در این گفتوگو سوالهای کاوش عمدتاً این موارد را شامل میشوند: ۱) چرا تجربهی هزارهها در افغانستان قابل تعمیم است؟ ۲) آیا ما شکست خورده ایم؟ ۳) چرا آموزش مدنی در کشور ما نتیجه نداد؟ ۴) چرا برای آشتی مدرسه و مکتب راه حلی نیافتیم؟ ۵) آیا مدرسه بر مکتب پیروز شده است؟ ۶) چرا تجربهی معرفت تعمیم نیافت؟ ۷) چرا روشنفکران غیرهزاره کاری از نوع معرفت نکردند؟ ۸) بین ملای شیعه و سنی چه تفاوت وجود دارد؟ ۹) آیا پیروزی طالبان را حدس میزدید؟ ۱۰) چرا روشنفکر تاجیک و پشتون با ملای سنتی هزاره در دو خط متضاد حرکت کرده اند؟ ۱۱) چرا از مزاری انتقاد نمیکنید؟ ۱۲) آیا شما در تولید کیش شخصیت مزاری نقش نداشته اید؟ ۱۳) تاریخ به عقب بر نمیگردد! ۱۴) چرا در کتاب خود بر مزاری نقد نکردید؟ ۱۵) آیا فکر نمیکنید که مسعود مجبور به جنگ شده است؟ ۱۶) آیا احمد مسعود نباید بجنگد؟ ۱۷) از چه زمان مخالف جنگ شدید؟ ۱۸) چرا خلیلی را تشویق کردید که به کابل بیاید؟ ۱۹) اگر زونهای قدرت در نقاط مختلف کشور باقی ماند…. ۲۰) چرا به اصلاح حزب وحدت علاقمند شدید؟ ۲۱) آیا تلاش برای ایجاد نظام ریاست جمهوری یک اشتباه بود؟
زمان به سرعت میگذرد. از آغازین لحظههایی که طرح شیشه میدیا را در جمع یاران و همراهان خود بررسی میکردیم، یک سال گذشت. تقریباً همهی همراهان اولیهی شیشه میدیا در اسلامآباد و کابل بودند. ۹۵ درصد همراهانی را که بعداً در مسیر راه یافتیم، با خود نداشتیم. اصلاً تصور نمیکردیم که این همه همراه خوب و صمیمی و مهربان دست ما را خواهند گرفت. ضرورت پرداختن به شیشه میدیا قصهی متفاوتی است. انتخاب اسم شیشه میدیا، امکانات اولیهای که در اختیار داشتیم، افرادی که در تأسیس این نهاد سهم گرفتند، تقسیم وظایفی که انجام دادیم، راهی که با موسسهی نید طی کردیم که این طرح را مورد حمایت قرار دهد، همه قصههای جالب این تجربه اند. همین قدر بدانیم که کار شیشه میدیا با انترنت مفت، وبسایت مفت با امکانات گوگل، کامپیوتر مفت، و یک وعدهی نیم بند رفیقانه از سوی چند یار و همراه خوب شروع شد. گفتیم که پانزدهم اگست، روزی که دیوار و سقف یک بنای ما فرو ریخت، اولین برنامهی شیشه میدیا را با بنایی جدید و در قالب طرحی جدید و سخنی جدید شروع میکنیم: قبول شد و شد! یکی از قصههای جالب هم گفتوگوی مفصلی است که با فردوس کاوش داشتیم و در نظر داشتیم که به عنوان اولین برنامههای شیشه میدیا به نشر برسند... این گفتوگو با امکانات محدود، تجربهی محدود، و در یک فرصت محدود، انجام شد. به همین دلیل، برنامهای که قرار بود، اولین برنامه باشد، آخرین برنامه در سلسلهی کارها و فعالیتهای یکسالهی شیشه میدیا شد. ویدیوی آن نقیصههایی داشت که همکاران بخش تخنیک تصمیم گرفتند از نشر آن منصرف شوند.... همهی اینها اکنون به قصهی شیشه میدیا تبدیل شده اند. «پرسش من؛ پاسخ شما»، طرح فردوس کاوش بود. گفت: یک گفتوگوی چالشی برگزار میکنیم. حاضری حرف بزنی؟ ... گفتم: آنکه را حساب پاک است، از پاسخ چه باک است؟!... قرضدار کسی نیستیم. خربوزهای خورده ایم و ناگزیر پای لرزش هم بنشینیم. ... قصه از همینجا شروع شد و به سیزده جلسهی متصل به هم، در فاصلههای متفاوت زمانی، تبدیل شد. آخرین برنامهها را در وقتی ثبت کردیم که فردوس و همراهان دیگر از اسلامآباد در حال کوچیدن به سوی کانادا بودند.... این گفتوشنود، امانتی است از جنس سخن. هیچگونه تکلف و تعارفی در آن نیست. فردوس رفیقانه و صمیمانه میپرسد؛ من هم رفیقانه و صمیمانه، چشم در چشم او، با استفاده از امکانات زوم، پاسخ میگویم... میخندیم. خشمگین میشویم. ناراحت میشویم. خوشحال میشویم. غافلگیر میشویم.... دمراسی میکنیم. برق و انترنت قطع میشود. صدا خراب میشود... اما هیچکدام مانع ادامهی گفتوگو نمیشود.... فردوس از همه چیز میپرسد: از جنگ و درس و مکتب و تفنگ و افشار و مسعود و مزاری و اشرف غنی و خلیلی و محقق و اکبری و سید انوری و جنبش روشنایی و قیام تبسم و احمد بهزاد و داوود ناجی و سلام رحیمی و معرفت و محسنی و حمله و دفاع و فرار و خیانت و مردی و نامردی و راست و دروغ و پیروزی و شکست و امروز ما و عصری برای عدالت و طالبان و فاروق وردک و اتمر و انتخابات و کوچیبازی و شجاعی و علیپور و شفیع و مسابقهی معلم جهان و فرار و زندگی در آوارگی و خلاصه هر چیزی که به ذهنش میرسد.... من هم طبق وعدهای که داشتم، برایش پاسخ دادم... قدرت و ضعف این برنامه را در کلیت آن توازن و تعادل ببخشیم. کاستیهای آن مال سخن است و ناتوانی من در ابراز سخن. قدرت آن در تجربهی نسلی است که من یکی از شاهدان حرکت و تحول آن بوده ام و به ظرفیت و رویای بلند آن سخت باورمندم. یک سالگی شیشه میدیا، در پروژهی اولی که با نید داشتیم، تمام شد. در این مدت، مجموعاً چهل و پنج برنامه را در قرارداد داشتیم که ثبت کنیم. تنها قصهی مسافر ۵۶ قسمت شد و بقیه هم نیز بین یک ساعت تا هشت ساعت و دوازده ساعت. تاریخ شفاهی و قصهی شخصی و روایتهای دست اول از شخصیتهایی که تجربههای زیستهی خود را در پروسهی تحول دشوار جامعه با ما در میان گذاشتند. قصهی جنرال قاسمی را در ۱۳۳ ساعت ثبت کردیم و آمادهی نشر است که بعد از طی مراحل ضروری و رفع برخی ملاحظات از زیباترین امانتهای سخن در تاریخ جامعهی ما خواهد بود. قصهی داکتر سیما سمر در بیش از چهل و هشت ساعت آمادهی نشر است و امیدوارم به زودی به عنوان یک تجربهی ناب و زیبای الهامبخش، به صورت ویدیو و پادکست و متن در سه زبان فارسی و انگلیسی و پشتو برای همراهان ما هدیه شود. پسپردهی شیشه میدیا هم برنامهی دیگری است که با جمع همراهان شیشه میدیا آن را آماده و نشر خواهیم کرد.... عجالتاً قصهی من و فردوس را دنبال کنید. در طرح و گسترش نکتههای آن سهم بگیرید. نظر دهید. پرسان کنید. پاسخ دهید.... و در کل، صفحهی صاف و خوب و نازنین شیشه میدیا را حمایت کنید تا به کار خود ادامه دهد و از فعالیت باز نماند....
فرار کرده ام که فرصت یافتم از این تغییرات گپ بزنم! اما اگر جدیتر بگوییم، تغییرات زیادی اتفاق افتاده است که معیار آن مقایسهی واقعیتهای امروز با واقعیتهای بیست سال و چهل سال قبل است. این تغییرات در بخشهای مختلف قابل دید اند؛ اما برای اینکه میتوانستیم به اتکای این تغییرات به زندگی مدنی در کشور خود ادامه دهیم، به چیزهای دیگری نیاز داشتیم که در این گفتوگو بر آنها ناخن میگذارم..... در کمنتی دیگر، سوالهایی را که در اولین بخش گفتوگو مطرح شده اند، به صورت مختصر ردیف میکنم تا متوجه شوید که مسأله صرفاً یکی دو تغییر نیست؛ چیزهای دیگری هم هست که بیخ و ریشهی تغییر را نشان میدهد....
یک جهان ازیتان تشکر
ممنون سخنان عالی جناب استاد. بخیر باشین.
درود به استاد نمونه عزیز رویش که خدمات شایان را درکشور مخصوصا درلیسه معرفت انجام دادند!
استاد بزرگوار عزیز رویش گل سر سبد هزاره هاست خدمت که برای نسل نو هزاره کرده عالی و قابل ستایش است جهان سپاس از استاد عزیز رویش
محترم رویش
در این گفتوگو سوالهای کاوش عمدتاً این موارد را شامل میشوند:
۱) چرا تجربهی هزارهها در افغانستان قابل تعمیم است؟
۲) آیا ما شکست خورده ایم؟
۳) چرا آموزش مدنی در کشور ما نتیجه نداد؟
۴) چرا برای آشتی مدرسه و مکتب راه حلی نیافتیم؟
۵) آیا مدرسه بر مکتب پیروز شده است؟
۶) چرا تجربهی معرفت تعمیم نیافت؟
۷) چرا روشنفکران غیرهزاره کاری از نوع معرفت نکردند؟
۸) بین ملای شیعه و سنی چه تفاوت وجود دارد؟
۹) آیا پیروزی طالبان را حدس میزدید؟
۱۰) چرا روشنفکر تاجیک و پشتون با ملای سنتی هزاره در دو خط متضاد حرکت کرده اند؟
۱۱) چرا از مزاری انتقاد نمیکنید؟
۱۲) آیا شما در تولید کیش شخصیت مزاری نقش نداشته اید؟
۱۳) تاریخ به عقب بر نمیگردد!
۱۴) چرا در کتاب خود بر مزاری نقد نکردید؟
۱۵) آیا فکر نمیکنید که مسعود مجبور به جنگ شده است؟
۱۶) آیا احمد مسعود نباید بجنگد؟
۱۷) از چه زمان مخالف جنگ شدید؟
۱۸) چرا خلیلی را تشویق کردید که به کابل بیاید؟
۱۹) اگر زونهای قدرت در نقاط مختلف کشور باقی ماند….
۲۰) چرا به اصلاح حزب وحدت علاقمند شدید؟
۲۱) آیا تلاش برای ایجاد نظام ریاست جمهوری یک اشتباه بود؟
چرا کمی از شخصیت پیشوای خود آقای اشرف غنی صحبت نمی کنید؟؟؟
زمان به سرعت میگذرد. از آغازین لحظههایی که طرح شیشه میدیا را در جمع یاران و همراهان خود بررسی میکردیم، یک سال گذشت. تقریباً همهی همراهان اولیهی شیشه میدیا در اسلامآباد و کابل بودند. ۹۵ درصد همراهانی را که بعداً در مسیر راه یافتیم، با خود نداشتیم. اصلاً تصور نمیکردیم که این همه همراه خوب و صمیمی و مهربان دست ما را خواهند گرفت.
ضرورت پرداختن به شیشه میدیا قصهی متفاوتی است. انتخاب اسم شیشه میدیا، امکانات اولیهای که در اختیار داشتیم، افرادی که در تأسیس این نهاد سهم گرفتند، تقسیم وظایفی که انجام دادیم، راهی که با موسسهی نید طی کردیم که این طرح را مورد حمایت قرار دهد، همه قصههای جالب این تجربه اند.
همین قدر بدانیم که کار شیشه میدیا با انترنت مفت، وبسایت مفت با امکانات گوگل، کامپیوتر مفت، و یک وعدهی نیم بند رفیقانه از سوی چند یار و همراه خوب شروع شد. گفتیم که پانزدهم اگست، روزی که دیوار و سقف یک بنای ما فرو ریخت، اولین برنامهی شیشه میدیا را با بنایی جدید و در قالب طرحی جدید و سخنی جدید شروع میکنیم: قبول شد و شد!
یکی از قصههای جالب هم گفتوگوی مفصلی است که با فردوس کاوش داشتیم و در نظر داشتیم که به عنوان اولین برنامههای شیشه میدیا به نشر برسند... این گفتوگو با امکانات محدود، تجربهی محدود، و در یک فرصت محدود، انجام شد. به همین دلیل، برنامهای که قرار بود، اولین برنامه باشد، آخرین برنامه در سلسلهی کارها و فعالیتهای یکسالهی شیشه میدیا شد. ویدیوی آن نقیصههایی داشت که همکاران بخش تخنیک تصمیم گرفتند از نشر آن منصرف شوند.... همهی اینها اکنون به قصهی شیشه میدیا تبدیل شده اند.
«پرسش من؛ پاسخ شما»، طرح فردوس کاوش بود. گفت: یک گفتوگوی چالشی برگزار میکنیم. حاضری حرف بزنی؟ ... گفتم: آنکه را حساب پاک است، از پاسخ چه باک است؟!... قرضدار کسی نیستیم. خربوزهای خورده ایم و ناگزیر پای لرزش هم بنشینیم. ... قصه از همینجا شروع شد و به سیزده جلسهی متصل به هم، در فاصلههای متفاوت زمانی، تبدیل شد. آخرین برنامهها را در وقتی ثبت کردیم که فردوس و همراهان دیگر از اسلامآباد در حال کوچیدن به سوی کانادا بودند....
این گفتوشنود، امانتی است از جنس سخن. هیچگونه تکلف و تعارفی در آن نیست. فردوس رفیقانه و صمیمانه میپرسد؛ من هم رفیقانه و صمیمانه، چشم در چشم او، با استفاده از امکانات زوم، پاسخ میگویم... میخندیم. خشمگین میشویم. ناراحت میشویم. خوشحال میشویم. غافلگیر میشویم.... دمراسی میکنیم. برق و انترنت قطع میشود. صدا خراب میشود... اما هیچکدام مانع ادامهی گفتوگو نمیشود.... فردوس از همه چیز میپرسد: از جنگ و درس و مکتب و تفنگ و افشار و مسعود و مزاری و اشرف غنی و خلیلی و محقق و اکبری و سید انوری و جنبش روشنایی و قیام تبسم و احمد بهزاد و داوود ناجی و سلام رحیمی و معرفت و محسنی و حمله و دفاع و فرار و خیانت و مردی و نامردی و راست و دروغ و پیروزی و شکست و امروز ما و عصری برای عدالت و طالبان و فاروق وردک و اتمر و انتخابات و کوچیبازی و شجاعی و علیپور و شفیع و مسابقهی معلم جهان و فرار و زندگی در آوارگی و خلاصه هر چیزی که به ذهنش میرسد.... من هم طبق وعدهای که داشتم، برایش پاسخ دادم... قدرت و ضعف این برنامه را در کلیت آن توازن و تعادل ببخشیم. کاستیهای آن مال سخن است و ناتوانی من در ابراز سخن. قدرت آن در تجربهی نسلی است که من یکی از شاهدان حرکت و تحول آن بوده ام و به ظرفیت و رویای بلند آن سخت باورمندم.
یک سالگی شیشه میدیا، در پروژهی اولی که با نید داشتیم، تمام شد. در این مدت، مجموعاً چهل و پنج برنامه را در قرارداد داشتیم که ثبت کنیم. تنها قصهی مسافر ۵۶ قسمت شد و بقیه هم نیز بین یک ساعت تا هشت ساعت و دوازده ساعت. تاریخ شفاهی و قصهی شخصی و روایتهای دست اول از شخصیتهایی که تجربههای زیستهی خود را در پروسهی تحول دشوار جامعه با ما در میان گذاشتند. قصهی جنرال قاسمی را در ۱۳۳ ساعت ثبت کردیم و آمادهی نشر است که بعد از طی مراحل ضروری و رفع برخی ملاحظات از زیباترین امانتهای سخن در تاریخ جامعهی ما خواهد بود. قصهی داکتر سیما سمر در بیش از چهل و هشت ساعت آمادهی نشر است و امیدوارم به زودی به عنوان یک تجربهی ناب و زیبای الهامبخش، به صورت ویدیو و پادکست و متن در سه زبان فارسی و انگلیسی و پشتو برای همراهان ما هدیه شود. پسپردهی شیشه میدیا هم برنامهی دیگری است که با جمع همراهان شیشه میدیا آن را آماده و نشر خواهیم کرد....
عجالتاً قصهی من و فردوس را دنبال کنید. در طرح و گسترش نکتههای آن سهم بگیرید. نظر دهید. پرسان کنید. پاسخ دهید.... و در کل، صفحهی صاف و خوب و نازنین شیشه میدیا را حمایت کنید تا به کار خود ادامه دهد و از فعالیت باز نماند....
آقای رویش
اگر این تغییراتی که می گویید در افغانستان واقعیت دارد و افغانستان پیشرفت کرده،پس چرا شما از افغانستان گریختید؟؟؟؟؟
فرار کرده ام که فرصت یافتم از این تغییرات گپ بزنم!
اما اگر جدیتر بگوییم، تغییرات زیادی اتفاق افتاده است که معیار آن مقایسهی واقعیتهای امروز با واقعیتهای بیست سال و چهل سال قبل است. این تغییرات در بخشهای مختلف قابل دید اند؛ اما برای اینکه میتوانستیم به اتکای این تغییرات به زندگی مدنی در کشور خود ادامه دهیم، به چیزهای دیگری نیاز داشتیم که در این گفتوگو بر آنها ناخن میگذارم..... در کمنتی دیگر، سوالهایی را که در اولین بخش گفتوگو مطرح شده اند، به صورت مختصر ردیف میکنم تا متوجه شوید که مسأله صرفاً یکی دو تغییر نیست؛ چیزهای دیگری هم هست که بیخ و ریشهی تغییر را نشان میدهد....