دل ما تا ابد در حسرت دوری نمی‌ماند| شعر طنز «دوران کافوری» از رحیم رسولی

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 18 янв 2025
  • این شعر در مجموعۀ «خرتناق» که گزیده‌ای از شعرهای #رحیم_رسولی است و از سوی #انتشارات_نیماژ منتشر شده، با نام #دوران_کافوری آمده است. (صفحه 52-54)
    البته و متأسفانه، این دو بیت از نسخۀ چاپی حذف شده و زیر تیغ سانسوری رفته‌اند:
    کریستال و کراک و چیزهای دیگری هم هست
    همیشه شخص وافوری که وافوری نمی‌ماند
    به هر چیزی اگر مانند شیطان شک کند آدم
    جهان اینگونه در وضعیت صوری نمی‌ماند
    📚 و اما متن کامل شعر:
    دل ما تا ابد در حسرت دوری نمی‌ماند
    همیشه رنجِ این ایامِ مهجوری نمی‌ماند
    نگاهِ برکه بی‌خود نیست بر آبِ گل‌آلود است
    عروسِ ماهیان در پردۀ توری نمی‌ماند
    خزانِ پیر از حالِ خراب و خسته‌اش پیداست
    دو هفته بیشتر در باغِ انگوری نمی‌ماند
    بیا تا گل برافشانیم و می... را بی‌خیالش شو
    که جای بحث با مشتی گریگوری نمی‌ماند
    کریستال و کراک و چیزهای دیگری هم هست
    همیشه شخص وافوری که وافوری نمی‌ماند
    خلاصه پرده می‌افتد تو می‌مانی و من، اما
    کسی که کرده باشد کارِ آن‌جوری نمی‌ماند
    زمانی می‌رسد... اما نمی‌دانم دقیقاً کِی
    که پالان روی خر از زورِ کیفوری نمی‌ماند
    و لحنِ فحش‌ها هم جور دیگر می‌شود یعنی
    فقط در حدِ فحشِ مار و خواخوری نمی‌ماند
    برای مدتی می‌سوزد آنجایش ولی دائم
    که کتری زیر بارِ منّتِ قوری نمی‌ماند
    به هر چیزی اگر مانند شیطان شک کند آدم
    جهان این‌گونه در وضعیتِ صوری نمی‌ماند
    به محشر هم اگر آزاد بگذارند مردم را
    کسی علافِ یک یا چند تا حوری نمی‌ماند
    من از افتادنِ یک گربه از دیوار فهمیدم
    که چیزی روی چیز دیگری زوری نمی‌ماند
    تریبون را مگیر ای روزگار از من که این فرصت
    زمانی چند با گل‌های شیپوری نمی‌ماند
    جهانِ متن هرگز بی ممیّز نیست با این حال
    گلوی واژه زیر تیغِ سانسوری نمی‌ماند
    به آش کشک خاله مردم از مردی نمی‌افتند
    همیشه دردِ این دورانِ کافوری نمی‌ماند
    ... حکایت همچنان باقی است اما حاکی از آن است
    که نامی در جهان بی نامِ جمهوری نمی‌ماند
    میان پیله‌های مرگ حتی زندگی جاری است
    ... خلاصه مطمئن باشید اینجوری نمی‌ماند

Комментарии •