سلامم کل قومای هزاره من شمارا ب خداوند ب سر پدر مادرتون قسم میدم بیایم همگی ما یک دست بشیم در راه هزاره و هزارستان مستقل کار و فعالیت کنیم تنها راه نجات ما است بیایم ملی گرای بس کنیم باید پی ببریم اوغان مارا داخل افغانستان قبول نداره ملی گرا هم باشید پرچم و اسم هزارستان تبلیغ کنیم✍🏻هزارســـــــــــــــــــــــــــــــــتان ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛 ✍🏻💙هـــــــــــــ🤍ـــــــــزاره💛
افغانستان ما نیاز ب جنگ خونین دیگر نیاز داریم ما هزاره ازبیک تاجیک و بقیه اقوام باید هم دست شویم یک حنگ بسیار خونین شروع کنیم یا ما اوغان حرف کنیم یا اوغان بقیه اقوام حرف کنه من هرچه فکر کردم بدون جنگ ب حق خود نمیرسیم اینو یادتون باشه
به مناسب روز بیرق افغانستان، بسیاری از هموطنان ما احساس نستالوژیک و دلبستگی خود را به آن ابراز کردند و از آن نوشتند. من اما به عنوان یک شهروند هزاره افغانستان، احساس دیگری به این بیرق دارم. این بیرق به رغم اینکه خون نیاکان من در پای آن ریخته است و تا همین آخرین روزهای سقوط جمهوریت نیز خون همتباران من در پای آن ریخت، اما به هزار و یک دلیل، سایه امن برای آرزو و کرامت انسانی منی هزاره نبوده است. تاریخ افغانستان روایت رسمی و خونین کینه و ستمورزی دولت افغانستان به استثنای نظام مورد حمایت شوری سابق، نسبت به من هزاره است. پس از قتلعام هزاره ها به دستور امیر عبدالرحمن، بزرگترین پروژه دولتی انسانیتزدایی (Dehumanization) تاریخ معاصر بشری نسبت به منی هزاره اعمال شد که هنوز هم نشانههای آن در مناسبات اجتماعی در اکران میرود. من کشته شدم، قتل عام شدم، اسیر شدم، در بازارهای برده فروشی فروخته شدم که از مالیات فروش من گوشه ای از مصارف دولت تامین میشد. زمین و دارای من به عنوان مفتوح الغنوه به افریدیها و ملاخیلهای آن سوی خط دیورند سپرده شد و انسانیت و کرامت انسانی من نیز همراه با زندگی من به تاراج رفتند. در این بازار وحشت و دهشت و انسانستیزی که من متاع ارزان این بازار بودم اما صدای اعتراضی از کسی برنخواست، کسی شریک مصیبت من نشد، هیچ پشتون و تاجیک و ازبک و بلوچ و قزلباش و هندو نسبت به ستم سنگینی که بر من تحمیل میشد، لب به اعتراض نکشود. مصیبت من، رنج و بیچارگی من تماشاه خانه دلنشین هموطنان من شده بود که از تماشای فروش و بردگی من لذت میبردند. هموطنان من برای خرید کنیزان هزاره، دسته دسته به سرزمین هزارهها میرفتند و یکی برای خود و چندتای دیگر برای فروش در بازارهای کابل، قندهار و جلاآباد میآوردند. انسانیت و کرامت انسانی من، از من گرفته شده بود و من ارزانترین متاع لذتجویی هموطنانم بودم. این وضعیت یک سال و دو سال نبود، بلکه سالها دوام کرد. حاصل این وضعیت، علاوه بر قتلعام و بردگی، انسانیتزدایی کامل من بود که تا فرق در مرداب تحقیر و فقر فرو رفتم. من زنده ماندم اما در فقر فرهنگی نفس کشیدم و در فقر فرهنگی جان دادم. فرهنگ فقر استعداد شکفتن مرا کشت، جرات و جسارت انسانی را از من گرفت و مرا ترسو، حقیر و تهی از ابتکار، جسارت و استعداد بزرگاندیشی بار آورد. به رغم این ستم سنگین، من اما وطندوست بودم، از همین رو در پای هیچ سند خیانت تاریخی شصت و امضای من نیست. من برای ساختن وطنی که جهنم من بود، عرق ریختم. در ساختن شاهراه کابل و جلال آباد بارها در تهی دره پرت شدم و جان دادم. به رغم رگباری از تحقیر و توهین که بر من نشانه رفت، من صادق بودم. در قشلههای عسکری مورد اعتماد قومندان بودم که مرا برای نگهداری زن و فرزندانش خانهسامان میگرفت، اما باز هم هزاره بودم و قتی پای امتیاز در میان میآمد، هزاره بودنم سبب محرومیت من بود. دروازههای ادارات دولتی به روی من بسته بودند، من نمیتوانستم وزیر، معین، سفیر و جنرال و قوماندان باشم. در وازههای موسسات آموزش عالی نیز به روی بسته بودند، من نمیتواستم شامل رشتههای استراتیژیک شوم، مگر اینکه واسطه ای قدرتمندی این دروازه ها را به روی میگشود. من نمیتوانستم شامل بورسیههای تحصیلی شوم. من هیچ خیانتی مرتکب نشده بودم، هیچ پل و پلچک و مکتبی را ویران نکرده و آتش نزده بودم. من فقط هزاره بودم و این بزرگترین جرم مستند بود. این جرم چنان سنگین بود که حتی سنی بودنم و نماز و سجده مشترکم با هموطنانم نیز نمیتوانستند مرا از این جرم براءت بخشیده و انسانیت فروریخته شده ام را بازسازی کنند. هرچند که جهان ما چندینبار دگرگونه چرخید اما چرخه تبعیض و تعصب علیه منی هزاره توقف نکرد. حالا که به گذشتههای خود مینگرم، من اما نسبت به هیچ قومی و هیچ کسی کینه و کدورت ندارم و به نیکی میدانم که کینهورزیدن بزرگترین ضعف آدمی است. اما سخت متاثر میشوم که وقتی هموطنانم چشمان روشنبین خود را به روی رنج و مصیبتهای تاریخی من که نیاکان شان بر من تحمیل کرده اند، به سادگی میپوشانند. از همین رو بر سر دو راهی میمانم که بیرق افغانستان چتر امنیت و آسایش من است یا چتر بربادی من! "میران"
درودبرجناب استادسلطانی
تحلیل بسیار دقیق از گذشته وامروز هزاره داشته اند
به قول معروف
ملتی که تاریخ نمیخواند محکوم به تکرار آن است
زنده باد قوما زنده باد استاد سلطانی عزیز تشکر ازشما
محمد جوادی💙🤍
💛:بنام خـــــــــــــــدا
هــــــ💙🤍💛ـــزاره
هزارسـ🟦⬜🟨ـتان
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦پرچم هــزاره 🟨
🟦هویت هـزاره 🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
✍🏻بـــــــنام خــــــــدا
هــــــ💙🤍💛ـــزاره
هزارسـ🟦⬜🟨ـتان
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦پرچم هــزاره 🟨
🟦هویت هـزاره 🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
من اگه مسؤلیت اون مجلس رو بر عهده میداشتم فقط شمارو میگفتم حرف بزنید❤❤
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هزارســـــــــــــــــتان
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هــــــــــــــــــــــــزاره
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هزارســــــــــــــــــتان
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هــــــــــــــــــــــــزاره
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هزارســـــــــــــــــتان
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هــــــــــــــــــــــــزاره
🫡سلام 🫡سلام 🫡
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
هزارســـــــــــــــــتان
🫡سلام 🫡سلام 🫡
هــــــ💙🤍💛ـــــــزاره
هزارسـ🟦⬜🟨ــــتان
بنام خـــــــــــــــدا
هــــــ💙🤍💛ـــزاره
هزارسـ🟦⬜🟨ـتان
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
🟦پرچم هــزاره 🟨
🟦هویت هـزاره 🟨
🟦🟦⬜⬜🟨🟨
سلامم کل قومای هزاره من شمارا ب خداوند ب سر پدر مادرتون قسم میدم بیایم همگی ما یک دست بشیم در راه هزاره و هزارستان مستقل کار و فعالیت کنیم تنها راه نجات ما است بیایم ملی گرای بس کنیم باید پی ببریم اوغان مارا داخل افغانستان قبول نداره ملی گرا هم باشید پرچم و اسم هزارستان تبلیغ کنیم✍🏻هزارســـــــــــــــــــــــــــــــــتان
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هزارستان🤍هزارستان💛
✍🏻💙هـــــــــــــ🤍ـــــــــزاره💛
ـنام خــــــــدا
هــــــ💙🤍💛ـــزاره
هزارسـ🟦⬜🟨ـتان
🔵🔵⚪⚪🟡🟡
🔵🔵⚪⚪🟡🟡
🔵🔵پرچم 🟡🟡
🔵🔵هـزاره 🟡🟡
🔵🔵⚪⚪🟡🟡
🔵🔵⚪⚪🟡🟡
افغانستان ما نیاز ب جنگ خونین دیگر نیاز داریم ما هزاره ازبیک تاجیک و بقیه اقوام باید هم دست شویم یک حنگ بسیار خونین شروع کنیم یا ما اوغان حرف کنیم یا اوغان بقیه اقوام حرف کنه من هرچه فکر کردم بدون جنگ ب حق خود نمیرسیم اینو یادتون باشه
به مناسب روز بیرق افغانستان، بسیاری از هموطنان ما احساس نستالوژیک و دلبستگی خود را به آن ابراز کردند و از آن نوشتند. من اما به عنوان یک شهروند هزاره افغانستان، احساس دیگری به این بیرق دارم. این بیرق به رغم اینکه خون نیاکان من در پای آن ریخته است و تا همین آخرین روزهای سقوط جمهوریت نیز خون همتباران من در پای آن ریخت، اما به هزار و یک دلیل، سایه امن برای آرزو و کرامت انسانی منی هزاره نبوده است.
تاریخ افغانستان روایت رسمی و خونین کینه و ستمورزی دولت افغانستان به استثنای نظام مورد حمایت شوری سابق، نسبت به من هزاره است. پس از قتلعام هزاره ها به دستور امیر عبدالرحمن، بزرگترین پروژه دولتی انسانیتزدایی (Dehumanization) تاریخ معاصر بشری نسبت به منی هزاره اعمال شد که هنوز هم نشانههای آن در مناسبات اجتماعی در اکران میرود. من کشته شدم، قتل عام شدم، اسیر شدم، در بازارهای برده فروشی فروخته شدم که از مالیات فروش من گوشه ای از مصارف دولت تامین میشد. زمین و دارای من به عنوان مفتوح الغنوه به افریدیها و ملاخیلهای آن سوی خط دیورند سپرده شد و انسانیت و کرامت انسانی من نیز همراه با زندگی من به تاراج رفتند.
در این بازار وحشت و دهشت و انسانستیزی که من متاع ارزان این بازار بودم اما صدای اعتراضی از کسی برنخواست، کسی شریک مصیبت من نشد، هیچ پشتون و تاجیک و ازبک و بلوچ و قزلباش و هندو نسبت به ستم سنگینی که بر من تحمیل میشد، لب به اعتراض نکشود. مصیبت من، رنج و بیچارگی من تماشاه خانه دلنشین هموطنان من شده بود که از تماشای فروش و بردگی من لذت میبردند. هموطنان من برای خرید کنیزان هزاره، دسته دسته به سرزمین هزارهها میرفتند و یکی برای خود و چندتای دیگر برای فروش در بازارهای کابل، قندهار و جلاآباد میآوردند. انسانیت و کرامت انسانی من، از من گرفته شده بود و من ارزانترین متاع لذتجویی هموطنانم بودم.
این وضعیت یک سال و دو سال نبود، بلکه سالها دوام کرد. حاصل این وضعیت، علاوه بر قتلعام و بردگی، انسانیتزدایی کامل من بود که تا فرق در مرداب تحقیر و فقر فرو رفتم. من زنده ماندم اما در فقر فرهنگی نفس کشیدم و در فقر فرهنگی جان دادم. فرهنگ فقر استعداد شکفتن مرا کشت، جرات و جسارت انسانی را از من گرفت و مرا ترسو، حقیر و تهی از ابتکار، جسارت و استعداد بزرگاندیشی بار آورد.
به رغم این ستم سنگین، من اما وطندوست بودم، از همین رو در پای هیچ سند خیانت تاریخی شصت و امضای من نیست. من برای ساختن وطنی که جهنم من بود، عرق ریختم. در ساختن شاهراه کابل و جلال آباد بارها در تهی دره پرت شدم و جان دادم. به رغم رگباری از تحقیر و توهین که بر من نشانه رفت، من صادق بودم. در قشلههای عسکری مورد اعتماد قومندان بودم که مرا برای نگهداری زن و فرزندانش خانهسامان میگرفت، اما باز هم هزاره بودم و قتی پای امتیاز در میان میآمد، هزاره بودنم سبب محرومیت من بود.
دروازههای ادارات دولتی به روی من بسته بودند، من نمیتوانستم وزیر، معین، سفیر و جنرال و قوماندان باشم. در وازههای موسسات آموزش عالی نیز به روی بسته بودند، من نمیتواستم شامل رشتههای استراتیژیک شوم، مگر اینکه واسطه ای قدرتمندی این دروازه ها را به روی میگشود. من نمیتوانستم شامل بورسیههای تحصیلی شوم. من هیچ خیانتی مرتکب نشده بودم، هیچ پل و پلچک و مکتبی را ویران نکرده و آتش نزده بودم. من فقط هزاره بودم و این بزرگترین جرم مستند بود. این جرم چنان سنگین بود که حتی سنی بودنم و نماز و سجده مشترکم با هموطنانم نیز نمیتوانستند مرا از این جرم براءت بخشیده و انسانیت فروریخته شده ام را بازسازی کنند.
هرچند که جهان ما چندینبار دگرگونه چرخید اما چرخه تبعیض و تعصب علیه منی هزاره توقف نکرد. حالا که به گذشتههای خود مینگرم، من اما نسبت به هیچ قومی و هیچ کسی کینه و کدورت ندارم و به نیکی میدانم که کینهورزیدن بزرگترین ضعف آدمی است. اما سخت متاثر میشوم که وقتی هموطنانم چشمان روشنبین خود را به روی رنج و مصیبتهای تاریخی من که نیاکان شان بر من تحمیل کرده اند، به سادگی میپوشانند. از همین رو بر سر دو راهی میمانم که بیرق افغانستان چتر امنیت و آسایش من است یا چتر بربادی من!
"میران"