من خودم از کسانی بودم که افراد دینی رو مشکل اصلی میدونستم و شاید کمی افراطی بودم اما با دیدن ویدیو شما که قبولش تا اواسط ویدیو سخت بود کمی روی درستی فکر خودم شک میکنم و سعی میکنم شبوه درست پیش بگیرم ممنون ازتون❤
سلام این روش یعنی اندیشه به جای مبارزه چیزی است که در این شرایط گذار به ان نیاز داریم شاید به ظاهر این روش آسان تر از مبارزه باشد اما بیان هر جمله حساب شده کار مطالعاتی زیادی می خواهد درود بر شما که همت کردید و اثر نیکی گذاشتید
فلسفه هگل به معنی عدم مبارزه نیست نام اثر مهمش پدیدار شناسی روح است پدیدار شناسی به معنی توصیف وضعیتها است وهیچگاه به معنی عدم تلاش برای وضعیت نیست بلکه این یک مدل هست برای اندیشیدن به علت شکستها ودرونی کردن ان وعبور از ان ورسیدن به مرحله تازه اما اگر بتوان نقدی وارد کرد نقد بر این روش است چون هگل معتقد به یک عقل جهانی است که خودش را از خلال تعین مندی محقق میکند واین چیزی است که در زمان هگل مورد نقد شدید شوپنهاور فیلسوف معاصر هگل قرار گرفته در کل میتوان این که عقلی جهانی وجود وارد که خودش را محقق میکند را مورد نقد قرار داد ولی این که این روش به معنی عدم مبارزه است قابل نقد نیست کما اینکه هگل معتقد است تاریخ تخته قصابی است برای فهمیدن ورسیدن به روح مطلق
@@Rend-ans بله، درست است که در باب موضوعی که مطرح کردید و آنچه که درباره هگل و ایران معاصر و فلسفه دیالکتیک هگل شرح دادید، میتوان گفت که فلسفه دیالکتیک هگل چگونه باعث پیشرفت بشر و جامعه میشود. اما در ایران، بهویژه در فلسفه مدرن، و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران، ما به بنبست درک و فهم درست نمیرسیم. دیدگاههای تعصبی و تنگنظرانهای وجود دارد که مانع از تحول واقعی میشود. بله، ممکن است حرفهای من تکراری و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما متأسفانه همیشه در تاریخ ایران رخ دادهاند و هنوز هم تغییرات اساسی در جامعه امروز مشاهده نمیشود. این خود یک مشکل بزرگ است که ناشی از شناخته و درک ناقص برخی افراد صاحب قدرت است.
@@Rend-ans بله، درست است که در باب موضوعی که مطرح کردید و آنچه که درباره هگل و ایران معاصر و فلسفه دیالکتیک هگل شرح دادید، میتوان گفت که فلسفه دیالکتیک هگل چگونه باعث پیشرفت بشر و جامعه میشود. اما در ایران، بهویژه در فلسفه مدرن، و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران، ما به بنبست درک و فهم درست نمیرسیم. دیدگاههای تعصبی و تنگنظرانهای وجود دارد که مانع از تحول واقعی میشود. بله، ممکن است حرفهای من تکراری و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما متأسفانه همیشه در تاریخ ایران رخ دادهاند و هنوز هم تغییرات اساسی در جامعه امروز مشاهده نمیشود. این خود یک مشکل بزرگ است که ناشی از شناخته و درک ناقص برخی افراد صاحب قدرت است.
بله، درست است که در باب موضوعی که مطرح کردید و آنچه که درباره هگل و ایران معاصر و فلسفه دیالکتیک هگل شرح دادید، میتوان گفت که فلسفه دیالکتیک هگل چگونه باعث پیشرفت بشر و جامعه میشود. اما در ایران، بهویژه در فلسفه مدرن، و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران، ما به بنبست درک و فهم درست نمیرسیم. دیدگاههای تعصبی و تنگنظرانهای وجود دارد که مانع از تحول واقعی میشود. بله، ممکن است حرفهای من تکراری و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما متأسفانه همیشه در تاریخ ایران رخ دادهاند و هنوز هم تغییرات اساسی در جامعه امروز مشاهده نمیشود. این خود یک مشکل بزرگ است که ناشی از شناخته و درک ناقص برخی افراد صاحب قدرت است.
با تشکر از مطلب گویای شما. من هم دچار این خطا بودم و فکر میکردم که مشکل ما سنتگرایی هست و باید دین رو کامل در عرصه اجتماع حذف کرد و شیفته برخورد قهری و اقتدارگرایی بودم. اما با یک سفری که به خارج از کشور کردم و مدتی آنجا زندگی کردم و نیازهای اولیه مانند هوای پاک جامعه آرام را مشاهده کردم فهمیدم که این تنفر من از دین و سنت ناشی از عکس العمل غریزی من به بنیادگراها هست و از روی وافع بینی نیست. و نکته دیگر اینکه این سنت دینی شیعی ما چقدر برگرفته از فرهنگ ایرانی و زرتشتی گری ما ایرانیهاست. همین حضور بی حد و حصر تفکر دینی در حکومت هم بیشتر از اینکه ناشی از احکام اسلامی باشد بیشتر ناشی از بقول امروزی ها حکمت خسروانی ایرانی ما ست. چه خوب میشد اگر شما بتوانید در این رابطه یعنی هویت ایرانی در شیعه و حکومت دینی رو مورد بررسی و کنکاش قرار بدهید. ای کاش محققان میتوانستند راساله و کتابی جامع در این باره بنویسند. تا این ریشه و سرشت هویت ایرانی و نقش آن در دین و حکومت بخوبی بررسی نشود بنظرم اگر اکنون نیز موفق به گذار از این حکومت حرف نشنو شویم باز هم ده یا بیست سال آینده این سنت گرایی بشکل مسموم و کشنده اش بازخواهد گشت.
واقعا درود به شرفت دوست گرامی، که به این زیبایی از نظر فلسفی ۹۰درصد علل بدبختی ایرانیان رو بیان کردین به زبان بسیار شیوا و ساده، صد افسوس اکثر مردم در رسانه ها دنبال جن گیری و فال ایندشون هستند , و از این کانال ها میشود دانش سیاسی فراوانی یاد گرفت
دوست گرامی درود بر شما. طبق تفکر دیالکتیکی بفرمایید اگر تز دموکراسی بود آنوقت چه باید کرد با آنتی تز توتالیتر؟یا اگر تز صلح پایدار بود آنوقت با آنتی تز جنگ چه باید کرد؟حتما پذیرفتن آنتی تز ها به سنتز مورد نظر نخواهد رسید.جمله آقای خمینی در خصوص جنگ را بیاد بیاورید مبنی بر اینکه اگر جنگ نباشد انسان خموده میشود و به رفاه و آسایش عادت میکند و به سمت راحت طلبی و فسق و فجور میرود.خدایی ناکرده به سمت گرایشات غربی متمایل میشود(نقل به مضمون) اگر دیالکتیک را صرفا یک مدل گفتگو در نظر بگیریم شاید بتوان از آن سنتز معقولی آن هم نه همیشه گرفت. پس نمیشود با نسخه دیالکتیک به کشور داری و ثبات رسید.که اگر میشد حتما الان شوروی فرو نپاشیده بود و کامبوج،چین مائو و کوبا به همراه شوروی بهشت روی زمین بودند چرا که رهبر فکری همه آنها مارکس و انگلس بودند که دقیقا به همین دیالکتیک هگل باور داشتند و متریالیسم دیالکتیک مارکس از آن نظریه بیرون آمد. اما پلورالیسم یا تکثر گرایی تا حدی بهتر میتواند وفاق مد نظر شما را تحت لوای حکومت قانون به ارمغان بیاورد. ارادت امیرعلی فخری.
@@amiralifakhri-z1n اولا که در مورد قسمت دوم صحبتتون باید بگم ماتریالیسم دیالکتیک مارکس به شکل بنیادی با دیالکتیک هگلی متفاوته و این فهم شما به شدت فهم نادقیقیست و اشتباهتر از آن نسبت دادن تفکر هگلی به جوامع مارکسیستی من نمیدانم کدام نادانی اول بار هگل را به جریان های چپ نسبت داد؛ مارکس اساسا در نسبت کاملا انتقادی در معنی نفیکننده کلمه هگل را خوانده و دربارهی او حرف زده و مارکس را باید فیلسوفی ضدهگلی فهم کرد نه ادامه دهندهی هگل. دوم؛ اگر در جامعهای بخش جدیای از مردم به هر دلیلی به اقتدارگرایی تمایل داشته باشند ابتدا باید این جماعت را به رسمیت بشناسید و هستهی مثبت دغدغه و گرایششان را سعی کنید درک کنید تا در موضع سوم یعنی سنتز بتوانید به آن پاسخ بهتری بدهید تا دست از اقتدارگرایی بردارند. اساسا در جوامعی که به دموکراسی دست یافته اند اگر تاریخ تلاششان برای رسیدن به دموکراسی را مطالعه کنید چیزی جز این زد و خوردها نمیبینید نمونهی آن دعوای فیلمر و لاک در قرن ۱۸ است که فیلمر مدافع نوعی اقتدارگرایی و لاک معتقد به لیبرالیسم است و سنتز این دو جریان پادشاهی مشروطه در انگلستان بود در قرن بعد.
@@Rend-ans من پیام هر دوی شمارو دیدم و میخوام بگم در مورد تفاوت بسیار تفکر مارکس و هگل شکی نیست و شما درست میفرمایید اما در مورد قسمت اول حرف دوستمون من با ایشون هم نظرم و وقتی به این شهود و شعور یه جامعه میرسه و درست رو درک میکنه برای مثال جدایی دین از سیاست یا مثال های بسیار دیگر دیگه تعامل با غلط وجود نداره و تعامل به نابودی میرسه مثل تعاملی که جمهوری وایمار در آلمان با تفکرات توتالیتر و نژادپرستانه حزب نازی و شخص هیتلر داشت و اجازه داد این شخص به صورت دموکراتیک انتخاب بشه و نابودی بسیار چیزی که هست میبایست یک قانون اساسی تعیین و تبیین بشه که حدود تعامل رو و چارچوب رو مشخص کنه و بعد این تعامل در ضمینه های قابل مذاکره انجام بشه
خیر بنظرمن مشکل نبود دیالکتیک نیست بلکه مشکل در نبود یک جامعه مدرن هست و جامعه مدرن یک جامعه ایست که در آن دین یا حذف شده باشد یا از سیاست جدا شده باشد در خود اروپا هم تا زمان حاکمیت دین هیچ پیشرفتی نمی بینیم پیشرفت دقیقن از زمان حذف دین از دستگاه حاکمیت بدست آمد
توی خود اروپا و آمریکا هم دین از جامعه جدا نشده و اینکه پیشرفت در اروپا در قبل از رنسانس هم بوده و فقط مربوط به بعد از اون نیست و اینکه شما نمیتونی راه هزار ساله جدایی دین از سیاست و مردم رو تو ۱۰ سال طی کنی
@@arash5751 تفکر شما نمونهی واضحی از تفکر حذفمحور مورد نقد ماست. سنتز مورد نظر ما حاکمیتی فرادینیست که هم دینداران فرهیخته و هم بیدینان فرهیخته در آن بتوانند صاحب حقوق و فاعلیت باشند.
مثالهای شما از تز و انتی تز درست نیست تز و انتی تز بابرخورد شکل میگیره نه همگرایی.. اگر یکی شوند که سنتز شکل نمی گیره و اینکه دو جریان اصول گرا یا بنیادگراها با اصلاح طلبان که هردو در اساس یکی هستند تز و انتی تز شکل نمی گیره که خروجی اینها سنازباشه بلکه اینها هردو تز هستند و از برخورد اینها با نقطه متفاوت و متقابل اینها سنتز شکل می گیره که گرفته...
@@JameSalvarez-vb9br اگر منظورتان از «اساس»؛ خاستگاه این دو جریان است بله حرف شما درست است هر دو زادهی انقلاب ۵۷ و جریان موسوم به جبههی انقلاب و جبههی حزب اللهی بوده اند اما به شکل تاریخی در دههی ۷۰ چپهای حزب اللهی دههی ۶۰ دچار تغییرات عقیدتی ماهوی میشوند و در نگاهشان به سیاست و فرهنگ و دین به شکل اساسی از جریان موسوم به اصولگرا فاصله میگیرند و خود را اصلاحطلب مینامند و در مقابل هم قرار میگیرند نمونهی آشکار آن تقابل روشنفکری دینی امثال سروش و اسلامگرایی فقهی و سنتی مصباح یزدیست که اگر فردی این دو را اساسا یکی بداند من نمیدانم چه چیزی باید در پاسخش بگویم که تضاد نزدیک به روز و شب با هم دارند؛ و البته لازم به ذکر است که ما به عنوان تولیدکنندهی این محتوا خطکشی واضحی با این دو جریان داریم و شخصا از هیچ کدام از دو طیف دل خوشی ندارم و آنچه اینجا انجام دادیم صرفا توصیف اتفاقات تاریخی از موضعی بیطرف بود و قصد تحلیل درستی و غلطی تفکرات این گروهها را نداریم که واضحا به هیچ وجه خالی از نقصهای اساسی نیستند.
برای مسئله انقلاب ۵۷ ای کاش نقش کشورهای خارجی در کله پا شدن شاه رو هم بررسی میکردین چون اصلی ترین دلیله و البته حتی در مشروطه که باز هم هیچ کشور خارجی ایران دموکرات رو نمیخاست
در به قدرت رسیدن رضاشاه و محمدرضاشاه نیز کشور های خارجی نقش اساسی داشتند اینطور که شما می گویید نیست اگر تاریخ خونده باشید همیشه کشور های خارجی تاثیر گذارند هم بر انقلاب ها و هم بر عقاید و هم بر سیاست ها و هم بر وطن پرستی و هزاران چیز دیگر و هم بر پیشرفت . کشور های خارجی نیز به دنبال منفعت خود هستند در همه کشور ها در نتیجه تاثیر گذار خواهند بود و این تفکر شما راجب انقلاب مسخره است عوامل بسیاری در آن نقش ایفا می کنند.
متاسفانه جلوی این سو تفاهم رو نگرفتید . حرف هگل این نیست که ما همه با هم هستیم . اقا به هم کارنداشته باشید . دنیا خیلی قشنگو نازو . هگل دقیقا میگه نفی کن و حفظ کن . مثال غنچه و گل رو به یاد بیارید
@@AmirHeidary-u8j اگر ویدیو رو به شکل کامل نگاه کرده باشید بنده صراحتا بیان کردم: «منظورمان از گفت و گو قربون صدقهی هم رفتن نیست»؛ توضیح بیشتر این گزاره هم با توجه به اقتضائاتی که همه از آن مطلع هستند در فضای عمومی یوتوب ممکن نیست.
از پایه اشتباه نوشتید ، دیالکتیک معیار نیست، روش است. فرضا اگر حرف شما را اصلاح کنیم، روش دیالکتیکی برای موضوعی که در ویدئو عرضه شد ، جالب و در عین حال مشکلی نداشت
معیار نیست، بلکه تنها روش عقلانی برای حل مسائل هست که نهایتا در دموکراسی به ظهور میرسه، در جایی که دموکراسی وجود نداره مثل ایران هم این دیالکتیک تاریخی حاکم هست، اما همراه با خونریزی و نابودی و خسارتهای بسیار زیاد، پس بهتره به جای حذف از صندوق رای و احزاب آزاد و آزادی بیان در رسانهها و در یک کلمه سکولار دموکراسی استفاده کنیم، که تز و آنتی تز و سنتز درون سیستم شکل میگیره، بدون حذف و خونریزی.
دیالکتیک رو نباید تا سطح یه روش فروکاست، دیالکتیک مثل خیلی از حوزهها(مثلا هرمنوتیک) میتونه هم در سطح روش و متد طرح و اجرا بشه، و هم در سطح یه تفکر و مکتب و پارادایم از اون بهره برد
من خودم از کسانی بودم که افراد دینی رو مشکل اصلی میدونستم و شاید کمی افراطی بودم اما با دیدن ویدیو شما که قبولش تا اواسط ویدیو سخت بود کمی روی درستی فکر خودم شک میکنم و سعی میکنم شبوه درست پیش بگیرم ممنون ازتون❤
@vani7284 باعث قوت قلب بود خوندن کامنت شما و شجاعت و جسارت شما در تعدیل و اصلاح نظرگاهتون ستودنیست❤️
و صد البته که اپیزود شما کامل و بسیار آموزنده بود.. خسته نباشی.
@@Nardyar درود بر شما❤️
سلام ممنون بابت زحماتی که میکشید.
درود، ممنونم بابت دلگرمی شما❤️🙌
درود بر شما
قطعا ما و جامعمون به درک همچین حرف های نیازمندیم ❤❤
درود متقابل و تشکر فراوان ❤️🙌
عالی بود پسر
@@abbasiamir9047 ممنون از نظر لطف شما ❤️
سلام این روش یعنی اندیشه به جای مبارزه چیزی است که در این شرایط گذار به ان نیاز داریم شاید به ظاهر این روش آسان تر از مبارزه باشد اما بیان هر جمله حساب شده کار مطالعاتی زیادی می خواهد درود بر شما که همت کردید و اثر نیکی گذاشتید
فلسفه هگل به معنی عدم مبارزه نیست نام اثر مهمش پدیدار شناسی روح است پدیدار شناسی به معنی توصیف وضعیتها است وهیچگاه به معنی عدم تلاش برای وضعیت نیست بلکه این یک مدل هست برای اندیشیدن به علت شکستها ودرونی کردن ان وعبور از ان ورسیدن به مرحله تازه اما اگر بتوان نقدی وارد کرد نقد بر این روش است چون هگل معتقد به یک عقل جهانی است که خودش را از خلال تعین مندی محقق میکند واین چیزی است که در زمان هگل مورد نقد شدید شوپنهاور فیلسوف معاصر هگل قرار گرفته در کل میتوان این که عقلی جهانی وجود وارد که خودش را محقق میکند را مورد نقد قرار داد ولی این که این روش به معنی عدم مبارزه است قابل نقد نیست کما اینکه هگل معتقد است تاریخ تخته قصابی است برای فهمیدن ورسیدن به روح مطلق
@@rasoultavakolikia8261 اندیشه موثرترین شکل مبارزه است نه شیوهای در کنار آن.
درود برشما و اندیشه ارزشمند شما ،برنامه های شما بسیار جالب ست و احتیاج به اندیشه و عمل دارد حتی در زندگی شخصی خود ما 🙏💝
@@shahrzadazarnoush7675 ممنون از نظر لطف شما باعث قوت و گرمی دل ماست.
عالی بودید، تشکر بسیار بابت این متحوای مفید
درود، خیلی ممنون❤️🙌
Excellente analysis !
@@CirusColiai Thank you ❤️
I recently read "DIALECTICA: The Dialectics of Unive...
By Alberto Ventuno" which convinced me that Dialectics is the ultimate paradigm!
بسیار عالی
@@وحیدرهبریایران ممنون از نظر لطف شما؛ دربارهی این ویدیو دوست دارم نظر بسطیافتهتر مخاطبان رو بدونم اگه دوست داشتین نظرتون رو تفصیلیتر دربارش بگین
@@Rend-ans بله، درست است که در باب موضوعی که مطرح کردید و آنچه که درباره هگل و ایران معاصر و فلسفه دیالکتیک هگل شرح دادید، میتوان گفت که فلسفه دیالکتیک هگل چگونه باعث پیشرفت بشر و جامعه میشود. اما در ایران، بهویژه در فلسفه مدرن، و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران، ما به بنبست درک و فهم درست نمیرسیم. دیدگاههای تعصبی و تنگنظرانهای وجود دارد که مانع از تحول واقعی میشود. بله، ممکن است حرفهای من تکراری و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما متأسفانه همیشه در تاریخ ایران رخ دادهاند و هنوز هم تغییرات اساسی در جامعه امروز مشاهده نمیشود. این خود یک مشکل بزرگ است که ناشی از شناخته و درک ناقص برخی افراد صاحب قدرت است.
@@Rend-ans بله، درست است که در باب موضوعی که مطرح کردید و آنچه که درباره هگل و ایران معاصر و فلسفه دیالکتیک هگل شرح دادید، میتوان گفت که فلسفه دیالکتیک هگل چگونه باعث پیشرفت بشر و جامعه میشود. اما در ایران، بهویژه در فلسفه مدرن، و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران، ما به بنبست درک و فهم درست نمیرسیم. دیدگاههای تعصبی و تنگنظرانهای وجود دارد که مانع از تحول واقعی میشود. بله، ممکن است حرفهای من تکراری و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما متأسفانه همیشه در تاریخ ایران رخ دادهاند و هنوز هم تغییرات اساسی در جامعه امروز مشاهده نمیشود. این خود یک مشکل بزرگ است که ناشی از شناخته و درک ناقص برخی افراد صاحب قدرت است.
بله، درست است که در باب موضوعی که مطرح کردید و آنچه که درباره هگل و ایران معاصر و فلسفه دیالکتیک هگل شرح دادید، میتوان گفت که فلسفه دیالکتیک هگل چگونه باعث پیشرفت بشر و جامعه میشود. اما در ایران، بهویژه در فلسفه مدرن، و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی ایران، ما به بنبست درک و فهم درست نمیرسیم. دیدگاههای تعصبی و تنگنظرانهای وجود دارد که مانع از تحول واقعی میشود. بله، ممکن است حرفهای من تکراری و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما متأسفانه همیشه در تاریخ ایران رخ دادهاند و هنوز هم تغییرات اساسی در جامعه امروز مشاهده نمیشود. این خود یک مشکل بزرگ است که ناشی از شناخته و درک ناقص برخی افراد صاحب قدرت است.
جالب بود
@@salman1371.b ممنون از نظر لطف شما❤️
عالیبود
@@DayDay-ix4pu ❤️
بسیار دیدگاه عالی بود
@@Mahshid.d ❤️🙌
سپاسگزارم
@@bardiabazi5816 ❤️🙌
Thanks
❤️🙌
وای تروخدا مردم ایران این ویدئو رو ببیینن و از این به بعد اینجوری فکر میکنن!
اون روز من میگم تازه آینده ایران روشنه❤
@@farazfirouzkouhi4329 ما هم امیدواریم ❤️
به زبان ساده جامعه ما نیاز به رواداری و عدم خودحق پنداری داره
بله درسته، هرچند که بحثهای مفصلی میطلبه تا جا بیفتد این مسئله و حتی تو همین ویدیوی ۲۰ دقیقهای هم باز به طور کمال نمیشه تشریحش کرد.❤️
❤❤
❤️🙌
با تشکر از مطلب گویای شما. من هم دچار این خطا بودم و فکر میکردم که مشکل ما سنتگرایی هست و باید دین رو کامل در عرصه اجتماع حذف کرد و شیفته برخورد قهری و اقتدارگرایی بودم. اما با یک سفری که به خارج از کشور کردم و مدتی آنجا زندگی کردم و نیازهای اولیه مانند هوای پاک جامعه آرام را مشاهده کردم فهمیدم که این تنفر من از دین و سنت ناشی از عکس العمل غریزی من به بنیادگراها هست و از روی وافع بینی نیست. و نکته دیگر اینکه این سنت دینی شیعی ما چقدر برگرفته از فرهنگ ایرانی و زرتشتی گری ما ایرانیهاست. همین حضور بی حد و حصر تفکر دینی در حکومت هم بیشتر از اینکه ناشی از احکام اسلامی باشد بیشتر ناشی از بقول امروزی ها حکمت خسروانی ایرانی ما ست. چه خوب میشد اگر شما بتوانید در این رابطه یعنی هویت ایرانی در شیعه و حکومت دینی رو مورد بررسی و کنکاش قرار بدهید. ای کاش محققان میتوانستند راساله و کتابی جامع در این باره بنویسند. تا این ریشه و سرشت هویت ایرانی و نقش آن در دین و حکومت بخوبی بررسی نشود بنظرم اگر اکنون نیز موفق به گذار از این حکومت حرف نشنو شویم باز هم ده یا بیست سال آینده این سنت گرایی بشکل مسموم و کشنده اش بازخواهد گشت.
@@salehmoulavi6078 بسیار تجربهی راهگشایی دارید
واقعا درود به شرفت دوست گرامی، که به این زیبایی از نظر فلسفی ۹۰درصد علل بدبختی ایرانیان رو بیان کردین به زبان بسیار شیوا و ساده،
صد افسوس اکثر مردم در رسانه ها دنبال جن گیری و فال ایندشون هستند , و از این کانال ها میشود دانش سیاسی فراوانی یاد گرفت
@@Persian-boy22 مخلص شما هستیم و ممنون از نظر لطف شما رفیق عزیز.❤️
واژه دیالکتیک کمی پیچیده می کند کار را .....نبود فرهنگ گفتگو را بنیان گرفتاری های ما باید دانست !
@@almassarakhdahr7006 به تعبیری درست است ❤️
دوست گرامی درود بر شما.
طبق تفکر دیالکتیکی بفرمایید اگر تز دموکراسی بود آنوقت چه باید کرد با آنتی تز توتالیتر؟یا اگر تز صلح پایدار بود آنوقت با آنتی تز جنگ چه باید کرد؟حتما پذیرفتن آنتی تز ها به سنتز مورد نظر نخواهد رسید.جمله آقای خمینی در خصوص جنگ را بیاد بیاورید مبنی بر اینکه اگر جنگ نباشد انسان خموده میشود و به رفاه و آسایش عادت میکند و به سمت راحت طلبی و فسق و فجور میرود.خدایی ناکرده به سمت گرایشات غربی متمایل میشود(نقل به مضمون)
اگر دیالکتیک را صرفا یک مدل گفتگو در نظر بگیریم شاید بتوان از آن سنتز معقولی آن هم نه همیشه گرفت.
پس نمیشود با نسخه دیالکتیک به کشور داری و ثبات رسید.که اگر میشد حتما الان شوروی فرو نپاشیده بود و کامبوج،چین مائو و کوبا به همراه شوروی بهشت روی زمین بودند چرا که رهبر فکری همه آنها مارکس و انگلس بودند که دقیقا به همین دیالکتیک هگل باور داشتند و متریالیسم دیالکتیک مارکس از آن نظریه بیرون آمد.
اما پلورالیسم یا تکثر گرایی تا حدی بهتر میتواند وفاق مد نظر شما را تحت لوای حکومت قانون به ارمغان بیاورد.
ارادت امیرعلی فخری.
@@amiralifakhri-z1n اولا که در مورد قسمت دوم صحبتتون باید بگم ماتریالیسم دیالکتیک مارکس به شکل بنیادی با دیالکتیک هگلی متفاوته و این فهم شما به شدت فهم نادقیقیست و اشتباهتر از آن نسبت دادن تفکر هگلی به جوامع مارکسیستی من نمیدانم کدام نادانی اول بار هگل را به جریان های چپ نسبت داد؛ مارکس اساسا در نسبت کاملا انتقادی در معنی نفیکننده کلمه هگل را خوانده و دربارهی او حرف زده و مارکس را باید فیلسوفی ضدهگلی فهم کرد نه ادامه دهندهی هگل.
دوم؛ اگر در جامعهای بخش جدیای از مردم به هر دلیلی به اقتدارگرایی تمایل داشته باشند ابتدا باید این جماعت را به رسمیت بشناسید و هستهی مثبت دغدغه و گرایششان را سعی کنید درک کنید تا در موضع سوم یعنی سنتز بتوانید به آن پاسخ بهتری بدهید تا دست از اقتدارگرایی بردارند.
اساسا در جوامعی که به دموکراسی دست یافته اند اگر تاریخ تلاششان برای رسیدن به دموکراسی را مطالعه کنید چیزی جز این زد و خوردها نمیبینید
نمونهی آن دعوای فیلمر و لاک در قرن ۱۸ است که فیلمر مدافع نوعی اقتدارگرایی و لاک معتقد به لیبرالیسم است و سنتز این دو جریان پادشاهی مشروطه در انگلستان بود در قرن بعد.
@@Rend-ans من پیام هر دوی شمارو دیدم و میخوام بگم در مورد تفاوت بسیار تفکر مارکس و هگل شکی نیست و شما درست میفرمایید اما در مورد قسمت اول حرف دوستمون من با ایشون هم نظرم و وقتی به این شهود و شعور یه جامعه میرسه و درست رو درک میکنه برای مثال جدایی دین از سیاست یا مثال های بسیار دیگر دیگه تعامل با غلط وجود نداره و تعامل به نابودی میرسه مثل تعاملی که جمهوری وایمار در آلمان با تفکرات توتالیتر و نژادپرستانه حزب نازی و شخص هیتلر داشت و اجازه داد این شخص به صورت دموکراتیک انتخاب بشه و نابودی بسیار چیزی که هست میبایست یک قانون اساسی تعیین و تبیین بشه که حدود تعامل رو و چارچوب رو مشخص کنه و بعد این تعامل در ضمینه های قابل مذاکره انجام بشه
خیر بنظرمن مشکل نبود دیالکتیک نیست بلکه مشکل در نبود یک جامعه مدرن هست و جامعه مدرن یک جامعه ایست که در آن دین یا حذف شده باشد یا از سیاست جدا شده باشد در خود اروپا هم تا زمان حاکمیت دین هیچ پیشرفتی نمی بینیم پیشرفت دقیقن از زمان حذف دین از دستگاه حاکمیت بدست آمد
توی خود اروپا و آمریکا هم دین از جامعه جدا نشده
و اینکه پیشرفت در اروپا در قبل از رنسانس هم بوده و فقط مربوط به بعد از اون نیست
و اینکه شما نمیتونی راه هزار ساله جدایی دین از سیاست و مردم رو تو ۱۰ سال طی کنی
@@arash5751 تفکر شما نمونهی واضحی از تفکر حذفمحور مورد نقد ماست.
سنتز مورد نظر ما حاکمیتی فرادینیست که هم دینداران فرهیخته و هم بیدینان فرهیخته در آن بتوانند صاحب حقوق و فاعلیت باشند.
به نظرم حقوق و فاعلیت این دو دسته باید در محدوده حساب شده در نظر گرفته شود. تا به بنیان جامعه در حال پیشرفت آسیب وارد نشود.ممنون @@Rend-ans
من چطوری میتونم ،لینگ کانال شمارو، در کانال تلکرامم بگذارم؟؟ و اعضاشو دعوت کنم به این کانال مفيد شما
@@Persian-boy22 دم شما گرم، لطف داری این لینک کانال
@@Persian-boy22 youtube.com/@rend-ans?si=0mkdMqg3CqgqUBoO
کاملا اشتباه می فرمایید . دیالکتیک قظیه هندسی نیست . باعث تاسف است .
👌🙏
@@payampirouzi ❤️❤️
مثالهای شما از تز و انتی تز درست نیست تز و انتی تز بابرخورد شکل میگیره نه همگرایی.. اگر یکی شوند که سنتز شکل نمی گیره و اینکه دو جریان اصول گرا یا بنیادگراها با اصلاح طلبان که هردو در اساس یکی هستند تز و انتی تز شکل نمی گیره که خروجی اینها سنازباشه بلکه اینها هردو تز هستند و از برخورد اینها با نقطه متفاوت و متقابل اینها سنتز شکل می گیره که گرفته...
@@JameSalvarez-vb9br اگر منظورتان از «اساس»؛ خاستگاه این دو جریان است بله حرف شما درست است هر دو زادهی انقلاب ۵۷ و جریان موسوم به جبههی انقلاب و جبههی حزب اللهی بوده اند اما به شکل تاریخی در دههی ۷۰ چپهای حزب اللهی دههی ۶۰ دچار تغییرات عقیدتی ماهوی میشوند و در نگاهشان به سیاست و فرهنگ و دین به شکل اساسی از جریان موسوم به اصولگرا فاصله میگیرند و خود را اصلاحطلب مینامند و در مقابل هم قرار میگیرند نمونهی آشکار آن تقابل روشنفکری دینی امثال سروش و اسلامگرایی فقهی و سنتی مصباح یزدیست که اگر فردی این دو را اساسا یکی بداند من نمیدانم چه چیزی باید در پاسخش بگویم که تضاد نزدیک به روز و شب با هم دارند؛
و البته لازم به ذکر است که ما به عنوان تولیدکنندهی این محتوا خطکشی واضحی با این دو جریان داریم و شخصا از هیچ کدام از دو طیف دل خوشی ندارم و آنچه اینجا انجام دادیم صرفا توصیف اتفاقات تاریخی از موضعی بیطرف بود و قصد تحلیل درستی و غلطی تفکرات این گروهها را نداریم که واضحا به هیچ وجه خالی از نقصهای اساسی نیستند.
برای مسئله انقلاب ۵۷ ای کاش نقش کشورهای خارجی در کله پا شدن شاه رو هم بررسی میکردین چون اصلی ترین دلیله
و البته حتی در مشروطه که باز هم هیچ کشور خارجی ایران دموکرات رو نمیخاست
در به قدرت رسیدن رضاشاه و محمدرضاشاه نیز کشور های خارجی نقش اساسی داشتند اینطور که شما می گویید نیست اگر تاریخ خونده باشید همیشه کشور های خارجی تاثیر گذارند هم بر انقلاب ها و هم بر عقاید و هم بر سیاست ها و هم بر وطن پرستی و هزاران چیز دیگر و هم بر پیشرفت . کشور های خارجی نیز به دنبال منفعت خود هستند در همه کشور ها در نتیجه تاثیر گذار خواهند بود و این تفکر شما راجب انقلاب مسخره است عوامل بسیاری در آن نقش ایفا می کنند.
نقش مداخلات خارجی در اتفاقات سیاسی معاصر هم میتواند موضوع یک ویدیو باشد
متاسفانه جلوی این سو تفاهم رو نگرفتید . حرف هگل این نیست که ما همه با هم هستیم . اقا به هم کارنداشته باشید . دنیا خیلی قشنگو نازو . هگل دقیقا میگه نفی کن و حفظ کن . مثال غنچه و گل رو به یاد بیارید
@@AmirHeidary-u8j اگر ویدیو رو به شکل کامل نگاه کرده باشید بنده صراحتا بیان کردم: «منظورمان از گفت و گو قربون صدقهی هم رفتن نیست»؛ توضیح بیشتر این گزاره هم با توجه به اقتضائاتی که همه از آن مطلع هستند در فضای عمومی یوتوب ممکن نیست.
@@Rend-ans با احترام روش بیان رو نپسندیدم . طبق خود پدیدارشناسی نگفتید . راه درو گذاشتین برای حضرات
@@AmirHeidary-u8j به نقدتون حتما فکر خواهیم کرد ممنون از نظر و وقتی که گذاشتین❤️
لطفا این پس زمینه آزار دهنده رو دیگه استفاده نکنید
آهنگ پسزمینه یا بکگراند تصویری؟
بنازم
@@lucifer5149 ❤️🙌
اصلا کی گفته که دیالکتیک خودش معیار درستی و حقیقت هست که حالا شما برای حل مشکلات سیاسی ایران میخوای ازش استفاده کنی؟😂
@@Real_mb کسی نگفته؛ این ویدیو صرفا یه مدل مفهومی ارائه کرد برای شناخت بهتر وضعیت
معیار حقیقت هم نباشه، با این راه میشه به موارد درستی رسید،
دیالکتیک دعوت میکنه براي صلح و حل مشکلات از راه حرف زدن،
از پایه اشتباه نوشتید ، دیالکتیک معیار نیست، روش است. فرضا اگر حرف شما را اصلاح کنیم، روش دیالکتیکی برای موضوعی که در ویدئو عرضه شد ، جالب و در عین حال مشکلی نداشت
معیار نیست، بلکه تنها روش عقلانی برای حل مسائل هست که نهایتا در دموکراسی به ظهور میرسه، در جایی که دموکراسی وجود نداره مثل ایران هم این دیالکتیک تاریخی حاکم هست، اما همراه با خونریزی و نابودی و خسارتهای بسیار زیاد، پس بهتره به جای حذف از صندوق رای و احزاب آزاد و آزادی بیان در رسانهها و در یک کلمه سکولار دموکراسی استفاده کنیم، که تز و آنتی تز و سنتز درون سیستم شکل میگیره، بدون حذف و خونریزی.
دیالکتیک رو نباید تا سطح یه روش فروکاست، دیالکتیک مثل خیلی از حوزهها(مثلا هرمنوتیک) میتونه هم در سطح روش و متد طرح و اجرا بشه، و هم در سطح یه تفکر و مکتب و پارادایم از اون بهره برد