Alireza Azar Chahar Ghatreh Khoon علیرضا آذر چهار قطره خون

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 7 мар 2019
  • چهار قطره خون دکلمه و شعر از علیرضا آذر

Комментарии • 20

  • @miladghaemi3506
    @miladghaemi3506 26 дней назад

    عشق یعنی علی رضا اذر

  • @Reza-fq7fu
    @Reza-fq7fu 4 года назад +2

    خدااااااااااااااااااااا، آقا علی رضا حرفهایی که میزنی مال هفتاد سال دیگه هست، خیلی جلوتر از دنیا هستی، فقط بهتون این رو بگم خیلی عزیزییییییییی ما رو بی خبر نگذار با جادوی کلماتت. دوستت دارم رضا

  • @user-me5fc8zc9f
    @user-me5fc8zc9f 4 года назад +2

    چقدر عالی ...بی نظیری واقعا

  • @user-qt8pq7cx7u
    @user-qt8pq7cx7u 4 года назад +2

    بی نظیر ،لایک طلایی

  • @alirezaforoozan1020
    @alirezaforoozan1020 4 года назад +2

    كارت خيلى درست هست اقاى آذر دمت گرم 💔

  • @saraborna9704
    @saraborna9704 Год назад

    چقدر اين شهر رو گشتى به انسان بر نخوردى خب…👌👏ممنون من واقعا لذت مى برم از كارهاتون♥️

  • @shahinardestanian5972
    @shahinardestanian5972 2 года назад +1

    کاش استاد می‌تونستم از نزدیک ببینم شمارو و چند بیت شمارو که واقعاً فهم شعورش رو ندارم از خودتون می‌پرسیدم.

  • @shahinardestanian5972
    @shahinardestanian5972 2 года назад +1

    سلطان علیرضا آذر فقط میتونم بگم خیلی دور بود از اوج شما. ولی ذهن مارو درگیر کرد ممنونم.

  • @avernossatelithe9374
    @avernossatelithe9374 2 года назад

    آذر،اعوذبک من الشر تمام تلخ این کیهان

  • @zaratohidian7136
    @zaratohidian7136 4 года назад +2

    💔

  • @monana3474
    @monana3474 4 года назад +3

    ديگه شعرهاي ديگران را دوست ندارم

  • @farideha5256
    @farideha5256 3 года назад

    🙏🏻🙏🏻🙇‍♀️

  • @nasehazizi4515
    @nasehazizi4515 4 года назад +3

    چه چیزی را طلب کردی و من گفتم برای بعد
    تمام هستیم را پیشکش کردم به پیغمبر

  • @user-vz6zb8gs9l
    @user-vz6zb8gs9l 4 года назад +1

    ما که باشیم ای تو ما را جان جان
    تا که ما باشیم با تو درمیان
    ما عدمهاییم و هستیهای ما
    تو وجود مطلقی فانی‌نما
    ما همه شیران ولی شیر علم
    حمله‌شان از باد باشد دم‌بدم
    حمله‌شان پیداست و ناپیداست باد
    آنک ناپیداست هرگز گم مباد
    باد ما و بود ما از داد تست
    هستی ما جمله از ایجاد تست
    لذت هستی نمودی نیست را
    عاشق خود کرده بودی نیست را
    لذت انعام خود را وامگیر
    نقل و باده و جام خود را وا مگیر
    ور بگیری کیت جست و جو کند
    نقش با نقاش چون نیرو کند
    منگر اندر ما مکن در ما نظر
    اندر اکرام و سخای خود نگر
    ما نبودیم و تقاضامان نبود
    لطف تو ناگفتهٔ ما می‌شنود
    نقش باشد پیش نقاش و قلم
    عاجز و بسته چو کودک در شکم
    پیش قدرت خلق جمله بارگه
    عاجزان چون پیش سوزن کارگه
    گاه نقشش دیو و گه آدم کند
    گاه نقشش شادی و گه غم کند
    دست نه تا دست جنباند به دفع
    نطق نه تا دم زند در ضر و نفع
    تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
    گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت
    مولانای_جان