همی قسمت اولش خو چندان چیزی نبود هیچ درست نفامیدم که ای داستان از نظر کدام شخص نوشته شده چون خیلی جاها ضمایر شخصی تبدیل میشد و همو لذت داستان میرفت. و فکر میکنم ای داستان خود دختر ریحانه نوشته اما بر مخاطب قسمی نشان میته که گویا نقل کننده داستان دوستش باشه ای ده زیاد جاهای داستان خود بخود معلوم بود. و دگه ایکه کاملا ای دختر با شخصیتش سرم بد خورد که "3" سال با یک مرد زن دار رابطه داره و ده آخر هم میگه نی حق شه بتی مه خودم زن استم خوش ندارم.. چی و چیکار. یک شخصیت بیمار سجاد بود که مثل ترسوها نه ده رابطه مانده میتانست نه رفته میتانست وازو بدتر که ای دختر گفت مه مغرور بودم همی غرور همی قسم دخترا باز ده اینطو جاها مالوم میشه که خوده دست پاک هرقسم آدم نکنن
سجاد سجاد سجاد بسیار خسته کننده بود.
خدارا شکر که هردو یکدیگر را دوست دارند ریحانه و سجاد بسیار خوش استم .
سلام رامش عزیز داستان جالبی است منتظر قسمت دوم هستم جان سپاس..
منتظر نشر قسمت بعدی. لطفاً زود. نشر کنید
رامش جان نازنین خواهش است هر چی زود تر قسمت دوم را نشر کنیند .🙏🙏🙏😍😍😍🥰🥰🥰
لطفا قسمت دوم ره زودتر بانین
درد جدای بیسار سخت است 😓😓😓
سلام خوب است
قسمت بعدی لطفآ
لطف نموده بخش دیگر را زود تر نشر کنید تشکر
سلام رامش جان نازنین شکر که آواز زیبای تانرا شنیدم و صحتمند استیند .🙏🙏🙏💝💝💝🌸🌸🌸
توبه کردیم خداجان دخترا همیشه مرد های زن دار را پیدا میکند. واقعین بد است بس کنید دخترا
اوه خدایا سجاد نامزد بود ؟ چقدر درد ناک بود این خبر .💔💔💔💔🥲🥲🥲🥲
سلام خوب هستی رامش جان
از زبان خودش داستان را بخوانيد خيلي لذت دارد اي قسمي هيچ داستان واقعي معلوم نميشه
Iam the first person because you said it 😂😂😂😂😂😂😂😂
خدایا عروسی سجاد است ؟ چقدر غم انگیز بود این حالت به ریحانه جان اوفففف چقدر درد ناک و غم انگیز است این شب ها و روز ها .💔💔💔😭😭😭😭
مام میخوایم داستان خوده به نشر برسانم
منطزر قسمت دوم
😔🙄🙄
خيلي داستان خسته كن ايقدر ريحانه و سجاد گفتي كه توبه همو را از زبان خود نفر بخان تا اينكه اي قسمي بخواني
خوب چه کارش کنه نفر سوم فریستاده از دیگاه خود نویشته وتعریف کرده
@@salemgholami9212 ني اينها هم داستان ها را باز نويس ميكنند داستان هاي قبلي بشنو چقدر لذت ميبري اما اي داستان خيلي اذيت كرد مرا
@@Marojan1
شاید حق با شما باشد بهرحال حال کاریش نمیشه همین که نشر میکنه دمیش گرم 👍
@@salemgholami9212 ها من هم منتظر داستان هايش ميباشم اما خوب شايد بنظر خودش عالي باشد ولي شنونده را اي قسم اذيت ميكند
@@Marojan1
به خاطر این مسائل های کوچک خودت رااذیت نکن اگر بخاطر همچون مسائل خودت را اذیت کنی باز با بقیه نابسامانی های زندگی چکار میکنی بیخیال بابا
با عرض معذرت مثل سجاد نامرد هاي زياد و مثل ريحانه لوده هاي بسيار است
❤😊😊😍😍👍👍👍
thanks ramish lala for these beauful stories,but why you post this much late 🥺😕we really miss yoir voice and stories.♥️🥺🥰
اولین بیننده
👍
سلام درود بر همه
منتظر قسمت بعدی هستیم ببنیم عاقبت این دو جوان عاشق بل آخره به کما به پایان رسید...
کمنت پنجم
همی قسمت اولش خو چندان چیزی نبود هیچ درست نفامیدم که ای داستان از نظر کدام شخص نوشته شده چون خیلی جاها ضمایر شخصی تبدیل میشد و همو لذت داستان میرفت. و فکر میکنم ای داستان خود دختر ریحانه نوشته اما بر مخاطب قسمی نشان میته که گویا نقل کننده داستان دوستش باشه ای ده زیاد جاهای داستان خود بخود معلوم بود. و دگه ایکه کاملا ای دختر با شخصیتش سرم بد خورد که "3" سال با یک مرد زن دار رابطه داره و ده آخر هم میگه نی حق شه بتی مه خودم زن استم خوش ندارم.. چی و چیکار. یک شخصیت بیمار سجاد بود که مثل ترسوها نه ده رابطه مانده میتانست نه رفته میتانست وازو بدتر که ای دختر گفت مه مغرور بودم همی غرور همی قسم دخترا باز ده اینطو جاها مالوم میشه که خوده دست پاک هرقسم آدم نکنن