بخشی از کتاب: 'مباحثی پیرامون نواقض اسلام' الله متعال، میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ۴۸]. « همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد ». و میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾[المائدة: ۷۲]. « بهراستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند ». از آن جمله، ذبح (قربانی کردن) برای غیر الله میباشد؛ مانند کسی که برای جن یا قبر، قربانی میکند.] شرک، بدین معناست که کسی یا چیزی را در ربوبیت و الوهیت، شریک الله میسازند که غالباً شرک در الوهیت، بیش از شرک در ربوبیت است. شرک، بزرگترین معصیت و نافرمانی از الله متعال است و بیشترین جرم را در میان نواقض اسلام دارد. الله متعال، بهروشنی بیان فرموده که گناه شرک را برای هیچ مشرکی نمیبخشد، مگر اینکه توبه نماید. چنانکه مشهور است برخی از اعمال نیک، کفارهی گناهان بزرگ محسوب میشود، ولی گناه شرک، هیچ کفارهای ندارد؛ و تنها عاملی که باعث بخشش این گناه میگردد، این است که مشرک، از شرک خود توبه کند. از اینرو الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۴۸]. « همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد ». شرک، ظلم و گناهِ بسیار بزرگی است. الله عز و جل میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾[الأنعام: ۸۲]. « امنیت، از آنِ کسانی است که ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیامیختند؛ آنان، هدایتیافتهاند ». احمد، بخاری و مسلم از سلیمان از ابراهیم از علقمه از عبدالله روایت کردهاند که وقتی این آیه - یعنی آیهی ۸۲ سورهی «انعام»- نازل شد، مفهوم این آیه برای اصحاب پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، دشوار بود. از اینرو گفتند: چه کسی از ما، بر خویشتن، ستم نمیکند؟ رسولالله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «آنگونه که شما میپندارید، نیست؛ بلکه مفهومش مانند سخن لقمان به فرزند اوست:﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾[۸]. امام احمد و بخاری و مسلم از منصور از ابووائل از عمرو بن شرحبیل از عبدالله روایت کردهاند: «سَأَلْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله و سلم أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ، قُلْتُ: إِنَّ ذَلِكَ لَعَظِيمٌ». یعنی: عبدالله بن مسعود سمیگوید: از پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسیدم: بزرگترین گناه نزد الله چیست؟ فرمود: «اینکه کسی یا چیزی را با الله، شریک قرار دهی، حال آنکه الله، تو را آفریده است». عبدالله سمیگوید: گفتم: بهراستی که این، گناهِ بزرگی است. چرا بزرگترین گناه و بدترین ظلم نباشد در حالیکه شرک، برابر و همسان دانستن مخلوق است با خالق هستی؟ شرک، عیبی بزرگ و نکوهیده میباشد که الله متعال، خود را از آن پاک و دور دانسته است؛ لذا هرکس به الله شرک ورزد، به مخالفت با او برخاسته و کاستی و عیبی را به الله نسبت داده که شایستهی او نیست؛ زیرا الله متعال، از هر عیب و نقصی، پاک و منزّه است. الله عز و جل ، خود از حال و روز مشرکان و سخنانی که روز قیامت به معبودان باطل خویش میگویند، خبر داده و فرموده است: ﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨﴾[الشعراء: ۹۶-۹۸]. « و در دوزخ در حالى که با هم مشاجره مىکنند، (به معبودان خویش) مىگویند: سوگند به الله که ما در گمراهى آشکارى بودیم، چون شما را با پروردگار جهانیان برابر مىدانستیم ». بهشت بر مشرک، حرام است؛ همانگونه که الله عز و جل میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ﴾[المائدة: ۷۲]. « بهراستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند ». همهی اعمال مشرک، تباه میگردد: ﴿وَلَوۡ أَشۡرَكُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾[الأنعام: ۸۸]. « و اگر شرک بورزند، اعمالشان نابود میشود.. ». همچنین میفرماید: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[الزمر: ۶۵]. « اگر شرک بورزی، بهطور قطع عملت نابود و تباه میشود ». عمل که در این آیه شامل همه اعمال انسان می باشد، بیعنی همهی اعمال صالح تباه میشود. و چیزی جز شرک اکبر ،نمی تواند همهی اعمال را نابود کند. جان و مال مشرک، حلال میباشد؛ جز در مواردی که شریعت، مستثنا کرده است، مانند کافرِ ذمی و همپیمان.[۹]الله عز و جل میفرماید: ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾[التوبة: ۵]. « پس مشرکان را هر جا که یافتید، بکشید و آنان را بهاسارت بگیرید و محاصره نمایید و در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید ». ارسال شده به وسیلۀ: کتابخانه الکترونیکی قلم دانلود برنامۀ آیفون وآیپد: appsto.re/us/dr-52.i نسخۀ اندروید: goo.gl/ATGHt0
قال عبد الرحمن بن حسن: "وهذا يبين حال هذا الرجل- المشار إليه عثمان بن منصور -: أنه لم يعرف لا إله إلا الله؛ ولو عرف معنى لا إله إلا الله، لعرف أن من شك أو تردد في كفر من أشرك مع الله غيره، أنه لم يكفر بالطاغوت. Сказал шейх Абдуррахман ибн Хасан: «И это разъясняет нам положение этого человека (Усмана бин Мансура), что он не знает ля иляха илля Аллах, и если бы он знал смысл ля иляха илля Аллах, то узнал был, что тот кто сомневается или колеблется в неверии того кто придаёт Аллаху сотоварищей, что он не проявил неверие в тагъута» ___________ الدرر السنية 11/523 ruclips.net/video/pTQxEmfULiY/видео.html
▫️عقیده ▫️حکم عاذر قسمت اول 📜 علّامه شیخ عبدالعزیز الطویلعي -رَحمهُ الله- از علمای ربّانی بود که پس از سالها تحمل زندان در سعودی و مجنون شدن بدلیل شکنجههای بسیار وحشتناك، در نهایت به همراه ٤٦ تن از علمای اهل سنت و جماعت توسط دولتِ طاغوت آل سعود اعدام گشت و جام شهادت باذن الله را سر کشید، نمونهی بارزی از یك عالم راستینِ ثابت قدم بر عقیده اهل سنت و جماعت بودند،ایشان در کتابش در شرح بر ناقض سوم از نواقضِ اسلام میفرماید: 📃 ناقض سوم: کسی که کفار را تکفیر نکند و یا در کفرشان شک کند و یا مذهبشان را صحیح بداند. ➖ این سومین ناقضی است که امام محمد بن عبد الوهاب -رحمه الله- در ضمن نواقض اسلام نام برده است و تمام اهل علم نیز بر صحت آن اجماع کرده اند. و مرجع این ناقض و ضابط، تصدیق نصوص شرعی و قبول احکام الهی است، به طوری که هرکس کسانی را که الله، کافر معرفی کرده تکفیر نکند در حقیقت حکم الله را رد نموده و از عمل به آن امتناع کرده و خبرش را تکذیب نموده و با امرش معاندت کرده است. ➖ همانا اهل علم این قاعده را در مسائل مختلفی ذکر کرده اند؛ همانند کسی که تکفیر نمی کند کسی را که علی بن ابی طالب را به فریاد می خواند، و یا کسی که نصیری ها را تکفیر نمی کند، و کسی که یهود و نصارا را تکفیر نمی کند و امثالشان. و هر کس که ضوابط این ناقض را فهم نکند، دچار «تسلسل در تکفیر» می گردد، چیزی که جماعتهایی از غلات به آن دچار شدند، به عنوان مثال بارزترین جماعتی که به این تسلسل دچار شد «جماعت مسلح اسلامی الجزایر» بود که بعد از انحراف مسیرش به آن دچار شده و با طواغیت صلح کرد تا بتواند با مجاهدان در راه خدا بجنگد. ➖ و باید گفت؛ کسی که کافری را تکفیر نمی کند ممکن است اصلا از حال او خبر نداشته باشد، مثلا نمیداند که شخصی به نام «تركي الحمد» کفرگویی کرده است، پس چنین شخصی که او را تکفیر نکند معذور است و اصلا در این قاعده داخل نیست. ولی اگر از حال طرف مقابل خبر داشته باشد، پس به وضعیت او بر حسب کافری که تکفیر نکرده و یا در کفرش شک کرده و یا مذهبش را صحیح دانسته، نگریسته می شود. و آن هم چند قسم است: ▪️ قسمت اول: اینکه کفر آن کافر از «مسائل معلوم من الدين بالضرورة» باشد، و هرکس آن را نداند از اهل اسلام نیست، همانند کسی که در کفر تمام بت پرستان و بودایی ها و تمام یهودیان و مسیحیان شک کند، پس هر کسی که در بعضی از این کفار هم شک کند او نیز همانند آنان کافر است ▪️ قسمت دوم: اینکه کفر آن کافر از «مسائل معلوم من الدين بالضرورة» نباشد، ولی نصوص و دلایل شرعی بر کفر بودن آن دلالت قطعی می کنند، پس هر کسی که در کفر چنین کفاری شک کند، برایش دلایل و نصوص بیان و آشکار می گردد، اگر بعد از آن قبول نکرده و نپذیرفت کافر می گردد. به عنوان مثال در این قسمت می توان قبرپرستانی که منتسب به اسلام هستند را ذکر کرد که قبرها را به دعا می خوانند و برایشان نذر کرده و به سویشان حج می کنند. پس هر کس که در کفر اینان شک کند، برایش دلایل بیان گشته و توضیح داده می شود و اگر سپس آنها را تکفیر نکرد کافر می گردد ▪️ قسمت سوم: اینکه تکفیر آن کافر، احتمال شبهه را داشته باشد، مانند حکامی که به غیر ما انزل الله حکومت می کنند و امثالشان، هرچند که کفر چنین کسانی نزد اهل تحقیق که این مساله را پژوهش کرده اند، واضح و آشکار است، ولی باز هم برای دیگران احتمال ورود شبهه وجود دارد. پس کسی که آنان را تکفیر نکند، تکفیر نمی شود تا اینکه بر او اقامهی حجت گردد و از او شبهه رفع گشته و زایل شود و بداند که حكم الله در مورد آنها تکفیر است ▪️ قسمت چهارم: اینکه تکفیرش محل اجتهاد و یکی از مسائل اجتهادی باشد که در آن مساله مسلمانان اختلاف کرده اند. ➖ همانا شیخ محمد بن عبدالوهاب -رَحِمهُ الله- در این ناقض سه صورت را ذکر کرده است: صورت اول: هرکس که کفار را تکفیر نکند، توضیح این صورت در مطالب قبلی گذشت. صورت دوم: هرکس که در کفر کفار شک کند، این صورت نیز مربوط به صورت قبلی است و به همان ضوابط ذکر شده مفید است، چرا که هرکس کافر را تکفیر نکند، به خاطر تکذیب خبر الله و رد آن تکفیر می گردد، و نیز هرکسی که کافر را تکفیر نکند بخاطر شک در خبر الله و عدم قبول آن تکفیر میگردد صورت سوم: هرکسی که مذهب کفار را تصحیح کند، در حقیقت این صورت در ناقض چهارم داخل می گردد، امام آن را بخاطر مشابهتش به این مساله در این ناقض ذکر کرده است، نه اینکه آن را صورتی از صورت های این ناقض بداند، و در مورد این مساله بعدا سخن خواهیم گفت 📒[مسائل في الإعتقاد، ص ٢٣] ⚠️ ترجمه سخنانِ شیخ الطویلعي منقول است. @sadoi_shaykh ruclips.net/video/1DoW3sO34pM/видео.html ⤴️☝⤴️☝⤴️🕋☝🕋☝
▫️حکم عاذر (متوقف در تکفیر مشرکین) [۲] 🎙 توضيح شيخ على الخضير - فک الله اسره- پیرامون ناقض سوم 📜 شیخ على الخضير -فك الله أسره- می فرماید: ⚠️ ناقض سوم: تکفیر نکردن مشرکین؛ «من لم يكفر المشركين أو شك في كفرهم أو صحح مذهبهم كفر»؛ «کسی که مشرکان را کافر نداند یا در کفرشان شک کند یا مذهب و آیین آنان را درست بپندارد، کافر است». ➖ این ناقض شامل سه حالت است: ١. اینکه مشرکین را تکفیر نکند بخاطر اعتقاد نداشتن به کفر بودن کارهایشان و کافر نبودنشان، چنین حالتی داخل در قول امام می گردد با این همه که شرک آنها برایش واضح گشته است. ٢. اینکه در کفرشان شک کند و این قول امام که می فرماید: «أو»؛ (يا) که برای تنويع (انواع) آمده است دلالت می کند که این، نوع دیگر کفر است ٣. «صحح مذهبهم»؛ (صحیح دانستن مذهبشان) که این انواعی دارد، چراکه اولی اعتقادی است همچنین دومی هم اعتقادی است، اما سومی همراه با اعتقادی بودن، نسبت صحیح بودن را به مذهبشان می دهد، مثلا می گوید: «مذهبشان صحيح است» یا «آنها بر حق هستند» یا «دین شان باطل نیست». ➖ برای تکفیر کسی که مشرکان را تکفیر نمی کند، وجود دو شرط لازم است: شرط اول: اینکه از کتاب و سنت کفر آنها (مشرکان) برای شخص روشن می شود، اگر بعد از روشن شدن کفرشان، تکفیرشان نکند، تکفیر می شود، این را شیخ سلیمان بن عبدالله در مجموعة التوحید ذکر کرده است. شرط دوم: امثال این شخص، جاهل به کفر مشرکان نباشد، پس اگر امثال این شخص جاهل به کفرشان نباشد و بازهم تکفیرشان نکند، تکفیر می شود. ➖امام قاضی عیاض در کتابش «الشفاء جلد ۲ صفحه ی ۲۸۱» اجماع را نقل می کند بر کفر کسی که مشرکین را تکفیر نکند و همچنین شیخ سلیمان بن عبدالله در رساله ی «اوثق عرى الإيمان، صفحه ی ١٢٦» از کتاب مجموعة التوحید این اجماع را نقل می کند و شیخ الاسلام ابن تیمیه هم این اجماع را در «مجموع الفتاوی جلد ۲ صفحهی ٣٦٣» نقل می کند. ➖و اما کفاری که تکفیرشان واجب است بر دو قسم هستند: ١. آنهایی که اهل قبله نیستند و علماء بر کفرشان اجماع کرده اند، مانند یهود و نصاری و مجوس و سیکها (نوعی دین و اعتقاد در هند) و غیره. ٢. کسی که ادعای اسلام می کند، منتسب به اسلام و از اهل قبله است، در حالی که دچار کفری یا ناقضی شده است که تکفیر می شود، علماء اجماع کرده که با این کفر تکفیر می شود و همچنین اجماع کرده اند بر تکفیر کسی که این کفر را دارا باشد، مانند نصیریها که شیخ الاسلام فتوای تکفیرشان را داده است و می فرماید: «آنها از اکثر مشرکان کافرتر هستند». ▪️(قادیانی) که هیئت کبار علماء و همچنین علمای حکومت پاکستان فتوای کفرشان را صادر کردند. ▪️و همچنین همانند دروز و بهائیه و بابیه و رافضه و باطنیه مجموع الفتاوی جلد ۲ و در شرح البسام «نیل المآرب» در باب حکم مرتد، صفحهی ٥١٤. ▪️ و همچنین باز در مورد بهائیه و بابیه، مجمع فقهی اسلامی که در مکه مکرمه تشکیل شد، این مجمع تکفیرشان کرد. و تیجانی را لجنهی فتوا در فتوای شماره ی ٥٥٥٣ صفحه ی ۲۲۹ تکفیر کردند. ▪️(دروز) لجنهی فتوا در فتوای شماره ی ۱۱۸۰۰ جلد ۲ صفحه ی ۲۲۸ آنها را کفار ملحد ذکر کرده است. ▪️و اما علمانیهای (لائیک) زمان ما که فکر می کنند دین ناقص است و دین مانع پیشرفت است و اینکه سیاست داخل دین نیست، اینها کافر هستند و مثل شان آنهایی که جز اعضای ماسونی (شیطان پرستان) هستند و همچنین شیوعیها و آنهایی که مثل شیوعیها و بر اعتقادشان هستند، مانند اشتراکیها (کمونیستها) و قومیها (نژاد پرستها) بعثیها و همچنین رافضه، و قیاس می شود بر اینها هر طائفه ای که ادعای اسلام کند در حالی که دچار کفری شده اند که علماء اجماع کرده اند بر تکفیر کسی که دچار این کفر شود. ▫️کسی که این سه اقسام را تکفیر نکند در حکم آن تفصیل است: قسم اول: آنهایی که علماء بر کفرشان اجماع کرده اند و از اهل قبله نیستند، مثل یهود و نصاری و هندوس هر کس اینها را تکفیر نکند تکفیر می شود، در این مورد امام ابن تیمیه اجماع را ذکر کرده است. می فرماید: «من شک في كفر اليهود و النصارى والمشركين فإنه کافر». [مجموع الفتاوی، جلد ۲ صفحهی ۳۸۳]؛ ترجمه: هرکس در کافر بدون یهود و نصاری و مشرکان شک کند، همانا او کافر است ➖ و همچنین امام قاضی عیاض در الشفا، جلد ۲ صفحه ی ۲۸۱ اجماع را نقل می کند. می فرماید: «من لم يكفر احدا من النصارى و اليهود و تردد في كفرهم او شک فانه کافر»؛ ترجمه: «هر کس یک نفر از نصاری و یهود را تکفیر نکند یا در تکفیرش شک یا تردید کند، او کافر است». قسم دوم: از منتسبین به اسلام کسی که لا إله إلا الله می گوید و سپس دچار کفری شده است، علماء اجماع کرده اند بر تکفیر او که دچار این کفر شده باشد که در این قسم تفصیل هست: @sadoi_shaykh 👇👇👇 ruclips.net/video/JUxENalMbzI/видео.html ⤴️☝⤴️☝⤴️🕋☝🕋☝
➖ اگر بداند که آنها دچار این نوع کفر شده اند و بعد از دانستن، تکفیرشان نکند تکفیر می شود، که امام ابن تیمیه در کتاب «الصارم المسلول» بر این قضیه اجماع را نقل می کند. می فرماید: «من لم يكفر من اعتقد الوهيه علي كفر». ➖ ترجمه: «هر کس، شخصی را که اعتقاد به الوهیت علی را دارد تکفیر نکند، تکفیر می شود». و هیچ شکی در کفر کسی که در این تکفیر توقف کند نیست، و دلالت می کند بر آن حديث مالک الاشجعی: «من قال : لا إله إلا الله وكفر بما يعبد من دون الله محترم ماله وده...» [صحيح مسلم] ترجمه: «هر کس لا إله إلا الله بگوید و به آنچه که بغیر از الله عبادت میشود کافر شود، خون و مالش حرام است...». ➖ اما وجه دلالت: خون و مال شخص حرام نمی شود تا اینکه به آنچه که به غير الله عبادت میشود کافر شود، تکفیر اهل عبادت غير الله جزو همین کفر به عبادت غیر الله است. قسم سوم: آن دسته از طائفه هایی که اختلاف در تکفیرشان است، مثل جهمیه، مثلا هرکس به اعتقاد آنها علم داشته باشد، در حالی که دلایل بر کفرشان دلالت می کنند، بر شخص واجب است تکفیرشان کند، اما اگر با این حال تکفیرشان نکرد این ناقض بر روی این شخص تطبیق داده میشود (یعنی شخص تکفیر میشود) اما کسی که راجح پیشش این است که بخاطر وجود مانعی از موانع تکفیر، تکفیر نمی شوند، مثلا آنها عوام هستند یا آنها تأویل دارند یا اینکه مسئله برایشان شبهه دار شده (التباس) یا اینکه جهل دارند، کسانی که این قول را دارند تکفیر نمی شوند و این ناقض برایشان تطبیق داده نمیشود. ➖ اما این گفته ی امام «المشرکین» الف و لام برای عهد است، و منظور از مشرکین در اینجا دو صنف است: ١. مشرك اصلیای که منتسب به اهل قبله نیست. ۲. مشرک مرتدی که کفرش ثابت شده و منتسب به اسلام است و از کسانی است که لا إله إلا الله می گویند. 📒 [مذكرة في شرح نواقض الإسلام] ➖ ترجمه: ابوالحسن الشافعی -رحمه الله-. @sadoi_shaykh ruclips.net/video/AV9y-qifLl0/видео.html ⤴️⤴️☝☝☝🕋☝🕋☝
بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه دهگانه که فهمیدن و دانستن اش پیش از آموختن علم عقیده ضرور است، تا علم عقیده را صحیح و درست بیاموزیم. ۱- مصدر و سرچشمه علم عقیده قرآن و سنت است. زمانی که اعتقاد اکثر مسلمانها از علم کلام و فلسفه و منطق منشأ گرفته و فهم صحیح قرآن و سنت در بین مردم کم باقی ماند الله مسلمانان را به ذلت و خواری گرفتار کرد. این امت اصلاح نمیشود مگر به آن چیزی که اول این امت به آن اصلاح شده بود. به سوی قرآن و سنت بشتابید تا رستگار شوید. ۲- باید تمام سخنها و عملها به سوی قرآن و سنت گردانیده و سنجیده شود. افسوس که سالهاست مسلمانان مشکلات و کمبودی و نا فهمی های خود را به سوی قانونهای دموکرات یهودی عرضه میکنند تا مشکلات خود را به این راه حل و فصل نمایند. ۳- درجه و مکانت عقل در شریعت در دایره و حدود معین کرده الله و رسولش است. و استفاده عقل بیرون از دایره و حدود شریعت این فساد و فتنه بزرگی را به امت اسلام بوجود میآورد. از اهل کلام و عقلانیان که از قرآن و سنت بیخبر اند و بجز سفسطه و شبهه افکنی خیری ندارند بپرهیزید تا دین و اعتقاد شما سالم بماند. ۴- اتفاق در لفظ معنیاش این نیست که اتفاق در تمام دلالت ها باشد. وقتی که اهل بدعت از این قاعدههای بزرگ بیخبر ماندند و فتنه تحریف و تمثیل و تعطیل و تکلیف دست زدند و اسما و صفتهای الله را رد کردند یا صفت های الله را تشبیه به مخلوقات کردند و این فهم خطا سبب کفر شان گشت. ۵- تمام چیزهای که مقتضی و سبب اش در حیات پیامبر وجود داشت اما رسول الله و بعد از او اصحاب این عمل را انجام ندادند پس این عمل از دین نیست؛ بمانند جشن گرفتن مولود نبوی که امروز اهل بدعت انجام میدهند. میخورند و میرقصند و شرکیات را انجام میدهند باز گمان میکنند که عمل به سنت رسول الله میکنند! الله و رسولش از شرک مشرکین بری و پاک است. ۶- فهم معنای کلمه مرادف (هممعنا) دانستن معنای کلمه مرادف سبب میشود که انسان مسئله را درست و صحیح بفهمد. ۷- الله و رسولش ﷺ جوامع الکلم را اعطا کرد (جمله کم و پرمعنا) تا امتش را با واضع ترین و آشکارترین بیان خطاب کند و امرها و نهی های الله را به بندگانش برساند. بزرگترین امر الله به بندگانش امر به توحید است و بزرگترین نهی الله نهی از شرک است. اما اهل هوا و هوس و بدعت بیخبر اند. ۸- تصدیق و ایمان آوردن به چیزی لازم نمیشمارد که این چیز دیده و چگونگی اش فهمیده شود. این قاعده بزرگ عقیده هر یک مسلمان است و رد بر ملحدان و شک آوردگان میباشد که به روز آخرت و به زنده شدن بعد از مرگ و به غیب ایمان نیاوردند. آنها فقط به چیزهای مخصوص ایمان میآورند و به غیب اصلاً قائل نیستند که البته این کفر است. ۹- ایمان آوردن به غیب، به وجودش و اثرهایش میباشد. شرط ایمان آوردن به غیب این است که باید انسان اعتقاد کند که غیب وجود دارد و اثرهایش هم است بمانند ایمان آوردن به بهشت و دوزخ که حالا وجود دارد. و هر قدر عمل خوب انجام دهی جایگاه ات در بهشت زیباتر آماده کرده خواهد شد یا ایمان به فرشتگان که حالا وجود دارند و هر یک از آنها به وظیفه های خود مشغول هستند. ۱۰- امت اسلام مکلف به آموختن علم و تبلیغ اش هستند کافران و دشمنان دین فهمیدن که زمانیکه مسلمانها از علم فرهنگ و از فهم درست صحیح قرآن و سنت دور میشوند همیشه مغلوب اند و در این حالت کافران بالای آنها تسلط و غالب میگردد و به همین خاطر با هزاران نقشه و فریب و دسیسه ها نمیگذارند تا قشر جوانان این امت مظلوم از علم و فرهنگ و اعتقاد صاف و بی غبار و از شجاعت مندی اجداد و گذشتگان شان باخبر باشند. علم بیاموزید معبود و رسول و دین خود را بشناسید و عمل نمائید و به قدر توان خود آموخته خود را به مردم برسانید و در این راه ثابت و صابر باشید تا الله عزت از بین رفته مسلمانان را دوباره برگرداند آمین یا رب العالمین. ابو محمد المدنی. بسم الله الرحمن الرحيم Муқаддимаи даҳгона,ки фаҳмидан ва донистанаш пеш аз омухтани иьлми ақида зарур аст,то илми ақидаро саҳеҳу дуруст омузем. 【1】масдар ва сарчашмаи иьлми Ақида,ин Қурон ва Суннат аст. Замонеки эьтиқоди аксари мусалмонон аз илми калом,ва фалсафаву мантиқ маншаь гирифт,ва фаҳми саҳеҳи Қурьону Суннат дар байни мардум кам боқи монд,Аллоҳ мусалмононро ба зиллату хори гирифторашон кард. Ин Уммат ислоҳ намешавад магар ба ончиеки аввали ин уммат ба он ислоҳшуда буд. Ба суи Қурьону Суннат биштобед то наҷот ёбед. 【2】Бояд тамоми суханҳо ва амалҳо ба сӯи Қурону Суннат гардонида ва санҷида шавад. Афуски солҳост мусалмонон мушкилот ва камбуди ва нофаҳмиҳои худро ба сӯи қонуни демокротии яҳуди арза мекунанд то мушкилоти худро бо ин роҳ ҳаллу фасл намоянд.
بسم الله الرحمن الرحیم معنای اهل سنت والجماعت، معنای سنت در لغت: ۱- طریق یعنی راه ۲- منهج، برنامه یا راه یا روش ۳- عادت به معنای لغویاش در قرآن و سنت این کلمه وارد شده است. معنای سنت در اصطلاح شریعت: هر آن چیزی که به رسول الله ﷺ اضافه کرده شده است؛ از سخنها و عملها و اقرارها و صفت های حلقی شان و خلق شان. معنای جماعت: در لغت یک قومی مجتمع دسته جمع را جماعت گفته میشود. به ضد کلمه ای جماعت تفرق یا فرقه. در اصطلاح شریعت: جماعت یعنی اصحاب رضی الله عنهم و اهل علم و جماعت مسلمانهای که به سنت چنگ زده اند گفته میشود. اهل سنت والجماعت: کسانی که به کتاب و سنت چنگ زده اند و به کتاب و سنت جماعت شده اند. بارک الله فیکم. (ابو محمد المدني) -------------------------------------------------------------- بسم الله الرحمن الرحيم Маънои Аҳли Сунна вал Ҷамоъат. .__маънои Суннат дар луғат. 【1】Тариқ. (роҳ ) 【2】манҳаҷ.(барнома ё роҳ ё равиш) 【3】ъодат. ба маънои луғавияш дар Қурону Суннат ин калима ворид шудааст. Маънои Суннат дар истилоҳи Шариъат. Ҳар он чизе,ки ба расулаллоҳ (صلي الله عليه و سلم)изофа карда шудааст аз суханҳо ва амалҳо ва иқрорҳо ва сифатҳои халқияшон ва хулқашон. Маънои Ҷамоъат: дар луғат Як қавми муҷтамеъ дастаҷамро ҷамоат гуфта мешавад, ва зидди калимаи ҷамоъат тафарруқ ё фурқа. __ дар истилоҳи шариат: ҷамоат яьне :Саҳобагон ва аҳли иьлм ва ҷамоати мусалмонҳое, ки ба Суннат чанг задаанд гуфта мешавад. Аҳли Суннат ва Ҷамоъат Касоне,ки ба Китобу Суннат чанг задаанд, ва ба Китобу Суннат ҷамоъат шудаанд. بارك.الله فيكم Абу Муҳаммади Мадани.
Устод мубашир муслимёр аллох шаходататро кабул кунад амин
Кош Аллох ба мохам хамингуна дар рохи худаш шахид бигардона мисли мубашир Муслимёр
АМИН СУММА АМИН ☝
Амин Амин Амин😢😢😢
БОРАКА АЛЛОХ УСТОД АЛЛОХИ МУТАЪОЛ РАХМАТУ МАГФИРАТ КУНАД УСТОД МУБАШИРРО Ч,ОША ЧАНАТ ГАРДОНАД
ХУДОВАН чота чанат гардона устод мубашир то вахте дар тан чон дорем дустут дорем ай дарсот меомузем
ماشاالله الله تعالی الله تعالی خیر نسیب تان کند
لااله الا الله محمد الرسول الله ❤
الله جان مسلم یار را رحمت کند الهی آمین
Ассаломуалайкум устоди мухтарам, лутфан, дар мавзуи хурофот дарсхои зиёд намоед, ки бисёри мусалмонони Мовароуннахр ва гирду атрофи он надониста, аз одатхои даврони зардушти истифода мебаранд ва надониста худро мушрик месозанд.
Аллох аз шумо рози бошад!!!
د خندایت جانم استاد عزیز خداوند. روحت ر شاد داشته باشه
الهی آمین
Асалому алекум уа рахматуллахи уа баракатуху Устоди гироми Абдузохир доъи ва Устоди гироми Мубашир муслимер. Аллах чаната насибат гардонад устоди гироми
😭😭😭😭 рости хами видера дидм дилм ай дунë хунук шуд 😭😭😭 бубинен чикадар инсони халиму муъмину мехрубоне буд Мубашири Муслимëр 😭😭😭чи зебо гуфтору рафторе дошт чи зебо механдад 😭😭😭аммо дунë барош вафо накард 😭😭😭 чавон рафт 😭😭пурдарду пурхасрат рафт😭😭😭Шахид рафт😭😭😭чоят Чанат 😭😭😭😭
لا اله الا الله محمد رسول الله
بسم الله الرحمن الرحيم1️⃣ .
#ШИКАНАНДАҲОИ_ИСЛОМ
الحمدلله،
Шайх Муҳаммад ибни Абдулваҳоб мегуяд :
Бидон ки бузургтарин
نواقض اسلام
Навокизи Ислом (шиканандаи Ислом) 10 даҳ тост.
🌾🍃📚📚📚🍃🌾
1⃣➖ Ширк дар ибодат ба далели фармудаи Аллоҳ таъоло :
« إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ » : [نساء:۴۸]
《 Аллоҳ таъоло ( ҳаргиз ) ширкро намебахшад ва поёонтар аз онро бпрои ҳаркаски бихоҳад мебахшад》. Сураи Нисо ояти 48.
Забҳ ва курбони барои Fайри Аллоҳ ;
Забҳ барои Чин ё кабрҳо аз аксоми шарик дар ибодат ҳастанд.
ruclips.net/video/INQzM14DjCM/видео.html
🌾🍃📚📚📚🍃🌾2⃣➖Касеки миёони худ ва Аллоҳ таъоло восита карор диҳад ва он воситаҳоро( миёонаравро -пасретникро) фарёод бихонад ва аз он талаби шафоът кунад , ба ичмъ , КОФИР мешавад.
Ба далели фармудаи Аллоҳ таъоло :
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّار.(۳)
Огоҳ бош, парастиш кардани холис(Яъне: ба ғайри ширк) барои Худо аст.(Яъне: наздики Ӯ мақбул аст) Ва онон, ки ба ҷуз Худо дӯстоне гирифтанд, (гуфтанд): «Онҳоро ибодат намекунем, магар барои он, ки моро дар (мартабаи) қурб ба Худо наздик созанд». Ба ростӣ ки Худо дар миёнашон дар он чи онҳо бар он ихтилоф доранд, ҳукм мекунад. Ҳамоно Худо касеро, ки дурӯғгӯи носипос аст, роҳ наменамояд. ٌ
Сураи Зумар ояти 3.
ruclips.net/video/VwW1SN9v4Ak/видео.html
🌾🍃📚📚📚🍃🌾3⃣➖ Касеки мушриконро Такфир накунад (кофир надонад) ё дар куфри онон шак кунад , ё мазҳаби мушрикинро саҳеҳ бидонад , ба ичмоъ Кофир мешавад.
Ба далели фармудаи Аллоҳ таъоло :
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ.
Ҷуз ин нест, ки мӯъминон (ба ҳақиқат) ононанд, ки ба Худо ва пайғамбари Ӯ имон оварданд ва дигар шубҳа накарданд ва бо амволу ҷони худ дар роҳи Худо ҷиҳод намуданд - он ҷамоа ростгӯёнанд.
Сураи Ҳучрот ояти 15.🌾🍃📚📚📚🍃🌾
4⃣➖ касеки муътақид бошад равиши дигарон комилтар аз равиши Расулуллоҳ ( салла-л-Лоҳу алайҳи васал-лам ) аст , ё ҳукми дастури дигаре беҳтар аз ҳукум Паёмбар ( салла-л-Лоҳу алайҳи васал-лам ) аст ,
Монанди он даста аз афроде ки ҳукми ТОFОУТРО бартар (бо Арзиштар) аз ҳукми Паёмбар ( салла-л-Лоҳу алайҳи васал-лам ) медонанд чунин фард Коаираст .
ruclips.net/video/G-pdhNal2RY/видео.html
Ба далели фармудаи Аллоҳ таъоло:
مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا.
Ҳар ки пайғамбарро фармонбардорӣ кунад, пас, ҳамоно Худоро фармонбардорӣ кардааст. Ва ҳар ки эъроз кард, пас, туро бар онҳо нигоҳбон нафиристодаем.
Сураи Нисо ояти 80.
🌾🍃📚📚🍃🌾5⃣➖Касеки бо як дастуроти Паёмбар ( салла-л-Лоҳу алайҳи васал-лам ) бугз ва ъиндод ( бад бини ва душмани ) дошта бошад ;
ҳарчанд ки бадон ъмал би кунад ба ичмоъ Кофир аст .
БА ДАЛЕЛИ ФАРМУДАИ АЛЛОҲ ТАЪОЛО:
« ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ »[محمد:۹]
Ба ин далел буд ки онон ончиро Аллоҳ таъоло фуру фиристода аст
(Нозил карда буд)
нописанд медонистанд ва аз инру Аллоҳ таъоло ъамали онҳоро нобут кард.
Сураи Муҳаммад ояти 9.🕋☝️🕋☝️🕋☝️🕋☝️🕋🛣👍🛣👍🛣👍🛣👍🛣
🌾🍃📚📚📚
وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ
(Аз Зумар - 65)
Ба ту ва паёмбарони пеш аз ту ваҳй шудааст, ки агар ширк биёваред, амалҳоятон ночиз гардад ва худ аз зиёнкунандагон хоҳед буд.
ruclips.net/video/kQMkD0DcUTQ/видео.html
☝️ ШАРТИ ТАВҲИД: КУФР БА ТОҒУТ❗️
Тоғут дар луғат: ба вазни “фаъалут” буда, аз туғён аст гуфта мешавад: “тағо” ҳангоме, ки чизе аз ҳаддаш гузашт.
🔍 МАЪНОИ ТОҒУТ ДАР ШАРИЪАТ:
✍️ Чуноне ки ибни Таймия (раҳимаҳуллоҳ) гуфтааст: "Тоғут ҳар касест, ки дар ғайри тоъати Аллоҳу расулаш худро бузург гардонад, чи инсон бошад чи шайтон, ё ҳар чизе аз бутҳо бошад." (Қоида Филмаҳабба 1/187)
✍️ Ибн ал-Қаййим (раҳимаҳуллоҳ) мегӯяд: "Ҳар чизе ки банда ӯро аз ҳаддаш гузарад, чи маъбуд бошад ва ё пайравишуда ва ё итоъатшуда тоғут ҳисобида мешавад, пас тоғути ҳар қавме касе аст, ки аз ғайри Аллоҳу Расулаш ҳакам ва довар қарор диҳанд, ё ӯро ибодат кунанд ҷуз Аллоҳ ё пайравӣ намоянд баҷои Ӯ, бидуни далел аз ҷониби Аллоҳ, ё дар ончи, ки намедонанд ки он итоъати Аллоҳ аст, аз ӯ итоъат кунанд. Пас инҳо тоғутҳои дунё ҳастанд. Вақте нисбати онҳо тааммул кардӣ ва дар вазияти мардум нисбат ба онҳо тафаккур кардӣ мебини, ки бештарашон аз ибодати Аллоҳ ба сӯи ибодати тоғут, ва аз ҳокиму довар гирифтани Аллоҳ ва Расулаш ба сӯи ҳокиму довар гирифтани тоғут, ва аз итоати Аллоҳ ва пайрави аз Расулаш ба сӯи итоати тоғут ва пайрави ба он, рӯй овардан." (Эъламул Муваққиин 1/50)
⛔️ САРОНИ ТОҒУТҲО
✍️ Шайхул ислом Муҳаммад ибни АбдулВаҳҳоб мегӯяд: Тоғутҳо бисёранд вале сарони онҳо панҷанд.
1️⃣ АВВАЛ: Шайтон, ки ба сӯи ибодати ғайри Алолоҳ даъваткунанда аст. Ҳар ширку куфре, дар асл ибодат барои шайтон ҳисобида мешавад , чаро ки иҷрокунандаи он шайтонро итоъат мекунад, сипас муртакиби ширку куфр мегардад.
Чуноне, ки Аллоҳ таъоло мефармояд: Эй фарзандони Одам магар бо шумо аҳд набастам, ки шайтонро ибодат накунед!? ба дурустӣ, ки ӯ душмани ошкори шумост ва танҳо Маро ибодат кунед, ин аст роҳи рост. (Ёсин/60-61)
Баъдан, ибодати ҳар тоғуте ҳамчунон ширк шуморида мешавад, аз ин лиҳоз, ки ибодати ғайри Аллоҳ ҳисобида мешавад. Аз ин ҷиҳат ҳар мушрике ибодаткунанадаи якчанд маъбуде ғайр аз Аллоҳ мебошад, ин гуфтаи Аллоҳ таъоло тасдиқкунандаи он мебошад: Инон қавми мо ҳастанд, ки ғайри Аллоҳро маъбудҳое ихтиёр карданд, чаро дар исботи он илоҳон далели возеҳи намеоранд? Пас кист золимтар аз касе, ки бар Аллоҳ дурӯғ мебандад? (Каҳф/15)
Ва қавли Аллоҳ таъоло аст, ки фармуд: Оё ба ҷои Ӯ маъбудоне бигирам, ки агар (Аллоҳи) Раҳмон дар ҳаққи ман зиёне бихоҳад шафоати онҳо аз ман чизеро дур накунад, ва маро халос карда наметавонанд. (Ёсин/23)
Ва нисбати ин қавли Аллоҳ таъоло тааммул кун: Аллоҳ мисол зад марди (ғуломеро), ки дар (ғуломдории) ӯ шариконе аст ки бо ҳам ҳамеша ихтлоф доранд ва марде (ғуломе), ки танҳо (ғуломдориаш) дар як шахс таслим шудааст, оё ин ду мисол баробаранд?! Ҳамд танҳо барои Аллоҳ аст, балки аксари онҳо намедонанд.(Зумар/29 )
2️⃣ ДУВВУМ: Ҳаркасе бар ивази ибодати Аллоҳ, ба сӯи ибодати худ даъват кунад.
Далел: Аллоҳ таъоло фармуд: Ва аз онҳо ҳар кӣ бигӯяд: "ман баҷуз Ӯ илоҳ ҳастам" пас ҷазои ӯро дӯзах медиҳем. Ҳамчунин аст сазои золимон. (Анбиё/29)
3️⃣ САВВУМ: Касе, ки аз ғайри Аллоҳ парастиш шавад, дарҳоле ки ӯ ба он ибодат розӣ бошад.
🔘 Ва инҳо дар ин ду қисм дохил мешаванд:
☑️ Тоғутҳое, ки ҳаром кардаи Аллоҳро ҳалол ва ҳалол кардаи Аллоҳро ҳаром месозанд.
☑️ Пирҳои сӯфиҳо ва рофизиён, ки барои онҳо саҷда карда мешавад ва гӯё ҳамчун табаррук масҳ карда мешавад ва онҳо инкор намекунанд.
4️⃣ ЧАҲОРУМ: касе ҷуз Аллоҳ даъвои илми ғайб мекунад:
Далел ин гуфтаи Аллоҳ таъоло аст, ки фармуд: Бигӯ (эй паёмбар) ,ҷуз Аллоҳ, касе дар осмонҳову замин ғайбро намедонад ва кай барангехта мешаванд "низ" намедонанд. (Намл/65)
🔘 Ва дар ин қисм дохил мешаванд:
☑️ Сеҳргар
☑️ Коҳин
☑️ Пешгӯ (фолбин)
☑️ Касе, ки дар зери дасту зарфҳо мехонад.
☑️ Ситорашиносон (касоне, ки дар асоси ҳаракати ситорагон даъвои ғайб карда пешгӯиву фолбиниӣ мекунанд).
Ва низ, дар ин қисм боварӣ намудан ба фолнома (гороскоп) ва дар асоси он амал намудан, дохил мешавад.
5️⃣ ПАНҶУМ: Касе, ки ба ғайри ҳукми нозил кардаи Аллоҳ ҳукм мекунад.
🔘 Ва дар ин қисм дохил мешаванд:
➡️ Ҳокимоне, ки бо қонунуҳои гузошта шуда ҳукм мекунанд.
➡️ Сардорони қабилаҳо ва деҳот (қаряҳо), ки бар асоси одату тақлидҳо ва расму русуми қабилаҳо, ки ҳукми ғайри Аллоҳ аст, дар байнихуд бо он ҳукм мегузоранд.
➡️ Узви маҷлисҳои куфрӣ (аъзои парлумон ва маҷлиси олӣ).
➡️ Аъзои маҷлиси қонунгузорӣ (мушовирону қонунгузорони ҳар кишвар).
➡️ Додситонҳое, ки дар додгоҳҳо гузошта шуданд (яъне суд, прокурор, адвокат) дар сарони тоғут дохил мешавад.
《ЧАРО МО БОЯД ТАВҲИДРО БИОМӮЗЕМ?》
✅1) Зеро ки, Аллоҳ Таъоло моро барои тавҳид (яъне, ягона шуморидани худаш) офаридааст.
✅2) Зеро ки, Аллоҳ Таъоло ба даргоҳаш аз касе ягон амалеро қабул намекунад, магар аз шахси муваҳҳид.
✅3) Зеро ки, касе дохили ҷаннат намешавад, магар муваҳҳид.
✅4) Зеро ки, тавҳид сабаби зиёдшавии савоби амалҳои нек аст.
✅5) Зеро ки, тавҳид сабаби каффорати (бахшида шудани) гуноҳон аст.
✅6) Зеро ки, тавҳид сабаби ҳидоят ва паҳншавии амну амон аст.
✅7) Зеро ки, тавҳид сабаби оромиши қалб ва ҷисму ҷон аст.
✅8) Зеро ки, тавҳид сабаби ноил шудан ба шафоати паёмбар саллаллоҳу ъалайҳи васаллам аст.
Танбеҳ:
Инсони муваҳҳид гуфта касеро гӯянд, ки Аллоҳ Таъолоро ягона шуморад ва дар ибодат ба Ӯ касе ё чизеро шарик наорад, инчунин дар халқу ризқу мулку тадбир ба Ӯ касеро ё чизеро шарик наорад ва номҳои зебояш ва сифатҳои бузургаш, ки дар Қуръону ҳадис ворид шудааст онро исбот кунад (қабул кунад) ва аз тамсилу такйифу таътилу таҳриф худдорӣ кунад.
Маънои калимаҳои зерин:
■халқ-эътиқод кардан, ки ҳама мақлуқотро ягона Аллоҳ Таъоло офаридааст.
■ризқ-эътиқод кардан, ки ризқдиҳандаи ҳама махлуқот ягона Аллоҳ Таъолост.
■мулк-эътиқод кардан, ки ҳама ончи ки дар осмонҳову замин аст, аз они Аллоҳ Таъолост.
■тадбир-эътиқод кардан, ки идораи кунандаи олам ягона Аллоҳ Таъолост.
●Тамсил-монанд кардани сифатҳои Аллоҳ Таъоло ба сифатҳои мақлуқот.
●Такйиф-ҷустуҷӯ аз чигунагии сифатҳои Аллоҳ Таъоло.
●Таътил-инкор кардани сифатҳои Аллоҳ Таъоло.
●Таҳриф-тағйир додани сифатҳои Аллоҳ Таъоло.
Бояд ҳар як инсон аз тамсилу такйифу таътилу таҳрифи сифатҳои Аллоҳ Таъоло дурӣ ҷӯяд, то ки ҳалок нагардад.
پرور دگار در امان خود داشته باشد ❤❤❤❤❤❤
Аллоху Акбар
Асалому алайкум варахматуло машааАллох брати маи улыбка устад очень очень красива
Мубашир был отличный мужик
Искандари такфирӣ очень ахуительный человек 😅
Машалох
👍
ШАРҲИ МУХТАСАРИ ҚИСМҲОИ ТАВҲИД ⬇️
1️⃣ ТАВҲИДИ РУБУБИЯТ - «Ягонагии Аллоҳ ﷻ дар офариниш»
Савол: Чи маъно дорад ягонагии Аллоҳ дар офариниш?
Ҷавоб: Амалҳои Аллоҳ ба монанди:
Офаридан, ризқ додан, зинда кардан ва миронидан ва дигар афъолаш.
2️⃣ ТАВҲИДИ УЛУҲИЯТ - «Ягонагии Аллоҳ ﷻ дар тамомии ибодат ва ягонагии Аллоҳ ﷻ дар салоҳияти қонунгузорӣ»
Савол: Таърифи ягона будани Аллоҳ дар ибодат ва қонунгузорӣ чист?
Ҷавоб: Ягона парастиш кардани Аллоҳ ба мисли: Талаби дуъо, саҷда кардан, қурбони кардан ва ғайра, инчунин яқин доштан бар инки хубу бад, ҷоизу ноҷоиз, ҳарому ҳалол салоҳияти ин ҳама қонунгузориро танҳо Аллоҳ ﷻ дорад!
3️⃣ ТАВҲИДИ АСМО ВА СИФОТ - «Ягонагии Аллоҳ ﷻ дар номҳо ва сифатҳояш»
Савол: Чи маъно дорад ягонагии Аллоҳ дар номҳо ва сифатҳояш?
Ҷавоб: Тамоми номҳо ва сифатҳои Аллоҳ ﷻ ба монанди Ар-Раҳман, Ар-Раҳим, Ал-Малик, Ал-Қуддус ва ғайра ҳамаи инҳо хос аз барои Аллоҳ ﷻ мебошад!
Устод Мубашир😭
❤❤❤❤маша АЛЛОХ.
ما شاء الله
بسم الله الرحمن الرحيم❓1️⃣
Нукоте иҷмолӣ дар баёни "Аркони Тавҳид".
Барои инки шахс муваҳҳид қарор бигирад, лозим аст ки ба ҳамаи ин маворид эътиқод дошта бошад, ва ҳатто дар як маврид ҳам касеро бо Аллоҳ шарик масозад!
1. Тавҳид дар рубубият - холиқияти Аллоҳ таъоло: Яъне ки холиқи тамоми махлуқот ва ашёъи олами ҳастӣ, танҳо Аллоҳи мутаъол аст ва ҳеҷ мавҷуде дар ин маврид бо Аллоҳ шарокат ва ҳамкорӣ надорад.
Аллоҳ ба ҳеҷ як аз махлуқоти хеш ин қудрат ва сифатро ато накардааст, ки тавонад бидуни асбоб ва бо қудрати ғайбӣ чизеро халқ кунад.
Аллоҳ таъоло дар ин маврид фармудааст:
الا له الخلق و الامر
«Ҳароина, офариниш ва (ҳамчунин) амру фармон танҳо азони Ӯст». (Сураи Аъроф 54).
Ва низ фармудааст:
قل الله خالق كل شيء و هو الواحد القهار
«Бигӯ, Аллоҳ офаринандаи ҳама чизҳост ва Ӯ яктову тавоност». (Сураи Раъд 16).
Тавҳид дар тасарруф ва тадбир - яъне ин эътиқод, ки гардонанда ва контролкунандаи ин ҷаҳон, Аллоҳ таъоло ҳаст ва ҳеҷ кас бо Аллоҳи мутаъол дар ин сифат шарик нест. Ва ҳатто дар кучактарин масоил, касе ҷуз Аллоҳ тасарруфе надорад.
На зотан ва на атоан. Яъне на худаш чунон қудрат ва салоҳияте дорад ва на Аллоҳ ба касе чунин фазилатеро ато кардааст, ки битавонад дар феълу инфиъолоти олам таъсире дошта бошад. Масалан дар гардиши замину замон, лайлу наҳор, ободиву вайронӣ, пирӯзиву шикаст, парешониву хушҳолӣ, куштан ва зинда кардан, зарар расонидан ва нафъ додан, додани фарзанд ва ақим кардан, ва хулоса дар ҳеҷ масъалаи кучак ва ё бузурге, касе наметавонад шарики Ӯ бошад, ва танҳо зоти бемислу монанди Аллоҳ ҳаст, ки ҳама корҳои оламро мегардонад ва Ӯст, ки дигаргуниҳоро дар ҷаҳон эҷод мекунад.
Қуръони маҷид дар ин бора фармудааст:
يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ
«Идораи ҷаҳони ҳастӣ ба дасти Ӯст, ва ҳеҷ шафоъатгаре нахоҳад буд, магар пас аз иҷозаи Ӯ». (Сураи Юнус 3).
Ва ҳамчунин омадааст:
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ
«… Аллоҳи мутаъол умури (дунёро) мегардонад ва Ӯ ояҳоро баён мекунад, то инки шумо яқин ҳосил кунед, ки бо парвардигоратон мулоқот мекунед». (Сураи Раъд 2).
Аллоҳ таъоло тасарруфи дигаронро дар олами ҳастӣ ва тағйироти онро сароҳатан радд кардааст, масалан дар мавриди гардиши айём мегӯяд:
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاء أَفَلَا تَسْمَعُونَ * قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
«Бигӯ эй Паёмбар! Ба ман бигӯед, агар Аллоҳ шабро то рӯзи Қиёмат ҳамеша мондагор кунад, ба ҷуз Аллоҳ кадом маъбуд аст, ки битавонад барои шумо рӯшноӣ биёварад? Оё намешунавед?
Бигӯ, ба ман хабар диҳед, агар Аллоҳ рӯзро то Қиёмат ҷовидона кунад, ба ҷуз Аллоҳ кадом маъбуд аст, ки битавонад барои шумо шаберо биёварад, то дар он биёромед? Магар намебинед?». (Сураи Қасас 71-72).
Ва дар мавриди борон мефармояд:
أفرأيتم الماء الذي تشربون أأنتم أنزلتموه من المزن أم نحن المنزلون
«Оё ҳеҷ дар мавриди обе, ки менӯшед андеша кардаед? Оё шумо онро аз абр пойин меоваред ё мо онро фурӯ меоварем?». (Сураи Воқиъа 68-69).
Ва дар мавриди аъзо ва ҷавориҳи инсон фармудааст:
قل أراْيتم ان اخذ الله سمعكم و ابصاركم و ختم علي قلو بكم من اله غيرالله ياتيكم به
«Бигӯ: Ба ман бигӯед, агар Аллоҳ шунавоӣ ва биноиятонро бигирад ва бар дилҳоятон муҳр ниҳад, оё ғайр аз Аллоҳ маъбуде ҳаст, ки онро ба шумо бозгардонад?». (Сураи Анъом 46).
2. Тавҳид дар Улуҳийят - муҳимтарин бахши тавҳид ин аст, ки дар ибодат ва парастиш касеро ба Аллоҳ шарик қарор дода нашавад, ва ҳама ибодатҳо (аз ҷумла ибодатҳои қавлӣ, амалӣ, молӣ ва махсусан дуъову тазарруъ, ки мағзи ибодат ҳаст) фақат барои зоти Аллоҳ анҷом дода шавад. Ҳама назрҳову ниёзҳо ба номи Ӯ дода шавад. Дар ҳама мушкилот фақат Ӯро фарёд зада ва танҳо аз Ӯ кумак хоста шавад.
Ҷуз Ӯ, барои ҳеҷ касе саҷда, тавоф, эътикоф нашавад, ва
Бародар ами суханора ай кадом китоб биёвем .? Номша мегуфти
موحد واقعی
بخشی از کتاب: 'مباحثی پیرامون نواقض اسلام'
الله متعال، میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ۴۸]. « همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد ». و میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾[المائدة: ۷۲]. « بهراستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند ». از آن جمله، ذبح (قربانی کردن) برای غیر الله میباشد؛ مانند کسی که برای جن یا
قبر، قربانی میکند.] شرک، بدین معناست که کسی یا چیزی را در ربوبیت و الوهیت، شریک الله میسازند که غالباً شرک در الوهیت، بیش از شرک در ربوبیت است. شرک، بزرگترین معصیت و نافرمانی از الله متعال است و بیشترین جرم را در میان نواقض اسلام دارد. الله متعال، بهروشنی بیان فرموده که گناه شرک را برای هیچ مشرکی نمیبخشد، مگر اینکه توبه نماید. چنانکه مشهور است برخی از اعمال نیک، کفارهی گناهان بزرگ محسوب میشود، ولی گناه شرک، هیچ کفارهای ندارد؛ و تنها عاملی که باعث بخشش این گناه میگردد، این است که مشرک، از شرک خود توبه کند. از اینرو الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ
ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۴۸]. « همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد ». شرک، ظلم و گناهِ بسیار بزرگی است. الله عز و جل میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾[الأنعام: ۸۲]. « امنیت، از آنِ کسانی است که ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیامیختند؛ آنان، هدایتیافتهاند ». احمد، بخاری و مسلم از سلیمان از ابراهیم از علقمه از عبدالله روایت کردهاند که وقتی این آیه - یعنی آیهی ۸۲ سورهی «انعام»- نازل شد، مفهوم این آیه برای اصحاب پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، دشوار بود. از اینرو گفتند: چه کسی از ما، بر خویشتن، ستم نمیکند؟ رسولالله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «آنگونه که
شما میپندارید، نیست؛ بلکه مفهومش مانند سخن لقمان به فرزند اوست:﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾[۸]. امام احمد و بخاری و مسلم از منصور از ابووائل از عمرو بن شرحبیل از عبدالله روایت کردهاند: «سَأَلْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله و سلم أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ، قُلْتُ: إِنَّ ذَلِكَ لَعَظِيمٌ». یعنی: عبدالله بن مسعود سمیگوید: از پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسیدم: بزرگترین گناه نزد الله چیست؟ فرمود: «اینکه کسی یا چیزی را با الله، شریک قرار دهی، حال آنکه الله، تو را آفریده است». عبدالله سمیگوید: گفتم: بهراستی که این، گناهِ بزرگی است. چرا بزرگترین گناه و بدترین ظلم نباشد در حالیکه شرک، برابر و همسان دانستن مخلوق است با خالق هستی؟ شرک، عیبی بزرگ و نکوهیده میباشد که الله
متعال، خود را از آن پاک و دور دانسته است؛ لذا هرکس به الله شرک ورزد، به مخالفت با او برخاسته و کاستی و عیبی را به الله نسبت داده که شایستهی او نیست؛ زیرا الله متعال، از هر عیب و نقصی، پاک و منزّه است. الله عز و جل ، خود از حال و روز مشرکان و سخنانی که روز قیامت به معبودان باطل خویش میگویند، خبر داده و فرموده است: ﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨﴾[الشعراء: ۹۶-۹۸]. « و در دوزخ در حالى که با هم مشاجره مىکنند، (به معبودان خویش) مىگویند: سوگند به الله که ما در گمراهى آشکارى بودیم، چون شما را با پروردگار جهانیان برابر مىدانستیم ». بهشت بر مشرک، حرام است؛ همانگونه
که الله عز و جل میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ﴾[المائدة: ۷۲]. « بهراستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند ». همهی اعمال مشرک، تباه میگردد: ﴿وَلَوۡ أَشۡرَكُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾[الأنعام: ۸۸]. « و اگر شرک بورزند، اعمالشان نابود میشود.. ». همچنین میفرماید: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[الزمر: ۶۵]. « اگر شرک بورزی، بهطور قطع عملت
نابود و تباه میشود ». عمل که در این آیه شامل همه اعمال انسان می باشد، بیعنی همهی اعمال صالح تباه میشود. و چیزی جز شرک اکبر ،نمی تواند همهی اعمال را نابود کند. جان و مال مشرک، حلال میباشد؛ جز در مواردی که شریعت، مستثنا کرده است، مانند کافرِ ذمی و همپیمان.[۹]الله عز و جل میفرماید: ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾[التوبة: ۵]. « پس مشرکان را هر جا که یافتید، بکشید و آنان را بهاسارت بگیرید و محاصره نمایید و در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید ».
ارسال شده به وسیلۀ: کتابخانه الکترونیکی قلم
دانلود برنامۀ آیفون وآیپد:
appsto.re/us/dr-52.i
نسخۀ اندروید:
goo.gl/ATGHt0
قال عبد الرحمن بن حسن: "وهذا يبين حال هذا الرجل- المشار إليه عثمان بن منصور -: أنه لم يعرف لا إله إلا الله؛ ولو عرف معنى لا إله إلا الله، لعرف أن من شك أو تردد في كفر من أشرك مع الله غيره، أنه لم يكفر بالطاغوت.
Сказал шейх Абдуррахман ибн Хасан: «И это разъясняет нам положение этого человека (Усмана бин Мансура), что он не знает ля иляха илля Аллах, и если бы он знал смысл ля иляха илля Аллах, то узнал был, что тот кто сомневается или колеблется в неверии того кто придаёт Аллаху сотоварищей, что он не проявил неверие в тагъута»
___________
الدرر السنية 11/523
ruclips.net/video/pTQxEmfULiY/видео.html
Assalomu alekum domla siz haqiqatni gapirasiz xudo nasib qilgan bolsa sizni korgani eronga boraman man Buxoroban moltar maruza kunet nav nav
▫️عقیده
▫️حکم عاذر قسمت اول
📜 علّامه شیخ عبدالعزیز الطویلعي -رَحمهُ الله- از علمای ربّانی بود که پس از سالها تحمل زندان در سعودی و مجنون شدن بدلیل شکنجههای بسیار وحشتناك، در نهایت به همراه ٤٦ تن از علمای اهل سنت و جماعت توسط دولتِ طاغوت آل سعود اعدام گشت و جام شهادت باذن الله را سر کشید، نمونهی بارزی از یك عالم راستینِ ثابت قدم بر عقیده اهل سنت و جماعت بودند،ایشان در کتابش در شرح بر ناقض سوم از نواقضِ اسلام میفرماید:
📃 ناقض سوم: کسی که کفار را تکفیر نکند و یا در کفرشان شک کند و یا مذهبشان را صحیح بداند.
➖ این سومین ناقضی است که امام محمد بن عبد الوهاب -رحمه الله- در ضمن نواقض اسلام نام برده است و تمام اهل علم نیز بر صحت آن اجماع کرده اند. و مرجع این ناقض و ضابط، تصدیق نصوص شرعی و قبول احکام الهی است، به طوری که هرکس کسانی را که الله، کافر معرفی کرده تکفیر نکند در حقیقت حکم الله را رد نموده و از عمل به آن امتناع کرده و خبرش را تکذیب نموده و با امرش معاندت کرده است.
➖ همانا اهل علم این قاعده را در مسائل مختلفی ذکر کرده اند؛ همانند کسی که تکفیر نمی کند کسی را که علی بن ابی طالب را به فریاد می خواند، و یا کسی که نصیری ها را تکفیر نمی کند، و کسی که یهود و نصارا را تکفیر نمی کند و امثالشان. و هر کس که ضوابط این ناقض را فهم نکند، دچار «تسلسل در تکفیر» می گردد، چیزی که جماعتهایی از غلات به آن دچار شدند، به عنوان مثال بارزترین جماعتی که به این تسلسل دچار شد «جماعت مسلح اسلامی الجزایر» بود که بعد از انحراف مسیرش به آن دچار شده و با طواغیت صلح کرد تا بتواند با مجاهدان در راه خدا بجنگد.
➖ و باید گفت؛ کسی که کافری را تکفیر نمی کند ممکن است اصلا از حال او خبر نداشته باشد، مثلا نمیداند که شخصی به نام «تركي الحمد» کفرگویی کرده است، پس چنین شخصی که او را تکفیر نکند معذور است و اصلا در این قاعده داخل نیست. ولی اگر از حال طرف مقابل خبر داشته باشد، پس به وضعیت او بر حسب کافری که تکفیر نکرده و یا در کفرش شک کرده و یا مذهبش را صحیح دانسته، نگریسته می شود. و آن هم چند قسم است:
▪️ قسمت اول: اینکه کفر آن کافر از «مسائل معلوم من الدين بالضرورة» باشد، و هرکس آن را نداند از اهل اسلام نیست، همانند کسی که در کفر تمام بت پرستان و بودایی ها و تمام یهودیان و مسیحیان شک کند، پس هر کسی که در بعضی از این کفار هم شک کند او نیز همانند آنان کافر است
▪️ قسمت دوم: اینکه کفر آن کافر از «مسائل معلوم من الدين بالضرورة» نباشد، ولی نصوص و دلایل شرعی بر کفر بودن آن دلالت قطعی می کنند، پس هر کسی که در کفر چنین کفاری شک کند، برایش دلایل و نصوص بیان و آشکار می گردد، اگر بعد از آن قبول نکرده و نپذیرفت کافر می گردد. به عنوان مثال در این قسمت می توان قبرپرستانی که منتسب به اسلام هستند را ذکر کرد که قبرها را به دعا می خوانند و برایشان نذر کرده و به سویشان حج می کنند. پس هر کس که در کفر اینان شک کند، برایش دلایل بیان گشته و توضیح داده می شود و اگر سپس آنها را تکفیر نکرد کافر می گردد
▪️ قسمت سوم: اینکه تکفیر آن کافر، احتمال شبهه را داشته باشد، مانند حکامی که به غیر ما انزل الله حکومت می کنند و امثالشان، هرچند که کفر چنین کسانی نزد اهل تحقیق که این مساله را پژوهش کرده اند، واضح و آشکار است، ولی باز هم برای دیگران احتمال ورود شبهه وجود دارد. پس کسی که آنان را تکفیر نکند، تکفیر نمی شود تا اینکه بر او اقامهی حجت گردد و از او شبهه رفع گشته و زایل شود و بداند که حكم الله در مورد آنها تکفیر است
▪️ قسمت چهارم: اینکه تکفیرش محل اجتهاد و یکی از مسائل اجتهادی باشد که در آن مساله مسلمانان اختلاف کرده اند.
➖ همانا شیخ محمد بن عبدالوهاب -رَحِمهُ الله- در این ناقض سه صورت را ذکر کرده است:
صورت اول: هرکس که کفار را تکفیر نکند، توضیح این صورت در مطالب قبلی گذشت.
صورت دوم: هرکس که در کفر کفار شک کند، این صورت نیز مربوط به صورت قبلی است و به همان ضوابط ذکر شده مفید است، چرا که هرکس کافر را تکفیر نکند، به خاطر تکذیب خبر الله و رد آن تکفیر می گردد، و نیز هرکسی که کافر را تکفیر نکند بخاطر شک در خبر الله و عدم قبول آن تکفیر میگردد
صورت سوم: هرکسی که مذهب کفار را تصحیح کند، در حقیقت این صورت در ناقض چهارم داخل می گردد، امام آن را بخاطر مشابهتش به این مساله در این ناقض ذکر کرده است، نه اینکه آن را صورتی از صورت های این ناقض بداند، و در مورد این مساله بعدا سخن خواهیم گفت
📒[مسائل في الإعتقاد، ص ٢٣]
⚠️ ترجمه سخنانِ شیخ الطویلعي منقول است.
@sadoi_shaykh
ruclips.net/video/1DoW3sO34pM/видео.html
⤴️☝⤴️☝⤴️🕋☝🕋☝
▫️حکم عاذر (متوقف در تکفیر مشرکین) [۲]
🎙 توضيح شيخ على الخضير - فک الله اسره- پیرامون ناقض سوم
📜 شیخ على الخضير -فك الله أسره- می فرماید:
⚠️ ناقض سوم: تکفیر نکردن مشرکین؛ «من لم يكفر المشركين أو شك في كفرهم أو صحح مذهبهم كفر»؛ «کسی که مشرکان را کافر نداند یا در کفرشان شک کند یا مذهب و آیین آنان را درست بپندارد، کافر است».
➖ این ناقض شامل سه حالت است:
١. اینکه مشرکین را تکفیر نکند بخاطر اعتقاد نداشتن به کفر بودن کارهایشان و کافر نبودنشان، چنین حالتی داخل در قول امام می گردد با این همه که شرک آنها برایش واضح گشته است.
٢. اینکه در کفرشان شک کند و این قول امام که می فرماید: «أو»؛ (يا) که برای تنويع (انواع) آمده است دلالت می کند که این، نوع دیگر کفر است
٣. «صحح مذهبهم»؛ (صحیح دانستن مذهبشان) که این انواعی دارد، چراکه اولی اعتقادی است همچنین دومی هم اعتقادی است، اما سومی همراه با اعتقادی بودن، نسبت صحیح بودن را به مذهبشان می دهد، مثلا می گوید: «مذهبشان صحيح است» یا «آنها بر حق هستند» یا «دین شان باطل نیست».
➖ برای تکفیر کسی که مشرکان را تکفیر نمی کند، وجود دو شرط لازم است:
شرط اول: اینکه از کتاب و سنت کفر آنها (مشرکان) برای شخص روشن می شود، اگر بعد از روشن شدن کفرشان، تکفیرشان نکند، تکفیر می شود، این را شیخ سلیمان بن عبدالله در مجموعة التوحید ذکر کرده است.
شرط دوم: امثال این شخص، جاهل به کفر مشرکان نباشد، پس اگر امثال این شخص جاهل به کفرشان نباشد و بازهم تکفیرشان نکند، تکفیر می شود.
➖امام قاضی عیاض در کتابش «الشفاء جلد ۲ صفحه ی ۲۸۱» اجماع را نقل می کند بر کفر کسی که مشرکین را تکفیر نکند و همچنین شیخ سلیمان بن عبدالله در رساله ی «اوثق عرى الإيمان، صفحه ی ١٢٦» از کتاب مجموعة التوحید این اجماع را نقل می کند و شیخ الاسلام ابن تیمیه هم این اجماع را در «مجموع الفتاوی جلد ۲ صفحهی ٣٦٣» نقل می کند.
➖و اما کفاری که تکفیرشان واجب است بر دو قسم هستند:
١. آنهایی که اهل قبله نیستند و علماء بر کفرشان اجماع کرده اند، مانند یهود و نصاری و مجوس و سیکها (نوعی دین و اعتقاد در هند) و غیره.
٢. کسی که ادعای اسلام می کند، منتسب به اسلام و از اهل قبله است، در حالی که دچار کفری یا ناقضی شده است که تکفیر می شود، علماء اجماع کرده که با این کفر تکفیر می شود و همچنین اجماع کرده اند بر تکفیر کسی که این کفر را دارا باشد، مانند نصیریها که شیخ الاسلام فتوای تکفیرشان را داده است و می فرماید: «آنها از اکثر مشرکان کافرتر هستند».
▪️(قادیانی) که هیئت کبار علماء و همچنین علمای حکومت پاکستان فتوای کفرشان را صادر کردند.
▪️و همچنین همانند دروز و بهائیه و بابیه و رافضه و باطنیه مجموع الفتاوی جلد ۲ و در شرح البسام «نیل المآرب» در باب حکم مرتد، صفحهی ٥١٤.
▪️ و همچنین باز در مورد بهائیه و بابیه، مجمع فقهی اسلامی که در مکه مکرمه تشکیل شد، این مجمع تکفیرشان کرد.
و تیجانی را لجنهی فتوا در فتوای شماره ی ٥٥٥٣ صفحه ی ۲۲۹ تکفیر کردند.
▪️(دروز) لجنهی فتوا در فتوای شماره ی ۱۱۸۰۰ جلد ۲ صفحه ی ۲۲۸ آنها را کفار ملحد ذکر کرده است.
▪️و اما علمانیهای (لائیک) زمان ما که فکر می کنند دین ناقص است و دین مانع پیشرفت است و اینکه سیاست داخل دین نیست، اینها کافر هستند و مثل شان آنهایی که جز اعضای ماسونی (شیطان پرستان) هستند و همچنین شیوعیها و آنهایی که مثل شیوعیها و بر اعتقادشان هستند، مانند اشتراکیها (کمونیستها) و قومیها (نژاد پرستها) بعثیها و همچنین رافضه، و قیاس می شود بر اینها هر طائفه ای که ادعای اسلام کند در حالی که دچار کفری شده اند که علماء اجماع کرده اند بر تکفیر کسی که دچار این کفر شود.
▫️کسی که این سه اقسام را تکفیر نکند در حکم آن تفصیل است:
قسم اول: آنهایی که علماء بر کفرشان اجماع کرده اند و از اهل قبله نیستند، مثل یهود و نصاری و هندوس هر کس اینها را تکفیر نکند تکفیر می شود، در این مورد امام ابن تیمیه اجماع را ذکر کرده است. می فرماید: «من شک في كفر اليهود و النصارى والمشركين فإنه کافر». [مجموع الفتاوی، جلد ۲ صفحهی ۳۸۳]؛ ترجمه: هرکس در کافر بدون یهود و نصاری و مشرکان شک کند، همانا او کافر است
➖ و همچنین امام قاضی عیاض در الشفا، جلد ۲ صفحه ی ۲۸۱ اجماع را نقل می کند. می فرماید: «من لم يكفر احدا من النصارى و اليهود و تردد في كفرهم او شک فانه کافر»؛ ترجمه: «هر کس یک نفر از نصاری و یهود را تکفیر نکند یا در تکفیرش شک یا تردید کند، او کافر است».
قسم دوم: از منتسبین به اسلام کسی که لا إله إلا الله می گوید و سپس دچار کفری شده است، علماء اجماع کرده اند بر تکفیر او که دچار این کفر شده باشد که در این قسم تفصیل هست:
@sadoi_shaykh 👇👇👇
ruclips.net/video/JUxENalMbzI/видео.html
⤴️☝⤴️☝⤴️🕋☝🕋☝
➖ اگر بداند که آنها دچار این نوع کفر شده اند و بعد از دانستن، تکفیرشان نکند تکفیر می شود، که امام ابن تیمیه
در کتاب «الصارم المسلول» بر این قضیه اجماع را نقل می کند. می فرماید: «من لم يكفر من اعتقد الوهيه علي كفر».
➖ ترجمه: «هر کس، شخصی را که اعتقاد به الوهیت علی را دارد تکفیر نکند، تکفیر می شود».
و هیچ شکی در کفر کسی که در این تکفیر توقف کند نیست، و دلالت می کند بر آن حديث مالک الاشجعی: «من قال : لا إله إلا الله وكفر بما يعبد من دون الله محترم ماله وده...» [صحيح مسلم]
ترجمه: «هر کس لا إله إلا الله بگوید و به آنچه که بغیر از الله عبادت میشود کافر شود، خون و مالش حرام است...».
➖ اما وجه دلالت: خون و مال شخص حرام نمی شود تا اینکه به آنچه که به غير الله عبادت میشود کافر شود، تکفیر اهل عبادت غير الله جزو همین کفر به عبادت غیر الله است.
قسم سوم: آن دسته از طائفه هایی که اختلاف در تکفیرشان است، مثل جهمیه، مثلا هرکس به اعتقاد آنها علم داشته باشد، در حالی که دلایل بر کفرشان دلالت می کنند، بر شخص واجب است تکفیرشان کند، اما اگر با این حال تکفیرشان نکرد این ناقض بر روی این شخص تطبیق داده میشود (یعنی شخص تکفیر میشود)
اما کسی که راجح پیشش این است که بخاطر وجود مانعی از موانع تکفیر، تکفیر نمی شوند، مثلا آنها عوام هستند یا آنها تأویل دارند یا اینکه مسئله برایشان شبهه دار شده (التباس) یا اینکه جهل دارند، کسانی که این قول را دارند تکفیر نمی شوند و این ناقض برایشان تطبیق داده نمیشود.
➖ اما این گفته ی امام «المشرکین» الف و لام برای عهد است، و منظور از مشرکین در اینجا دو صنف است:
١. مشرك اصلیای که منتسب به اهل قبله نیست.
۲. مشرک مرتدی که کفرش ثابت شده و منتسب به اسلام است و از کسانی است که لا إله إلا الله می گویند.
📒 [مذكرة في شرح نواقض الإسلام]
➖ ترجمه: ابوالحسن الشافعی -رحمه الله-.
@sadoi_shaykh
ruclips.net/video/AV9y-qifLl0/видео.html
⤴️⤴️☝☝☝🕋☝🕋☝
Устодчон ами тавҳида ки ба кисмҳо чудо кадагияй . Илтимос бениҳояд ҷавоби амин даркор илтимос ҷавоб тиен
Барои ки дарси акида 1 хамара нест мекни 2 аллохи 1 торо ибодат мекни 3 ба тарикаи расуллаллох аку бнавис кчош нодрс аст?
Ал Хак
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه دهگانه که فهمیدن و دانستن اش پیش از آموختن علم عقیده ضرور است، تا علم عقیده را صحیح و درست بیاموزیم.
۱- مصدر و سرچشمه علم عقیده قرآن و سنت است.
زمانی که اعتقاد اکثر مسلمانها از علم کلام و فلسفه و منطق منشأ گرفته و فهم صحیح قرآن و سنت در بین مردم کم باقی ماند الله مسلمانان را به ذلت و خواری گرفتار کرد. این امت اصلاح نمیشود مگر به آن چیزی که اول این امت به آن اصلاح شده بود.
به سوی قرآن و سنت بشتابید تا رستگار شوید.
۲- باید تمام سخنها و عملها به سوی قرآن و سنت گردانیده و سنجیده شود. افسوس که سالهاست مسلمانان مشکلات و کمبودی و نا فهمی های خود را به سوی قانونهای دموکرات یهودی عرضه میکنند تا مشکلات خود را به این راه حل و فصل نمایند.
۳- درجه و مکانت عقل در شریعت در دایره و حدود معین کرده الله و رسولش است. و استفاده عقل بیرون از دایره و حدود شریعت این فساد و فتنه بزرگی را به امت اسلام بوجود میآورد.
از اهل کلام و عقلانیان که از قرآن و سنت بیخبر اند و بجز سفسطه و شبهه افکنی خیری ندارند بپرهیزید تا دین و اعتقاد شما سالم بماند.
۴- اتفاق در لفظ معنیاش این نیست که اتفاق در تمام دلالت ها باشد. وقتی که اهل بدعت از این قاعدههای بزرگ بیخبر ماندند و فتنه تحریف و تمثیل و تعطیل و تکلیف دست زدند و اسما و صفتهای الله را رد کردند یا صفت های الله را تشبیه به مخلوقات کردند و این فهم خطا سبب کفر شان گشت.
۵- تمام چیزهای که مقتضی و سبب اش در حیات پیامبر وجود داشت اما رسول الله و بعد از او اصحاب این عمل را انجام ندادند پس این عمل از دین نیست؛ بمانند جشن گرفتن مولود نبوی که امروز اهل بدعت انجام میدهند. میخورند و میرقصند و شرکیات را انجام میدهند باز گمان میکنند که عمل به سنت رسول الله میکنند! الله و رسولش از شرک مشرکین بری و پاک است.
۶- فهم معنای کلمه مرادف (هممعنا)
دانستن معنای کلمه مرادف سبب میشود که انسان مسئله را درست و صحیح بفهمد.
۷- الله و رسولش ﷺ جوامع الکلم را اعطا کرد (جمله کم و پرمعنا) تا امتش را با واضع ترین و آشکارترین بیان خطاب کند و امرها و نهی های الله را به بندگانش برساند. بزرگترین امر الله به بندگانش امر به توحید است و بزرگترین نهی الله نهی از شرک است. اما اهل هوا و هوس و بدعت بیخبر اند.
۸- تصدیق و ایمان آوردن به چیزی لازم نمیشمارد که این چیز دیده و چگونگی اش فهمیده شود. این قاعده بزرگ عقیده هر یک مسلمان است و رد بر ملحدان و شک آوردگان میباشد که به روز آخرت و به زنده شدن بعد از مرگ و به غیب ایمان نیاوردند. آنها فقط به چیزهای مخصوص ایمان میآورند و به غیب اصلاً قائل نیستند که البته این کفر است.
۹- ایمان آوردن به غیب، به وجودش و اثرهایش میباشد.
شرط ایمان آوردن به غیب این است که باید انسان اعتقاد کند که غیب وجود دارد و اثرهایش هم است بمانند ایمان آوردن به بهشت و دوزخ که حالا وجود دارد. و هر قدر عمل خوب انجام دهی جایگاه ات در بهشت زیباتر آماده کرده خواهد شد یا ایمان به فرشتگان که حالا وجود دارند و هر یک از آنها به وظیفه های خود مشغول هستند.
۱۰- امت اسلام مکلف به آموختن علم و تبلیغ اش هستند کافران و دشمنان دین فهمیدن که زمانیکه مسلمانها از علم فرهنگ و از فهم درست صحیح قرآن و سنت دور میشوند همیشه مغلوب اند و در این حالت کافران بالای آنها تسلط و غالب میگردد و به همین خاطر با هزاران نقشه و فریب و دسیسه ها نمیگذارند تا قشر جوانان این امت مظلوم از علم و فرهنگ و اعتقاد صاف و بی غبار و از شجاعت مندی اجداد و گذشتگان شان باخبر باشند.
علم بیاموزید معبود و رسول و دین خود را بشناسید و عمل نمائید و به قدر توان خود آموخته خود را به مردم برسانید و در این راه ثابت و صابر باشید تا الله عزت از بین رفته مسلمانان را دوباره برگرداند آمین یا رب العالمین.
ابو محمد المدنی.
بسم الله الرحمن الرحيم
Муқаддимаи даҳгона,ки фаҳмидан ва донистанаш пеш аз омухтани иьлми ақида зарур аст,то илми ақидаро саҳеҳу дуруст омузем.
【1】масдар ва сарчашмаи иьлми Ақида,ин Қурон ва Суннат аст.
Замонеки эьтиқоди аксари мусалмонон аз илми калом,ва фалсафаву мантиқ маншаь гирифт,ва фаҳми саҳеҳи Қурьону Суннат дар байни мардум кам боқи монд,Аллоҳ мусалмононро ба зиллату хори гирифторашон кард.
Ин Уммат ислоҳ намешавад магар ба ончиеки аввали ин уммат ба он ислоҳшуда буд.
Ба суи Қурьону Суннат биштобед то наҷот ёбед.
【2】Бояд тамоми суханҳо ва амалҳо ба сӯи Қурону Суннат гардонида ва санҷида шавад.
Афуски солҳост мусалмонон мушкилот ва камбуди ва нофаҳмиҳои худро ба сӯи қонуни демокротии яҳуди арза мекунанд то мушкилоти худро бо ин роҳ ҳаллу фасл намоянд.
بسم الله الرحمن الرحیم
معنای اهل سنت والجماعت، معنای سنت در لغت:
۱- طریق یعنی راه
۲- منهج، برنامه یا راه یا روش
۳- عادت
به معنای لغویاش در قرآن و سنت این کلمه وارد شده است.
معنای سنت در اصطلاح شریعت:
هر آن چیزی که به رسول الله ﷺ اضافه کرده شده است؛ از سخنها و عملها و اقرارها و صفت های حلقی شان و خلق شان.
معنای جماعت:
در لغت یک قومی مجتمع دسته جمع را جماعت گفته میشود. به ضد کلمه ای جماعت تفرق یا فرقه.
در اصطلاح شریعت: جماعت یعنی اصحاب رضی الله عنهم و اهل علم و جماعت مسلمانهای که به سنت چنگ زده اند گفته میشود.
اهل سنت والجماعت: کسانی که به کتاب و سنت چنگ زده اند و به کتاب و سنت جماعت شده اند.
بارک الله فیکم.
(ابو محمد المدني)
--------------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحيم
Маънои Аҳли Сунна вал Ҷамоъат.
.__маънои Суннат дар луғат.
【1】Тариқ. (роҳ )
【2】манҳаҷ.(барнома ё роҳ ё равиш)
【3】ъодат.
ба маънои луғавияш дар Қурону Суннат ин калима ворид шудааст.
Маънои Суннат дар истилоҳи Шариъат.
Ҳар он чизе,ки ба расулаллоҳ (صلي الله عليه و سلم)изофа карда шудааст аз суханҳо ва амалҳо ва иқрорҳо ва сифатҳои халқияшон ва хулқашон.
Маънои Ҷамоъат:
дар луғат Як қавми муҷтамеъ дастаҷамро ҷамоат гуфта мешавад, ва зидди калимаи ҷамоъат тафарруқ ё фурқа.
__ дар истилоҳи шариат:
ҷамоат яьне :Саҳобагон ва аҳли иьлм ва ҷамоати мусалмонҳое, ки ба Суннат чанг задаанд гуфта мешавад.
Аҳли Суннат ва Ҷамоъат
Касоне,ки ба Китобу Суннат чанг задаанд, ва ба Китобу Суннат ҷамоъат шудаанд.
بارك.الله فيكم
Абу Муҳаммади Мадани.
У Абдузохири дои худро Ханифи мазхаб мегирад дар мазхаби ханафи дар кучо тавхиди сегона "тавхиди рубубият тавхиди улухият ва тавхиди асмо" вучуд дорад?!
Китоби ақидаи Тоҳовия ра бихон мефаҳми.китоби мазҳаби аҳнофақ
@@БуракИгорь-ю4л ман китоби акидаи Эмом Тахови рахматуллохи алайхро хондаам, дар ончо чунин чизеро надидам