نمیدونم پس ازشنیدن این داستان زیبا چطورتحسین کنم مخصوصابه راوی این داستان جناب رضوی..منم دراینگونه داستانهاتقریباتبحری دارم نمیدونم دست بقلم بشم یانه آیابنظرشما ازاین داستانهاوشعربذهنم زیادخطورمیکند که گاهی باخودفکرمیکنم نکنم اگردست بقلم بشم صفحه سفیدی اززیردستم درنخواهدرفت آنوقت یه کسایی میترسم بیان نظربدن باخودبگه حیف نیست این کاغذهای سفیدسیاه کرده اماشایدرغبتی پیداشدوشروع بنوشتن کنم امانمیدونم یه روزی امثال رضوی میان بهمین زیبایی نوشته های منوبخونن که دیگران بشنوندیاغیرماندام باخودچکنم شمابگیدادامه بنوشتن داستان کنم یاکه به لقایش ببخشموباخچدبگورببرم اماحیف میادنانوشته این دیارفانی راترک کنم ومثل یه مورچه ای که زیرپاه له میشه بی نام ونشان ازدنیابرم
Very nice 🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤
ممنون خیلی داستان جذاب و متفاوتی بود، یاد دوقلوهای ایرانی خانمها لاله و لادن، روحشان قرین رحمت حق تعالی
همچون همیشه عالی, سپاس از سایت عزیز کتاب خوان, طول عمر همراه باسلامتی برای جناب رضوی گرانقدر آرزو دارم.
پاینده باشید جناب ❤❤❤
بسیار عالی❤❤❤
سپاس❤
سپاس از شما و صدای گرم جناب رضوی
عالی عالی❤
سلام ودرود خدمت شما. عالی بود. سپاس ❤🌹
سپاس از همراهی شما
Thanks❤❤❤
دستمریزاد 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺
مرسی،عالی بود.🌹🌹🌹
جالب بود، ممنونم 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏
Mamnunam❤
عالی بود. ممنون ❤
عالی بود👍
سپاس فراوان 🙏🏻🙏🏻
دورد با سپاس استاد ارجمند مرا معتاد صدایتان کردید برقرار باشید
سپاس فراوان 🙏🙏🙏🙏
مثل همیشه عالی ممنون 😘
بی نهایت از روایت شما ممنون فوق العاده هستید ❤اما نویسنده کتاب نسبت به اخر داستان کم لطفی کرده بود و خیلی کمرنگ داستان را تمام کرد .
چقدر عصبی شدم لوژی نفرت انگیز عقده ای و یه روان پریش درمقابل انجل مثل اسمش یه فرشته پر از عشق مهر صفا و انسانیت....غمگین شدم 😢😢
🌺🌺🌺🌺🌺
خیلی ممنون 💕❤️❤️❤️❤️
سپاس از توجه شما
❤🎉😊
🙏🙏🙏🙏🙏
ممنون از صدای گرمتون
فقط ترجمه داستان کامل نبود چون معلوم نشد چرا بالای دار رفتن
نکنن ننگ ننگ نننننگ نن ننن ننننننگ من من گمن من نکنن من نگءنکنن ءءننکنن ممنونم ممکن من ننننننکنن نمیکنم نگممنون گنگنکنن نکنن من نننننمن ءمن
💙
برای چی بالای دار رفت!؟؟
فکر کنم دو حزب مخالف بودند
درسته تلخیص شده ست ولی نه اینقدر بیش از نصف کتاب نیست
چرا اولش عکس دوتا دختر بهم چسبیده گذاشتین؟؟؟چون اینا که مرد هستن؟؟؟؟
عکسهای عنوانبندی، عموما از میان کتابهای موجود انتخاب میشوند
👍❤️🙏🥰😘💋💐💕💖😍
نمیدونم پس ازشنیدن این داستان زیبا چطورتحسین کنم مخصوصابه راوی این داستان جناب رضوی..منم دراینگونه داستانهاتقریباتبحری دارم نمیدونم دست بقلم بشم یانه آیابنظرشما ازاین داستانهاوشعربذهنم زیادخطورمیکند که گاهی باخودفکرمیکنم نکنم اگردست بقلم بشم صفحه سفیدی اززیردستم درنخواهدرفت آنوقت یه کسایی میترسم بیان نظربدن باخودبگه حیف نیست این کاغذهای سفیدسیاه کرده اماشایدرغبتی پیداشدوشروع بنوشتن کنم امانمیدونم یه روزی امثال رضوی میان بهمین زیبایی نوشته های منوبخونن که دیگران بشنوندیاغیرماندام باخودچکنم شمابگیدادامه بنوشتن داستان کنم یاکه به لقایش ببخشموباخچدبگورببرم اماحیف میادنانوشته این دیارفانی راترک کنم ومثل یه مورچه ای که زیرپاه له میشه بی نام ونشان ازدنیابرم
بنویس
مثل فیلم چارچنگولیه😂
چه پایان مسخره ایی
چه داستان مسخره ای