راز قتل ناموسی وحشتناک خشن در یکی از محله های شهر بندرعباس
HTML-код
- Опубликовано: 16 окт 2024
- راز قتل ناموسی وحشتناک خشن در یکی از محله های شهر بندرعباس
اولین صفحه ی این پرونده ی جنایی
اواسطه مهره ساله 99 ورق خورد
اونروز خبره یه درگیریه خونوادگیه وحشتناک توی بیسیمای پلیس پیچید
خیلی سریع مامورای پلیسی که نزدیکه محدوده ی این حادثه بودن
خودشونو به محله این جنایته خونبار رسوندن
مامورای پلیسی که به عنوانه اولین نفرا به محله این حادثه رسیده بودن میگفتن
تصویره جنایتی که دیدن هیچوقت از ذهنشون پاک نمیشه
به سرعت موضوع به بازپرسه جناییه استانه هرمزگان اطلاع داده شدو خودشو به محله این جنایت رسوند
بازپرسه جنایی و مامورای آگاهی بعده ورود به صحنه ی قتل تحقیقاته اولیه ی خودشونو شروع کردن
اونجوری که مادره مقتول میگفت
عامله این جنایت پسرشه و توی درگیری با خواهرش اونو به شکله وحشیانه ای کشته و فرار کرده
مادره مقتول اصلا حاله خوبی برای انجامه تحقیق نداشت
برای همین بازپرس به سراغه پسرخاله ی مقتول که اونم موقع این اتفاق اونجا بوده رفت
کسرا میگفت
منو دختر خالم نسترن از بچگی باهم بزرگ شدیم
از همون بچگی من عاضقه نسترن بودم
یواش یواش هرچی بزرگتر شدیم علاقه ی بینمون بیشتر شد و باهم وارده رابطه شدیم
انقد عشقه بینمون قوی شد که دیگه تصمیم به ازدواج گرفتیم
نادر برادره نسترن از وقتی فهمید منو نسترن قصده ازدواج داریم به شکلای مختلف مخالفته خودشو نشون داد
حتی یه بار منم جلوی خونشون کتک زد
با همه ی این کارای نادر
منو نسترن تصمیمه خودمونو گرفته بودیمو میخواستیم به هر قیمتی که شده ازدواج کنیم
چن ساعته پیش نسترن به من زنگ زد که بیا خونمون با مادرم حرفای آخرو بزنیم
مادره نسترن مشکلی با ازدواجه ما نداشت
ولی وقتی مخالفته نادرو میدید میگفت باید نسترن اجازه ی برادرشم بگیره
نسترن به من گفت بیا با مادرم صحبت کنیم که تا کارای ازدواجمونو شروع کنیم
منم اومدم خونشون
وقتی رسیدم بازم همون حرفای قدیمی تکرار شدو مادرش میگفت تا نادر مخالف باشه
شما نمیتونین زندگیه خوبی داشته باشین
برای همین خودش پیشنهاد داد زنگ بزنیم نادر که بیاد خونه و یه جوری راضیش کنیم
نسترن خودش زنگ زد به نادر که بیاد خونه و حرف بزنیم
از همون پشت تلفن که فهمید داستان چیه شروع به داد بیداد کرد
فکنم یه ربی گذشت تا خودشو برسونه خونه
تا رسید اصلا نذاشت باهاش حرف بزنیم
فقط داد میزدو میگفت از خونه ی ما گمشو بیرون
هی حمله میکرد سمته من که منو بزنه ولی نسترنو مادرش میگرفتنش
نسترن یه دفعه عصبانی شدو با داد به نادر گفت تو حق نداری توی زندگیه من دخالت کنی و آینده ی منو خراب کنی
یه دفعه با این حرفه نسترن
انگار به نادر جنون دست داد
رفت از توی آشپزخونه یه چاقوی بزرگ ورداشتو حمله کرد سمته نسترن
فقط دیوونه وار بهش ضربه میزد
اصن نسترن فرصت نکرد داد بزنه یا دفاعی بکنه
انقد به نسترن ضربه زد که کله بدنه خودشم شده بود خون
تا چن دیقه اصلا به ما اجازه نمیداد نزدیکه نسترن بشیم
بعده چن دیقه خودش زد زیر گریه
انگار تازه فهمیده بود چیکار کرده
خیلی سریع رفت لباساشو عوض کردو از خونه فرار کرد
با این صحبتای کسرا بلافاصله عکسو مشخصاته نادر در اختیاره تمامه واحدای گشتیه بندر عباس قرار گرفت تا به محضه دیدنش دستگیر شه
جسده نسترنم با دستوره بازپرس به پزشکیه قانونی منتقل شد
کاراگاهای اداره آگاهیم تحقیقاته همه جانبه ی خودشونو برای دستگیریه نادر شروع کردنو
بلخره بعده 12 ساعت در حالیکه خونه ی یکی از دوستاش مخفی شده بود دستگیرش کردن
نادر در حالی به اداره آگاهی منتقل شد که به شدت داشت گریه میکرد
وقتی نادر پشت میزه بازجویی نشست
بدونه هیچ مقاومتی قتله خواهرشو قبول کرد
نادر میگفت
چن وقت پیش بود که فهمیدم کسرا و خواهرم با هم رابطه ی پنهانی دارن
اولش خیلی منطقی بهشون گفتم با این رابطه مخالفمو تمومش کنین
ولی بازم چن باره دیگه باهم دیدمشون
یه بارشم کسرارو کتک زدم
هرچی با نسترن حرف میزدم که این رابطه اشتباهه
باز حرفه خودشو میزدو میگفت کسرا رو دوست داره
آخرین بار روزه حادثه نسترن بهم زنگ زد که بیا خونه کسرام اینجاس
بیا باهم حرف بزنیمو مشکلاتمونو حل کنیم
تا فهمیدم کسرا اونجاس داشتم دیوونه میشدم
سریع خودمو رسوندم خونه و شروع کردم داد بیداد که کسرارو بیرون کنم
ولی مادرو خواهرم خیلی ازش طرفداری میکردن
همینم باعث شده بود بیشتر عصبی بشم
نسترن هیچوقت توو روی من وانمیستادو حرفامو گوش میکرد
ولی ایندفعه فرق داشت
یهو اومد جلومو گفت
تو حقه اینو نداری راجبه آیندم نظر بدی
خودم تصمیم گرفتن ازدواج منم به توام ربطی نداره
با این حرفش کاملا اختیارمو از دست دادم
رفتم ازتوو آشپزخونه یه چاقو ورداشتمو حمله کردم سمته نسترن
تا جایی که جون داشتم بهش ضربه زدم
انگار یه آدمه دیگه شده بودمو اصلا نسترنو نمیشناختم
بعده چن دیقه با دیدنه بدنه بیجونو غرقه خونه نسترن حالم بد شد
رفتم لباسمو عوض کردمو به خاطره اینکه گیر نیفتم سریع فرار کردم
ولی از وقتی از خونه اومدم بیرون دارم از عذاب وجدان میمیرم
واقعا باورم نمیشه که خواهرمو با دستای خودم کشتم
بعده این اعترافا نادر به خونشون برده شد تا صحنه ی قتله وحشیانه ی خواهرشو بازسازی کنه
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل
اولین لایک وبازدیدمن بودم...پینم کن
سلام خدا قوت وتشکرازبیان و تفسیر زیباتون❤❤❤❤
دمتگرم داداش سپاس دارم بابت تمام زحماتی که می کشید
❤👏👍👌💚💗💖🌹
سلام داداش خسته نباشید دمتگرم مثل‌‌همیشه عالی‌ایول بدترین‌‌چیز‌دنیا‌‌خیانت‌است‌‌چه‌‌مرد‌باشه‌چه‌زن
Thank you so much 🙏🙏👍👌💚💐✋😮😮😊
باسلام و عرض خسته نباشی خدمت شما دوست گرامی وعزیزم خداقوت ممنونم بابت زحمتی که برای این برنامه ی موفق کشیدی باصدای دلنشین شماجزاب ترهم بودماشاالله هرروز بهترازدیروز موفقیت صددرصدی شماروازخداجون خواستارم بیصبرانه منتظربرنامه بعدی شماهستم زیر سایه ی ایزدمنان محفوظ باشی دوست عزیزم 😮😮🙏🙏👍👌💚✋💐😊
#زمین_گرده
#زن_زندگی_آزادی
#شاهزاده_رضا_پهلوی
...............................🖤🖤❤️
اسکول نباش
@@jenayigram
🌺🙏❤️
پناه میبرم به خدا از این همه کارهای وحشتناک چقدر آدم کشی راحت شده
عالی
درود به شما دوست عزیز وخوش صدا ممنون از برنامه خوبتون 🙏✅🤌💯💥👌
خیانت بزرگترین ظلم به خودته .فرقی نمیکنه مرد باشی یا زن
امیدوارم هیچ وقت هیچ خیانتی در کشور مون رخ نده 😢😢😢
اخر هر خیانتی همین میشه
خیلی بامزه تعریف میکنی ممنون و خسته نباشی 🎉🎉🙏🙏🙏🙏
سلام.لطفاازتصاویرواقعی استفاده کنید
حاجی درود ......❤️❤️❤️🌺
آقا خدایی سرعتت اینقدر بالاست که ما تو کامنت کذاشتن عقب میمونیم 🤪🤣👍🌺🌺🌺
چه بخششی یه روانی که آدم کشته اونم خواهر خودشو بخشش گرفت پس فردا بیاد تو خیابون این وحشی به هیچ کس رحم نخواد کرد و باز آدم میکشه واقعا متاسفم .
خدالعنت اکیپ سازش بکنه باید همچین شیطان هایی پاک شن ازجامعه
Like🌹🌹🌹🌹
حالا چی شده به قتل های انگشتر شمار جنوب گیر دادی
چقدر وحشتناک. نادر روانی بوده، خب!!
نشنیده میلیون ها لایک طلایی 👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍
دوستان خوبم لطفاً لطفاً کانال خوب جنایی گرام رو معرفی کنید تا خانواده مون هرچه زودتر بزرگتر بشه سپاسگزارم از شما 🙏🙏🙏💜💜💜🤗
@@jenayigram عزیز دلی🙏☄️💫🌻💥
دیگه چقدر غرور حالم به هم میخوره از این جور ادمها
فرض بخشید بعدش چی ؟
میتونه واقعآ با کشتن خواهرش کنار بیاد؟
با سپاس از شما🎉
بله واقعا خیلی وحشتناکه😰😔
سپاس از خودتون دوست خوبم🙏❤️😍🌹
❤❤❤
❤️❤️❤️❤️❤️❤️💯💯💯💯💯
💙💙
💘🙏🌹
میزاشتی این بدنه خدا ازدواج کنه..بهتره از این بلای که سر خودت خونواده خواهرت اوردی
دلیل مخالفت برادره چی بوده ...چون طرف پسرخاله اش بوده و کاملا اونو می شناخته ..رابطه بین پسرخاله و دخترخاله یا پسرعمو و دختر عمو چیزی عادی است مخصوصا اگر این رابطه منجر به ازدواج بشه بسیار عالی است و زندگی پایدارتری نسبت به ازدواج غیر آشناها پیش میاد...
@@jenayigramآی قربان اون دهنت..ولی متأسفانه بعضی اینقدر خودرای و زروگو هستند که فقط میگن حرف حرف منه و به خواهر و برادر کوچکترشون زورگویی میکنند این پسر داستان حتی به حرف مادرش هم اعنتایی نمی‌کرده و فقط مخالفت محض و کورکورانه داشته بهمین خاطر خواهر نجیب و دسته گلش رو سلاخی کرده....
خواهر خودم هم سه سال بعد از آشنایی با دوستش ازدواج کرد الان یه بچه دو ساله داره
آفرین بر شما..... که دورادور هوایه خواهرتون رو داشتی.... والکی جبهه نگرفتین مثل این آقا.........
@@s.abidbargniya5927 آزادی حق همه است..منم اگه میخواستم خواهرم محدود کنم مطمئن باش از این بدتر میشد
@@aminbavi7581 👏👏👏👏👏👏
خدا حفظشون کنه
به این میگن برادر باوجود دختری که پیچ و مهره اش شل باشه باید مثل سگ سرش رو ببری دختر اگه نترسه آبروی خانواده رو می‌بره ///
توام یه وحشی هستی