از مادرم میترسیدم چون یه چشم داشت | مادر یک چشم من که باعث خجالت من بود

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 1 окт 2024
  • این داستان درباره پسریه که از حضور مادرش خجالت میکشه و دوست نداره کسی اونو ببینه🙁
    اگه مادرش میرفت مدرسه یا هر جایی که پسر حضور داشت، باعث عصبانیت پسر داستان ما میشد و سر مادرش فریاد میکشید😱
    تا اینکه پسر بزرگ میشه و برای ادامه تحصیل میره مالزی و همونجا تشکیل خانواده میده👩‍❤️‍👨
    بعد از سالها، مادر تصمیم میگیره بره دیدن پسر اما یدفعه پسر.... 😢
    "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" ""
    اگه به داستان و رمانهای جذاب و عبرت آموز علاقمند هستی، حتما کانالمون رو دنبال و زنگوله رو فعال کن که زودتر از بقیه بتونی به داستانها دسترسی داشته باشی❤
    "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" ""
    اگه دوست داری داستانت رو بدون ذکر نام واقعیت، بصورت صوتی منتشر کنم از طریق آیدی تلگرام برام ارسال کن👇🏻👇🏻
    "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "
    مادر
    مادرم
    قضاوت
    خجالت
    نفرت
    کتاب صوتی
    داستان صوتی
    داستان واقعی
    داستان عاشقانه
    داستان های فارسی
    #داستان
    #داستان_واقعی
    #داستان_فارسی
    #داستان_صوتی
    #داستان_زندگی

Комментарии • 6

  • @مریممزیکی
    @مریممزیکی 2 месяца назад

    چقدر زیبا داستانو تعریف میکنی عزیزم.لذت بردم🎉

    • @archiveehsasat
      @archiveehsasat  2 месяца назад

      ممنون بابت همراهیت عزیز دلم🌹🌹🌹

  • @MajidBeikifarani
    @MajidBeikifarani 2 месяца назад

    خیلی با احساس و تاثیر گذار بود اشک تو چشمام حلقه زد آفرین🌹🌹🌹🌹🌹

  • @زرینتاجنادری
    @زرینتاجنادری 2 месяца назад

    عالی عزیزم ❤👌👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹❤️

    • @archiveehsasat
      @archiveehsasat  2 месяца назад

      مرسی عزیزم 😊🌹🌹🌹