داستان واقعی:قصه صوتی سرگذشت دلبر - قسمت 7
HTML-код
- Опубликовано: 2 окт 2024
- سرگذشت زندگی جذاب و خواندنی دختر خان زاده یی بنام دلبر
=====================================
سلام به کانال داستان های عاشقانه با سحر خیلی خوش اومدین😍🌹
من سحر هستم ،قصه گوی داستان
اگه از این ویدیو خوشتون اومد حتما کانال رو سابسکرایب کنید و زنگوله رو بزنید و توی کامنت ها نظراتتونو برام بنویسید
=========================================
لینک ویدیوها:
قسمت اول داستان گوهر
• داستان صوتی:داستان های...
قسمت اول داستان جیران
• داستان های عاشقی:سرگذش...
-------------
داستان
داستان فارسی
قصه های قدیمی
داستان شب
داستان صوتی
داستان عاشقی
داستان های فارسی
سرگذشت واقعی
داستان های صوتی عاشقانه
==============
🌹🌹 لایک و کامنت = ویدئو های جذاب تر و بیشتر ❤❤
👇 برای عضویت در کانال کافیه روی لینک زیر کلیک کنید زنگوله رو هم فعال کنید 👇
/ @sahar_stories
#داستان
#داستان_فارسی
#داستان_صوتی_عاشقانه
#داستان_واقعی
#sahar_stories
photos and clips from:
www.pexels.com
تشکر سحر جان ولی حالم گرفته شد از دلبر اولا میتونست موقع ختل در اتاق قفل کنه ای ک میدونست چش فواد دنبااشه
فداتون بشم پریوش جونم 😚❤️❤️
عزیزم حق دارید منم موقع روایتش حالم خیلی بد شد😓🥺تلخ ترین قسمت این سرگذشت همین قسمت هفتم بود💔💔
میگم. سحر جان. اگه. قاره اردلان. بمیره. من دیگه. گوش. ندم. اعصاب. ندارم😅
ای جانم😅😅 عزیزدلم چیزی تا پایان داستان نداریم یکم دیگه صبوری کنید همه چی رو متوجه میشوید😍😍😍😅😚😚❤️🙏
چه غم انگیز به خدا دلم گرفت 😢😢 خدا همه رو به راه راست هدایت کن🤲🏽🤲🏽🤲🏽
سلام ربابه جونم بله این قسمت تلخ تریم قسمت بود متاسفانه🥺😔الهی آمین🤲❤️🌺🙏
سلام سحرجان من همیشه داستانهای شمارا گوش میکنم حالم خوب شد از داستان خوبس گوهر اما این داستان دلبر تاامشب خوب بود البته شک دارم اینچنین تمام بشه
سلام خدمت شما همراه عزیزم🥰 ممنون از همراهی و حضور پرمهرتون🙏🥰💐
نگران نباشید چیزی تا پایان داستان نمونده و باید ببینیم قراره چطور بشه😍😍
هیچ چیز بهتر از صداقت نیست، دلبر باید میزاشت اردلان خودش تصمیم بگیره. 😢. واقعا دردناک بود. اینجوری بهر حال اردلان رو نابود کرد. وقتی اردلان میفهمید رو دست خورده و به بازی گرفته شده.
ای کاش همه چیز رو بهش میگفت💔😔🥺
سلام.درود وصدافرین خدمت راوی داستان دلبر،من حقیقتا اهنگ غمگین اول واخرداستان پخش میشه خیلی ددست دارم واقعا ادمیزاد حیرون ومحواین داستان میشه که بااونهمه تلخیها وشیرینهای داستان شنونده را هم تورویاهای تلخی وشیرینو روزگارازدست رفته خودش غرق میکنه،امیدوارم راوی داستان غم نبینده وهمیشه شادوتندرست همراه داستان قشنگش به شنونده هم ارامش هدیه کنه،درپناه ایزدمنان تندرست باشید "گلم"
سلام و درود بیکران خدمت شما آقا یونس عزیز و بزرگوار ممنون از لطف شما امیدوارم شما هم هیچوقت غم نبینید و زندگی همیشه بر وفق مرادتون باشه و همیشه دلتون آروم و لبتون خندون باشه😍😍🥰🙏
خوشحالم داستانها مورد پسندتون واقع شدند انشالله همیشه تندرست باشید🥰🙏🌺🌺🌺
همراهی بزرگواری چون شما باعث افتخار ماست دوست عزیزم 🥰🙏
سلام سحر جوون ممنون واسه داستان زیبات خیلی قشنگه خسته نباشی ❤❤❤❤❤
سلام بروی ماهتون مونا جون😍❤ خوشحالم که دوست دارید عزیزدلم🙏🥰🌺
سحر قشنگم وای خیلی ممنونم ،تعریف داستان با تمام جزئیات و حرفها خیلی دلنشینه
ازتون ممنونم عزززززیزم❤❤❤❤
فدای مهربونیتون بشم زهرا جونم ❤😍 مرسی عزیزدلم شما خیلی خوش قلبید❤🥹
خوندن پیامهای قشنگتون قلبمون رو گرم نگه میداره عزیزم❤😚😚🥹
وای خدا این پارت چقد دردناکه😢😢😢
آره سارا جونم این قسمت تلخ ترین قسمت این سرگذشت هست متاسفانه🥺🥺😓💔
وقتى خودسرى و لجبازى و زبون دراز و خودشیفته بودن خيره سر و رعايت نكردن حريم يك دختر شجاعت تلغى ميشه. عاقبتش همينه..دلبر خانم فكر كرده بود با لجبازى و بى ادبى و خودسرى و اجازه إظهار نظرو مخالفت كردن رو به نامزش اردلان رو شجاعت و قوى بودن خودش ميدونست و بدون رضايت قلبى نامزد كه از ترس از دست دادنش مخالفت نكرد به جايي كه مرد مجرد و جوان هست ميره همين ميشه . اصلا هم دلم نميخواهد ادامه داستان و مظلوم بازى هاش رو بشنوم ميخواست لجبازى نکنه و اداى مرد ها رو درنياره .
دلم از شخصیت دلبر به هم خورد، کاملا آشکار. بود که فواد به او نظر داشت، اول باید بدون اردلان نمیرفت، دوما چرا در را از داخل قفل نکرده بود؟
وای دلبر چقدر از دست تو حرص خوردم. چرا به اردلان نگفتی، چه اشتباه بزرگی کردی.💔
آخ دقیقا ای کاش گفته بود و شانسش رو امتحان کرده بود🥺🥺💔 نمیدونم شاید واقعا تو اون شرایط نمیتونسته😔
طفلی دلبر😭
من هر قسمت را5 بار گوش دادم .اما قسمت 7 انقدر مرا به گریه انداخت.خدا جزا انسان های را بدهد که به خاطر یک لحظه خوشی خود زندگی دیگران را در باد میکنند.کاش دلبر همرای خواهر خود نمی آمدِ
ممنون از همراهی و حضور پرمهرتون دوست عزیزم🥰🌺🙏 الهی آمین🤲🌺
واقعا،ای کاش با خواهرش نرفته 😔
سحر جون اگه قراره بهم نرسن یا اتفاقی بیوفته قربونت بگو برم یکی از داستانهای دیگتو گوش کنم دلشوره دارم بخدا😂
فدات بشم الهام جونم مرسی از همراهی و حضور پرمهرت😍🥰
ای جونم😅 نگران نباش گلم بهم اعتماد کن و تا آخرش برو عزیزدلم😍😍 آخه دلم نمیاد اسپویل کنم حیفه لذتش کم میشه اینطوری🥹😍😚
من باذوق منتظر قسمت هفتم بودم که با کار ناشایست فوعاد به دلبر حا لم گرفته شد اخه دختر چرا درو قفل نکردی
عزیزدلم🥺🥺💔💔
حق دارید فرحناز جون،منم موقع روایتش حالم خیلی بد شد😓🥺تلخ ترین قسمت این سرگذشت همین قسمت هفتم بود💔💔
وای چقدر درد ناکه مجبوری باکسی که متجاوزه ازدواج کنه و کسیو که دوسش داری ترکش کنی😢😢
بنظر منم دردناک ترین کار همین بوده مرضیه جونم🥺🥺😓
Hi Shar Jan thank you , but this part of the story is very sad I hope end of the story will be happy ❤🌺🤗
سلام ریما جونم فداتون عزیزم❤ آره این قسمت خیلی ناراحت کننده بود🥺 خودمم واقعا برام سخت بود که روایتش کنم😔💔 اما باید ببینیم ادامه ی داستان چی میشه😍😍
@@Sahar_stories Thank you my dear Shar Jan 🤗🥰🙏❤️
❤❤😚😚😚😚@@rima3770
خیلی عصبی شدم من ماشین سنگین دارم از بس حالم گرفته شد هواسم پرت شد از جاده رفتم پایین خدا بهم رحم کرد
سلام آقا شاهین عزیز ببخشید که این قسمت اینقدر تلخ بود البته حق داشتید منم با اینکه داستان رو از قبل خونده بودم و میدونستم اما موقع روایتش حالم خیلی بد شد😓🥺تلخ ترین قسمت این سرگذشت همین قسمت هفتم بود💔💔خواهش میکنم مواظب خودتون باشید😥🙏
سلام و درود بر شما آقا شاهین عزیزو بزرگوار سال نو مبارک امیدوارم سال جدید برای شما و خانواده محترم سرشار از شادی و تندرستی و آرامش باشه 🙏🥰 داداش بزرگوارم مدتهاست از شما بی خبریم. گفتم احوالتون رو بپرسم؛ امیدوارم هرکجا هستید حالتون خوب باشه و در صحت و سلامت کامل باشید😍🙏🙏🌺
مثل همیشه عالی، سحر جان❤️
قربونتون برم افروز جونم🥰🙏😍 مرسی از همراهیتون🥰❤️
🤗❤️❤️❤️❤️❤️
@@afrouz8641 افروز جونم❤😍
ماه پشت ابر نمیمونه
احسنت زهرا جونم❤👌👌🥺
Cheghadr narahat shodam on etefagh baray Delbar oftad.
فداتون بشم عزیزدلم ❤️❤️ای جانم حق داشتید😞😞💔
همینه که میگن نامحرم مراقب باشید چطور مردی که داره بهت ابراز عشق میکنی مراقب باشید 😢😢😢
دقیقا همینطوره همیشه باید مراقب بود👌👌😔
چه بد چرا همیشه واسه کسی که یه نفر دیگه رو دوست داره یه مانع میاد کاش خدا عشق و عاشقی رو برمیداشت از دل همه😢😢😢😢
دقیقا مونا جون🥺💔
مرسی سحر جان خسته نباشید مثل همیشه عالی و دلنشین💖💖💖😍
خواعش میکنم عزیزم فداتون😍🙏مرسی از همراهیتون 🥰❤️
خسته نباشی سحر جان! چند قسمتش مونده؟
مرسی فروزان جونم 😍🙏 سه چهار قسمت عزیزم🥰
مرسی از همراهی و صبوریتون نازنینم❤️🙏🥰
سحر جان این داستان گوهر چرا تو کانالت نیست.. دوست دارم بشنوم.
درود بر شما عزیزم
لینک قسمت اول گوهر تقدیم به شما
ruclips.net/video/GRfDI8wZbjk/видео.html
@@Sahar_stories سپاس عزیز.
عزیزدلم اگر برای پیدا کردن قسمتهای بعدیش هم دچار مشکل شدید بفرمایید تا لینک خدمتتون بفرستم😍😚🙏
@@Sahar_stories 🌹🙏
@@QWDFGH خواهش میکنم جانم😚😍
مثل همیشه عالی و گوش نواز🎉
مرسی از حضور پرمهرتون آقا مهدی عزیز و بزرگوار🥰🙏🌺
بايد دلبر به خواهرش همه چيز را ميگفت
کاملا موافقم لیلا جون 👌🙏❤️ اما خوب شایدم تو اون زمان شرایطش جوری بوده که نتونسته بگه نمیدونم واقعا😔🥺
😢😢😢😢😢😢
عزیزم🥺🥺💔
برای اولین بار اولین کامنت ،مرسی سحر جان😍🤩
ای جانم به لیلای قشنگم😍🙏 مرسی از شما❤️🥰
وای خدای من نگووووو، فکرهرچیزی ومیکردم جزاین 24:03
مژگان جون❤❤
وای خدادلم ترکید😢😢😢😢😢😢😢😢😢
سپاس فراوان از سحر عزیز.❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فدای شما بشم ثریا جونم مرسی از همراهیتون قشنگم😍🥹🙏❤️
والا اعصاب نداریم قسمت بدی بود
میدونم فتانه جون خودمم برای روایت این قسمت خیلی اذیت شدم واقعا قسمت تلخ و بدی بود😔💔
اما باید ادامه ی داستان رو بشنویم تا ببینیم چی میشه😍😍
ممنون سحر جان صدای شما بینظیره.
فداتون مرضیه جون❤🥰لطف دارید عزیزم😍😚❤️🙏
چقدر این قسمت درد اوره. 😢
بله آقا پیمان عزیز خیلی😔💔 خود منم با اینکه داستان رو خونده بودم اما موقع روایتش واقعا حالم بد شد🥺
من خوشحال شدم خیلی مغرور بود😊
🥺🥺🥺
اینا همش افسانه حقیت نداره 😢
دوست عزیزم ابن داستان بر اساس سرگذشت واقعی نوشته شده🥺
❤❤❤❤❤
فریبا جون❤❤❤