آتش عشقی که هرگز خاموش نشد. ـ عشق واقعی ـ داستان واقعی
HTML-код
- Опубликовано: 10 фев 2025
- آتش عشقی که هرگز فراموش نشد. ـ عشق واقعی ـ داستان واقعی
دختر و پسری که از طریق رادیو عاشق صدا و احساس همدیگر می شوند و این عشق ساده رفته رفته به عشق واقعی تبدیل می شود.
پسر از فاریاب و دختر از کابل است.
فاصله ها مانع عشق و خواستگاری پسر از دختر نمی شود اما ....
داستان را تا اخیر با دقت بشنوید.
SUBSCRIBE to Afghanistan Magazine !
goo.gl/scEXFf
LET'S CONNECT!
/ afghanistanmagazine
/ afghanistanmagazine
#AfghanistanMagazine
#RameshArman
داستان واقعی
داستان عاشقانه زیبا واقعی
داستان های پند آموز واقعی
داستان های عاشقانه واقعی جدید
داستان های واقعی افغانستان ژورنال
داستان های واقعی و کوتاه
داستان صوتی عاشقانه
داستان عاشقانه واقعی
داستان صوتی
داستان های عاشقانه
داستان های فارسی صوتی
داستان های شاهنامه
داستان های فارسی قسمت جدید
داستان های کودکانه
داستان های هزار و یک شب
داستان های فارسی
حکایت های پند آموز
حکایت های پند آموز قدیمی
حکایت های پند آموز کوتاه
حکایت های پندآموز برای کودکان
حكايت هاي پندآموز
دکلمه شعر
دکلمه های عاشقانه
دکلمه های ناب
دکلمه های غمگین
دکلمه اشعار مولانا
دکلمه غمگین
رمان عاشقانه
رمان صوتی
قصه های پند آموز
قصه های کوتاه
قصه های کودکانه
قصه های فارسی
قصه های فارسی جدید
قصه های کودکانه صوتی
قصه های کودکانه جدید
قصه های عاشقانه
قصه های عاشقانه واقعی
قصه های عاشقی
قصه های عاشقانه کوتاه
داستان هاي عاشقانه
afghan magazine
afghanistan magazine
افغان مگزین
افغانستان مگزین
حکایت های پند آموز
داستان های فارسی
داستان واقعی
قصه های پند آموز
قصه های کوتاه
قصه واقعی
می دانیند؟ لالارامش اینطور داستان ها که فامیل مانع شان می شود وقتیکه میشنوم به اندازه عصبانی می شوم که اگر پیشرویم باشند زنده نمی مانم شان مخصوصا پدر ها و برادر های ظالم را که تمام بدبختی دختر ها از دست پدر و برادر است .
دقیقن همتو هست فقد کار دل خودرا انجام میتن بس حتا به فکر دل دختر خود نیستن میگن باید همرای همی بچه ای که مادر پدر و برادر انتخاب میکنن باید عروسی بکنی آخر چرا به خودما انتخاب داده نمیشو اخرچرا خودما شریک زندگی خود را انتخاب کرده نمیتوانیم همیشه باید گپ پدر مادر و برادر باشه آخر ما هم انسان هستیم باید همرای کسی که دوستش داریم ازدواج کنم نی که کسی که هیچ به دل ما نیست ازدواج کنم خیلی داستان خوبی بود دلم با شنیدن پور شد گریه ام گرفت 😭😭😭حیف زویا جان و یوسف جان که بهم نرسیدم چقدر عشق های خوبی بودن ❤
خوب حالا مجبور هستیم که بااین زندگی نا خوشایند پیش برویم اما بخاطر ابرو عزت پدر مادر فقد همی گپ هست خلاص دیگه همی میگن بلا ده پس دختر ودل دختر من که از زندگیم سیر آمدیم هرچی نوشته کنم بس نیست و دلم یخ نمیکنه همیشه فقد داستان های لالا رامش گوش میکنم خیلی چیزها را از رامش عزیز آموختم 🌹
@@بینام-ك2ل تشکر میکنم دوست❤❤❤❤
@@بینام-ك2ل 😘😘😘😘😘 ❤❤❤
دقبقن
واقعآ خیلی درد آور بود همین لحظه ساعت 3 35 صبح است که این داستان را شنیدم بسیار غمگین شدم
بسیار غم انگیز بود اما از لالا رامش تشکر که بسیار شعر های مقبول سرود
😢😢خدا هر دوتاشون رو حفظ کنه و همیشه سالم باشن . غم انگیز بود واقعا!
فدای همچو عشق ها😭😭
واقیآ دل آدم به درد میایه
خاطرات عاشقی خودم یادم آمد😭😭
از مام همیقسم شد😭😭
لعنت به پدر مادری که زندگی فرزندان خود را زیر نظر نمیگیرن😭😭
دم خودم گرم تا حالا عشق نفهمیده
اوووووف
خیلیها غمگینم.
اففففففففففففف چقدر سخت است پدر وبرادر ظالم ش زنده گی تباه کده بیسار سخت است که به عشقت نرسی خداوند تعالی هیچ کسی ره این درد نشان نته 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ثم آمین🤲
واقعا داستان خیلی غم انگیز بود 😔 خدایا همه عاشق ها را به هم برسان واقعا جگر خون شدم 🥺
بسیار جگر خون شدم با شنیدن این داستان کاش خداوند بزرگ یک. معجزه نماید تا این دو جوان عاشق به هم برسند
الهی بخاک شم چه سخت است این چنین جدایی..
خدا نیست نابود کنه خانواده های که چنین ستم میکنند..
با شنیدن این داستان به یاد داستان خودم افتادم چشمانم از اشک ریختن خسته نمیشه.
با شنیدن ای داستان نتانستم جلو اشک های خوده بگیرم 😢😢😢😢
واقعا غم انگیز بود اف چ فامیل عجیبی داشت خودشان دخترشان را در آتش انداختن
گاه گاهی میترسم که عشقم را از دست ندهم چون فامیل من به اندازه از آن پسر متنفر اند که تصورش را هم میکنم خیلی میترسم💔🥺
وای داداش رامش با شنیدن این داستان نتوانستم اشک ها خور کنترل کنم 😭😭😭😭😭
بسیار یک داستان زیبا بود واقعا دلم گرفت خیلی گریه کردم ازی که به هم نرسیدن. اما ده اخر رامش عزیز زیاد حرف های زیبا عالی جالب میگی😊🥰
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💘💘💘💘💘💔💔💔💔💔💔💔💔
داستان خیلی غمگین بوده خیلی گریه گریه کردم😢😢😢
سلام راميش جان
بسيار جگرخون شدم
💔🥲
بسیار درد ناک بود 🥺🥺🥺💔💔💔💔بسیار عالی بود
کاش اون که منم دوستش داشتم مثل این دل داشت که فراموشم نمیکرد 😔😔😔
چقدر غم انگیز بود اشک هایمه کنترول نتانستم کاش همه عاشقان به هم میرسیدن 😔😫
برسند كد خير دنياىى واخرتي
💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💘💘💘💘💘💘💘😭😭😭😭😭😭😭😭😭
آه راست گفتن که قانون را نمیشناسد 💔💔💔💔💔💔💔💔💔💑😭😭😭😭
کاش ای کاش 😭
سلام
واقعا جالب
هموقدر داستان دل شکسته بود غم انگیز
توهم چنان سخن واری کردی که جالب شد
اما خنده آخرت بی معنا بود
تشکر خاص خاص از رامش جان عزیز با این صدای که رامش جان داره مزه داستان دو برابر زیادتر میشه رامش جان خیلی داستان زیبا بود حیف حیف که یوسف و زویا که بهم دیگر نرسیدن خب حالا خداوند هردویشان را خوش بخت کنه دیگه چیزگفتنی ندارم هرکسی که عاشق هستن الهی که به هم دیگر برسن❤❤
داستان عالی بود😓😓
واقعا بسیار غم انگیز بود
بسیار زیبا
این عشق پاک مرا حیران کرد 😔از طریق دنیایی مجازی بسیار کم هست
{
😂
به ای میگن عشق واقعی💔💔💔😭😭😭
😭😭خیلی غم انگیز
داستان خیلی زیبا ولی خیلی غم انگیز بود خداوند همه عاشقان را به هم برساند .
آه راست گفتن که عشق قانون را نمیشناسد 💔💔💔💔💔💔💔
بسیار غمگین بود این داستان دلم کباب شد
😭😭😭😭😭😭
ای خداجان خیلی سخت است به خدا.....
ای خداجان هیچ کسی اینجور نکند .....
لطفا لطفا لطفا خدایا خدایا این کار نه کن ،😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
داستان زیبا وپاک اگرباهم میرسیدن بسیارخوب میشد 💖🖤✋
بلی
داداش رامش آخرشو خیلی خیلی جالب گفتین من همیشه دستان های شمار تکتک گوش میدم ولی خدای آخرش خیلی ناراحت میشودهم ولی برای اولین بار است من به دستان شما خندیدیم خیلی باحال بود مرسی از دستان های نابو شرابیتان سپاس پیروان🙏
بله داداش رامش آخرش خیلی عالی توضیح دادی😥حتما این چیزا رو در نظر میگیریم در عشق😓
سلام و احترامات تقدیمت لالا رامش داستان های خوده چه برتان بفرستم میشه یک معلومات بتین تشکر؟
چی عشقم بزرگی خیلی داستان خوبی بود
من منتظر بودم بگین که بعد از چندسال رسیدن به هم، گپ های آخرش مره خیلی غمگین و راحت ساخت 😔😔😟😟
😭😭😭😭😭
کاش میرسیدم😭😭😭😭😭😭
@@zabimohammadi921 😭😭😭😭
بسیار عالی🙏
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق اين است
بلی
پسرای امروزم عشق میکنه ههههههههههه نام عشق بد کد
عشق شان پاک بوده واقعن
داستانهای رامش خان شبیه، عروس،قصه هاست کجا اینقدر دختر مقبول داریم در وطن
اوف خدایا 😔😔
.😭😭😭
عالی بود تشکر لالا جان
چقدر صداي سرد و جان
من هم رادیو آرمان را گوش میدادم.
منم یادش بخیر
داستان غم انگیزی بود 😓😓خیلی ناراحت شدم که به بهم نرسیدن 😭خداوند هیچ کس رو از عشقش جدا نکند 🤲🏻واقعا درد جدایی درد سختی هست درک میکنم 😓😭
عاشق شدن کار دل است .نه از دماغ. که فکر کند ایا به معشوق می رسم یا نه.
به این میگه عشق پاک
بسیار عالی زیبا 💙❤💚💛💜💓💔💕💖💘💝💞💟👍👎
دوستای عزیزم خوب هستین حالتان خوب است از هر کجای دنیا هستید امیدوارم خوب باشی
سلام، ای کاش در میان جامعه ما ای قسم تعصب وجود نمیداشت تا همه عاشقا به هم میرسیدند و ای کاش که والدین مان از گذشته هایشان یک پندی میداشتند و اولادایخوده به هر کسی که دوست دارند میدادند البته که والدین ما هم از خود گذشته ای داشند آنها هم بدون شک عاشق بودند باید فرزندان خود را درک کنند اما افسوس که خیلی کمی از والدین همیقسم هستند.
Bsyar aesta mikhanin, ma zod dlm Tang misha plz yak kami tez bkhanin 🥺
ای خدا منم عشقم خدایا کمک کن
داستان غمگین بود 😢
فقط در آخر رامش جان آهنگی که به دختر ماندی نمیخواهم تو را😂😂😂😂😂
😃😂
خیلی خیلی سخته خدا از برادرش نگذره 😭😭😭
عشق مجازی 💔💔💔💔💔😭😭😭
خدایا چقدر جاهلیت است در بین مردم ما چرا اینقدر بیرحمی و ظلم .💔💔💔😭😭😭🤲🤲🤲😢😢😢
من هم یک زمان رادیو دلها آرمان را میشنیدم خیلی علاقمند صدای هدیه همدرد ،سیما صفا،حسنا، و از بچه ها هم بودند که خیلی علاقمند بودیم اما خیلی کوچک بودیم ایتو عاشقی و غیره د فکر ما هم نمیگشت🤗😊😍عالی ترین دوران بود اما یکی بود پروگرام عاشقانه هارا پیش میبورد نمیفهمیدم معنی شب عاشق ها یا همان عاشقانه ها اما صدای خیلی دلنشین داشت❤️😍
عاشق ها کور و کرند دل فیصله میکند هنوز عشق زویا و یوسف به پایان نرسیده تا زنده استند امکان دارد که به هم برسن بنده های خدا میشه بی رحم باشن خداوند یکتا که بی رحم نیست و دعای میکنم که هر دوی شان عشق و آرامش خود را دریابند .
@@zabimohammadi921 ازش بخواه که از شوهرش جدا شود و با عشق خود نکاح کند اگر امکان داشت هر دو زن ها یکجا زندگی نکنند علیده باشن یگانه راه همی اس و بس یا باید تا آخیر عمر از حسرت با هم بودن هر دو سوخت
@@zabimohammadi921 نظر به گفته خودت که هم حمایتش میکنی و هم یک دیگه را از یاد برده نتوانیستین ایا ای درست است ؟ تن ات پیش یکی و دلت پیش دیگری
مردم ما در اصل درک ندارن چی معلوم شاید نکاح هر چار تان حرام باشد چرا که قلباً همسر تانرا قبول نکردین و از عمق دل با هم صادق نیستین خداوند خو بازی نمی خوره با این صحنه سازی پس ما خود را بازی میتیم و او شوهر چی شوهری باشه که خرج زنش را مردی دگه میپردازه و او هیچ خبر نداره ؟ از ای کده جی بی غیرتی؟ همو خوب اس که یک بار به زمین بخوره هیچ کس بی زن و بی شوهر نمی مانه چند وقت بعد میره یکی دگه ره میگیره . یا این قصه را تمام کنین یک دگه را به حال خودش رها کنین شاید ای قسم کمی به زندگی های تان دل بگیرین یا همین راه طلاق اگر نی پس چی میخواهین از زندگی تان همی قسم تا آخیر عمر ؟
@@zabimohammadi921 یکی از بد بختی های ما همی اس که بی احساس استیم مثل بت یا گدی خداوند کامل و درست به دنیا ما می آورد اما مردم افغانستان یک دیگه خوده سر کوب کرده خشک از احساس میکنند سنگ دل و بی عاصفه بی شوق و عشق تنها وجود داریم زندگی نمی کنیم 😢
@@alinargis 😭😭😭😭😭🙏🙏
@@zabimohammadi921 تا که قصد به یک کار نکنی سر به خودی میشه ؟ خدا خو ار اسمان پایین نمیشه و دست شما را به هم نمیته انسان عقل و منطق داده که باید کار گرفت بد ترین نصیحت این اس که یک زوج را از هم جدا کنی و انسان به گناه داخل میشه اما کدام زوج ؟ زوج های اجباری که سالها محرم آدم نمیشوند ؟
اشک ام واقعا بااین داستان های عاشقانه در میای کاش هرکس همین قسم عشق پاک نصیب شود
چیطور میتوانیم داستان های عاشقی را برای شما بفرستم برادر ؟
با شنیدن این داستان خیلی جگر خون شدم به همچون سرنوشت مه هم گرفتار شدم از دست رواج های ناپست و غرور های بیجای خانواده ها 😭😭
سلام
خیلی تلاش کردم ولی به چه دل آرام نکرده
لالا رامش جان از کدام طریق میشود داستان خود را بفرستیم تا خود تان با صدای زیبای تان بخوانید لطفا رهنمایی کنید ممنون میشوم
وقتی عاشق شوی برادر هیچ سوالی از خود پرسان نمیتانی صرف کور میشوی در عشق ، او عشق که با سنجیده شوه عشق نیست ،
😓😓دل انسان آتش میگرد وقتی دو عاشق به هم نرسند
زنده خو باشی لالا رامش
هم گریه کردم و هم خندیدم
نمی خواهم نمی خواهم اونم پشتش دیگه سعی نکرد😅😅😅
داستان زندگی شان مثل در زمان های قدیم که دو دلداده و عشق واقعی وجود داشت بودند چقدر عشق پاک و واقعی به به 😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔💔💔
😴😭😭😭
بلی واقعا پاک بود ولی ناپاک شد آخر ....😭😭😭
😢
امی قسمت آخر نمی خواهم ترا خیلی جالب بود😂
😢
من مرد محبتم جفاپیشه نیستم
دانی که من درخت بی ریشه نیستم
رامش عزیز یکبار دگر من را شنیدن داستانم نابود کرد ای کاش زویا جان نام اصلی خودم را به داستان واقعی پردرد ما می دادند
بازهم دست تان درد نکند رامش عزیز
این داستان همان ذبیح در بدر که شب ها تا صبح را باخود ت درد دل میکرد هست 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ذبیح الله محمدی
@تک ستاره شب من همین داستان که نشر شده بنام یوسف وزویا
@تک ستاره شب من 😭😭😭😭
تشکر ازین که شنیدیند
التماس دعا...😭
@تک ستاره شب من انشاءالله تشکر از محبت تان....
آیا خودت یوسف هستی که در این داستان نشر شد ؟
اگه همرای یوسف جان عروسی میکرد چقدر موفق و با هم خوش میبودن پدر و مادر ها حق نداره چون دختر همرای بچه زندگی میکننن ❤❤❤
❤❤🥺
واقعا خیلی سخت است هزاران بار دیدم
😢😢
💔💔💔😢
دقیقا داستان من همین قسم بود فامیل ها حرف اول میزنن 😢😢
🍀
عشق کی فرصت برای فکر کردن میته؟ عشق واقعا عجیب است.
😭😭😭😭😭
دوستی سابق بهترین دوستی پاک ترین بود حالا پنج دقه نباشی جایت کسی دیگر میگیرد عجب دنیایی است
😂😂😂🤣🤣🤣نمي خاهم تورا 👏👏👌
قسمت نبوده 😭😭😭😭
نفرت دارم وقتي كسي همين كلمه را ميگم كه قسمت نبود همه چيز به دست خود ادم انسان
@@sitaranaibkhil3489 بلی خوده از سری بام پاین بنداز بگو قسمت امی بود ههههههههه
🌹😃
🥺
😭😭😭😭😭😭💔💔
اوفففف که بسیار داستان پر درد، پر غم ، پر رنج بود و لعنت خدا به سر فامیل های بی منطق و کله پوچ چرا؟ . به بد بختی اولاد های خود مخصوصا دختران شان فکر نمی کنند لعنت خدا به مذهبی بودن شان شود .
لالا رامش کاشکی عاشق شدن آینده را فکر کند 😔 بسیار جگرخون شدم با شنیدن این داستان
❤️👍🏻
سلام دوستان عزیزم به نظر من این است که خداوند عاشق را با هم برساند
لالا از کجا میتانم با شما با تماس شوم 😊🤔
ایقه غمگین نماند سر کار بودم گوشکی دگوش
م بود یک دفعه گریان گرفت☹☹🥺🥺😥
😭😭😭😭😭😭
😂فدای اشکات برادرم
صاحب این داستان چی دردی خواهد کشید
رامش جان چرا جفا در حق ستار جان کردیند علاقمند اش برای همیش او را رها کرد .
SALAM BISear zeba Allah nega dar shomah bashad 🙏😭
خوب کد اکنی یک روز از هم جدا میشد باز تمام عمر گریه میکد
💔💔👩❤️👨😭😔😭
خاك ده سر همچون فاميل كه دل به اي پاكى را نماندن يك جا شون
افسوس ، عشق ما
افسوس عشق ما، که به انکار برده اند
درد مرا به شعر و به گفتار برده اند
اینجا چرا شبیه تو عاشق ندیده ام
شور تو را به سازه ی اشعار برده اند
آنان که دوست بوده اند ، از خیال تو
یاد مرا چه کم وَ چه بسیار برده اند
آری همانکه دشمن احساس من نبود
از خاطرم که یاد تو صد بار برده اند
گفتی نگو که با غریبه "دوست دارمت"
از شعر من که شک به تو انگار برده اند
باور نمی کنم که تو ... نه، رفته ای مگر؟
من خواب دیده ام که به اجبار برده اند
روزی هزار بار به چشمت که مرده ام
از من تو را چه خسته، چه بیزار برده اند
این خانه ی خراب، دلِ ما است در گذر
چون بند بند عشق ز دیوار برده اند
من باورم نشد که تو رفتی و در خیال
هرشب مرا به لحظه ی دیدار برده اند
شاعر شدم که عشق تو را مثنوی کنم
بیچاره عشق ما که به انکار برده اند
عشق تان بسیار زیبا و پاک است خداوند بزرگ کاش معجزه کند که دوباره به هم برسید
@@shahirhafizi7885 تشکر کاش میشد😥😭😭😭🙏
برادرم نماز تهجد بخوان و نصف شب دعا بکن انشالله به زویا خود میرسی
@@shahirhafizi7885 توکل بخدا
Ramish.jan ur so funny 🤣🤣🤣🤣
حیف ایقدر سالها که باهم بودن آخرهم بی نتیجه😭😭😭
بلی بی نتیجه دقیقااااا 😴😴😭😭😭
اوف پشیمانم ازینکه عمر عزیز خودرا در پایش تمام کردم آخر هم.....😭😭😭
@@zabimohmadi3578 خیرباشه
😭😭😭😭
عشقم منم نامزدت اس خدایا کمک کن🥺🥺