سپاس بینهایت جنا خلجی، ولی این جلسه واقعا لیست و سرتیتر مطالبی هست که باید انسان تحقیق کند. دروس شما بمانند دانشگاه به دانشجو نوک پیکان مطلب را نشان میدهید بقیه اش جستجو و تلاش، ولی یه هفته وقت کافی هست صحبتهای شما را بتوانم لیست بندی کنم. بینهایت سپاس🙏🙏🙏 از این به اشتراک گذاشتن جستجو گری خودتان 🙏🙏🙏
ممنون که زیرنویس فارسی رو فعال کردید. البته نمیدونم امکان فعال کردن بقیه زبانها نیست؟ تا اون موقع، برای بقیه اگه کنجکاو اند، افزونهی Language Reactor در مرورگر chrome این امکان رو میده.
هنوز دوره روشنگری نه تنها رخ نداده بلکه تا دوره روشنگری هنوز بنظر فاصله زیادی است البته « توهم روشنگری » در تعداد بسیاری از افراد تاریک فکر وجود دارد که با وجود اینکه بسوی عمق تاریکی پیش میرود توهم دارند « روشنفکر » هستند ....چالش مهم همین مرز باریک و مه آلود و مبهم « آگاهی بدلی یا توهم با آگاهی حقیقی یا اصیل » است که وقتی در وضعیت توهم آدمی قرار گیرد هیچ راهی برای اینکه آنرا از آگاهی اصیل تشخیص دهد وجود ندارد مگر با گذر زمان و ظهور شاخصه مهم آگاهی اصیل یعنی « پایداری » آن چون آگاهی بدلی ناپایدار است و آگاهی اصیل پایدار .......دلیل اینکه چرا در ادامه تاریکی قرون وسطایی و در عمق آن تا نهایت جامعه بشری خصوصا در غرب به پیش میرود یکی همین شرایط غیر انسانی و دور از انسانیت و اخلاق اصیل است منظور از «اخلاق اصیل » نه اخلاق بدلی و نوع توهمی آن بلکه اخلاق ماهوی در مفهوم دقیق « آسیب نرساندن به دیگران برای منافع حداکثری زودگذر خود » یعنی رعایت ماهوی حقوق انسانها و حداقل پایبند بودن به همین مفاد حقوق بشری که خود نوشته آند و نه اینکه بدون اعتقاد بدان از آن برای منافع حداکثری سوء استفاده کردن و آنرا وسیله قرار دادن و فقط بنحوی بدلی و فورمولی آنرا بیان کردن فلذا اساسا اعتقاد و پایبندی به آن وجود ندارد و روی دیگر این رفتارهای غیر انسانی که در افزایش قدرت سلطه جویی به پیش میتازد ؛ شرایط فوق العاده خطرناکی است که خصوصا با ساختن و پرداختن سلاحهای اتمی و اخیرا روی آوردن به سپردن خود یا برتری دادن به هوش مصنوعی در پیش گرفته و وجود تضاد و برخورد جبهه های شرق و غرب و جنگهای خونین که تعداد تلفات انسانی در طول تاریخ سابقه نداشته و خطر انقراض نسل و حیات موجودات زنده به حد نهایی خود رسانده و غافل از درک شرایط خطرناکی است که در اثر اعمال متوهمانه روشنفکری ایجاد کرده است و دوم اینکه بر اساس آنچه تقریبا در ایده بسیاری از اندک اندیشمندان بطور مشترک بیان شده ایده « تضاد » که روی دیگر « حرکت » در جهان وجودی در مورد روح جمعی وجود دارد و ایده تز آنتی تز و سنتز که ماهیت این حرکت است اگر توجه کنیم در « دوره قبل یعنی دوره قرون وسطی حالتی از افراط در جزم اندیشی در حاکمیت کلیسا و آنچه مربوط به معنویات میشود وجود داشته که قرنها ادامه داشته » قاعدتاً در دوره ایکه بعد از آن قرار میگیرد « دوره آنتی تز آن است » یعنی حالتی از افراط یعنی یکصدو هشتاد درجه در نقطه مقابل آن دوره جزم اندیشی در پوچگرایی و رد هر گونه اخلاق اصیل و مادیکرای صرف بنحویکه حتی روح خود و توانمندیهای خود مثل اراده و اختیار را مورد تردید و انکار قرار داده و « منافع حداکثری خود را به هر قیمتی ولو زیر پا گذاشتن حقیقت اصیل و معنویت اصیل » توهم کرده و حتی حقوق انسانها را علیرغم شعار دادن بدون اینکه اعتقادی یا قید و بندی به آن داشته باشد وسیله ای برای « منافع حداکثری خودش و گروه خودش و جامعه خودش » قرار داده و بنحوی جزم اندیشی همانند همان دوران قرون وسطی هرگونه اندیشیدن در مورد معنویت و اخلاق و اصولی که آزادی او را مقید کند حتی از نوع اصیل آن را مجاز ندانسته و بدیده نفرت بدان مینگرد و اساسا بجای اندیشیدن در مورد « فلسفه خلقت و چرایی وجود خود و آدمی » همانند دوران قرون وسطی تعداد کمی می اندیشند و تعداد زیادی مقلد این چند نفر شده و آنان را مرجع تقلید خود قرار داده و فقط اندیشه های این چند نفر را مرور و به صرف فهم آن بدون هر گونه اندیشه مستقلی آنرا وحی منزل توهم کرده و مبنای رفتاری مادی گرایانه خود قرار داده و بحالتی افراط گونه هرگونه « معنویت و اخلاق حتی از نوع اصیل آنرا انکار نموده » .......کمی فاصله میگیریم و به ایده تز و آنتی تز توجه میکنیم آن دوره قرون وسطی افراط در معنویت بنحویکه حالت انحرافی از معنویت اصیل پیدا کرده بود و این دوره حالت افراط در مادی گرایی صرف و انکار معنویت بنحوی افراط که حتی نوع اصیل آن را نیز انکار نموده هر دو در یک چیز مشترک هستند « دوری از معنویت اصیل »..فلذا بسوی تاریکی بیشتر و بسوی پرتگاهی هولناک پیش میرود و فقط « آگاهی به نیروی اراده و بیداری و تبعیت از نیروی خرد » میتواند خودش را نجات دهد و به دوره سنتز یا « برگشت به درستکاری در مفهوم دقیق آن بدون خودفریبی » برگردد و یا به نابودی برسد و دوره پس از انقراضش به این دوره سنتز برسد یعنی دوره « آگاهی و باور به درستی و درستکاری در نفع پایدار خودش و همه »
در دوره قبلی « تز » هم خود را متوهم تصور نمیکردند و خود را روشنگر میپنداشتند و در این دوره « آنتی تز » هم که قرنها طول میکشد هم خود را روشنگر میپندارند ولی چون هر دو در « افراط » و « دوری از معنویت اصیل» اولی در انحراف و دومی در انکار در دوره رکود اندیشه مستقلانه و خودآگاهانه مشترک بوده و در واقع این دوره ادامه همان تاریک فکری البته در عمق بیشتر و بیشتر فرو میرود تا در نهایت « تاریکی فکری متوهانه » دوره تز قرون وسطایی و دوره آنتی تز قرون اوخرایی در نهایت و عمق تاریکی در امتداد همان دوره قبلی به دوره « سنتز » یا « بیداری خودآگاهی » برسد ولی هنوز دوره سنتز فرا نرسیده و دوره آنتی تز از جهت مدت دوره یک تناسبی با دوره قبل خواهد داشت و نمیتوان دوره تز هزار سال طول کشیده دوره آنتی تز نسبتی با آن نداشته باشد هرچند ممکن است مقداری قابل توجه کمتر باشد ولی نه آن اندازه که حالت تناسب از بین برود ......البته ممکن است بلکه میتوان گفت گریز ناپذیر باشد که دوره آنتی تز با توهم روشنگری و عقبه رفتاری و برگشت تبعات رفتاری در عمق تاریکی فکری به « انقراض نسل اکثریت فاسد » و نابودی موقت حیات بر روی زمین گردد ولی این وقفه ای که بین نابودی موقت و تولد دوباره روح آدمی در کالبد حیات روی میدهد در امتداد زمان بی نهایت چندان بنظر نمیاد هرچند چندین قرن طول کشد ولی مسلما دوره بعد با توجه به تحمل هزینه و رنج و عذابی که روح بشری متوجه خود نموده خود پایه « یادگیری » و ورود به دوره « سنتز » روشنگری یا بیداری آگاهانه است که بین دو افراط قبلی به « معنویت اصیل و حقیقی » توجه آگاهانه نماید و در آن دوره است که متوجه میشود در دو دوره قبل در « آگاهی بدلی با توهم یا تاریک فکری » بوده است چون آنچه میپنداشته که « روشنگری » بوده « پایدار » نبوده و مجنون به زوال و نابودی خودش و یا اضمحلال و رنج و عذاب و ناآرامی و ناامنی خودش شده و همین ناپایداری و آنچه که در آن دوره سنتز به حقیقت نزدیک شده و آگاهی اصیل او واقف خواهد شد که در دو دوره تز و آنتی تز در واقع در دوران « تاریک فکری رو به عمق و نهایت خود » بوده است چون تا « تاریکی به نهایت نرسد مثل انعکاس آن در تاریکی شب که بدل او بوده اساسا روشنایی فکری تحقق نخواهد یافت همانطور که سحر در نهایت تاریکی شب نوید روشنایی خورشید را میدهد در نهایت تاریکی فکری و فرو رفتن در عمق رذالتها و جنگها و نبردها و نفرت ها و ناآرامی ها و ناامنی ها است که طاقت ها طاق و رنجها بی امان و یا با انقراض نسل و تجربه هولناک آن علامت نوید ظهور دوره بعدی یعنی « سنتز » و وارد شدن به حالتی میانه بین دو دوره قبلی یعنی « آگاهی به حقیقت اصیل و معنویت اصیل » که هم انحرافی نباشد و هم متاثر از دوره تز « انکاری صرف » نباشد ......و تا آن دوره در عمق تاریکی فرو میرویم و حرف زدن از روشنگری و روشنفکری و مدرنیته و تمدن و فرهنگ صرفا توهمات ذهنی است که همین توهمات را کشیشان دوره قرون وسطی هم داشته اند و خود را روشنگر میپنداشتند
اقای خلجی یک جایی من از صحبت هاتون این برداشتو کردم که حیوانات به موجود بودن خودشون اگاه نیستن ...اگر اگاه نیستند پس چرا مثلا یک گوزن از دست شکارچی فرار میکنه؟
ناصرخسرو. سعدی . ابن بطوطه و.... را چرا به عنوان سفرکرده هایی برای درک ِ جغرافیا و زندگی و فرهنگ و ... دیگر سرزمین ها را در ردیف شاردن و تاورنیه و برادران شرلی و.... نمی گذاری ؟
جناب آقای خلجی با سلام و احترام لطفا در زمان مناسب یک بحثی رو آغاز کنید مبنی بر این که آیا در کل اتفاق سال ۵۷ هیچ ارتباطی با دین اسلام داشته یا خیر ، چون این دوران ۴۵ سال چیزی جز تخریب دین و مذهب ثمر دیگری نداشت .
آقای خلجی چقدر عوامانه نظر می دهید؛ در قرآن کریم بسیار در تفکر و فهم و کشف حقایق علمی و تاریخ از انسان و هم مکرر خواسته شده و اون چه تحریفی ست که از آیه مبارکه انا لله و آنا الیه راجعون می کنید !! مگر دانشمندان علوم تجربی و مهندسی و انسانی مسلمان نداشته ایم و نداریم الان !!! به خدا قسم بزرگترین شما که خودتان به خودتان روشنفکر و عالم می گویید و البته که من شما ها را روشنفکر نمی دانم ، تکرار و حافظ نظریات فلاسفه غربی ست و اصلا ایده و نقد صحیح و منصفانه از آنهایی که افتخارتان تسلط بر گفته های هرچند نادرست آنهاست ، ندارید. بیندیشید تا رستگار شوید.
بپا می خیزم و از سر کلاهم. سپاس گرامی جانِ عالیقدر، تندرست مانی و مانا😊
سپاس و سپاس. بپا می خیزم و از سر کلاهم!😊
سپاس فراوان بابت وقت و انرژی بی نظیری که برای ما می گذارید
زنده باشي جناب خلجي گرامي 👍👏👏👏
سپاس فراوان.
فوق العاده بود. به شدت هیدگری
❤❤❤🙏🙏🙏🙏
آقای حلجی عزیز امیدوارم این مسیر رو ادامه بدید ، ما در این استبداد خشنی که در کشور حکم فرماست راهی جز کسب آگاهی نداریم . سپاس
سلام فایل صوتی مباحث روشنگری را در کانال تلگرامی قرار دهید با سپاس
سپاس بینهایت جنا خلجی، ولی این جلسه واقعا لیست و سرتیتر مطالبی هست که باید انسان تحقیق کند. دروس شما بمانند دانشگاه به دانشجو نوک پیکان مطلب را نشان میدهید بقیه اش جستجو و تلاش، ولی یه هفته وقت کافی هست صحبتهای شما را بتوانم لیست بندی کنم.
بینهایت سپاس🙏🙏🙏
از این به اشتراک گذاشتن جستجو گری خودتان 🙏🙏🙏
ممنون که زیرنویس فارسی رو فعال کردید. البته نمیدونم امکان فعال کردن بقیه زبانها نیست؟ تا اون موقع، برای بقیه اگه کنجکاو اند، افزونهی Language Reactor در مرورگر chrome این امکان رو میده.
هنوز دوره روشنگری نه تنها رخ نداده بلکه تا دوره روشنگری هنوز بنظر فاصله زیادی است البته « توهم روشنگری » در تعداد بسیاری از افراد تاریک فکر وجود دارد که با وجود اینکه بسوی عمق تاریکی پیش میرود توهم دارند « روشنفکر » هستند ....چالش مهم همین مرز باریک و مه آلود و مبهم « آگاهی بدلی یا توهم با آگاهی حقیقی یا اصیل » است که وقتی در وضعیت توهم آدمی قرار گیرد هیچ راهی برای اینکه آنرا از آگاهی اصیل تشخیص دهد وجود ندارد مگر با گذر زمان و ظهور شاخصه مهم آگاهی اصیل یعنی « پایداری » آن چون آگاهی بدلی ناپایدار است و آگاهی اصیل پایدار .......دلیل اینکه چرا در ادامه تاریکی قرون وسطایی و در عمق آن تا نهایت جامعه بشری خصوصا در غرب به پیش میرود یکی همین شرایط غیر انسانی و دور از انسانیت و اخلاق اصیل است منظور از «اخلاق اصیل » نه اخلاق بدلی و نوع توهمی آن بلکه اخلاق ماهوی در مفهوم دقیق « آسیب نرساندن به دیگران برای منافع حداکثری زودگذر خود » یعنی رعایت ماهوی حقوق انسانها و حداقل پایبند بودن به همین مفاد حقوق بشری که خود نوشته آند و نه اینکه بدون اعتقاد بدان از آن برای منافع حداکثری سوء استفاده کردن و آنرا وسیله قرار دادن و فقط بنحوی بدلی و فورمولی آنرا بیان کردن فلذا اساسا اعتقاد و پایبندی به آن وجود ندارد و روی دیگر این رفتارهای غیر انسانی که در افزایش قدرت سلطه جویی به پیش میتازد ؛ شرایط فوق العاده خطرناکی است که خصوصا با ساختن و پرداختن سلاحهای اتمی و اخیرا روی آوردن به سپردن خود یا برتری دادن به هوش مصنوعی در پیش گرفته و وجود تضاد و برخورد جبهه های شرق و غرب و جنگهای خونین که تعداد تلفات انسانی در طول تاریخ سابقه نداشته و خطر انقراض نسل و حیات موجودات زنده به حد نهایی خود رسانده و غافل از درک شرایط خطرناکی است که در اثر اعمال متوهمانه روشنفکری ایجاد کرده است و دوم اینکه بر اساس آنچه تقریبا در ایده بسیاری از اندک اندیشمندان بطور مشترک بیان شده ایده « تضاد » که روی دیگر « حرکت » در جهان وجودی در مورد روح جمعی وجود دارد و ایده تز آنتی تز و سنتز که ماهیت این حرکت است اگر توجه کنیم در « دوره قبل یعنی دوره قرون وسطی حالتی از افراط در جزم اندیشی در حاکمیت کلیسا و آنچه مربوط به معنویات میشود وجود داشته که قرنها ادامه داشته » قاعدتاً در دوره ایکه بعد از آن قرار میگیرد « دوره آنتی تز آن است » یعنی حالتی از افراط یعنی یکصدو هشتاد درجه در نقطه مقابل آن دوره جزم اندیشی در پوچگرایی و رد هر گونه اخلاق اصیل و مادیکرای صرف بنحویکه حتی روح خود و توانمندیهای خود مثل اراده و اختیار را مورد تردید و انکار قرار داده و « منافع حداکثری خود را به هر قیمتی ولو زیر پا گذاشتن حقیقت اصیل و معنویت اصیل » توهم کرده و حتی حقوق انسانها را علیرغم شعار دادن بدون اینکه اعتقادی یا قید و بندی به آن داشته باشد وسیله ای برای « منافع حداکثری خودش و گروه خودش و جامعه خودش » قرار داده و بنحوی جزم اندیشی همانند همان دوران قرون وسطی هرگونه اندیشیدن در مورد معنویت و اخلاق و اصولی که آزادی او را مقید کند حتی از نوع اصیل آن را مجاز ندانسته و بدیده نفرت بدان مینگرد و اساسا بجای اندیشیدن در مورد « فلسفه خلقت و چرایی وجود خود و آدمی » همانند دوران قرون وسطی تعداد کمی می اندیشند و تعداد زیادی مقلد این چند نفر شده و آنان را مرجع تقلید خود قرار داده و فقط اندیشه های این چند نفر را مرور و به صرف فهم آن بدون هر گونه اندیشه مستقلی آنرا وحی منزل توهم کرده و مبنای رفتاری مادی گرایانه خود قرار داده و بحالتی افراط گونه هرگونه « معنویت و اخلاق حتی از نوع اصیل آنرا انکار نموده » .......کمی فاصله میگیریم و به ایده تز و آنتی تز توجه میکنیم آن دوره قرون وسطی افراط در معنویت بنحویکه حالت انحرافی از معنویت اصیل پیدا کرده بود و این دوره حالت افراط در مادی گرایی صرف و انکار معنویت بنحوی افراط که حتی نوع اصیل آن را نیز انکار نموده هر دو در یک چیز مشترک هستند « دوری از معنویت اصیل »..فلذا بسوی تاریکی بیشتر و بسوی پرتگاهی هولناک پیش میرود و فقط « آگاهی به نیروی اراده و بیداری و تبعیت از نیروی خرد » میتواند خودش را نجات دهد و به دوره سنتز یا « برگشت به درستکاری در مفهوم دقیق آن بدون خودفریبی » برگردد و یا به نابودی برسد و دوره پس از انقراضش به این دوره سنتز برسد یعنی دوره « آگاهی و باور به درستی و درستکاری در نفع پایدار خودش و همه »
در دوره قبلی « تز » هم خود را متوهم تصور نمیکردند و خود را روشنگر میپنداشتند و در این دوره « آنتی تز » هم که قرنها طول میکشد هم خود را روشنگر میپندارند ولی چون هر دو در « افراط » و « دوری از معنویت اصیل» اولی در انحراف و دومی در انکار در دوره رکود اندیشه مستقلانه و خودآگاهانه مشترک بوده و در واقع این دوره ادامه همان تاریک فکری البته در عمق بیشتر و بیشتر فرو میرود تا در نهایت « تاریکی فکری متوهانه » دوره تز قرون وسطایی و دوره آنتی تز قرون اوخرایی در نهایت و عمق تاریکی در امتداد همان دوره قبلی به دوره « سنتز » یا « بیداری خودآگاهی » برسد ولی هنوز دوره سنتز فرا نرسیده و دوره آنتی تز از جهت مدت دوره یک تناسبی با دوره قبل خواهد داشت و نمیتوان دوره تز هزار سال طول کشیده دوره آنتی تز نسبتی با آن نداشته باشد هرچند ممکن است مقداری قابل توجه کمتر باشد ولی نه آن اندازه که حالت تناسب از بین برود ......البته ممکن است بلکه میتوان گفت گریز ناپذیر باشد که دوره آنتی تز با توهم روشنگری و عقبه رفتاری و برگشت تبعات رفتاری در عمق تاریکی فکری به « انقراض نسل اکثریت فاسد » و نابودی موقت حیات بر روی زمین گردد ولی این وقفه ای که بین نابودی موقت و تولد دوباره روح آدمی در کالبد حیات روی میدهد در امتداد زمان بی نهایت چندان بنظر نمیاد هرچند چندین قرن طول کشد ولی مسلما دوره بعد با توجه به تحمل هزینه و رنج و عذابی که روح بشری متوجه خود نموده خود پایه « یادگیری » و ورود به دوره « سنتز » روشنگری یا بیداری آگاهانه است که بین دو افراط قبلی به « معنویت اصیل و حقیقی » توجه آگاهانه نماید و در آن دوره است که متوجه میشود در دو دوره قبل در « آگاهی بدلی با توهم یا تاریک فکری » بوده است چون آنچه میپنداشته که « روشنگری » بوده « پایدار » نبوده و مجنون به زوال و نابودی خودش و یا اضمحلال و رنج و عذاب و ناآرامی و ناامنی خودش شده و همین ناپایداری و آنچه که در آن دوره سنتز به حقیقت نزدیک شده و آگاهی اصیل او واقف خواهد شد که در دو دوره تز و آنتی تز در واقع در دوران « تاریک فکری رو به عمق و نهایت خود » بوده است چون تا « تاریکی به نهایت نرسد مثل انعکاس آن در تاریکی شب که بدل او بوده اساسا روشنایی فکری تحقق نخواهد یافت همانطور که سحر در نهایت تاریکی شب نوید روشنایی خورشید را میدهد در نهایت تاریکی فکری و فرو رفتن در عمق رذالتها و جنگها و نبردها و نفرت ها و ناآرامی ها و ناامنی ها است که طاقت ها طاق و رنجها بی امان و یا با انقراض نسل و تجربه هولناک آن علامت نوید ظهور دوره بعدی یعنی « سنتز » و وارد شدن به حالتی میانه بین دو دوره قبلی یعنی « آگاهی به حقیقت اصیل و معنویت اصیل » که هم انحرافی نباشد و هم متاثر از دوره تز « انکاری صرف » نباشد ......و تا آن دوره در عمق تاریکی فرو میرویم و حرف زدن از روشنگری و روشنفکری و مدرنیته و تمدن و فرهنگ صرفا توهمات ذهنی است که همین توهمات را کشیشان دوره قرون وسطی هم داشته اند و خود را روشنگر میپنداشتند
بسیار عالی
منابع اموزش زبان یونانی باستان رو بذارید❤
این از دروس نقد عقل محض هست؟
مهم شناخت جهل است👌👌
اقای خلجی یک جایی من از صحبت هاتون این برداشتو کردم که حیوانات به موجود بودن خودشون اگاه نیستن ...اگر اگاه نیستند پس چرا مثلا یک گوزن از دست شکارچی فرار میکنه؟
خواهش می کنم طوری صحبت کنید مردم عادی هم متوجه بشن
خیلی پیچیده صحبت می کنید
ناصرخسرو. سعدی . ابن بطوطه و.... را چرا به عنوان سفرکرده هایی برای درک ِ جغرافیا و زندگی و فرهنگ و ... دیگر سرزمین ها را در ردیف شاردن و تاورنیه و برادران شرلی و.... نمی گذاری ؟
جناب آقای خلجی با سلام و احترام
لطفا در زمان مناسب یک بحثی رو آغاز کنید مبنی بر این که آیا در کل اتفاق سال ۵۷ هیچ ارتباطی با دین اسلام داشته یا خیر ، چون این دوران ۴۵ سال چیزی جز تخریب دین و مذهب ثمر دیگری نداشت .
آقای خلجی چقدر عوامانه نظر می دهید؛
در قرآن کریم بسیار در تفکر و فهم و کشف حقایق علمی و تاریخ از انسان و هم مکرر خواسته شده و اون چه تحریفی ست که از آیه مبارکه انا لله و آنا الیه راجعون می کنید !!
مگر دانشمندان علوم تجربی و مهندسی و انسانی مسلمان نداشته ایم و نداریم الان !!!
به خدا قسم بزرگترین شما که خودتان به خودتان روشنفکر و عالم می گویید و البته که من شما ها را روشنفکر نمی دانم ، تکرار و حافظ نظریات فلاسفه غربی ست و اصلا ایده و نقد صحیح و منصفانه از آنهایی که افتخارتان تسلط بر گفته های هرچند نادرست آنهاست ، ندارید.
بیندیشید تا رستگار شوید.