چیز» یا «شخص» یا «اقنوم» در عین غیر مادی بودن از یکدیگر متمایزند و هر یک فردی است و تشخصی جدا دارد، این سؤال پیش می آید که چه چیز در آنها اصل تمایز بوده که موجب سه شخصیت و جایگاه (هم پسر، هم پدر، هم روح القدس) گردیده؟
گذشته از این، قدیم بودن صفات ممتاز هر یک از ایشان را باید پذیرفت چرا که هیچ یک از این صفات، عارض بر ذات نباید باشد تا معلول نگردد. با توجه بر این، ما با سه شخصیت مواجه هستیم که هر کدام دارای صفات ذاتی ممتازی میباشد . و نتیجه ی این توصیف، اعتقاد به آموزه ی سه خدایی است که شرک میباشد.
و با قائل شدن به چنین تفسیری که: (حقیقت مشترک کلی با سه خصوصیت که هر کدام معرف یک شخص در وحدت تثلیث است.) اعتراف آشکار به مرکب بودن ذات پروردگار میشود و لازمه ترکیب نیاز به اجزاء است.
تثلیث عقیده به تجسم الهى دارد، مشکل تجسد یافتن خداوند در بُعد پسر این است که در عین بی نیازی، نیاز به حرکت و غذا، استراحت، خواب و... داشته و در عین نامحدود بودن محدود در زمان و مکان و... شود. و در عینِ قادر بودن و شکست ناپذیری مغلوبِ مخلوق خود باشد، در عینِ جباریت و قهاریت مورد ستم و شکنجه قرار گیرد در عینِ سعید (خوشبخت) بودن در رنج و عذابِ باشد.
مسیحیت معتقد است با توجه به گناهى که حضرت آدم مرتکب شد تمام بشر آلوده به گناه گردیدند یعنى: این گناه آنقدر شدید بود که تمام نسل بشر را آلوده کرد و براى نجات بشر از این گناه چارهاى نبود جز آنکه خدا، خود به صورت انسان در آید تا بدین وسیله توسط مردم کشته شود و به همین دلیل روحالقدس، به صورت کبوتر بر عسیى مسیح نازل شد و در وى حلول کرد؛ عیسى توسط مردم کشته شد و براى همین با فدا شدن عیسى مسیح تمام مردم از گناه نجات پیدا کردند، مشروط بر آن که به عیسى مسیح ایمان بیاورند. بنابراین مهمترین عامل تثلیث را در مسأله فدا مىتوان جستجو نمود. حال پرسش اینجا است که با فدا شدن پسر خدا بشریت از دِین گناه آدم خارج میشود؟ یا اینکه دِین سنگینتری بر گردنشان حاصل میگردد چرا که گناه صلیب کشیدن پسر خدا کم از گناه و نافرمانی آدم نیست گذشته از آن، مگر این همه پیامبران که در راه خدا شهید شدند جبران گناه بشریت که از جنس خودشان بود نکرد که خدا بعد از نافرمانی انسان ها باید خود گناه ایشان برگردن گیرد و خود را بیازارد، چه خدایی است که برای رفع ظلم مخلوق، خود ستم کش باشد و بار ستم خلق به گردن گیرد مگر برای بخشش نیاز به قربانی دارد که خود را در پیشگاه مخلوق قربانی کند؟!
حاشا از این ضعف و نیاز، که برای حضرت باری تعالی قائل شویم.
سلام، آن درختی که بواسطه آن خداوند با موسی تکلم فرمود شجره طیبه ی حضرت ابراهیم بود که به صورت مثالی(برزخی) در چشمان موسی تمثل یافت ، از آن گذشته شما بیان میدارید خداوند به صورت درخت ظاهر شد اگر در مورد مسیح (ع) هم ظهور پروردگار را قائل باشید مسلمانان هم چنین ادعایی دارند که مسیح و دیگر انبیاء و مخلوقات ظهور حضرت حق تعالی هستند ولی مسیحیان به حلول خداوند در مسیح اعتراف دارند حلول یعنی تجسم مادی یافتن خداوند و لازمه این امر جمع متناقضین نامحدود در محدود است یعنی در عین نامرئی بودن قابل دیدن هست در عین بی زمانی، زمانی است در عین بی مکانی، مکانی است در عین بی نیازی، نیازمند، در عین غیر قابل تبدیل و تغییر بودن حالات و احوالش متغیر است یعنی در عین سعید و خوشبخت بودن خشمگین و اندوهگین و محزون است و ... این ممکن نیست.
حال اینکه شما این تغییر حالات را برای روح القدس قائل شدید پس چگونه ممکن است با این عوارض و ویژگی ها قائل به تجرد تام در پروردگار باشید.
چون موسی به وعده گاه آمد پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا ( خود را ) به من نشان ده تا به تو بنگرم ( و تو را به رؤیت خاص باطنی که پس از مشاهده همه مظاهر جلال و جمال دنیوی و اخروی حاصل می شود ببینم ) فرموده شد: هرگز مرا ( در دنیا به چنین رؤیتی ) نخواهی دید ، و لکن به سوی این کوه بنگر ، اگر در جای خود ثابت ماند تو هم مرا خواهی دید ( استعداد وجودیت بر این رؤیت کمتر از استعداد کوه است در برابر تجلّی من ) . پس چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد آن را خرد و غبار کرد و موسی بی هوش افتاد و چون به هوش آمد گفت: تو ( از دیده شدن با چشم ) پاک و منزهی ، به سویت بازگشتم و من نخستین گرونده ام.
اگر خداوند قابل حلول بود چنین نمیفرمود بلکه در جسم مسیح حلول میکرد و با موسی سخن مینمود.
مطلب دیگر اینکه اگر شناخت دین حق با استدلال عقلی ممکن نباشد برای مخلوقات حجتی آشکار نمیشود تا تکلیفی بر ایشان لازم آید و عقوبتی برای نافرمانی لحاظ شود مگر اینکه شهود ملکوتی صورت گیرد که این امر بعد از اعتقاد و عمل صالح انجام میگیرد که این هم برای اکثر افراد ممکن نیست چون عموم اشخاص با خِرَد و اندیشه و تأمل اعتقاد مییابند وگرنه دعوت عقلیِ مبلغینِ دینی بیهوده میباشد و حال بالوجدان میدانیم که بیهوده نیست به همین امید است که مبلغین به بیان مطالب عقلی خود میپردازند.
اگر حاضر به مصاحبت هستید به این شماره 09107007197 تماس بگیرید. خوشحال میشم با شما گپ و گفتی دوستانه داشته باشم، برداشتم این هست که مفید فایده هست.
نزدیک چهل دقیقه توضیحات برای رادیکالترین و مهمترین مورد کتاب تورات؟ به نظر شما آیا خداوند نمیتوانست تمامی این توضیحاتتان را در یک جمله در کتاب تورات بیاورد؟ اینکه یک آیه از اول کتاب بخوانید ، یک ایه از میانه کتاب و یک آیه از پایان کتاب و اینکه با منطق خودتان تمامی اینها رو تحلیل کنید ،آیا منطقی است؟ آیا اصل توحید تثلیثی به اندازه آیات عادت ماهانه زنان در نظر خدا اهمیت نداشته که واضح ،صریح ،آشکار،بی شک و شبهه و بدون حل معما و سفسطه یکبار اتمام حجت کند و بگوید بشنو اسراییل خداوند یکی است و در کنارش بیاورد پدر است پسر و روح القدس و همه ما را راحت کند؟ چرا اعتقاد یک ذات در سه شخصیت ،ساده بیان نشده؟
از انجایی که میدونم پسر هم ازلی است ،چون در بخشهایی اومده که خداوند پدر گفته بیا بغل دست من بنشین و آرام باش. و این پسر بودن خدا حادث نیست. بعلاوه همان خدا دوران کودکی را تجربه کرده بدون اینکه بداند خداست . حادث بودن خدا با ازلی بودن در تضاد است و عقل سلیم اینو میگه خدایی که به شدت در یکتاپرستی رادیکال است ،تمامی این صحبتهاتون رو میتونست با یک جمله اتمام حجت کند.
حالا اگر تمامی اینها درست باشه ،چرا مسیحیان در طول تاریخ ،اکثرا در اصل یکتاپرستی مشکلات ایدئولوژیکی با هم داشته اند و دارند؟ روح القدس بالاتر است یا عیسی؟ کدام واسطه است؟ حالا بالفرض ،اگر عیسی خدا باشد،چرا مجسمه همان خدا را میسازند و در مقابلش سجده میکنند؟ مگر همان خدا نگفته هیچ تصویری از من نسازید؟ چرا مریم رو واسطه رسیدن به عیسی قرار میدهید؟ چرا مریم و قدیسان را دست اندرکار جهان دنیوی دانسته و از انها طلب خیر و برکت و شفا و فرزند و روزی دارید؟
این چهل دقیقه شما ،مثل دو و نیم ساعت فیلمهای مسلمانان ،برای توجیه نبوت محمد از تورات است. هنگامیکه به مسلمان میگویم یک آیه آشکار در مورد نبوت محمد از تورات بیان کن در جواب میگوید ،در تورات امده از میان برادرانتان پیامبری را خواهم فرستاد، یا سروده ها و غزلهای سلیمان را اورده و از سیاق خود خارج کرده و سه ساعت سفسطه میبافد.
شما که تحقیق کرده اید و از تشیع، خارج شده اید، یک زحمت هم بکشید و به یک یهودی مراجعه فرمایید تا او هم به شما کتاب مقدس را توضیح دهد.
عیسی مسیح چیزی جز تسلی دهده آلام و درد و رنج شما نیست .و هیچ اثر آشکاری از تثلیث مسیحیان در تورات وجود ندارد. انچیزیکه شما فکر میکنید تثلیث و عیسی را بیان میکند ،تماما ایات دو پهلویی است که در ظن و گمان شما ،آنگونه به نظر میرسد . به یک خاخام مراجعه کنید و دین را از او یاد بگیرید.
غیر از خداوند و جلالش هیچ کسی نمیتونه جهالتی بنام مسیحیت و بزرگترین دروغ وحشتناک تاریخ بشری بنام عیسی مسیح رو از بین ببره. بشریت از دست این دین و پیروانش خون گریست.
سی و پنج میلیون نفر سرخ پوست از دست این دین خون گریست. صد میلیون افریقاای و دهها میلیون نفر برده آفریقایی، یکسوم جمعیت اروپا در جنگهای سی ساله مذهبی از دست این دین خون گریست. بیش از سه میلیون نفر ایرانی از دست پیروان سرتاپا غرق در آرامش مسیح ،در قحطی مصنوعی انگلیس خون گریست هفت میلیون بنگالی خون گریست و ده میلیون یهودی. خدا میداند که این دین باید میلیایردها نفر را بکشد تا بشر سر عقل بیاید؟
بروید بخاطر خدا هم که شده یکبار از یهودیان تمامی سوالات خود را بپرسید..
ممنون که وقت گذاشتید نظر خودتون را دادید
سلام، حالا شما پاسخ بدید چرا در دین یهود نژاد پرستی است!؟ چرا یک مسیحی یا مسلمان نمیتواند یهودی گردد چرا در کتاب تورات به پیامبران الهی تهمت قتل، زنا و خدعه و نیرنگ و... میزنید؟! آیا گناهی بود که شما به پیامبران الهی نسبت ندهید؟!
سلام،در پاسخ به شما که مسیحیان را به خاخام ها ارجاع میدهید
عهد قدیم را نباید از ترجمه انگلیسی آن مطالعه کرد چون نسخه اصلی سانگ آف سالومون (غزل سلیمان) فصل پنجم آیه شانزدهم به زبان عبری محمد- ایم آمده که محمد را در نسخه های انگلیسی دوست داشتنی ترجمه کرده اند در صورتی که نباید اسم شخص را ترجمه نمود مثلا اگر کسی را بِلَک نامگذاری کردند نباید در ترجمه نام او را با معنیش یعنی سیاه ترجمه نمود. چون وقتی گفته میشود بلک آمد ترجمه میشود سیاهی آمد و برداشت میشود تاریکی ظاهر گشته و این با منظور نویسنده متفاوت است (ایم) در زبان عبری به معنی جمع و احترام بکار میرود. همانطور که نام محمد را در انجیل انگلیسی تَسلّی بخش معنی کردند در صورتی که در زبان آرامی که زبان اصلی انجیل است نام محمد به صراحت ذکر شده.
در سفر تثنیه باب 17 آیه 20
با ابراهیم دعای ترا استجابت کردیم اینک او را برکت داده و او را بزرگ گردانیده و از نسل او 12 امام خواهد بود و او را اُمّتی عظیم خواهم نمود
ماد ماد در عبرانی و طاب طاب در سریانی از اسما مقدسه حضرت محمد(ص) است
(میخلال غیر محرف) که یکی از کتابهای لغت عبرانی است در راسته میم
"مئد مئد " را به محمد تفسیر کرده است
از لحاظ حروف ابجد نام محمد و بمئد مئد هر دو 92 می شوند.
در جواب سوال احتمالی که منظور کدام اولاد اسماعیل است باید گفت به جز قیدار کسی از اولاد اسماعیل که نسب محمد(ص) به او می رسد هیچ کدام رئیس نبوده و بلکه نسبت کفر به آنان می دهند
حرف "ه"در ابجد عبری نشان دهنده عدد ۵ است.
طبق تورات، بعد از به قربانگاه بردن اسمائیل این حرف از جانب خدا، به اسم حضرت ابراهیم علیه السلام داده شد تا از "ابرام"به "ابراهیم" تغییر پیدا کند(عدد پنج اشاره به پنج تن هست که نسل کثیر و برکت از آنان گسترش مییابد. در قرآن آمده: پس از امتحان ذبح اسماعیل به ابراهیم مقام امامت داده شد و حضرت ابراهیم از خداوند درخواست نمود که در فرزندانم هم این مقام امامت را قرار فرما)
در کتاب ایشعیای نبی، بشارت آمدن رسالت حضرت عیسی علیه السلام سوار بر الاغ و رسالت حضرت محمد(ص) سوار بر شتر آمده.
چگونه دین یهودیت را دین مینامید در صورتی که جلوی انتخاب و پذیرش دیگران را به این مسیر میگیرید! و غیر بنی اسرائیل را اصلا به حساب نمیآورید بنابراین یهودیت یک نژاد است که در آن خود برتر بینی و نژادپرستی است در صورتی که بارها بنی اسرائیل بخاطر گناهان مختلف مورد عذاب و توبیخ و تنبیه قرار گرفتند در عهد قدیم تهمت هایی به پیامبران الهی زده شده که از مردم عادی به ندرت سر میزند. تهمت زنای محصنه و قتل عمد به جهت تصاحب همسر مقتول به داوود نبی. اتهام زنبارگی و بت پرستی به سلیمان نبی. افترا زدن به حضرت لوط در شراب خواری و زنا با محارم ، بد نام کردن یعقوب نبی به گرفتن برکت با خدعه و نیرنگ از پدرشان اسحاق(ع) و تضییع حق برادرشان، مغلوب شدن پروردگار متعال در کُشتی با بنده اش یعقوب(ع)
مگر نه اینکه شیطان به دلیل تکبر و خودبرتر بینی از درگاه الهی رانده شد پس وای بر آنان که خود را بر دیگر اقوام برتر میبینند چرا که تکبر ریشه حسد و طمع و حرص و دیگر رذائل اخلاقی است، در سوره مائده آیه ٨٢ میفرماید المائده
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ
ﺳﺮﺳﺨﺖﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺑﺎ افراد بشر، ﻳﻬﻮﺩیﻫﺎ ﻭ ﺑﺖﭘﺮﺳﺖﻫﺎﻳﻨﺪ! ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺁﻥﻫﺎ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻮﺍﺿﻊ، ﻧﺰﺩﻳﮏﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ، ﻣﺴﻴﺤﻲﻫﺎﻳﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍی ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻨﺸﺎﻥ ﻛﺸﻴﺶﻫﺎی ﺍﻫﻞ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎی ﺧﺪﺍﺗﺮﺱ ﺑﻪﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻮﻋﺎً ﻣﺴﻴﺤﻲﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻖ مستکبر و خودبرتربین نیستند (٨٢)