داستانهای پاچه خیزک، چشم شیشه ای و دسته گل - نوشتۀ صادق چوبک ( با صدای H. Parham )
HTML-код
- Опубликовано: 6 июл 2024
- داستانهای پاچه خیزک، چشم شیشه ای و دسته گل از کتاب روز اول قبر نوشتۀ صادق چوبک - با صدای ح. پرهام - ادیت وفنی : ح. عزت نژاد و گ. جاسمی و موزیک: م. سلطان پور
Sadegh Chubak
کانال ما در تلگرام:
t.me/PersianAudioBooks1
ایمیل ما:
danesherooz2019@gmail.com - Развлечения
خدا سلامتی بده به استاد عزیزمون که صداشون برام قشنگترین آواهاست و داستانهاش سرگرم ترین کارها❤️✨️🙏
سپاس جناب پرهام که خستگی ناپذیر مشعل دانش رو با صدای گرمتون روشن نگه میدارید🌹🥰🙏
هزار ماشالله به استاد پرهام عزیز که صدای گرمشان شیرینی داستان ها را دوچندان می کنند...
. درود و سپاس از تمامی دست اندرکاران گروه مشعل دانش که پرچم دانایی را در این کشور برافراشته نگه میدارند و سپاس از پرهام گرامی 👍👍
با درود و سپاس از جناب پرهام گرامي و گروه مشعل🙏🌹
امان از این وحشیگری با حیوانات😪.
درود بر شما عمرتان بلند و باعزت
Badorod bipayan 🎉❤🎉❤🎉❤🎉❤🎉❤🎉❤
ترس عین مرگه.ترس از مرگ خوده مرگه سپاس استاد
يك جهان سپاس
🙏🙏🙏🙏🙏
سلام خداوند متعال طول عمر با سلامتی ونعمت بشما بدهد، تن صدا وزنگ صدای شما من به سالهای طلائی ایران حتی اواخر قاجار میروم، انگار خودم بودم و در حال تجدید خاطره میباشم، زنده باشی وسلامت وموفق ❤ ❤ ❤
درود وعرض ادب.
درود بی پایان به جناب پرهام و گروه مشعل.
گویش عالی 🎉🎉یاد خاطره قدیم برام زنده شد،یادمه یکی از کتاب ها و نویسنده اون زمان من بود.مصاحبه ای داشتم برای استخدام،پرسیدن کتاب هم می خونی گفتم بله،گفتن نویسنده مورد علاقه ت با غرور گفتم صادق چوبک.خندیدن .متوجه نشدم دلیلش چی بود،😁😁😁هر چه بود قبول شدم.این خاطره مربوط به سال ۵۱ بود.🎉🎉
سپاس 🙏🏻❤️❤️
Thank you very much, Mr. Parham.🙏🙏🙏🙏
Very nice 👌
سپاسگزارم استاد🌹🌹🌹🌹🌹
سپاسگزارم از زحمات شما در این مسیر ...❤
Pahlavi ❤❤❤
سپاس برای این انتخاب.
با سپاس فراوان🙏❤
30:39 دقیقا خود ضحاک خامنه ای
بسیار عالی
سپاس فراوان 👍🙏
احسنت خوبان ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤thnx dear
زنده باشی استاد عزیز❤
Thank you so much 💚 🤍❤
Perfect
🙏سپاس🙏
Thank you Mr Parham
❤❤❤❤
سپاس ❤❤❤❤❤
Good
عالی بود ❤
❤❤❤
🌺🌺🌺🌺🌺
وصف العیش نصف العیش.حکایت نامه های قاتل به مقتول است!
عالی اما تلخ. زنده باشید جناب پرهام و گروه نازنین مشعل. به نظر میاد مرگ نقش اول بسیاری از داستانهای مرحوم چوبک هستن، گویا این نقش اول تمام تلاشش را میکنه که آن لحظه محتوم رو یادآوری کنه. شاید ناشناس بودن نویسنده اون نامه ها هم یادآوری مرگ محتوم ولی در زمانی نامشخص و بشکلی نامشخص باشه.
😮😢😂
داستان آخر کی نامه ها رو مینوشت من متوجه نشدم؟؟
احتمالا همان شخصی که در آخر داستان با دسته گل سر خاک آمده بود!
ماهرخ رفت یعنی چی؟ در داستان اول
لغتنامه دهخدا
ماهرخ رفتن . [ رُ رَ ت َ ] (ص مرکب ) اصلاً اصطلاح شکار است و بمعنی مواظب و مراقب بودن و کمین توله ٔ شکاری در اطراف شکار است تا وقتی شکارچی سر برسد و توله شکار را رم دهد و شکارچی او را هدف قرار دهد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). به قصد برجستن خود را گرد کرده بی حرکت مترصد صید بودن چنانکه گربه برای گرفتن گنجشک وسگ شکاری برای صید شکار. نشستن چون نشستن گربه برای جستن به گنجشکی یا موشی . جمع و مترقب نشستن گربه برای گرفتن موش و دده برای گرفتن صید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || این اصطلاح سپس بمعنی هر نوع کمین کشیدن و مترصد بودن و حمله کردن استعمال شده است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ) :
کبک در زیر پلو بنهفته رخ ، من ماهرخ
همچو توله در کمین کبک پهلوی بنه .
حکیم سوری (از فرهنگ عامیانه ایضاً).
ممنونم ❤