راست بگویم یا دروغ؟ - بیانات استاد محمد امجد

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 7 окт 2024
  • پس بدانیم که همه مان داریم دروغ می گوییم.
    هم به خودمان دروغ می گوییم،
    همه به برادر و همسر و فرزند و به همه داریم دروغ می گوییم.
    برای اینکه خواهرمان [در سؤالی که پرسیده] می گوید اگر من بخواهم راستگو باشم و زندگی اصیل داشته باشم طرد می شوم.
    نه! کسی به تو نگفته راستگو باش!
    من حرفم این است که به خودت دروغ نگو!
    ولی اگر به گرگ دروغ گفتی اشکال ندارد.
    کُن فیهِم وَ لا تَکن مَعَهُم
    دارم جواب این خواهرمان را می دهم.
    وقتی در جمعی از گرگها باشی،
    که این گرگ می تواند مادرت باشد، پدرت باشد، برادرت باشد، خواهرت باشد، خواستگارت باشد، هم محله ای ات باشد، جوانان محل باشند،
    همه می توانند گرگ باشند،
    امام صادق فرمود: کُن ذئبا لئن لا تأکلک الذئاب،
    یعنی اگر گرگ هم نباشی باید پوستین گرگ بپوشی و در جمع گرگها بروی تا شما را ندرند.
    پس «کُن فیهِم وَ لا تَکن مَعَهُم» از امیرالمؤمنین و «کُن ذئبا لئن لا تأکلک الذئاب» یعنی همین.
    پس صداقت با خودم باید داشته باشم؛
    با [حسین] دهقان باید داشته باشم.
    اگر برادر خود من گرگ باشد دیگر نمی گویم چون با دهقان، صادق بوده ام پس با برادرم هم صادق باید باشم.
    برادرم خیلی هم انسان خوبی است و ایشان هم خیلی دوستش دارد و آقا [ی امجد] هم خیلی دوستش دارد،
    ولی الان بیایند بگویند تو آیا حرفی را اگر به دهقان می زنی همان را هم به برادرت می زنی؟ می گویم نه.
    من اگر برادرم بیاید درخواست قرض کند من دستم را می گذارم روی گوشم تا گوشم را نبُرَد.
    اگر ببینم می خواهد گوش آقا را هم ببرد دستم را می گذارم روی گوش آقا تا گوش آقا را نبرد.
    قشنگ می برد.
    دستم را می گذارم روی گوش دهقان تا گوش دهقان را هم نبرد.
    ولی دوستش هم دارم.
    همان قدر که آقای دهقان را دوست دارم برادرم را هم دوست دارم،
    با او حُسن عِشرت هم دارم،
    ولی با آقای دهقان «صادق» ام!
    با برادرم نمی توانم صادق باشم.
    کُن ذئبا لئن لا تأکلک الذئاب
    دهقان اگر بداند من این همه پول دارم نمی آید من را فریب بدهد و بگوید ندارم و گرفتار شده ام و توی بیمارستانم و فلان تا این پول را از من قرض بگیرد.
    ولی اگر دهقان آمد گفت من اینقدر را می خواهم، می دانم صادقانه آمده.
    دار و ندارم را حاضرم به او بدهم.
    ولی اگر برادر من بیاید الان به من بگوید «من گرفتارم»، من نمی پذیرم.
    با اینکه آن دو را به اندازه یکسان دوست دارم.
    الان حسین دهقان با حسین برادرم، هر دو را به یک اندازه دوست دارم.
    ولی «ارادت» به حسین دهقان دارم و به برادرم ندارم.
    ارادت، یک چیز دیگر است.
    کُن ذئبا لئن لا تأکلک الذئاب
    اینها را در پاسخ سؤال خواهرمان گفتم که این سؤالات به درد همه هم می خورد.
    پس ببینید! امیرالمؤمنین و اولیاء خدا از علامه طباطبایی و غیره در همین مردم زندگی می کردند.
    و برخوردشان با همه این مردم هم با عفو و صفح است.
    و الا اگر بخواهد ایراد بگیرد که تو چرا ریشت را تراشیدی؟ تو چرا کراوات زدی؟ تو چرا مال مردم را خوردی؟ همه اینها می شوند دشمنت؛
    تو را یک گوسفند و یک میش گیر می آورند و پاره ات می کنند و طردت می کنند.
    نه!
    لازم نیست که بنشینی گرگ را نصیحت کنی!
    با کسی باید حرف بزنی که ار تو بپذیرد!
    باید با کسی [گفتگوی] صادقانه داشته باشی که معنی صداقت را بفهمد!
    و الا «أعرِض عن الجاهلین»!
    أعرِض عن الجاهلین یعنی چه؟
    یعنی برو روی کوه بنشین؟
    أعرِض عن الجاهلین یعنی همین که من الان گفتم.
    من اگر با برادرم و حسین دهقان زیر یک سقف هم زندگی کنیم با هر دو «هشٌ بش» ام،
    با هر دو بگو و بخند دارم،
    با هر دو دوست و مهربانم،
    زیر یک سقف هم زندگی می کنیم،
    ولی «أعرِض عن الجاهلین» دستم است.
    یعنی چه؟
    اگر برادرم گفت که به کی رأی می دهم؟ و گفت نظر شما راجع به این چیست؟ آن جوری که به دهقان می گویم به او نمی گویم.
    چون «احتمال» دارد برادر بنده دارد سؤالی را مطرح می کند که می خواهد نتیجه دیگری را بگیرد.
    ولی با حسین دهقان زندگی کرده ام و می دانم او این جوری نیست.
    لذا با هر دو زیر یک سقف نشسته ایم؛
    چه پیغمبر خدا باشد با این دو نفر این جوری است،
    چه من و شما باشیم باید این جوری باشم.
    با همه هش بش باید باشیم؛
    اگر چایی می آوریم باید به هر دو احترام بگذاریم،
    اگر غذا می آوریم به هر دو احترام بگذاریم،
    به طور مساوی هم باید احترام بگذاریم.
    ما الان داریم با فرزند و پدرم زندگی می کنیم.
    زیر یک سقف هم زندگی می کنیم.
    به همان اندازه ای که پدرم را دوست دارم فرزندم را هم دوست دارم.
    به همان اندازه ای که فرزندم را دوست دارم پدرم را هم دوست دارم.
    فرزندم هم نسبت به فرزندان خیلی از دیگران یک سر و گردن بالاتر است.
    ولی حالا نباید بگویم چون هر دو را به طوری مساوی دوست دارم همان ارادتی را که با حاج آقا داشته ام باید با حسین دهقان هم داشته باشم؛
    به فرزندم حسین هم داشته باشم و به برادرم حسین هم داشته باشم.
    نه!
    این می شود «کُن فیهِم وَ لا تَکن مَعَهُم».
    تاریخ بیانات:
    ۱۴۰۳/۰۴/۲۰
    بخشی از لایو اینستاگرام به آدرس:
    / c9qr3b1ohx3

Комментарии •