معرفت - شرح "حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت"

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 31 янв 2025
  • شرح حکایتی از باب چهارم بوستان سعدی در تواضع، با عنوان "حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت" توسط دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
    اجرا: دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
    خواننده: ایرج بسطامی
    جوانی خردمند پاکیزه بوم
    ز دریا برآمد به در بند روم
    در او فضل دیدند و فقر و تمیز
    نهادند رختش به جایی عزیز
    مه عابدان گفت روزی به مرد
    که خاشاک مسجد بیفشان و گرد
    همان کاین سخن مرد رهرو شنید
    برون رفت و بازش نشان کس ندید
    بر آن حمل کردند یاران و پیر
    که پروای خدمت ندارد فقیر
    دگر روز خادم گرفتش به راه
    که ناخوب کردی به رأی تباه
    ندانستی ای کودک خودپسند
    که مردان ز خدمت به جایی رسند
    گرستن گرفت از سر صدق و سوز
    که ای یار جان پرور دلفروز
    نه گرد اندر آن بقعه دیدم نه خاک
    من آلوده بودم در آن جای پاک
    گرفتم قدم لاجرم باز پس
    که پاکیزه به مسجد از خاک و خس
    طریقت جز این نیست درویش را
    که افگنده دارد تن خویش را
    بلندیت باید تواضع گزین
    که آن بام را نیست سلم جز این
    ابیات خوانده شده توسط ایرج بسطامی:
    از من ای هستی من دور مشو
    می من، مستی من، دور مشو
    رشته عمر منی جان منی
    عشق من دین من ایمان منی
    تار و پود دل بیمار تویی
    خواب و بیداری و پندار تویی
    گرچه همچون خم می در جوشم
    خون دل می‌خورم و خاموشم
    رشته‌ی مهر تو شد زنجیرم
    گر جدا از تو شوم می‌میرم
    پس مرا یکه و تنها مگذار
    مست و افتاده از پا مگذار
    Hekayate Tavazo
    Dr. Gholam Hossein Ebrahimi Dinani
    Dr. Ismail Mansouri Larijani
    Iraj Bastami

Комментарии • 1