سی و دو سالمه .دوازده ساله یکسره در راه علم و خرد گرایی هستم .و با بسیاری از کانال های علمی فلسفی درجه یک ایرانی و خارجی آشنا هستم .انصافا این کانال بسیار عالیه برای هرکسی که بخواد شعور بالای سیاسی و منطقی و اجتماعی پیدا کند
قدیمی ترین جایی که کلمه آزادی در آن بکار رفته در لوحه یی سومری است که در پنج هزارسال پیش به صورت ( آمارگی ) :(amargi) تلفظ میشده >>>به کتاب الواح سومری . نوشته ساموئل کریمر . ترجمه داود رسایی صفحه ۲۳۵ .انتشارات علمی و فرهنگی /با تشکر از صفحه خوب شما مسعود پاک نژاد . اصفهان . دی ۱۴۰۱
لطفا فعالیتتو بیشتر کن ما به اگاهی نیاز داریم . در مورد انواع حکومت هم بیشتر بزار . موشکافانه تر از ویدیو های قبلی . در مورد احزاب . در مورد دوران گذار . اگه کمکی همازمون بر میاد بگو
این گونه تعریف کردن آزادی از قدیمی ترین سوءتفاهم های تاریخ چیستی آزادی هست. آزادی با حقوق اجتماعی یا و حق و ناحق و ظالم و مظلوم بودن کاملا متفاوت هست و برای اینکه به مفهوم آزادی برسیم باید یک پله از انسان به عقب یرگردیم و بجای مدنی نگاه کردن به زندگی ابتدا زندگی را همان گونه که هست و در تمام موجودات زنده وجود دارد دید و ابتدا دید که موتور حرکت و تلاش روزانه تمام موجودات زنده چیست؟ غریزه زنده ماندن و تلاش برای بدست آوردن انرژی لازم برای ادامه حیات . یعنی یک چرخه از شکار و شکارچی که خودش نیز شکار موجود دیگری هست. این چرخه جبر حیات روی کره زمین است و تمام موجودات مجبور هستند اگر میخواهند زنده بمانند در این جهت حرکت کنند و در واقع نیازهای حیاتی موجودات زنده مانند زنجیری بر پای آنها قرار دارد و آنها را مجبور کرده که زمانی که برای زنده بودن در اختیارشان هست را به اجبار صرف رسیدن به این غریزه ها بکنند و هرچقدر که ان موجود بیشتر به دنبال برطرف کردن این غریزه ها برود نیازمندتر و بیشتر در زنجیر یک دایره تکراری گرفتار میشود مانند کسی که اعتیاد دارد و موجودات و حیوانات هر کاری برای رسیدن به نیازهایشان انجام میدهند و برای آنها هدف وسیله را کاملا توجیه میکند . فرق انسان دقیقا همین جاست. انسان تنها موجود دارای حیات و شعور روی کره خاکیست که خود را بزرگ تر و ارجمندتر از آن میبیند که برای لقمه ای غذا دست به هرکاری بزند و هر زنجیری را به گردن بیندازد (البته انسانهایی هم هستند که دست به هر کاری میزنند ) اینجاست که مذهب معنی پیدا میکند . اصلا مذهب مجموع قوانین اخلاقی و فردی و اجتماعی است که فرد با رعایت چهارچوب آن غریزه خود رو تا جای ممکن کنترل میکند و به جای کاملا غریزی زندگی کردن برای زندگی کردن وقت میگذارد مثل کسی که در میان کسب و کار و خرید و فروش کار خود را رها میکند و به وقت عبادت دست از کار میکشد تا با این کار خود را تربیت کند که زندگی من مهمتر از آن است که تمام آن را صرف رسیدن به مال دنیایی کنم که در نهایت هیچ چیزش برایم نمیماند . آزادی این نیست که هر کاری خواستی بکنی یا مجبور نباشی کاری را انجام دهی ، آزادی یعنی مثل حیوانات بنده غرایز شکمی و جنسی خود نباشی و با گذاشتن چهارچوب زمانی رو بدست بیاری برای انجام کارهایی که در جبر غریزه نیست.
انسان های دنیای لیبرال هم آدمایی نیستن که به خاطر یه لقمه غذا یا لزوما غرایز دست به هر کاری بزنند. این رویکرد فلسفلی تنازع برای بقا بیشتر توی جامعهی آمریکا حاکم بوده. دومین مشکل این که شما از چارچوب های ارزشی و آرمانی حرف میزنی. خوب اکثر انسان ها یه چارچوب ارزشی و اخلاقی دارن به همون دلیل که خودت گفتی. چون انسان عقل و شعور بالاتری از حیوانات دیگه داره. ولی مسئله اینه که چارچوب ارزشی انسانها با هم یکی نیست. هرگز هم با هم یکی نخواهد شد. حتّی در دوران پیامربران هم این طور نبوده. بنابراین دو حالت وجود داره. یکی این که چارچوب ارزشی اکثریت یه جامعه رو ملاک قرار بدی و برای بقیه بکنی قانون اجتماعی که میشه عین نقض آزادی. چون چارچوب ارزشی هر انسانی رو خودش باید تعیین کنه. چون به اعتراف خودت هر انسانی صاحب عقله و درنتیجه صاحب حقه. حالا نظام سیاسی، برای این که وظیفه داره نسبت چارچوب ارزشی انسان ها بی طرف باشه، تا شأن انسانی که همون داشتن عقل مستقل و در نتیجه حقوق مستقله حفظ بشه، نباید وارد اون بحثی که تو مطرح کردی بشه. یعنی همون بحث که انسان ها از موجودات دیگه بالاترن و غیره. در نتیجه نباید وارد مذهب بشه. نباید وارد هیچ چارچوب ارزشی و اخلاق بشه. چون ورود به هر چارچوب ارزشی، یعنی نقض یه چراچوب ارزشی دیگه که برای یه عدّهی دیگه محترمه. یعنی ایجاد نابرابری. یعنی ایجاد شهروند درجه دو و سه و چهار. واسه همین آزادی همون میشه که این جا تعریف شد. یعنی توانایی انجام کار بدون ایجاد مانع و با فراهم بودن شرایط. نظام سیاسی، فقط تنظیم اوّلیّهای از طریق قانون انجام میده که سامان اجتماعی بهم نریزه. اگر جز این باشه، حکومت ها باید از فردا راه بیفتن بگن چرا شما همش مشغول دنیا اید؟!! برید دست از کار و پول و اینا بردارید و به عبادت مشغول بشید!!! این منطق آلوده، این حق رو به حکومت ها میده که حتی از فردا تو نماز و روزه رو هم اجباری کنن.
کامنتتون رو خیلی دیر دیدم ولی با احترام این توصیفی که کردید هیچ ارتباطی به کلمه آزادی نداشت این چیزی که شما گفتید یعنی فردی که خوددار هست و میتونه به نفسش نه بگه ربطی به کلمه آزادی نداره ما نمیتونیم هر کلمه ای که خوب هست رو برداریم جوری که دلمون میخواد ترجمه کنیم🙏🏼
بسیار مفید و مختصر و روان. لطفا به کارتون ادامه بدید!
از این موضوع و محتوا خیلی خوشم اومد و حتما شیر میکنم.... امیدوارم همچین آموزش هایی رو تو سطح گسترده برای همه مردم کشورمون داشته باشیم
سی و دو سالمه .دوازده ساله یکسره در راه علم و خرد گرایی هستم .و با بسیاری از کانال های علمی فلسفی درجه یک ایرانی و خارجی آشنا هستم .انصافا این کانال بسیار عالیه برای هرکسی که بخواد شعور بالای سیاسی و منطقی و اجتماعی پیدا کند
ایول بلاخره بعد کلی وقت فیلم دادید😍
قدیمی ترین جایی که کلمه آزادی در آن بکار رفته در لوحه یی سومری است که در پنج هزارسال پیش به صورت ( آمارگی ) :(amargi) تلفظ میشده >>>به کتاب الواح سومری . نوشته ساموئل کریمر . ترجمه داود رسایی صفحه ۲۳۵ .انتشارات علمی و فرهنگی /با تشکر از صفحه خوب شما مسعود پاک نژاد . اصفهان . دی ۱۴۰۱
لطفا فعالیتتو بیشتر کن ما به اگاهی نیاز داریم . در مورد انواع حکومت هم بیشتر بزار . موشکافانه تر از ویدیو های قبلی . در مورد احزاب . در مورد دوران گذار . اگه کمکی همازمون بر میاد بگو
خسته نباشید کانالتون عالیه فقط اگه امکانش هست فعالیتتون رو بیشتر کنید ممنون
برای شخص سازندهی ویدیو زندگی پر از آزادی آرزو میکنم
به امید ایجاد یک دولت-جامعهی "لاک"ی در ایران
این گونه تعریف کردن آزادی از قدیمی ترین سوءتفاهم های تاریخ چیستی آزادی هست.
آزادی با حقوق اجتماعی یا و حق و ناحق و ظالم و مظلوم بودن کاملا متفاوت هست و برای اینکه به مفهوم آزادی برسیم باید یک پله از انسان به عقب یرگردیم و بجای مدنی نگاه کردن به زندگی ابتدا زندگی را همان گونه که هست و در تمام موجودات زنده وجود دارد دید و ابتدا دید که موتور حرکت و تلاش روزانه تمام موجودات زنده چیست؟
غریزه زنده ماندن و تلاش برای بدست آوردن انرژی لازم برای ادامه حیات .
یعنی یک چرخه از شکار و شکارچی که خودش نیز شکار موجود دیگری هست.
این چرخه جبر حیات روی کره زمین است و تمام موجودات مجبور هستند اگر میخواهند زنده بمانند در این جهت حرکت کنند و در واقع نیازهای حیاتی موجودات زنده مانند زنجیری بر پای آنها قرار دارد و آنها را مجبور کرده که زمانی که برای زنده بودن در اختیارشان هست را به اجبار صرف رسیدن به این غریزه ها بکنند و هرچقدر که ان موجود بیشتر به دنبال برطرف کردن این غریزه ها برود نیازمندتر و بیشتر در زنجیر یک دایره تکراری گرفتار میشود مانند کسی که اعتیاد دارد و موجودات و حیوانات هر کاری برای رسیدن به نیازهایشان انجام میدهند و برای آنها هدف وسیله را کاملا توجیه میکند .
فرق انسان دقیقا همین جاست.
انسان تنها موجود دارای حیات و شعور روی کره خاکیست که خود را بزرگ تر و ارجمندتر از آن میبیند که برای لقمه ای غذا دست به هرکاری بزند و هر زنجیری را به گردن بیندازد (البته انسانهایی هم هستند که دست به هر کاری میزنند )
اینجاست که مذهب معنی پیدا میکند .
اصلا مذهب مجموع قوانین اخلاقی و فردی و اجتماعی است که فرد با رعایت چهارچوب آن غریزه خود رو تا جای ممکن کنترل میکند و به جای کاملا غریزی زندگی کردن برای زندگی کردن وقت میگذارد مثل کسی که در میان کسب و کار و خرید و فروش کار خود را رها میکند و به وقت عبادت دست از کار میکشد تا با این کار خود را تربیت کند که زندگی من مهمتر از آن است که تمام آن را صرف رسیدن به مال دنیایی کنم که در نهایت هیچ چیزش برایم نمیماند .
آزادی این نیست که هر کاری خواستی بکنی یا مجبور نباشی کاری را انجام دهی ، آزادی یعنی مثل حیوانات بنده غرایز شکمی و جنسی خود نباشی و با گذاشتن چهارچوب زمانی رو بدست بیاری برای انجام کارهایی که در جبر غریزه نیست.
انسان های دنیای لیبرال هم آدمایی نیستن که به خاطر یه لقمه غذا یا لزوما غرایز دست به هر کاری بزنند. این رویکرد فلسفلی تنازع برای بقا بیشتر توی جامعهی آمریکا حاکم بوده.
دومین مشکل این که شما از چارچوب های ارزشی و آرمانی حرف میزنی. خوب اکثر انسان ها یه چارچوب ارزشی و اخلاقی دارن به همون دلیل که خودت گفتی. چون انسان عقل و شعور بالاتری از حیوانات دیگه داره. ولی مسئله اینه که چارچوب ارزشی انسانها با هم یکی نیست. هرگز هم با هم یکی نخواهد شد. حتّی در دوران پیامربران هم این طور نبوده. بنابراین دو حالت وجود داره. یکی این که چارچوب ارزشی اکثریت یه جامعه رو ملاک قرار بدی و برای بقیه بکنی قانون اجتماعی که میشه عین نقض آزادی. چون چارچوب ارزشی هر انسانی رو خودش باید تعیین کنه. چون به اعتراف خودت هر انسانی صاحب عقله و درنتیجه صاحب حقه. حالا نظام سیاسی، برای این که وظیفه داره نسبت چارچوب ارزشی انسان ها بی طرف باشه، تا شأن انسانی که همون داشتن عقل مستقل و در نتیجه حقوق مستقله حفظ بشه، نباید وارد اون بحثی که تو مطرح کردی بشه. یعنی همون بحث که انسان ها از موجودات دیگه بالاترن و غیره. در نتیجه نباید وارد مذهب بشه. نباید وارد هیچ چارچوب ارزشی و اخلاق بشه. چون ورود به هر چارچوب ارزشی، یعنی نقض یه چراچوب ارزشی دیگه که برای یه عدّهی دیگه محترمه. یعنی ایجاد نابرابری. یعنی ایجاد شهروند درجه دو و سه و چهار. واسه همین آزادی همون میشه که این جا تعریف شد. یعنی توانایی انجام کار بدون ایجاد مانع و با فراهم بودن شرایط. نظام سیاسی، فقط تنظیم اوّلیّهای از طریق قانون انجام میده که سامان اجتماعی بهم نریزه.
اگر جز این باشه، حکومت ها باید از فردا راه بیفتن بگن چرا شما همش مشغول دنیا اید؟!! برید دست از کار و پول و اینا بردارید و به عبادت مشغول بشید!!! این منطق آلوده، این حق رو به حکومت ها میده که حتی از فردا تو نماز و روزه رو هم اجباری کنن.
کامنتتون رو خیلی دیر دیدم ولی با احترام این توصیفی که کردید هیچ ارتباطی به کلمه آزادی نداشت
این چیزی که شما گفتید یعنی فردی که خوددار هست و میتونه به نفسش نه بگه
ربطی به کلمه آزادی نداره
ما نمیتونیم هر کلمه ای که خوب هست رو برداریم جوری که دلمون میخواد ترجمه کنیم🙏🏼