بنام کسیکه مهربان و بخشنده حق عقلی خود است. محور شرارت و دشمن اصلی هر آدمی و اجتماعات و محیط زیست همه جانداران، خوب عمل نکردن ظرفیت نرم شخصی (حقیقت وجودی و سوارکار اصلی بدن) خود ما آدمها می باشد که نمیتواند نیازهای واقعی فردی و اجتماعی خود (نیازهای ظرفیت سخت و واقعیت ساز) را رفع کند. شخصیت (حقیقت وجودی) هر کسی به ظرفیت نرم و سطح خودآگاهی فردی که توانسته کسب کند، بستگی دارد تا بتواند ظرفیت سخت خود و اجتماعش را در راه حقیقت سازی هدایت کند. این شخصیت فردی و نحوه سوارکاریش میتواند به یکی از سه شکل اصلی زیر باشد: 1. شخصیت ضعیف (تصوری و احساسی و فکری با عقلی اشتباهکار) که این فاکتورهای نرم نمیتوانند با هم همکاری و هماهنگی داشته باشند و توده هر اجتماعی را شخصیتهای ضعیف و از نوعهای متفاوت تصوری و احساسی و فکری و کم عقل تشکیل میدهند که مورد ظلم عقل شیطانی و سیستمش قرار میگیرند. این دسته تقریبا بالای 90 در صد از بشریت را تشکیل میدهند. 2. شخصیت قوی ولی در راه شیطانی (عقلی) که متشکل از عقل برتر، عقلهای همکار خودی و عقلهای نفوذی که سیستم شیطانی خود را ساخته و نگهداری کرده و به ضرر مستضعفان عمل میکنند. این دسته تقریبا 9 در صد از بشریت هستند که در آنها تصورات و احساسات و افکار شخصی بصورت کامل زیر کنترل عقل خود و در راستای اهداف سیستم شیطانی و مراتب قدرت آن قدم برمیدارند و با شعور نداشته (عذاب وجدان) خود مقاومت میکنند. 3. شخصیت راسخ و با اراده که در راه درستی (شعوری) است و فقط این سطح خودآگاهی آخری میتواند حقیقت شناس و سازنده درست هر واقعیتی باشد و بنفع همه و ضرر هیچ کسی یا هیچ چیزی عمل کند، زیرا تصورات و احساسات و افکار شخصی با عقل خود در هماهنگی و همکاری کامل هستند و همگی تسلیم شعور خود بوده (مسلمان واقعی یا انسان و بنده خودآگاهی نه فقط آدم دینی و عقلی) و فقط این شخصیت میتواند فرصت زیبا برای همه بسازد. این دسته تقریبا 1 در صد از بشریت هستند و معمولا فردی عمل میکنند زیرا شخصیت شعوری به دو دلیل زیر نمیتواند یک سیستم حقیقی بین افراد داشته باشد: A. توده اجتماع بخاطر سیاست و قوانین شیطانی، یک شخصیت ضعیف دارند و نمیتوانند با هم همکاری کرده و هماهنگی داشته باشند و همیشه با ترفندهای متفاوت شیطانی، مشغول جنگ با خودی هستند، چون دشمن شناس و خودآگاه نیستند. B. سیستم شیطانی، تنها مزاحم راه خودش که شخصیت راسخ و با اراده در راه درستی (شعوری) دارد، را با قوانین و سیاستهای خود و با رضایت و دست توده مردمی از بین می برد بدون اینکه هر شعوری به تنهایی مدافع حقیقی داشته باشد و از طرف سیستم عقلی و شیطانی، قبلا حذف فیزیکی نشده باشد. نتیجه: حقیقت یک ظرفیت نرم و اکتسابی است و از ظرفیت سخت و اشتباهکاری ما یعنی از ساختار جسمی زنده و در اصل از کار ذرات بنیادی اولیه و متصور بدست میاید که من این ذرات بنیادی را خدایان واقعی میگویم و نه ساختارهایکه (مثل آدم) این ذرات میسازند. این خدایان واقعی، اولین کارگران عالم هستی بوده و ابدی هستند و کارشان خلقت هر ساختار جسمی واقعی از خودشان بوده که سخت و همراه اشتباه عمل کرده و هنوز میکنند. اولین ساختارجسمی اولیه از طریق تجربه زندگی و اشتباهات خود این ذرات بنیادی، توانسته کم کم برای خودشان، آگاهی بوجود بیآورد تا این خودآگاهی (ظرفیت نرم) بتواند از تهدیدات و اشتباهات ساختار جسمیشان (ظرفیت سخت) یک فرصت زیبای حقیقی بسازد و مانند یک سوارکار ماهر و با شعور، اسب یا بدن خود را به سمت درستی و حقیقت هدایت بکند و هر روزه ماهرتر از قبل شده تا خلقتهای زیباتری داشته باشد و به درجه تعالی یعنی به حق (معیار درستکاری که مثل نور عمل میکند) تبدیل بشود و خدای حقیقی یگانه را بوجود بیاورد که هدایت خدایان واقعی خود را طبق برنامه فرگشت بعهده دارد تا ظرفیت سخت طبیعت مادی بتواند با ظرفیت نرم غیر مادی خود (حق یا خدای حقیقی) بهتر و زیباتر عمل کنند و دو کفه ترازوی واقعیت (ظرفیت سخت) و حقیقت (ظرفیت نرم) با هم برابر و هماهنگ بشوند تا هرچه میسازند درست باشد. ما آدمها نیز جزو مهمی، بخاطر داشتن تصورات و اراده از این برنامه هستی می باشیم و هر کسی باید نقش خود را در خودآگاهی فردی و اجتماعی خود با ساختن یک شخصیت درست و شعوری ایفا کند.
در میهندوستی و خیرخواهی و دلسوزیی ملت ایران و منطقی بودن و واقعیتگراییی آقای امیر طاهری هیچ تردیدی وجود ندارد....
اشتی فقط بعد از گiاییiدن زiن نتiیان وشاشزاده❤❤❤❤
این آقا در پرت وپلا گویی مهارت داره
احمق بودن هم حدی داره
بنام کسیکه مهربان و بخشنده حق عقلی خود است.
محور شرارت و دشمن اصلی هر آدمی و اجتماعات و محیط زیست همه جانداران، خوب عمل نکردن ظرفیت نرم شخصی (حقیقت وجودی و سوارکار اصلی بدن) خود ما آدمها می باشد که نمیتواند نیازهای واقعی فردی و اجتماعی خود (نیازهای ظرفیت سخت و واقعیت ساز) را رفع کند.
شخصیت (حقیقت وجودی) هر کسی به ظرفیت نرم و سطح خودآگاهی فردی که توانسته کسب کند، بستگی دارد تا بتواند ظرفیت سخت خود و اجتماعش را در راه حقیقت سازی هدایت کند. این شخصیت فردی و نحوه سوارکاریش میتواند به یکی از سه شکل اصلی زیر باشد:
1. شخصیت ضعیف (تصوری و احساسی و فکری با عقلی اشتباهکار) که این فاکتورهای نرم نمیتوانند با هم همکاری و هماهنگی داشته باشند و توده هر اجتماعی را شخصیتهای ضعیف و از نوعهای متفاوت تصوری و احساسی و فکری و کم عقل تشکیل میدهند که مورد ظلم عقل شیطانی و سیستمش قرار میگیرند. این دسته تقریبا بالای 90 در صد از بشریت را تشکیل میدهند.
2. شخصیت قوی ولی در راه شیطانی (عقلی) که متشکل از عقل برتر، عقلهای همکار خودی و عقلهای نفوذی که سیستم شیطانی خود را ساخته و نگهداری کرده و به ضرر مستضعفان عمل میکنند. این دسته تقریبا 9 در صد از بشریت هستند که در آنها تصورات و احساسات و افکار شخصی بصورت کامل زیر کنترل عقل خود و در راستای اهداف سیستم شیطانی و مراتب قدرت آن قدم برمیدارند و با شعور نداشته (عذاب وجدان) خود مقاومت میکنند.
3. شخصیت راسخ و با اراده که در راه درستی (شعوری) است و فقط این سطح خودآگاهی آخری میتواند حقیقت شناس و سازنده درست هر واقعیتی باشد و بنفع همه و ضرر هیچ کسی یا هیچ چیزی عمل کند، زیرا تصورات و احساسات و افکار شخصی با عقل خود در هماهنگی و همکاری کامل هستند و همگی تسلیم شعور خود بوده (مسلمان واقعی یا انسان و بنده خودآگاهی نه فقط آدم دینی و عقلی) و فقط این شخصیت میتواند فرصت زیبا برای همه بسازد. این دسته تقریبا 1 در صد از بشریت هستند و معمولا فردی عمل میکنند زیرا شخصیت شعوری به دو دلیل زیر نمیتواند یک سیستم حقیقی بین افراد داشته باشد:
A. توده اجتماع بخاطر سیاست و قوانین شیطانی، یک شخصیت ضعیف دارند و نمیتوانند با هم همکاری کرده و هماهنگی داشته باشند و همیشه با ترفندهای متفاوت شیطانی، مشغول جنگ با خودی هستند، چون دشمن شناس و خودآگاه نیستند.
B. سیستم شیطانی، تنها مزاحم راه خودش که شخصیت راسخ و با اراده در راه درستی (شعوری) دارد، را با قوانین و سیاستهای خود و با رضایت و دست توده مردمی از بین می برد بدون اینکه هر شعوری به تنهایی مدافع حقیقی داشته باشد و از طرف سیستم عقلی و شیطانی، قبلا حذف فیزیکی نشده باشد.
نتیجه: حقیقت یک ظرفیت نرم و اکتسابی است و از ظرفیت سخت و اشتباهکاری ما یعنی از ساختار جسمی زنده و در اصل از کار ذرات بنیادی اولیه و متصور بدست میاید که من این ذرات بنیادی را خدایان واقعی میگویم و نه ساختارهایکه (مثل آدم) این ذرات میسازند. این خدایان واقعی، اولین کارگران عالم هستی بوده و ابدی هستند و کارشان خلقت هر ساختار جسمی واقعی از خودشان بوده که سخت و همراه اشتباه عمل کرده و هنوز میکنند. اولین ساختارجسمی اولیه از طریق تجربه زندگی و اشتباهات خود این ذرات بنیادی، توانسته کم کم برای خودشان، آگاهی بوجود بیآورد تا این خودآگاهی (ظرفیت نرم) بتواند از تهدیدات و اشتباهات ساختار جسمیشان (ظرفیت سخت) یک فرصت زیبای حقیقی بسازد و مانند یک سوارکار ماهر و با شعور، اسب یا بدن خود را به سمت درستی و حقیقت هدایت بکند و هر روزه ماهرتر از قبل شده تا خلقتهای زیباتری داشته باشد و به درجه تعالی یعنی به حق (معیار درستکاری که مثل نور عمل میکند) تبدیل بشود و خدای حقیقی یگانه را بوجود بیاورد که هدایت خدایان واقعی خود را طبق برنامه فرگشت بعهده دارد تا ظرفیت سخت طبیعت مادی بتواند با ظرفیت نرم غیر مادی خود (حق یا خدای حقیقی) بهتر و زیباتر عمل کنند و دو کفه ترازوی واقعیت (ظرفیت سخت) و حقیقت (ظرفیت نرم) با هم برابر و هماهنگ بشوند تا هرچه میسازند درست باشد.
ما آدمها نیز جزو مهمی، بخاطر داشتن تصورات و اراده از این برنامه هستی می باشیم و هر کسی باید نقش خود را در خودآگاهی فردی و اجتماعی خود با ساختن یک شخصیت درست و شعوری ایفا کند.