مربی مهد کودک بودم....

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 29 сен 2024
  • #داستان
    #پادکست
    #داستان_واقعی
    داستان امروز
    • شوهرم دکتر زنان بود......
    به رادیو شب خوش آمدید، جایی که داستان‌های واقعی به زندگی می‌پیوندند. در اینجا، هر قسمت یک سفر به دنیای داستان‌های شگفت‌انگیز و واقعی است. از تجربیات مشوق کننده تا سرگرم‌کننده‌ترین ماجراها، رادیو شب با ویدیوهای پادکستی خود به شما امکان می‌دهد تا عمیق‌ترین گوشه‌های داستان‌های واقعی را کشف کنید. همراه ما باشید و به دنیای شگفت‌انگیز داستان‌های واقعی بپیوندید.
    داستان
    پادکست
    پادکست فارسی
    پادکست داستان
    داستان جدید

Комментарии • 10

  • @mehdighadiri2113
    @mehdighadiri2113 5 месяцев назад +9

    بلاخره از ضعف خانواده استفاده کردی یک آدم زرنگ

  • @manoto841
    @manoto841 5 месяцев назад +29

    خوب این داستان کجاش کلف بودوکجاپاره شدازکلفتی!!!؟؟؟

  • @اکتایاسکندرلی
    @اکتایاسکندرلی 5 месяцев назад +14

    پس بالاخره راه درمان افسردگی پیداشد😂

  • @Shalamzari
    @Shalamzari 5 месяцев назад +8

    عجب صدای
    دلنشین داری
    جذاب حرف میزنی .سلطان

  • @hkkh8532
    @hkkh8532 5 месяцев назад +8

    Thx👌
    بالاخره حق به حق دار رسیده و درمان سردردها شده😇💐👍

  • @محمدحسین-ج2و9ك
    @محمدحسین-ج2و9ك 5 месяцев назад +6

    وای جون اخرشبهش دادی بهش

  • @لیلارزاقی-ش6خ
    @لیلارزاقی-ش6خ 5 месяцев назад +5

    خیلی‌عالی‌بودداستانت❤

  • @حمیدباوی-خ2ث
    @حمیدباوی-خ2ث 5 месяцев назад +3

    عجب صداي قشنگی