قسمت ۱ که خوب بود ولی جوری بود که نمیشه زیاد این طور جلو رفت چون خسته کننده میشه؛مگه اینکه یه اتفاق خاصی مثل اون شخص شبیه پیروز فر یه سورپرایزی برا مخاطب داشته باشه.
سلام اقای دلگشایی عزیز علیرغم ایراداتی که گفتین من خیلی بعد دیدن این قسمت گریه کردم خیلی روم اثر گذاشت ودلم برا خودمون سوخت این قشر متوسط که همه جیومیفهمه و.....
سلام جناب دلگشا ، من هنوز قسمت دوم را ندیدم و با شما در مورد نکات منفی بخصوص جذابیت برای دیدن قسمت بعدی موافقم ، من همین الان منتظر هستم چهارشنبه بشه تا افعی تهران و ببینم و از الان دلم برای افعی تهران تنگ شده که قراره این هفته تمام بشه ولی اصلا چنین حسی را به این فیلم نداشتم .
در مورد بعید بودن اینکه یک ادم باهوش اشتباها سوار یک سرویس دیگه بشه پیشنهاد می کنم یک هفته ساعت ۴ بیدار بشید و ساعت ۵ برید بیرون وای فاجعه هست ادم همه چیو با همه چیز قاطی می کنه سرویس و اتوبوس که جای خود داره 😢
سلام آقای دلگشایی عزیز اون نکته ای که اشاره کردین چطور میشه بهنام که به ظاهر مدیر یکی از مجموعه های شهرداری هست و قطعا آدم باهوشی هم باید باشه، متوجه نمیشه که سوار اتوبوس اشتباهی شده. قبول دارم که تا حدودی اگزجره بود و بیرون میزد اما به نظرم رفتار اون لحظهی بهنام (که نشون میداد گیج خوابه و سرصبح ذهنش درست کار نمیکنه) اتفاق محالی نیست؛ یعنی کلیّت قضیه امکانپذیره. منتها اینکه نشون دادند یکنفر دقیقا شبیه تیپ و قیافه بهنام اونجا منتظر سرویسه، بیشتر توی ذوق میزد تا رفتار خود بهنام.
این سریالو بخاطر آیدا پناهنده میبینم...مثل اتوبوس قطعا بد بود ولی به نظرم کنایه از بدشانسی نادر بود نه اینکه اتوبوس سرویس هرروز میاد که همه میدونند...به نظرم بازی رایان و هدی خیلی خوب بود
اگرچه ما بعد دیدن گناه فرشته جوری اسیب روحی روانی دیدیم که دیگه حالا حالاها اون ادمای قبلی نمیشیم ولی انصافا قسمت اول در انتهای شب استاندارد قابل قبولی داشت، امیدوارم خوب پیش بره.
ممنون از تهیه این برنامه . با همه نظرات شما موافقم فقط در مورد اون اتوبوس جهانگردی با شما هم عقیده نیستم . ترکیدن بغض آقای پارسا پیروزفر در خانه سر این موضوع برای همین بود که گاهی یک سوءتفاهم زندگی کسی را بر باد می دهد . البته بازجویی را خودتان گفتید که اصلا خوب در نیاورده بودن ولی همین سوار اتوبوس زرد اشتباهی شدن سر سبز گاهی می دهد بر باد .
معنای پیدا کردن گوی برفی از ورق کادو منو یاد فیلم بی وفا یا (unfaithfull) انداخت..................آیا پیدا شدن اسباب بازی و گوی برفی نمادی از خیانته؟مانند فیلم بی وفا؟من که دیگه دنبال نمیکنم سریال رو به خا ضعف هاش ولی اینم شاید فکتی باشه در آخرین قسمت ببینیم!!!!
@@filmzooom کاملا درسته وقتی پارسا پیروز فر هنگام پیدا شدن اون گوی برفی نگاهشو دزدید معلومه چه خبره؟گوی برفی نمیگم نماد ولی استعاره ای از خیانت به فکت فیلم بی وفاست
ممکن از ابن سریال هاست که هرقسمت یه داستان متفاوت رخ میده و لزومان هر قسمت چیزهای مختلفی رو خواهیم دید به نظر من این قسمت دیگه چیزی نداره که ادامه پیدا کنه
سوار اتوبوس شدن نسونه حواسپرتی نبوده، اتفقا سعی داشت که که این ادماتوبوس یوار نبوده و کلا تجربه کمی در رابطه با اتوبوس داره، با توجه به اینکه صبح خیلی رود هم بیدار شده و داره میره سرکار، اشتباه کردنش دور از ذهننبوده.
توی خاطرات سیر میکنه، چه نکته قشنگی اشاره کردی/ مرد هم از اون تیپهای خاصیه که بیشتر از سلطه، مدیریت، در مرکز بودن دوست داره که کاری بی دردسر داشته باشه و توی خونه هم دوس داره دخل و خرج و تصمیمگیری رو از روز اول با یه نگاهی رمانتیک و داوطلبانه به زن زندگیشون تفویض کنن. این مردها واقعا در خیال زندگی میکنن، در روزهای آغازین عاشقانههای غیرجنسی فوقالعادهای با زنشون دارن که دل زن رو میبرن، ولی نود و نه درصد مواقع همینکه زندگی از نامزدی و عاشقانه میگذره و رنگ واقعیت میگیره این مردها نیازمند دوستت دارم گفتنن، این مردها حریم خودشون رو حفظ نمیکنن ، دوس دارن زن خودش بفهمه اینو و سلطه جویانه رفتار نکنه وگرنه میشن پسرک بی عرضهای برای مادر (همسر) که دل مادر رو میزنه - توی بازی پارسا پیروزفر، توی دیالوگها، توی تک تک صحنهها شرایط بغرنج این مرد دیده میشه. حتی در عنوان مدیر، اصرار پارساپیروز فر درواقع امتدادی از اصرار همسرشه، ردپایی از اصرار زنه، مردی که اساسا تیپش، فرمش کارشناسه، توان فنی و تجربه مدیر هم داشته باشه باز نمیتونه مدیر باشه این گرایشی رمانتیک از مرده برای پاسداری از حریمش در دل زن داره این کارو میکنه. این مردها توی خاطرات اسیر میشن، نای دل کندن ندارن، فرصت انجام حرکت هم توسط محیط به خاطر درک نشدنشون ازشوپ گرفته میشه مرد گیجنیست، سکانسها دارن نشون میدن این زن و مرد همو دوس دارن ولی مثل سوار اون اتوبوس شدن و غیره و .... در عمل انجامشده قرار گرفتن، خوداگاه و خودخواسته همو دوس دارن، مایل به ادامن، دوس دارن عشق بورزن، ولی ابعادی نادیدنی در وجودشون، طبع و طبیعت زن و مرد هست که داره لایه های ناخوشایندی از زندگی رو بهشون نشون میده، مرد درونگرایی که دوس نداره انفعالش بی عرضگی و کیجی تلقی بشه، زن دیمیتری که اونقدر اصرار به ارضای غریزه مادرانش (دیمیتر) داره، اونقدر یک تنه بار رو بردوش میکشه و به درون خودش میریزه که دیگه داره به مرز انفجار میرسه. مرد عصبانی میگه من عادت نکردم تو عادتم دادی مثل دارا ، این دلسوزی و فداکاری سمی ارکتایپ دیمیتر در مادران و زنان با این حالت هست . اونقدر خوبی میکنن که نه برای خودشون توان و تحمل میمونه و اونقدر سکوت میکنن که دیگه طرف مقابل نه میدونه باید چیکار کنه نه میتونه که نقششو در این زندگی ادا کنه، خوبی ها رو جبران کنه. من پاراگراف دوم رو یونگی پرداختم به نظر خودم منطقیه و همچین نگاهی در ذهن نویسنده بوده شاید حتی فیلم اصرار به رئال بودن نداره و مثل افعی تهران که وارد کمدی میشه اینجا داریم گاهی وارد سوررئالیسم میشیم.
نکات جذاب و درستی گفتی فقط من حس می کنم برای شکل گرفتن درام پای خیانت تو قسمتهای بعد احتمالن میاد وسط که اگه اینطور بشه آرکیتایپی که میگی رو می شکنه و این تحلیل نقض میشه. منظورم خیانت از سمت مرد هست البته.✌
@@filmzooom دقیییقا درست گفتی. هم این دست آثار هم زندگی حقیقی عموما پیچیدهتر از یک خط نظریه روانکاوانه و از این دسته.من رمانهای روسی زیاد میخونم، وقتی میرم فصل دوم سوم چهارم میبینم یکدفعه وارد پیچ و واپیچهایی میشم که هزارجور میشه نگاهشون کرد. یا مثلا وقتی تحلیلهای خود جناب یونگ رو میخونم اصلا یک شهر فرنگی از درون بیمارانش به تصویر میکشه، به هزااار نکته پیدا و پنهان توجه میکنه. منم تازهکارم، به خاطر شکست تقریبا قطعی رابطم وارد مطالعه این حوزه شدم، هنوز مونده بتونم تحلیل چندبعدی ارائه بدم
رفقا نظر شما در مورد سریال چیه؟
قسمت ۱ که خوب بود ولی جوری بود که نمیشه زیاد این طور جلو رفت چون خسته کننده میشه؛مگه اینکه یه اتفاق خاصی مثل اون شخص شبیه پیروز فر یه سورپرایزی برا مخاطب داشته باشه.
کاش درمورد موسیقی بینظیر سریال هم صحبت میکردین
@@souroushkm تو ویدئو قسمت دوم گفتم
@@filmzooom بله همین چند دقیقه پیش قسمت دوم رو هم دیدم 🙂👍
درود بر شما در قیاس با سریالهائیکه در حال پخش هستند ، قابل تامل میباشد و قسمت اول منو پس نزد و دوست داشتم .
بسیار عالی
درود و خسته نباشید ..منو که گرفت قسمت اولش .❤
✌️🌻
من قسمت اول رو دوسداشتم، اما قبل دیدن سریال تحلیل شما رو نگاه کنم بیشتر بهم میچسبه ❤❤
دم شما گرم 🌻
Khub bud 💝
✌🌻
سلام اقای دلگشایی عزیز
علیرغم ایراداتی که گفتین من خیلی بعد دیدن این قسمت گریه کردم خیلی روم اثر گذاشت ودلم برا خودمون سوخت این قشر متوسط که همه جیومیفهمه و.....
✌🌻
فعلا که سریال خوبیه امیدواریم که.. ❤❤❤
❤️❤️
قسمت اول بی رمقی بود 💝
✌🏻🌻
سریال ببینده رو جذب می کنه و قصه ای روان و پر احساس رو روایت می کنه.👌🏽
✌️🌻
thanks mr ali
khoob bood 🙌🙌
❤❤❤عالی بود
❤️❤️
لطفا تحلیل سریال قطب شمالم بزارید 😅مثل گناه فرشته کلی بخندیم 😅
موفق باشین
عالی هستین
ممنونم ✌🌻
سلام جناب دلگشا ، من هنوز قسمت دوم را ندیدم و با شما در مورد نکات منفی بخصوص جذابیت برای دیدن قسمت بعدی موافقم ، من همین الان منتظر هستم چهارشنبه بشه تا افعی تهران و ببینم و از الان دلم برای افعی تهران تنگ شده که قراره این هفته تمام بشه ولی اصلا چنین حسی را به این فیلم نداشتم .
🌻✌
❤❤
در مورد بعید بودن اینکه یک ادم باهوش اشتباها سوار یک سرویس دیگه بشه پیشنهاد می کنم یک هفته ساعت ۴ بیدار بشید و ساعت ۵ برید بیرون وای فاجعه هست ادم همه چیو با همه چیز قاطی می کنه سرویس و اتوبوس که جای خود داره 😢
👌🏻👌🏻👌🏻🙏🏻
سلام آقای دلگشایی عزیز
اون نکته ای که اشاره کردین چطور میشه بهنام که به ظاهر مدیر یکی از مجموعه های شهرداری هست و قطعا آدم باهوشی هم باید باشه، متوجه نمیشه که سوار اتوبوس اشتباهی شده.
قبول دارم که تا حدودی اگزجره بود و بیرون میزد اما به نظرم رفتار اون لحظهی بهنام (که نشون میداد گیج خوابه و سرصبح ذهنش درست کار نمیکنه) اتفاق محالی نیست؛ یعنی کلیّت قضیه امکانپذیره. منتها اینکه نشون دادند یکنفر دقیقا شبیه تیپ و قیافه بهنام اونجا منتظر سرویسه، بیشتر توی ذوق میزد تا رفتار خود بهنام.
بله کاملن درست می گین. ✌️
هر قسمت ظاهرا یه داستان متفاوته به نظرم دلیل قلاب نداشتن قسمت اول همینه
باید منتظر بشیم ببینیم🌻
همون thumbnail ویدیو کافی هست برا کوبوندن لایک👌🏻👍🏻
ممنونم🌻✌
چرا طبقه متوسط رو به پایین؟ طبقه متوسط نسبتا تحصیلکرده بودن نه رو به پایین
رو به پایین منظورم وضعیت اقتصادی شون بود نه فرهنگی
سلام یه خلاصه از سریال دیدم نوشته بود موضوعش در مورد قاتل سریالی هست اگه اون اشتباه نباشه
جالبه✌
It’s not fair to get to the conclusion only by watching one episode.
Yes✌🏻🌻
سلام خوبید
با اولین قسمت نمی شه نظر داد
قسمت اشتباه بهنام با یه محقق هسته ای باور پذیر نبود
✌🌻
این سریالو بخاطر آیدا پناهنده میبینم...مثل اتوبوس قطعا بد بود ولی به نظرم کنایه از بدشانسی نادر بود نه اینکه اتوبوس سرویس هرروز میاد که همه میدونند...به نظرم بازی رایان و هدی خیلی خوب بود
✌🌻
من خیلی دوست داشتم قسمت اولو...متوجه گذر زمان نشدم! خستهکننده نبود برام اصلا با اینکه فراز و فرود خاصی نداشت!
اگرچه ما بعد دیدن گناه فرشته جوری اسیب روحی روانی دیدیم که دیگه حالا حالاها اون ادمای قبلی نمیشیم ولی انصافا قسمت اول در انتهای شب استاندارد قابل قبولی داشت، امیدوارم خوب پیش بره.
😂منم امیدوارم
😂 عالی بود ❤🎉
ممنون از تهیه این برنامه . با همه نظرات شما موافقم فقط در مورد اون اتوبوس جهانگردی با شما هم عقیده نیستم . ترکیدن بغض آقای پارسا پیروزفر در خانه سر این موضوع برای همین بود که گاهی یک سوءتفاهم زندگی کسی را بر باد می دهد . البته بازجویی را خودتان گفتید که اصلا خوب در نیاورده بودن ولی همین سوار اتوبوس زرد اشتباهی شدن سر سبز گاهی می دهد بر باد .
بله ولی درست تر اون مثال اون بود که می گفت خودم مثل اتوبوس جهانگردی سالی یه بار اشتباه می کنم اونم عدل باید الان باشه
حالا اين اشتباه سوار شد
بقيه مسافرا چرا هيچ چى نگفتن؟ اون هم يه اتوبوس به اين مهمى و حساسى
معنای پیدا کردن گوی برفی از ورق کادو منو یاد فیلم بی وفا یا (unfaithfull) انداخت..................آیا پیدا شدن اسباب بازی و گوی برفی نمادی از خیانته؟مانند فیلم بی وفا؟من که دیگه دنبال نمیکنم سریال رو به خا ضعف هاش ولی اینم شاید فکتی باشه در آخرین قسمت ببینیم!!!!
به نظر من هم پای خیانت وسطه
@@filmzooom کاملا درسته وقتی پارسا پیروز فر هنگام پیدا شدن اون گوی برفی نگاهشو دزدید معلومه چه خبره؟گوی برفی نمیگم نماد ولی استعاره ای از خیانت به فکت فیلم بی وفاست
ممکن از ابن سریال هاست که هرقسمت یه داستان متفاوت رخ میده و لزومان هر قسمت چیزهای مختلفی رو خواهیم دید
به نظر من این قسمت دیگه چیزی نداره که ادامه پیدا کنه
باید منتظر بمونیم تا قسمت های بعدی
من به عنوان یک مادر شاغل دچار استرس شدم با دیدن این قسمت
میشه برسی قطب شمال بری مثل گناه فرشته بخندیم😅😅
فکر کنم آخرش مجبور بشم بس که همه میگن
به نظرم قشرمتوسط بودن ،رو به پايين نبودن،الان متوسطا همه همينطوري دارن ميجنگن و سخت زندگي ميكنن
سوار اتوبوس شدن نسونه حواسپرتی نبوده، اتفقا سعی داشت که که این ادماتوبوس یوار نبوده و کلا تجربه کمی در رابطه با اتوبوس داره، با توجه به اینکه صبح خیلی رود هم بیدار شده و داره میره سرکار، اشتباه کردنش دور از ذهننبوده.
توی خاطرات سیر میکنه، چه نکته قشنگی اشاره کردی/ مرد هم از اون تیپهای خاصیه که بیشتر از سلطه، مدیریت، در مرکز بودن دوست داره که کاری بی دردسر داشته باشه و توی خونه هم دوس داره دخل و خرج و تصمیمگیری رو از روز اول با یه نگاهی رمانتیک و داوطلبانه به زن زندگیشون تفویض کنن. این مردها واقعا در خیال زندگی میکنن، در روزهای آغازین عاشقانههای غیرجنسی فوقالعادهای با زنشون دارن که دل زن رو میبرن، ولی نود و نه درصد مواقع همینکه زندگی از نامزدی و عاشقانه میگذره و رنگ واقعیت میگیره این مردها نیازمند دوستت دارم گفتنن، این مردها حریم خودشون رو حفظ نمیکنن ، دوس دارن زن خودش بفهمه اینو و سلطه جویانه رفتار نکنه وگرنه میشن پسرک بی عرضهای برای مادر (همسر) که دل مادر رو میزنه - توی بازی پارسا پیروزفر، توی دیالوگها، توی تک تک صحنهها شرایط بغرنج این مرد دیده میشه. حتی در عنوان مدیر، اصرار پارساپیروز فر درواقع امتدادی از اصرار همسرشه، ردپایی از اصرار زنه، مردی که اساسا تیپش، فرمش کارشناسه، توان فنی و تجربه مدیر هم داشته باشه باز نمیتونه مدیر باشه این گرایشی رمانتیک از مرده برای پاسداری از حریمش در دل زن داره این کارو میکنه. این مردها توی خاطرات اسیر میشن، نای دل کندن ندارن، فرصت انجام حرکت هم توسط محیط به خاطر درک نشدنشون ازشوپ گرفته میشه
مرد گیجنیست، سکانسها دارن نشون میدن این زن و مرد همو دوس دارن ولی مثل سوار اون اتوبوس شدن و غیره و .... در عمل انجامشده قرار گرفتن، خوداگاه و خودخواسته همو دوس دارن، مایل به ادامن، دوس دارن عشق بورزن، ولی ابعادی نادیدنی در وجودشون، طبع و طبیعت زن و مرد هست که داره لایه های ناخوشایندی از زندگی رو بهشون نشون میده، مرد درونگرایی که دوس نداره انفعالش بی عرضگی و کیجی تلقی بشه، زن دیمیتری که اونقدر اصرار به ارضای غریزه مادرانش (دیمیتر) داره، اونقدر یک تنه بار رو بردوش میکشه و به درون خودش میریزه که دیگه داره به مرز انفجار میرسه. مرد عصبانی میگه من عادت نکردم تو عادتم دادی مثل دارا ، این دلسوزی و فداکاری سمی ارکتایپ دیمیتر در مادران و زنان با این حالت هست . اونقدر خوبی میکنن که نه برای خودشون توان و تحمل میمونه و اونقدر سکوت میکنن که دیگه طرف مقابل نه میدونه باید چیکار کنه نه میتونه که نقششو در این زندگی ادا کنه، خوبی ها رو جبران کنه.
من پاراگراف دوم رو یونگی پرداختم به نظر خودم منطقیه و همچین نگاهی در ذهن نویسنده بوده شاید حتی فیلم اصرار به رئال بودن نداره و مثل افعی تهران که وارد کمدی میشه اینجا داریم گاهی وارد سوررئالیسم میشیم.
نکات جذاب و درستی گفتی فقط من حس می کنم برای شکل گرفتن درام پای خیانت تو قسمتهای بعد احتمالن میاد وسط که اگه اینطور بشه آرکیتایپی که میگی رو می شکنه و این تحلیل نقض میشه. منظورم خیانت از سمت مرد هست البته.✌
@@filmzooom دقیییقا درست گفتی. هم این دست آثار هم زندگی حقیقی عموما پیچیدهتر از یک خط نظریه روانکاوانه و از این دسته.من رمانهای روسی زیاد میخونم، وقتی میرم فصل دوم سوم چهارم میبینم یکدفعه وارد پیچ و واپیچهایی میشم که هزارجور میشه نگاهشون کرد. یا مثلا وقتی تحلیلهای خود جناب یونگ رو میخونم اصلا یک شهر فرنگی از درون بیمارانش به تصویر میکشه، به هزااار نکته پیدا و پنهان توجه میکنه.
منم تازهکارم، به خاطر شکست تقریبا قطعی رابطم وارد مطالعه این حوزه شدم، هنوز مونده بتونم تحلیل چندبعدی ارائه بدم
معمولي بود به نظرم
✌🏻🌻
بعد از «مرگ فرشته» یعنی همه چیز خوب...
آره خدا رو شکر اوضاع کمی بهتره😂
کاش سریال های خارجی رو هم نقد کنین. چون سریالای ایرانی بلااستثنا ضعیفن و بدون کشش واسه تماشا. بنظرم چندان ارزش نقد کردن ندارن. 🙏🍀
والا سریال خارجی تو کانال زیاد دارم، جدید هم بیاد خوب باشه حتمن میگم
تو ایران بلیط اتوبوس نیاز نیست!!!!!؟؟؟؟
اینم نکته ایه! ✌️🌻
معمولی
فکر کنم منظورش اون مردی بود که اون روز صبح شبیه خودش لباس پوشیده بود و باعث اون اتفاق شد
فکر نکنم
بنظرم فیلم از حال شروع نشده و ما با یک خاطره فیلم رو شروع کردیم و جدا شدنشون بنظرم واسه قبل هست
قسمت اول زیاد جالب نبود ولی به قسمتهای بعدی امیدوارم.
منم همینطور ✌️
منكه نميبينم تا شما تاييد كنيد 😅😅
😂✌🏻🌻
آسیاب دستیه یک مقدار گل درشت بود در ضمن این تعریف شماست از قشر متوسط رو به پایین؟؟ خدایی تو جامعه نمیکردی انگار
شما لطفن تعریف کن این قشرو برای آگاهی خودم می پرسم.
❤