درود فراوان به شما خانم عزیز شما بینطیرید من نو این دوره زمانه دختری به عاقلی شما ندیدم واقعا به دونه ای شوهرتم انصافا مرد و لوژی بود الهی عاقبت بخیر باشید
بسیار جذاب وداستان شیرین و در عین حال ناراحت کننده و همچنین آموزنده بود، از خداو ند مهربان آرزوی سلامتی و خوشبختی برای شما ذوجین عاشق و راوی نازنینم را دارم۔ پیروز و در پتاه خداوند باشین 🤲🤲🤲🙏🙏🙏❤❤❤🍀🌹🍀🌹🍀🌹
من از راوی محترم سپاسگزارم .وشما نورا جون خواست خدا وهمت جفتتون جواب داده خیلی سخت نگیر عزیز که همیشه همراهت بمونه وامیدوارم بچه دار بشی وکلا این روزا و فراموش کنید جفتتون
انشاالله امیدوارم هرچه زودتر بچه بیارید به درس و دانشگاه تون هم برسید...ببخشید عزیزم من زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم ولی لایک و سابسکرایت حتمأ میکنم شبتون خوش
درود خسته نباشید درود بر شما بانوی قصهگو نمیدونم چی بگم واقعا داغون شدم از این همه ضعف یک دختر از این همه نفهمی یک دختر یعنی انقدر دختر باید ضعیف باشه اگر این داستان واقعی باشه باید فقط تاسف خورد به حال اون دختر که این همه ضعیفه این همه حقیره ببخشید انقدر تند حرف زدم خسته نباشید
بازم مثله همیشه عالی راوی عزیز نمیدونم اسمت چیه ولی خیلی دوستدارم و اینکه نورا جان امیدوارم همیشه خوشبخت باشی و امیدوارم دخترایی با فهمو درایته تو را خدا بیشتر کنه چون خیلیا وقتی میفهنن طرف معتاده کاری باهاش میکنن ک بجای ترک ی درجه موادشا بالاتر ببره موفق و خوشبخت باشی با آرزوی بهترینها برات عزیزه دلم
درود : داستان غم انگیزی بود اول بعدش که تا آخر داستان را گوش دادم ، دیدم که مهرداد بعد از اون کار ، زشتی که انجام داده بود عذاب وجدان داشت و کم کم به نورا علاقمند شد و از بچگی هم به هم علاقه داشتتن ؟ و خدای مهربان خواست مهرداد کار خوبی انجام دهد بعد از اون کار؟! از نورا خواستگاری کرد و کم کم به هم بیشتر از قبل یک دیگر را دوست داشتن درست است که کار مهرداد غلط بود ولی باز خدا را شکر که با هم ازدواج کردید و خانمی کردی و او را از احتیاط نجات دادی و مهرداد هم همت کرد این دوران کوفتی را گذراند و خودش را ، از ، احتیاط لعنتی نجات داد البته با کمک خودت نورا خانم همت کردید ، الهی که زندگی خوبی داشته باشید و مدر و مادر خوبی برای بجه هاتون انشالا در آینده باشید شاد باشید و سلامت الهی همه جوانهای هممون همه خوشبخت شوید و زندگی خوب و شادی را همه به امید خداوند عزیز سپهری کنید و در هر مراحل کار و زندگی همه موفق و پیروز و سر بلند باشید باتشکر 🙏👍🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
راوی عزیز من خیلی کانالای داستان رو دنبال میکنم ولی از آرامش و با تسلط بودن تو خیلی خوشم میاد. موفق باشی
دورت بگردم من ❤️
❤
الهی همیشه خوشحال باشی🙏
احسن به تصمیم درستت انشالله موفق وخوشبخت بشید❤❤❤❤❤
خدارو شکر انشاءالله در کنار هم یه عمر خوشبخت و عاقبت بخیر شوید
ممنون از راوی محترم
😅
واقعا آموزنده بود عاقلانه ترین تصمیم را گرفتی و خودت را مضحکه خانواده و فامیل نکردی خوشبخت بشی دختر قوی و مهربون
خیلی داستان عمانگیز ودر عین حاا آموزنده بود موفق باشی عزیزم 👍🌹❤️
داستان جالب بسیاروغم انگیز ❤ آخر خوشايند ودلچسب اما اما❤ ممنون ازبیان عالیتان که داستان راخیلی دلنشین مجسم کردید ❤الله نگهدار سبز بمانید ❤❤تشکر
درود مجدد : پدر و مادر خوبی برای بچه ها در آینده نزدیک باشید بازم مرسی تشکر 🌹👍
درود فراوان به شما خانم عزیز
شما بینطیرید من نو این دوره زمانه دختری به عاقلی شما ندیدم
واقعا به دونه ای
شوهرتم انصافا مرد و لوژی بود
الهی عاقبت بخیر باشید
عالی بود ممنون مهربانوی خوش صدا
درپناه حق باشید امین ❤❤❤❤❤❤❤
باتشکر از داستان زیبا و راوی خوش بیان
تصمیم خیلی عاقلانه گرفتی.همواره خوشبخت وسعادتمند باشین
مرسی عزیزم عالی بود مثله همیشه موفق باشید
بابتت خیلی خوشحالم، دختر عاقل و فهمیده ای هستی، بهترینها را براتون آرزو دارم عزیزم.
کاش میگفتی رابطه تت با نوشین و بقیه فامیل چی شد.❤🎉
متشکرم راوی عزیز خیلی عالی بود خیلی دوستت دارم بیانتون❤❤❤❤
بازم سلام خداقوت داستان تلخ شیرینی بود ولی شیرنیش بیشتر بود ممنونم خیلی🎉
عزیزم من نشنیده لایک میکنم فداتشم خیلی دوستدارم موفقو سلامت باشی گلم
بسیارآموزنده بود❤
بسیار جذاب وداستان شیرین و در عین حال ناراحت کننده و همچنین آموزنده بود، از خداو ند مهربان آرزوی سلامتی و خوشبختی برای شما ذوجین عاشق و راوی نازنینم را دارم۔ پیروز و در پتاه خداوند باشین 🤲🤲🤲🙏🙏🙏❤❤❤🍀🌹🍀🌹🍀🌹
سلام روزتون بخیرممنونم ازداستانتون خیلی عالی صبحت میکنید.من همش دنبال داستانای شماهستم.🙏
من از راوی محترم سپاسگزارم .وشما نورا جون خواست خدا وهمت جفتتون جواب داده خیلی سخت نگیر عزیز که همیشه همراهت بمونه وامیدوارم بچه دار بشی وکلا این روزا و فراموش کنید جفتتون
خداروشکر که بهش فرصت دادین و بخشیدیش
سلام به راوی محترم با صدای رسا ودلنشینش داستان اولش ناراحت کننده ولی آخرش خوب بود❤❤
لایکتم عزیزم عالی ❤✌✌👌👌👌👏👏❤❤❤
خدا رو شکر خوشبخت شدی ❤ سپاسگزارم از داستان لند ❤️🙏
سلام خسته نباشید خدا قوت❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
عزیزم چقدربااحساس وقشنگ تعریف میکنی🎉🎉🎉
درود خدارو شکر اون اشتباه کرده وصبوری نورا جان انشاالله همیشه زندگی خوبی داشته باشید
عالی مثل همیشه❤👏👏👏همین طور ادامه بدین
Thank you sister janny
بسیار عالی
عالی بود. ❤
انشاالله امیدوارم هرچه زودتر بچه بیارید به درس و دانشگاه تون هم برسید...ببخشید عزیزم
من زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم ولی لایک و سابسکرایت
حتمأ میکنم شبتون خوش
انشالله همیشه در کنار هم خوشبخت باشید❤
درود خسته نباشید درود بر شما بانوی قصهگو نمیدونم چی بگم واقعا داغون شدم از این همه ضعف یک دختر از این همه نفهمی یک دختر یعنی انقدر دختر باید ضعیف باشه اگر این داستان واقعی باشه باید فقط تاسف خورد به حال اون دختر که این همه ضعیفه این همه حقیره ببخشید انقدر تند حرف زدم خسته نباشید
عالی بود
خیلی زیبابود
بازم مثله همیشه عالی راوی عزیز نمیدونم اسمت چیه ولی خیلی دوستدارم و اینکه نورا جان امیدوارم همیشه خوشبخت باشی و امیدوارم دخترایی با فهمو درایته تو را خدا بیشتر کنه چون خیلیا وقتی میفهنن طرف معتاده کاری باهاش میکنن ک بجای ترک ی درجه موادشا بالاتر ببره موفق و خوشبخت باشی با آرزوی بهترینها برات عزیزه دلم
من از لندن داستان هاى شمارا گوش ميكنم داستانهاى خوب وأموزنده را انتخاب ميكنيد از اون خوبتر اين سداى شماست كه ادم به وجد ميارد.
چه خوب
درودبرشما راوی محترم داستان ورودی وی ه خدمت خانم بزرگواروبادرک ک تصمیم درستی گرفتی برای نجات همسرت وزندگیت کاش خانمهای دیگه هم مثل شما مشکل راحل کنندگان همه بگن و۴تاهم روش بزارن زندگی رازن میسازه اگه زن باگذشت وقوی باشه ازبدترینها بهترینهارامیسازه ممنون ازشما سپاس بيکران وامیدوارم درآینده هم پرقدرت ادامه بدی وآنچه ک لیاقتشو دارید برسید
انشاالله که خوشبخت باشید ❤❤❤
من جای شما باشن یکسال هم برای بچه دار شدن صبر میکنم خیلی خیلی سخته
❤
❤❤❤
خدا بده شانس
🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤🎉🎉🎉🎉🎉
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
چطور با یه پسری که دعوا کردین رفتی خونه اش؟
عه چقدر داستان چرندی بود با اون لحنی که اصلا به درد راوی گری نمیخوره
درود : داستان غم انگیزی بود اول بعدش که تا آخر داستان را گوش دادم ، دیدم که مهرداد بعد از اون کار ، زشتی که انجام داده بود عذاب وجدان داشت و کم کم به نورا علاقمند شد و از بچگی هم به هم علاقه داشتتن ؟ و خدای مهربان خواست مهرداد کار خوبی انجام دهد بعد از اون کار؟! از نورا خواستگاری کرد و کم کم به هم بیشتر از قبل یک دیگر را دوست داشتن درست است که کار مهرداد غلط بود ولی باز خدا را شکر که با هم ازدواج کردید و خانمی کردی و او را از احتیاط نجات دادی و مهرداد هم همت کرد این دوران کوفتی را گذراند و خودش را ، از ، احتیاط لعنتی نجات داد البته با کمک خودت نورا خانم همت کردید ، الهی که زندگی خوبی داشته باشید و مدر و مادر خوبی برای بجه هاتون انشالا در آینده باشید شاد باشید و سلامت الهی همه جوانهای هممون همه خوشبخت شوید و زندگی خوب و شادی را همه به امید خداوند عزیز سپهری کنید و در هر مراحل کار و زندگی همه موفق و پیروز و سر بلند باشید باتشکر 🙏👍🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
خیلی الکی و بیخود بود😉😉😉
خانم لطفاً تند تند تعریف کن حالمون و بهم زدی با این تعریفات چقدر لفتش میدی
عالی بود ممنون مهربانوی خوش صدا
درپناه حق باشید امین ❤❤❤❤❤❤❤
سلام به راوی محترم با صدای رسا ودلنشینش داستان اولش ناراحت کننده ولی آخرش خوب بود❤❤
❤
❤
❤❤❤
❤❤❤❤❤
❤
❤
❤❤❤❤❤
❤❤❤
❤
❤❤