جناب سلامت به جرات می توانم بگویم یکی از بهترین و اندک شمار اساتید حوزه علوم اجتماعی هستید. من دانش آموخته ی همین رشته در مقطع دکتری هستم و اساتید من که همواره رنج می بردم مطالب ارشد را در دکتری بدون جا انداختن واو ارایه می دادند . و برخی هم ادعای شاگردی فلان جامعه شناس آمریکایی داشته و خود را در قله می دید و کتاب هایش تکرار و تکرار و بی مفهوم بود . شاگردانش و یا حواریونش نیز در غار افلاطونی تنها سایه هارا می بینند. تمام کارهای شما را دنبال می نمایم . درود بر شما استاد با فضیلت و دانشمند.
...روح در فرایند و مسیر حرکتی « آزمون و خطا و بازیابی یا یادآوری یا اصطلاح متعارف یادگیری و تکامل آگاهی » شاخصه ماهیتی خودش است ......سفری که روح را به ظرفیت آدمیت خودش میرساند .....« مفهوم ماهیتی آگاهی فوق » اعم از علم و دانش یا شناخت ناشی از توان خرد و استدلال و منطق » می باشد یعنی « آگاهی در این مفهوم شامل علم تجربی و دانش و معرفت شناختی توان خرد نیز می باشد »
اگر روح را به دانه ای تشبیه کنیم که در دل خاک کاشته میشود و در یک مسیر حرکتی یا فرایند « رشد » میکند و به درختی تناور میرسد و میوه میدهد و درون آن میوه « دانه » را میبینیم اینکه روح به مثابه دانه درخت یک « مسیر حرکتی و فرایند رو به رشد را طی میکند و نهایتا بخودش میرسد » یک موضوع است و موضوع دیگر این است که « ماهیت این دانه روح چیست » و بنظر میرسد هگل به موضوع اول پرداخته و نه موضوع دوم ........و موضوع دوم که « حقیقت روح چیست » همچنان مورد سوالی بی جواب میماند هرچند در لابلای این فرایند اشاراتی بدان کند ولی در مورد این موضوع بحث جداگانه ای لازم است.و جوابی قطعی و مبتنی بر حقیقت یا آگاهی حقیقی و نه صرفا یک آگاهی بدلی و توهم را میطلبد........اگر شاکله روح را به مثلثی تشبیه کنیم که در راس این مثلث « اراده ازاد » و ضلع دیگرش را « اگاهی در معنای اعم » و ضلع دیگرش را « وضعیت وجودی مورد خواسته روح یعنی ارامش و نیروی عشق » که در مسیر حرکت تکاملی ازمون خطا و بازیابی تکامل اگاهی با نیروی اراده با ایفای مسوولیت خودش با تحمل هزینه های خطا و رنج و تعب نهایتا ضلع دیگرش که فرایند شکل گیریش همزمان با تکامل اکاهی کاملتر و کاملتر میشود و این سه ضلع همانند اضلاح یک مثلث بهم مرتبط و بستگی به روند و فرایند مسیر حرکتی تماملی دارد یعنی این مثلثت از راس ان شروع و با ارتباط با ضلع دیگرس و ارتباط با ان و ضلع سوم که ارتباط با احساس روح دارد یعنی « ارامش و عشق » تکامل میابد ......معلوم نیست چرا هگل از راس هرم و ضلع دیگرش یعنی «:وضعیت وجودی ارامش مورد خواسته روح و شان روح پاک است » سخن به میان نیاورده ایا توهمات نفی اراده و ازادی اراده در دوره کنونی در این عدم اشاره ایشان نقش داشته ؟!! ....
دیگه همین مونده بود یكی پیدا شه به مارکس بگه گوله نمک😢...بخصوص کتاب کاپیتال🤭...برای ما که کتاب کاپیتال بوی تفعن می دهد..خوب مزاج انسانها فرق میکنه😅...کاشکی همه گوه رو گُل می دیدند😂اما نه مشكل می شد...كاشكى گوله نمک تعریف مشخصی داشت😂
حسام سلامت ضد وطن تجزیه طلب. علاقه مند به ایران فدرال و چند تکه. در نقدش از طباطبایی سیاست تک زبانی او به عنوان زبان ملی را نقد کرد اما در پایان نوشته اش بیان نکرده است که در یک کشور چند زبانی که هر کس به زبان خودش سخن می گوید چگونه وحدت سرزمینی حفظ میشود و به جز کشور های فدرال که از ابتدا چند تکه بوده اند چه نمونه موفقی وجود داشته است!!
تعبیر خیلی جنسیت زده ای هم نبود آقا. همانطور که به فلسفه تاریخ اشاره کردید حتما میدونید که ابر مرد، یا اپرمرت در زبان آریایی یا ubermensch به چه معنیست! پس تعبیر مرد شدن جنسیت زده نیست. نگران نباش زبان آریایی انقدر غنی هست که مرد یا مرت ریشه های همون واژه زبان ایندواروپیان هستند. اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست.😂
چه به روانی و شفافی صحبت می کنید❗️تکیه کلام های نغز بسیار دقیقی مثل « جنبش و تلاش روح برای تجربه شکست و دوباره آغازیدن »بر زبان آوردید❗️✊👏 از بین همه فلسفه ورزان ایرانی که من تا کنون دیده ام، شباهت چهره ای بیشتری به سقراط حکیم داری🤭🤗 (از نگاه یک عکاس حرفه ای با بیش از نیم قرن تجربه عملی در پیشهٔ عکسبرداری )
ممنون بابت زحمات شما لطفاً این کار را ادامه بدید ممنون
تندرست و پڕ انرژی پایدار باشید
سپاس از توضیحات جناب سلامت
جناب حسام سبکتنو خیلی دوست دارم بسیار عالی پیش میرید
حسام عزیز ممنونم خیلی ها حرف هات را نمیفهمند ولی من کاملا باهات هم عقیده هستم در بیشتر بحثهایی که میکنی 👍🌷🌹
درود❤
جناب سلامت به جرات می توانم بگویم یکی از بهترین و اندک شمار اساتید حوزه علوم اجتماعی هستید. من دانش آموخته ی همین رشته در مقطع دکتری هستم و اساتید من که همواره رنج می بردم مطالب ارشد را در دکتری بدون جا انداختن واو ارایه می دادند . و برخی هم ادعای شاگردی فلان جامعه شناس آمریکایی داشته و خود را در قله می دید و کتاب هایش تکرار و تکرار و بی مفهوم بود . شاگردانش و یا حواریونش نیز در غار افلاطونی تنها سایه هارا می بینند. تمام کارهای شما را دنبال می نمایم . درود بر شما استاد با فضیلت و دانشمند.
واقعا قدم در این راه شهامت میخواد بابت این شجاعت در خور تحسینید
...روح در فرایند و مسیر حرکتی « آزمون و خطا و بازیابی یا یادآوری یا اصطلاح متعارف یادگیری و تکامل آگاهی » شاخصه ماهیتی خودش است ......سفری که روح را به ظرفیت آدمیت خودش میرساند .....« مفهوم ماهیتی آگاهی فوق » اعم از علم و دانش یا شناخت ناشی از توان خرد و استدلال و منطق » می باشد یعنی « آگاهی در این مفهوم شامل علم تجربی و دانش و معرفت شناختی توان خرد نیز می باشد »
سلام دوست عزیز.اگه در ابتدا خودتان را معرفی میکردید بهتر بود از مشغله امروز و سابقه دیروز.ممنون
❤❤❤
سلام بزرگوارمقدمه شماحدواندازه اش چقدره؟!
یک ساعت و پنج دقیقه پیشگفتار شروع میشود.
مقدمه خیلی طولانی نشد به نظرت؟
عالیه؛امیدوارم که ادامه پیدا کنه ...و البته نه فقط برای هگل بلکه متن خوانی بقیه آثار مهم فلاسفه هم بزارین اگر ممکنه
سپاس
اگر حقیقت؛ « کل » است « ماهیت کل چیست؟ »
اگر روح را به دانه ای تشبیه کنیم که در دل خاک کاشته میشود و در یک مسیر حرکتی یا فرایند « رشد » میکند و به درختی تناور میرسد و میوه میدهد و درون آن میوه « دانه » را میبینیم اینکه روح به مثابه دانه درخت یک « مسیر حرکتی و فرایند رو به رشد را طی میکند و نهایتا بخودش میرسد » یک موضوع است و موضوع دیگر این است که « ماهیت این دانه روح چیست » و بنظر میرسد هگل به موضوع اول پرداخته و نه موضوع دوم ........و موضوع دوم که « حقیقت روح چیست » همچنان مورد سوالی بی جواب میماند هرچند در لابلای این فرایند اشاراتی بدان کند ولی در مورد این موضوع بحث جداگانه ای لازم است.و جوابی قطعی و مبتنی بر حقیقت یا آگاهی حقیقی و نه صرفا یک آگاهی بدلی و توهم را میطلبد........اگر شاکله روح را به مثلثی تشبیه کنیم که در راس این مثلث « اراده ازاد » و ضلع دیگرش را « اگاهی در معنای اعم » و ضلع دیگرش را « وضعیت وجودی مورد خواسته روح یعنی ارامش و نیروی عشق » که در مسیر حرکت تکاملی ازمون خطا و بازیابی تکامل اگاهی با نیروی اراده با ایفای مسوولیت خودش با تحمل هزینه های خطا و رنج و تعب نهایتا ضلع دیگرش که فرایند شکل گیریش همزمان با تکامل اکاهی کاملتر و کاملتر میشود و این سه ضلع همانند اضلاح یک مثلث بهم مرتبط و بستگی به روند و فرایند مسیر حرکتی تماملی دارد یعنی این مثلثت از راس ان شروع و با ارتباط با ضلع دیگرس و ارتباط با ان و ضلع سوم که ارتباط با احساس روح دارد یعنی « ارامش و عشق » تکامل میابد ......معلوم نیست چرا هگل از راس هرم و ضلع دیگرش یعنی «:وضعیت وجودی ارامش مورد خواسته روح و شان روح پاک است » سخن به میان نیاورده ایا توهمات نفی اراده و ازادی اراده در دوره کنونی در این عدم اشاره ایشان نقش داشته ؟!! ....
دیگه همین مونده بود یكی پیدا شه به مارکس بگه گوله نمک😢...بخصوص کتاب کاپیتال🤭...برای ما که کتاب کاپیتال بوی تفعن می دهد..خوب مزاج انسانها فرق میکنه😅...کاشکی همه گوه رو گُل می دیدند😂اما نه مشكل می شد...كاشكى گوله نمک تعریف مشخصی داشت😂
عالی
کمی لحن صحبت بی پروا است. احساس ناخوشایندی به آدم دست می دهد.
حسام سلامت ضد وطن تجزیه طلب. علاقه مند به ایران فدرال و چند تکه. در نقدش از طباطبایی سیاست تک زبانی او به عنوان زبان ملی را نقد کرد اما در پایان نوشته اش بیان نکرده است که در یک کشور چند زبانی که هر کس به زبان خودش سخن می گوید چگونه وحدت سرزمینی حفظ میشود و به جز کشور های فدرال که از ابتدا چند تکه بوده اند چه نمونه موفقی وجود داشته است!!
تعبیر خیلی جنسیت زده ای هم نبود آقا. همانطور که به فلسفه تاریخ اشاره کردید حتما میدونید که ابر مرد، یا اپرمرت در زبان آریایی یا ubermensch به چه معنیست! پس تعبیر مرد شدن جنسیت زده نیست. نگران نباش زبان آریایی انقدر غنی هست که مرد یا مرت ریشه های همون واژه زبان ایندواروپیان هستند. اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست.😂
اقلیم پارس هیچ پخی نیست فقط در خرده گیری استادیم
چه به روانی و شفافی صحبت می کنید❗️تکیه کلام های نغز بسیار دقیقی مثل « جنبش و تلاش روح برای تجربه شکست و دوباره آغازیدن »بر زبان آوردید❗️✊👏 از بین همه فلسفه ورزان ایرانی که من تا کنون دیده ام، شباهت چهره ای بیشتری به سقراط حکیم داری🤭🤗 (از نگاه یک عکاس حرفه ای با بیش از نیم قرن تجربه عملی در پیشهٔ عکسبرداری )