مناظره بین خسرو پرویز و فرهاد و البته لحن خوانش شما بسیار شنیدنی بود،جداً لذت بردم❤❤ لطفا در ویدئو بعدی ادامه داستان شیرین و خسرو پرویز رو برامون تعریف کنید🙏🏻
درود بر شما. وقتی شیرین و خسرو بنا به دلایلی از هم دور میشن شیرین که خیلی افسرده شده بود تو قصر عمه ش زندگی میکنه. شیرین عاشق شیر بود و خدمه ها هر روز باید راه دوری رو میرفتن تا برای شیرین شیر بدوشن. شیرین از این بابت دلش برای خدمه میسوخت به فکر فرو میره که چکار میتونه بکنه که این بنده های خدا اذیت نشن. تا اینکه براش خبر میارن یک پسر باهوشی هست که شاید بتونه این مشکل رو حل کنه. فرهاد که یک مهندس خبره بود به قصر شیرین میاد تا چاره کارکند که خود بیچاره میشود و با نگاه اول دلداه ی شیرین. اتفاقا برای این امر کاری میکنه کارستون. از دامداری لوله میکشه به قصر شیرین و یک سر لوله به حوضچه ای میرسه که شیرین هر روز بتونه شیر تازه میل کنه
چه غم انگیز 😢
واقعا لذت بردم سالها دنبال این بودم کسی باشه این شعر هارو بخونه با معتی تا کامل متوجه بشم لذت ببرم
درود بر شما🙏خیلی خیلی خوش آمدید به جمع شعرباز ها
عالی بود .متشکر از بیان زیبا و شیواتون👌🏻🙏🏻🌺
درود و مهر❤️🙏
بسیار زیبا و عالی بود .سپاسگزارم 👌🏻🙏🏻🌺
درود بر شما😍🙏
بسیارعالی موفق باشید
عالی نگاهید عزیز😍🙏
به به. حال کردم.
❤️❤️
عالی بود لطفاً قسمت های بعدی رو هم بساز
به روی چشم🙌❤️
😍😍🙏🏻
🙏❤️
Thanks 🎉
🙏
چقد زیبا و شنیدنی
متشکرم😍🙏
i will wait impatiently for the next one. Thank you
🙏
درود بر شما و سپاس بابت زحمات و بیان شیواتون. چشم بد دور باد
درود و مهر❤️🙏
عالی
سپاس❤️🙏
عالی بود
ممنونم از نگاه ارزشمندتون😍🙌
❤❤❤
❤️❤️
عالیی♥️
سپاس😍
مناظره بین خسرو پرویز و فرهاد و البته لحن خوانش شما بسیار شنیدنی بود،جداً لذت بردم❤❤
لطفا در ویدئو بعدی ادامه داستان شیرین و خسرو پرویز رو برامون تعریف کنید🙏🏻
درود بر شما به روی چشم❤️
دست شما درد نکنه ❤
ممنونم از شما که نگاه کردید🥰🙏
بيچاره فرهاد سادهدل😢😅
ای داد🥲
ملاقات شیرین و فرهاد چطوری بوده
درود بر شما. وقتی شیرین و خسرو بنا به دلایلی از هم دور میشن شیرین که خیلی افسرده شده بود تو قصر عمه ش زندگی میکنه. شیرین عاشق شیر بود و خدمه ها هر روز باید راه دوری رو میرفتن تا برای شیرین شیر بدوشن. شیرین از این بابت دلش برای خدمه میسوخت به فکر فرو میره که چکار میتونه بکنه که این بنده های خدا اذیت نشن. تا اینکه براش خبر میارن یک پسر باهوشی هست که شاید بتونه این مشکل رو حل کنه. فرهاد که یک مهندس خبره بود به قصر شیرین میاد تا چاره کارکند که خود بیچاره میشود و با نگاه اول دلداه ی شیرین. اتفاقا برای این امر کاری میکنه کارستون. از دامداری لوله میکشه به قصر شیرین و یک سر لوله به حوضچه ای میرسه که شیرین هر روز بتونه شیر تازه میل کنه
عالی بود اما شیرین و لیلی انسان کامل زمان بودند
لطفا ادعای عارف بودن حافظ رو بزارید چون من نتونستم دلایل منطقی پیدا کنم❤
مثل همیشه، دعوای دو تا مرد، سر ۲۵۰ گرم گوشت!
واقعا از ادبیات و فرهنگ بویی نبردی
مگر مال خودتو وزن کردی ؟بیشعور
هم صدات خوب است وهم بیان خوبی داری فقط از لِغ ات عامیانه زیاد استفاده داری برای رساندن مفهوم مورد نظرت برنامت دلپسند است موفق باشید
کاش میرفتی بهش میگفتی دل کندن اگر آسان بود فرهاد کوه نمیکند دل میکند
بسیار نکو بود، ایجاز سخن بجا آوردید با فصاحتنظامی به نظم شیرین وفرهاد
مامردها دل نمیکنیم جونمیکنیم
خالی خالی گپ نزن
حرف انسان نمیفهمی