اصغر دادبه: عطار و نظریهٔ عرفانی ــ فلسفی وحدت وجود
HTML-код
- Опубликовано: 7 фев 2025
- بیست و پنجم فروردینماه در تقویم ملی ایران روز عطار یا «یادروز عطار» نامگذاری شده است. عطار نیز چونان دیگر شاعران بزرگ عارف، سخنگوی فرهنگ میهن خویش، ایران است و مسائل حکمت ملی، یعنی مسائل حکمت اشراقی ــ عرفانی را به زبان شعر، که زبان برگزیدهٔ بسیاری از بزرگان فرهنگ ماست، بیان میکند. یکی از مسائل بنیادی حکمت ملی ایران مسئلهٔ وحدت وجود است که به نظر میرسد عطار در طرح آن پیشرو تمام متفکران است؛ حتی پیشرو ابنعربی.
عطار و وحدت وجود
وحدت وجود بحثی فلسفی ــ عرفانی و چونان دیگر بحثهای بنیادی این حوزه، بحثی دقیق و فنی است. من در این سخنرانی کوتاه، که مخاطبان آن دانشجویاناند و علاقهمندان غیرمتخصص و نه اهل تخصص، کوشیدهام تا موضوع را با زبانی ساده و معلمانه بیان کنم:
۱. وحدت وجود یعنی وحدتِ وجودِ حقیقیِ مستقلِ قائمبهذات، و آن وجودی است بینیاز از غیر خود که در جهانبینی دینی از آن به خدا یا الله تعبیر میشود. در جهانبینی فلسفی از آن به واجبالوجود و در جهان بینی عرفانی از جمله، از آن به حقیقت یا حقیقت مطلق یا وجود مطلق تعبیر میگردد.
۲. در برابر وجود مطلق وجودهای مقید و نسبی قراردارند؛ یعنی هرچه جز خدا (ماسویالله) یا هرچه جز وجود مطلق است و به عبارت دیگر، تمام موجودات جهان وجودهایی نسبی، غیرمستقل و وابسته محسوب میشوند و بدان سبب که وجودهایی غیرمستقل هستند عرفا آنها را «نیستوش» (شبیه آنچه نیست) مینامند.
حکیم نظامی این معنا را، ضمن طبقهبندی موجود به دو قسم موجود مستقل و غیرمستقل، بهخوبی در یک بیت چنین بیان کرده است (مخاطب نظامی خدا، یعنی همان وجود مستقل است):
زیرنشین عَلَمت کائنات
ما به تو قائم، چو تو قائم به ذات
معنی بیت روشن است: همهٔ موجودات زیر علم خداوند هستند؛ یعنی هستی موجودات به هستی خداوند وابسته است و هستی خدا مستقل است و وابسنگی ندارد.
نتیجه: وجود و در نتیجه موجود دو گونه است: وجود قائمبهذات، یعنی مستقل و بینیاز (خدا= وجود حقیقی)؛ وجود غیرقائمبهذات، یعنی غیرمستقل و نیازمند به وجود مستقل (وجود تمام موجودات). بنابراین، به زبان ساده میتوان گفت که یک وجود واقعی حقیقی، یعنی یک وجود مستقل در کار است و نتیجه گرفت که وحدت وجود یعنی وحدت وجود حقیقی.
۳. مشهور است که ابنعربی پدر نظریهٔ وحدت وجود است و دیگران این نظریه را از او گرفتهاند، درحالیکه چنین نیست:
یکم) سرچشمهٔ معانی عرفانی خراسان بوده است و ابنعربی هم با واسطه و بسا بی واسطه، این معانی را از خراسان گرفته است و البته نظریهپردازی کرده و مورد بحث و تحلیل قرار داده است.
دوم) ابنعربی، به احتمال زیاد، تا اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم در ایران شناخته نبوده است. بنابراین، نه فقط عطار، که حتی حافظ هم او را نمیشناخته و متأثر از او نبوده است. شباهت نظریهها معلول شباهت ذهنیتها و سرچشمههای مشترک تواند بود. امروز در فلسفهٔ تطبیقی با احتیاط کامل علمی از شباهت نظریهها سخن میگویند.
سوم) عطار، گذشته از بیخبری از ابنعربی و آراء او، کهنتر از ابنعربی و تا اندازهای مقدم بر اوست (شهادت عطار ۶۱۸ق و درگذشت ابنعربی ۶۳۸ق است).
چهارم) ابنعربی نظریهٔ وحدت وجود را به زبان دشوار فلسفی بیان کرده و عطار، در مقام متفکری که آراء خود را به زبان شعر بیان میکند، مسائل دشوار فلسفی ــ عرفانی، از جمله مسئله وحدتوجود را به زبان هنرمندانه و شاعرانه و درعینحال ساده بیان کرده است.
پنجم) از پیوند و ارتباط خراسان در روزگار عطار، با هند و فلسفههای هندی، که جمله مبتنی بر نظریهٔ وحدتاند و بهگونهای از وحدت وجود سخن میگویند، نیز غافل نباید بود.
سپاسگزارم. دکتر دادبه چقدر مسئله رو دقیق و در عین حال قابل فهم مطرح کردند.
خداوند شماره سلامتي کامل نصب کنند...
بسیار عالی بود دست شما درد نکنه . یک کلاس درس درست و حسابی بود . ای کاش بازهم ادامه دهند . سپاس گزارم .
درود بیکران و سپاس فراوان دکتر دادبه نازنین،همچون همیشه بسیار دلنشین و پر حلاوت.سخنان شما به راستی شنیدنی است.پاینده باشید و تندرست.🌹🌹🌹🌹🌹
❤
استاد فرزانه! مانا باشید
چقدر دلنشین و جذاب صحبت میکنند استاد،لطفا ادامه بدید
گپ هایت گوش دادنیست
سلام .متاسفانه جناب دادبه مطالعاتشان در باب وحدت وجود اندک است.ابن عربی اصلا جهان هستی را وهم خیال میداند و یا سایه یا عکسهایی در آینه .نمیدانم چه ضرورتی دارد که اساتید دانشگاه درباره ی هر چیزی نظر میدهند؟هر کس در حوزه ی کار خودش.ادبیات دان یک بحث است اهل عرفان بحثی دیگر