من پسر فقیری ام که عاشق دختر پولدار شدم | پدر دختر برام نقشه کشید که منو از دخترش دور کنه

این داستان درباره عرفانه، اون فقیر بود و مجبور شد درسو رها کنه و بره تو یه رستوران سر کار. رییسش آدم خوبی بود و اونو مجبور کرد دیپلمش رو بگیره
یه شب دختری همراه خانواده اش اومدن رستوران. رفتار دختر عجیب بود و چشم از عرفان برنمیداشت. آخر شب به یه بهونه عرفانو کشوند سمت ماشین و حرفایی رو بهش زد که عرفان مات و مبهوت موند...
عشق
عاشقی
ثروت
فقر
داستان کوتاه
رمان عاشقانه
رمان صوتی
داستان واقعی
داستان های فارسی
کتاب صوتی
داستان عاشقانه
داستان صوتی
realstoty
#داستان
#داستان_زندگی
#داستان_واقعی
#کتاب_صوتی
#داستان_فارسی

[@majidfarani-h3d]

عالی

[@منصورهمزیکی]

چه با احساس. مثل داستان سریالهای تلوزیونی میمونه

[@archiveehsasat]

لطف دارید. خوشحالم بابت همراهیتون 🌹🌹