داستان مردی که بایک شوخی کوچک باعث مرگ خانمش شد | داستان واقعی
HTML-код
- Опубликовано: 26 янв 2021
- LET'S CONNECT!
/ afgjournal
/ afghanistanjournal
/ afgjournal
داستان مردی که بایک شوخی کوچک باعث مرگ خانمش شد | داستان واقعی
#AfghanistanJournal
Afghan Journal
Afghanistan Journal
Afghan Journal
afghanistan journal
داستان مردی که بایک شوخی کوچک باعث مرگ خانمش شد | داستان واقعی,داستان واقعی,داستان واقعی عاشقانه,داستان دو دلداده,داستان های افغانستان ژورنال,داستان های عاشقانه,داستان عشقی واقعی,داستان صوتی عاشقانه,داستان عاشقانه,داستان عاشقی,عاشقانه ها,#afghanistanjournal,afghan journal,afghanistan,afghanistan journal,افغان ژورنال,افغانستان,افغانستان ژورنال,افغانستانی ها,افغانی عاشقانه,بهترین های عاشقی,داستان عاشقانه واقعی غمگین
بسيار داستان عالی و آموزنده سبزبمانید.
چقدر همى قسم مردهاى خيله بدام ميايد
بيغيرت يك بار شفاخانه ميبردى اش ميگفتى از پنجره افتاده
خداوند مردهاى كله شخ و بى احساس مانند تورا جزا بته
یک واقعه دلخراش و آموزنده بود.
بسیار داستان غمگین بود
آخ دلم کباب شد
خدا رحمتش کنه
خوب بسیار داستان غم انگیز بود حیف جوانی اش خوشبختی شان که به هم رسیدند اما قاتل هم خود شان شدند بسیار درد اور بود .
بخاطریکه یک کار اشتبا شد خداوند خودت را هم ببخشد خانمت را هم خودت را هم بدسته در زندان انداختی
بسیار داستان غمگین بود 😭😭
تشکر و سپاس بیکران از اجمل جان که بسیار داستان های اموزنده را پیدا میکند و تقدیم ما میکند خوش و موفق باشید .
عجب چه راحت گناه یک نفر میشورن
عجب مرد هایی پیدا می شود
داستان جالب وشنیدنی حیف پایان غم انگیز
😭😭😭😭🤲🤲🤲🤲🤲
هم کشتیش هم سرش تهمت کدی؟؟؟
خدا جزایته بته!!!!
میدانی چرا خودت هنوز هم خامی و طفلانه عمل نمودی 40 سال از عمر عزیزت گذشت مزاج تو از حال طفلی نگشت. خیلی وقت عروسی نمودی
ای خدایا 😭😭😭😭😭
برادر عزیز اجمل جان بسیار آواز خوش آیند و آرام بخش دارید این داستان بسیار غمگین بود دلم شکست
عالی
😳🖤🖤🖤
ای کاش از اول میگفتی ای کاش
پسره یا باید قصاص شود یا اینکه با دیه به خوانواده مقتول رضایت آن خوانواده را بگیرد وگرنه زندانی آن معنایی ندارد آگر حرف پسر راست باشد بیگناه در زندان است یا باید قصاص شود یا اینکه رضایت بگیرد
واقعاناراحت کننده بودخداوندظهره جان رارحمت کندوبهشت نصیبش بگرداند وشمابرادرجان چراموقعی که میخواست پرت بشه کمکش نکردی خداوندشماراهم راببخشدمردم خیلی دنبال تهمت زدن هست طلاکه پاکه چه منتش به خاکه
تو‌اگه واقعا عاشق میبودی برش نام بد نمیکدی و بدون کفن دفن آش کدی انسان پست نام مردی ره بد کدی😏😏😏
اولین لایک
خخخخ اولین لایک کامنت مال مه بود 😂😂😂
@@masoud06 اه مه اشتباه کدم فکر کدم که مه اول بودم
@@khankhan-cs9tl خیر امی که حقیقت میپذیریـ اول هم از تو باشه😄
@@masoud06 نخیر اول استی خودت
@@khankhan-cs9tl خخخخ خیر اولی مام مال شما باشه
فلاکت زِیز پاست 😴
اول زهره جان را بهشت برین جایش باشد دوم برادر خوبم اگر واقعا زهره جان را دوست می داشتی جوان مردی ات در همین بود مردانه وار واقعیت را می گفتی نمی گذاشتی همه بد بگویند وجدان ات را راحت می کردی ای راه مردی نبود هم از دست تو شهید شد و به نام بد یاد می شد.
شهید شد مگه جهاد رفته بود 😏 مقام شهید علکی نیست که هر کی به آن دست یابد آن یک اتفاق بود بس
زهره جان شهيد شد به ارمان اخرين بهيشت رسيد نام بد ويانيك دنيا ك كدام امنيت ندارد بلاخره به ارمان خدرسيد تو شوهر بد بخت شدى وميشوي ازقلب پاک توبه کن وزهره واز خداوند طلب مغفرت كن الله بخشاينده مهربان است
خاک ده سر تو قاتل استی چطو تانستی ای کاره کنی لعنت به تو واری ادماا😭😭
وای وای بیچاره خداوند بزرگ رحمتش کند برادر جان تو چرا این کار را کردی نام دختر بیچاره را کردی تو که زنت را دوست داشتی 😭😭😭🤲🤲
😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔🤲🤲🤲
باید از امو اول یکبار شفاخانه میبردیش و میگفتی که کلکین ها را پاک میکرد دستش خطا خورد افتید پایان باز او وقت همه چیز معلوم میشد که تو راست میگویی ، خودت خود را گناهکار ثابت کردی.
مرد نباید ترسو باشد 😏😏
اگر این داستان واقعت است بی اندازه غم انگیز و دل خراش بود صداقت هم جز عاشقیست چی قسم عاشق بودی که عشقت را لایق یک نماز جنازه ندانستی ؟ او بی چاره روحش سر گردان اس چقدر خود خواه شدی باید زود همان وقت به شفا خانه میبردی و حقیقت ره میگفتی هم روح عشقت ره آزرده کردی هم نامش را بعد مرگ بد ساختی و هم فامیل اش را صدمه زدی با یک اشتباه .
خداوند روحش را شاد داشته باشد .
اما یک اشتباه کرد باید از اول میگفت که تصادف خانمش را به قتل رسانده و شاید خانمش زنده بود چرا سفاخانه نبردش
ای کاشکی همچی مزاقی نمی کردی 😔😔
اولین کامنت 😂😂😂
ههههه دومین کمنت
@@khankhan-cs9tl بسیار عالی موفق باشیم 😂😂😂
اوف چقدر داستان غمگین بود😥😥 زهره بیچاره زیاد جیگرم برش خون شد خداوند جنت فردوس را نصیب اش بگرداند.......
كاش از اول حقیقت را به هم می گفتی زهره جان نام بد نمی شد و یک مراسم جنازه برش می گرفتین و شاید تو هم به زندان نمی رفتی بخاطریكه نا خواسته به پایین افتیده بود یعنی به دسته او را از بین نبردی ......
به نظر من این مرد یک انسان بی جرات ترسو و باید گفت اصلاعاشق خانمش نبودە .عشق یعنی هر کاری برای معشوقت انجام بدی اول باید خانمشو بە داکتر می برد همه جریان رو بە پلیس می گفت لعنت بە این بی غیرت ابروی زنش را خودش برد .بی غیرت . باید خودشو بە پلیس تسلیم می کرد خاک بر سر این مرد بی وجدان
فکر کنم که ای بیدر ما مشکل روانی داشته چون در یک حادثه خانم تان کشته شده بود شما خو به قصد ای کاره نکردین، چی ضرور بود که عقدر هم خودتانه وهم روح خانمتانه اذیت کنین اگر از همو اول حقیقت ره میگفتین زندانی هم نمی شدین، خوب به هر صورت خداوند متعال بهشت برین را نصیبشان کند وگناهان شمارام هم ببخشد 😔😔😔
داستان واقعی بود یا تخیلی؟ خواهشا داستانهای تخیلی پخش نکنید .....
از داستان یک روز تا ابد بدم آمده چون تخیلی است ...
خداوند بگم چی کارت کند بی غیرت چطور توانستی عشقت را چنین کنی 😭😭😭 حیف دختران معصوم که در دام شیطان صفتان می افتد ، ببین چطور به نامردی مثل زباله زیر خاک کردی و هزاران گپهای زشت و تهمت های بیجا نثارش کردی چطور وجدان است که بخاطر جان خودش گذاشت یک زن پاک دامن چنین تحقیر و توهین شود حیف جوانی او که حتی یک متر کفن هم نصیبش نشد ، جگر هر سنگ دل به چنین مظلومیت یک زن که همه زندگی اش را فدای یک مرد میکند و در نهایت چنین پاداش میگیرد کباب میشود چطور مظلومانه کشته شد و بدون کدام جرم یک مجرم شناخته شد 😭😭😭💔💔💔💔💔
دقیقاً😭😢😢
تشکر از شما، امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشید😊
وطندارای گلم از تک تک شما خواهش میکنم چینل ما ره هم سبسکرایب کرده و به کتابهای زیبا و جذاب گوش دهید🙏🙏 سرتان سلامت و روحتان پرآرامش😌😌
یک روز برادرشوهرم ده انواری محکم شده بود وشوهرم صدا کرد شگوفه بیا انواری باز کن لباس بتی وقتیکه باز کردم خیلی ترسیدم برادر شوهرم دیدم ۲ روز بعدش شوهرم رفت سری کار من تنها بودم وخواب شدم وختیکه شوهرم آمد دروازه را بازکد گفت شگوفه به صدای بلند بیدار شدم طرف دروازه یک چند ثانیه دیدم اما نفهمیدم شوهرم است ترسیدم زوف کدم خیلی شوهرم ترسیده بود آب میاورد گریان کده اسمم راگرفته بیدار شو چی شد بخدا ترسیده رایستم اما من میشنیدم اما دست وماهایم حس نداشت بلاخره به حال آمدم ده بغلش گرفت دیوانه گفت ترساندی خیلی زورم آمده بود گفتم فکرکردم که ازدنیارفتم به آرمان مادرشدن اولاد ندارم ۵ سال شد ازعروسی ام مسافرهم هستم ترکیه برایم دعاکنین لطفا خداوند برایم اولاد نصیب کنه
گناه توست عشقت نسبت به خانمت حقیقی نبود اگه میبود تو ده قصه زندانی شدن خود نمیشدی بلکه از خاطر که خانم ته از دست دادی باید دیوانه میشدی بعدش هم بخاطری عذاب وجدانی که او ره از بین بردی واقعا اما تو خو ده همو لحظه هم ده فکر خود بودی و اوبیچاره ره بدون کفن و نماز جنازه دفن کدی و همچنان گذاشتی مردم سر پاک دامنی خانمت تهمت کنندافسوس به تو خداوند زهره جان ره ببخشد جنت فردوس نصیبش
خسر وخشو پدر ومادر معنوى انسان ميشود چطور وجدان ات قبول كرد كه أو پدر را در دوكانش اخطار دادى بخوشى وخوبى اگر ميدادند دختر شانرا ورضايت دختر هم شرط بود خوب در غير ا ان هرگز اين حق را بخود نميدادى كه يك پدر را اخطار بدهى دوم اينكه اشتباه را مرتكب شدى چرا رأست قضيه را إقرار نكردى از ابتدا وفاميل ان خانم معصوم و بى گناه بى حد وأندازه ترورشخصيت وبد نام كردى وبنظر بنده مشكل اساسى اينجا است كه از تعليمات دينى ،شرعى إسلام عزيز برخوردارنبودى وگر نه مرتكب همچو گناه كبيره هرگز نمى شدى الله بى نياز همه جوانان ما را فهم درايت عقل ودرك شرعى وإسلامي نصيب بگرداند استغفرالله توبه قلب انسان از شنيدن همچو داستان تكه تكه ميشود .