خاطرات سمی تو عید😱❌زشتههه نکنید😆
HTML-код
- Опубликовано: 3 окт 2024
- سلام به چنل خودتون خیلی خوش اومدین جذابای لعنتی 🥰
امیدوارم کناره هم بتونیم لحظه های خفن و باحالی داشته باشیم 😍
✅ لایک کامنت و سابسکرایب یادتون نره 🤍
🔔 SUBSCRIBE 🔔
/ @agapeh
من آگاپه هستم و منو در پلتفرم های دیگه هم دنبال کنید 💭👇🏻
🩷 Instagram : / aga1peh1
💜 Tiktok : / agapehshams
🩵 Telegram : t.me/iagapeh
خاطره سمی بگید تو کامنتا بهترینش ۱تومن میگیره😂👇🏻
از من و بخون
بمب خنده
😂😂
عید بود کل فامیل پدری و مادری اومده بودن و بابام رفت شیرینی پخش کنه یهو رفت خم شه گوزید🤣🤣 بعد کل فامیل رفت رو هوا خیلی فامیل بود نزدیکه۴۰ ۵۰ نفر🤣🤣🤣🤣🤣
این چه سمیه😂😂😂@@نازیسیاهکلیمراذی
🤣🤣🤣
رفته بودیم خونه پدربزرگم عید دیدنی همه اونجا جمع بودیم دوتا پسر عموم باهم گوزیدن 😅😂دیگه نتونستن جمعش کنن صداش دو برابر شد😂
دهنت سرویس😂😂😂😂😂😂😂😂😂
رفته بودیم باغ
پسر پسر دایی بابام روم کراشه ؛ زیر زیرکی نگام میکرد ؛ منم وقتی نگاهش میکردم خنده ام میگرفت؛ پیام داداش که نگاه نکن خنده ام میگیره بعد پسر خاله ی بابام بالا سرش بود یه نگاه میکرد به من یه نگاه به اون😂
ازین چشم چشم کردنای فامیلی😂 حال میده نه؟؟
رفتیم خونه مامانبزرگم ادمدن جلوم اجیل گذاشتن و من شروع کردم خوردن خاله مجردم یه چشمک زد بهم روبروم بود منم گفتم چیه دلت میخاد بیا بخور اجیلو میگم ناگهان مامان بزرگم زد تو گوشم گفتم چی شده گفت این چه طرز صحبت کردن با خواهرته 😑
تو مشهد بودم نماز خوندم تموم شد برگشتم بغلیم دست داد گفت قبول باشه منم دست دادم گفتم شما هم خسته نباشید 😂😂😂
رفته بودیم خونه مامان بزرگم بعد سر سفره شام بودیم داداشم که یک سال نیمش بود گریه کرد بعد بابام بغلش کرد گفت قربونت برم درد تو پدرت ساکت منم خندم گرفت داشتم نوشابه میخوردم 😂 نوشابه هم گاز داشت پیچید تو گلوم بعد رفت تو دماغ تا ۲ ساعت بعدش دماغم میشوخت 😂😂😂
عکس پروفایل چنلت چقدر شبیه آنجلا وایته😂
😕😕
روز عید عروسی خالم بود بعد فلش مال من بود یک دفعه ترانهی که خودم تو خونه خوندم پخش شد و بگم اون لحضه ای بود که عروس دوماد اومدن و عروسی خراب شد دیگه باهم ازدواج نکردن عروسیشون افتاد هفتهی دیگه
@@majidbabayei3602 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خاطره سمی ندارم ولی خیلی به یه تومن نیاز دارم❤❤❤
رفته بودیم عید دیدنی و شام مهمونمون کردن یه پارچ دوغ وسط سفره بود
پسر یکی از فامیلامون اومد برا خودش دوغ بریزه آب دماغش ریخت توش همه از سفره بای دادن 😂😂😂
منی که ریلکس نشسته بودم داشتم سفره رو درو میکردم چون هیچکس نبود بخوره حروم میشد
😂😂ah ah ah cheeeeendesh
من تولدم تو عیده بعدش عمم بهم میخواست تولدم رو تبریک بگه لی من بهش تبریک تولد گفتم😂😂
سلام دو صد بدرود مسخرم نکنید فق
از کوهسار با رفیقام برگشت اومدم خونه مست پاره بودم با همه سلام عیدتون مبارک روبوسی رفتم جام رو برداشتم اومدم وسط حال خونه انداختم موزیک پلی کردم با گوشیم خوابیدم تا اونجایی ک هوشیار بودم فق میدونم مهمونا همونجوری ک از در اومدن خدافظی کردن رفتن😂😂😂😂
من تو عید رلم تو بارون باهام کات کرد😢
@@AMIRTAHA-o3n ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
من عید دیدنی رفتم خونه خاله ام خالم گفت برو از تو اتاقم کیفمو بیار اشتباهی رفتم اتاق دختر خالم دنبال کیف میگشتم که یه دفعه دختر خالم لخت از حموم اومد بیرون من خشکم زده بود دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم باهاش تو رابطه رفتم و قرار اولمون هم همونجا بود 😂
مادربزرگم به من صد تومن عیدی داد بعد یک روز بعد که میخواست به فامیلا عیدی بده فک کرد تراول های صد تومنی 50 تومن هست 2 تا داد به بقیه یعنی 200 تومن عیدی داد اینم شانس من که به من 100 تومن داد 😂
😂توام میگفتی ده تومنیه جدیده ازش ۵تا دیگ میگرفتی
توعید دیدنی بودم غدا رو ک خوردم ینی شام اونا هم سفره رو کنار دسشویی گذاشته بودن منم رفتم دسشویی😂😂خلاصش راحت نبودم 😂😅
رفتیم خونه خالم اینا عیددیدنی دخترخالم خوشحال اومد گفت مامانم گفته انقدر جیغ بزنم گریه کنم تا شما زودبرین😂ماهم مث خودشون واستادیم😂
😂😂😂😂😂😂
😂دیدی چقدم خوب رفتار میکنن که اصلا انگار نه انگار دلشون میخواد زود برید
رفته بودیم عیدی با رلم میخواستم فرداش برم بیرون پول نداشتم وست جم گفتم همه عیدی بدید ۲۰ نفر بودن همشون ۱۰۰تومنی دادان ۲ملیون جم شد رفتم کادو پول کافم حساب شد شده بود ۱۸۰۰ 😂😂
خب حداقل۲۰۰تومن سود کردی😂
رفته بودیم ختم زن عموی مامان به پسرش گفتم خدا دوباره نسبتون کنه😅😅
باز 11 سالم بود😂عروسی بودیم ی اهنگی که خیلی دوسش دارم پخش شد گفتم حالا برم ی خودی نشون بدم رفتم رو استیج پشتم به عروس بود داشتم تو حال و هوا خودم قر میدادم یهو دیدم اونایی که رو استیج بودن رفتم کنار گفتم وای بخاطر من همه رفتن کنار از بس دارم قشنگ میرقصم نگا ب مامانم کردم دیدم چشمو ابرو میاد گفتم ولش بابا دیدم یهو همه دست میزنن و گفتم اگه میدونسم زودتر میرقصیدم یهو فیلمبردارِ گف بسه دیگه برو بشین میخام از رقص عروس فیلم بگیرم، انقد میمون بازی در نیار و تو فیلم نباش 😂
اونجا بود که دیگه عروسی هیچکی پانشدم برقصم بااینکه زومبا کار میکنم😂
😂اوه اوه تصورم کردم چیشده
افطار داشتیم من با بچه های خانوادمون نشسته بودیم پای لپ تاپ داشیم فیلم میدیدم یه لحظه بچه عمم 3دفعه سرش رو زد به در بعد از 5دقیقه اشکش در اومد تازه اون 2سالشه
چرا😂
توی عید بود یکی از فامیلامون رفته بود مسافرت بعد مامانم بهم گفت بهشون پیام بده ک رسیدین انشالله منم اشتباه تایپی نوشتم سلام ریدین انشالله بعد شانس من طرف همون موقع هم سین زد آبروی مامانم رفت😅
😆😆😆واییی
و منی که وقتی دیدم که ویدئو گذاشته اومدم بنویسم که اولین کامنت دیدم هزارتا کامنت گذاشتین😂😮
اینه که بده😂😂😂
عید بود عموم به همه عیدی داد من دختر عمم خونه ما بودیم بعد دختر عمم زودتر از من رفت بعد من که رفتم خونه ی آقاجونم دیدم عموم به همه عیدی داده 10 تومانی بعد به دختر عمم که زودتر رفته بود داد بعد پولش تموم شد وقتی آقا جونم دید پول به من نرسیده 100 تومان به من عیدی داد بعد یکی از پسر عمو هام گریه میکرد که چرا به من 100توان داده بعد مامان جونم دید داره گریه میکنه بهش پول داد😅😅
😂
خیلی خوب بود❤ لطفا یه ویدیو با علیرضا بگیر لطفااااااا
باشه
تو مشهد بود مهمون برامون اومده بود بعد چایی ریختم یه نفر گفت بی زحمت شکر بریز به جای شکر نمک ریختم😂
رفتم نماز عید سکم در بیرو بود امد باسن مولانه گاز گرفت
یه شب رفتیم عروسی بعد فرداش رفتیم ختم تو ختم به صاحب ختم گفتم مبارک باشه😂😂
رفته بودیم اردو پژوهشی بعد مرد گفت چیزی فهمیدید چییز گروه ما گفت نه بعد مرد گفت دستون درد نکنه گوش نکردید من گفتم خواهش میکنم مار نکردیم😅
سمی ترین خاطره ی من اینه که بابام اینا رفته بودن خونه ی خالم اینا من و همه بچه های فامیل از شانس بد من باهم توی خونه ی مابودیم من جای همشون انداختم که بخوابن ولی دختر داییم نخوابیده بود من که توی اتاق داشتم فیلم نگاه میکردم تو گوشی یهو دیدم یه چیزی این پایین تنه من و ازیت میکنه پتو رو کشیدم اونور دیدم دختر داییم داره شلوار من و باز میکنه
🗿🗿🗿
توسیزده بدر رفتیم لب دریا بهم گفتن هندونرو برو بزار تو اب گزاشتم هندونه رفت انداختم گردن ابجی😅😅❤❤😂😂
ی بارم 10 سالم بود سیبیلامو بر نداشته بودم بازی جرعت حقیقت میکردیم یهو گفتن برو سیبیلاتو بزن منم از همه جا فارغ گفتم اوکیه رفتم سیبیلامو بر دارم زدم همه صورتمو برداشتم حتی تو بعضی جاهای ابرومم برده بودم قیافمو که مامانم دید تا دویقه کُپ کرده بود سر اون انقد کتک خوردم😂
بعد از اون دیگ بازی جرعت حقیقت نکردم😂
الانم 15 سالمه🙂😂
😆یدونه مو هم نذاشتی تو صورت بمونه ک
در اومدن؟؟؟
اره بابا😂❤@@agapeh
یک روز عید بوود بعد هیچی من نشسته بودم رو کاناپه همه هم بودن ولی حواسشون نبود دامادمون اونور نشسته بوود من دستمو کردم توی دماغم بعد یهو دومادمون دید دستمو اوردم بیرون بعد اون فکر کرد من دستمو کنار دماغم بود اینا بعد هیچی باز اون که صورتشو کرد اونور من باز دوباره دستمو کردم توی دماغم و دید گفت:هااا دیدی ومنی که داشتم از خجالت اب میشدم اون لحظه میخاستم بمیرم😂
😂😂
یه شب رفتیم مهمونی به جای اینکه به مهمونا بگم سلاموعلیک گفتم حلامو حلیک همه خندیدند آبروم رفت😂😂😂😂😂😂
14:00
داخل عید کمر مامان بزرگم درد میکرد مامانم میخواست بگه برات خاکشیر درست کنم اشتباهی گف واست شاخ کیر درست کنم😂
جلوی همه
فامیلمون اومد به خواهرم عیدی بده خواهرم گفت بمونه😂یعنی میخواست بگه ممنون مرسی گفت بمونه بمونه یعنی پول نده بمونه برا خودت😂
من رفتم خونه اقوام مامانم یهو سرناهارشون رسیدم ... کلی تعارفم کردن بیا بشین وفلان از وقت ناهارم گذشته بود فکر نمیکردم دیگه اونموقع ناهار بخورن فک میکردم خوردن ..نشستم یهو ی دوتا قاشق ک خوردم یهو یکیشون ی دونه ...وزید ک من مثلا خودمو زدم ب اون راه تا ی پنج دقیقه خودمو کنترل کردم ک دیگه یهو بعد چند دقیقه قاشقو بردم بالا یهو میبینی خندتو کنترل میکنی میکنی یهو بووووووم منفجر میشی...قاشق ک رسید جلو دهنم یهو منفجر شدم برنجا از تو قاشقم پخش شد اینور اونور دیگه همه ب من خندشون گرفت منم دیگه نمیتونم خندمو کنترل کنم هرهرررررهرررررر هرررر خندیدم جالبیش اینجاست ک اونا مثل خودشونو زدن اون راه گفتن چیشد....چرا خندیدی؟؟؟ گفتم هیچی ی چی خنده دار یادم افتاد...حالا هی میخوام فراموشش کنم نمیتونم خودمو از سفره کشیدم کنار گفتم مرسی ....اون بنده خداهاااا اونموقع زیادم منو ندیده بودن رودرباسی داشتن قرمز شدن 😑😑😑🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️من دست خودم نیست خندمو نمیتونم کنترل کنم 😂😂😂😂😂🤦🏻♀️
رفتم خونه فامیل باپاه رفتم کل آجیلا ریخت بعد میز افتاد😅😂
مهمون اومد خونمون من چایی بردم هول کردم ریختم رو خشتکش یارو دوروز رفت بیمارستان ❤
صاحب کارم قهوه ترکی نوشیده بود بعد خانم صاحب کارم با قهو فعال صاحب کارمو گرفته بود بعد منو صدا زد گفت برو لیوانو یی آب بزن رفتم آشپز خانه داشتم ليوانو میشستم گفتم آین چی جوری قهوه خوردنه خوارش گا....یدم که یهو دیدم پشتم وایستاده بود 😅گفت خداروشکر بکش که خواهر ندارم گفت فردا نبینمت بیایی الانم بیکار هستم
در سال ۱۴۰۳/۲/۳ آین اتفاق افتاده
حالا خوبه عمم اینا دو تا کوچه باهامون فاصله دارن و برای عید دیدنی واسه صبحانه میان و واسه شام میرن تازشم کلی آجیل و میوه میبرن و من الان ۳ ساله دارم میرم دانشگاه و هر بار که میبینمشون رتبه کنکورم رو میخوان
خاطرم اینه که دروغکی گفتم حالم بده فلان رلم که قهر بودیم بیاد منو ببینه تازه با بابام و خانواده ام آشنا بشه 😂
عید بچه های فامیل همه اومده بودم خونه ی ما چند نفر توی حال جلوی همه GTAV بازی می کردن چند نفر هم داخل اتاق من بودن و داشتم براشون سیستم رو روشن می کردم و یهو بابام صدام زد گفت بیا و من رفتم بهم گفت این چیه نگاه کردم بچه ی فامیل رفته کفش پاشنه بلند پشت پرده و من ضربان قلبم رفته بود هزار و سریع کنسول رو خاموش کردم و بعد از اون اتفاق کسی نزاشت بچش بیاد خونمون بازی و آبروم رفت همون موقع برای اینکه بگم نمی دونستم و کلا مثبت بازی در بیارم و نشون بدم که منم از بازی دیگه خوشم نمیاد بازی رو پاک کردم و سرویس شدم تا ۱۵۰ گیگ با نت ایران دوباره دانلود کنم (کفش پاشنه بلند همون کلاب هست و پشت پرده دختر هایی که اونجان لباس هاشون رو در میارن و جلوت می رقصن 😊😅)
بابا اندازه یه کتاب نوشته توجه کنین 😂
اگاپه اگه می بینی لایک کن ❤
اوایلی که گوشی خریدم بود رفتیم مسجد نماز بخونیم
گوشیمو گزاشته بودم جلوه پام تا نمازمو تموم کنم
یهو وست نماز خوندنم فهمیدم گوشیم نیست؟😢
همون جوری نمازمو قط کردم رفتم دنبال گوشیم بگردم که یهو دست یه بچه دیدمش سرش داد زدم گوشو از دستش گرفتم از حرسم یه سیلی خوابوندم پس کلش 😂
برگشت بهم گفت اصلا درد نداشت
منم رفتم جام نشستم همه چپ چپ نگاهم میکردن
یهو مادر بچه اومد گفت گوشیتو بده به بچم😐😐
منم هاجو واج موندم که مامانم گوشیمو گرفت رمزو باز کردو بهش داد 😭😭😭😭
وقتی داشتیم بر میگشتیم به زور گوشیمو ازش گرفتم
تو راه اصلا با مامانم صحبت نکردم
یه هفته بامامانم قهر بودم هر ۱۰ دیقه یه بار گوشیمو با پنبه الکل پاک میکردم نمیدونم چرا😂😂😂
رفتیم مهمونی داشتیم غذا میخوردیم صاحب خونه اومد گفت همین گوشت کیلویی ۶۰۰ ما نمیدونستیم خجالت بخوریم یا غدا😢
درحال نماز خوندن از پایین عقب رو نگاه میکردم و رفیقم همون لحظه گو... ید 😢😂
بعد من نشسته بودم خندیدن و بهش اشاره میکردم که یعنی اینه 😂😂😂
رفته بودیم عید دیدنی خونه عمم.... بعد من کلی آجیل ریختم تو سویشرتم وقتی داشتیم میرفتیم.. شوهر عمم اومد بهم عیدی بده منم نگرفتم زوری کرد تو همون جیبی که آجیل ریختم خودشم دوتا دونه برداشت خورد خلاصه آبرومون رفت😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
مانتو تا بالای زانو هام بود و یه شلوار سفید پوشیده بودم رفتیم خونه ی پسر خاله ی بابام و اونجا یه پسر بود که از من یه چند سال بزرگ تر بود ما میخواستیم دیگه بریم پام قفل کرد و تا ماشین یه لنگه پا داشتم میرفتم ولی سرعتم زیاد شد و با سر نزدیک بود برم تو فاضلاب ولی شلوارم از بالای رونم تا زانوم پاره شد و اینجوری شد که من عابروم رفت 😂😅
آگاپه کلیپ هات حرف نداره❤❤❤❤
خاطره سمی یه من :یه آقایی انقدر حرف زد من ارام که اون گوش نده گفتم بگو به این اقا گوه نخوره بعد نگاه کردم دخترش پیش من نشسته بودددددد😮😮😮😮
خاله بابام اومده بود خونه ما داشتن میرفتن اومد سمت من گفت سال خوبی داشته باشید من میخواستم بگم همچنین گفتم هم اکنو
🤣جررررر هم اکنونو از کجات آوردی مگه تو صحبتای عادی ما ازین استفاده میکنیم که تو نوک زبونت بود
یادش بخیر یه بار از بس که آجیل خوردم معدم باد کرد
رفتم بیرون ب قصدم این بود که بگو..م نگو شوهر عمم داره با گوشی تو حیاط یواشکی حرف میزنه
راستی امیرم 19همدان
خاطره ی سم من هیجا نرفتم. تو خونه موندم . پدربزگم مرد... . عیدم دارک بود. از رلمم جدا شدم . دوستمم بخاطر بیماریش کشته شد (دارک شد🥲)
داداش فکر کنم تو شانس نمی دونی چیه چون همچین چیزی توی زندگیت وجود نداره ولی جدا از شوخی واقعا بهت تسلیت میگم 🖤🖤
@@Paniya-y2y تسلیت میگم 🖤🖤🖤🖤😭😭😭😭
عید بود رفته بودیم خونهی عمم عمم اینا تو یه شهر دیگه ای زندگی می گردن یه پیر داشت من دوسش داشتم بعدش ساعت ۱ بود گفتیم جرعت حقیقت بازی کنیم من بودم خواهرم دختر عمم پسر عمم پسر عموم بعد پسر عمم نمی دونست دوسش داشتم بعد پسر عموم گفت کسایی که تو فامیل دوست دارید از ۱ تا به ۳ بگید من اسم شو اشتباهی اول گفتم بعد نمی دونستم بعد بازی که تمام شد دختر عمم بهم گفت اون می دونست من دوسش داشتم بعد یهو مهگم دختر خالم زد توسرم نمی دونم چرا ولی خیلی هسرت می خورم که ایم پسر عممو اول اوردم بعد که ما رفتیم بعد چند ماه انقدر پسر عمم بهم احمیت می زاشت که همه کسایی که منو نمی شناختن فکر می کردن دوست دخترشم وای دارم کاری می کنم که ازم متنفر شه
ی بار با دختر داییم ی چت درسی کرده بودیم کلا درسی نه چیز دیگه ای 😂😂😂
بعد رفتیم شمال خونه داییم مادرش گفت پدرش گوشی دخترشو شکسته منم فکر کردم داستان اون چت رو فهمیده کلا تعطيلات شد زهر مارم ۲ روز پیش فهمیدم داستان چی بوده😂😂😂 زهر مارم شد
رفته بودیم مهمونی بعد خیلی رودرواسی داشتیم با اونا بعد ی بچه کوچیک بود بعد ی سالشو اینا بود گذاشتمش رو میز اینه دار بعد رو میزه کلی ظرفو ظروفا قدمت دارو حالت عتیقه اینا بود بچرو که اومدم وردار ظرفه افتاد شکست 🤦♀️
یک بار رفته بودیم خونه ای دایم بعد دایم اسرار کرد که شام رو بمونیم بعد که موندیم من واقعا از پسر داییم نفرت دارم خیلی لوسه بعد با خودم گفتم چطوری اینو کتک بزنم حرچی تلاش کردم نشد که بزنمش سفره که باز شد دیدم دوغ گازدار آوردن انگار نعنگار که گازدار دوغ رو هم زدم یهو درشو باز کردم و گرفتم سمت پسر داییم پسر داییم دوغی شود انگدر خندیدم دوغ به کنار در دوغ خورده بود به شمش چشمش سیاه شده بود جیگرم حال اومد🫡😂
روز عیدا ما معمولاً رفتیم خونه دوستم این عیدم رفتیم دوست پسرش هم اونجا بود . دوستم داشت میرفت چایی بیاره گفتم نرو زحمت نکش. دو ستم اومد نشت . همین که اومد نشست شکمم قور قور کرد 😂😂
خونه ی خالم رفتم عید دیدنی بهم عیدی نداد
و ماشینشون ال نود بود
منم نامردی نکردم رفتم 4تل میخ گذاشتم زیر لاستیکاش ولی فقط 2تا لاستیکاش پنچر شد نمیدونم چرا 😅😅😅
رفتم عید دیدنی با پسر خالم هم سن خودمه رفتیم بیرون با ماشین داشتیم میگشتیم یهو یه پسر دیدیم خیلی عصبانی بود داشت با خودش حرف میزد گفتم برو آروم بهش بزن رفتیم آروم با ماشین بهش زدیم افتاد شروع کرد به ف..ش دادن بعد فرار کردیم😅
رفته بودم مشهد با مدرسمون دم عید بود بعد اسم یکی از رفیقام بنیامینه بعد سر سفره بودیم با مدیرمون و اینا بعد یکی از رفیقام به بنیامین گفت بنی دنبال چی میگردی من بلند تو جمع گفتم دنبال ننش فقط ۱ ساعت انداخته بود دنبالم مدیرمون هم مسئول نضافت کرده بود منو😅😅😅😅😂😂😂
تو عید بودیم با دوست دخترم داشتیم چت بازی میکردیم نفهمیدم دوست دخترم از اتاق بغلی رفته پیام دادم گوشیشو جا گذاشته بود مامانش گوشیش رو پیداکرد 🤦🤦
برای چهار شنبه سوری ترقه درست کردیم اضافه امد شب عید دادم به شوهر خالم که خیلی خودشو با کلاس نشون میده گفتیم تخممرغ هست اونم گذاشت توی جیبش بعد چند دقیقه توی جیبش گرم شد پوکید همراش اجیل زد بیرون پدر بزرگم به شوهر خالم گفت اگه جیبت پر نشده تو شرتتم جا هست الان سه چهار روزه ندیدمش
با چندتا از اقوام تو آسانسور خونه طرف بودیم بعد یکی از دخترا آب زیاد خورده بود یهو همون وسط آسانسور رو خیس کرد برگشتیم 😢
فامیلم آشنا بود از اونا که هر روز میبینیش
من امسال رفتم خونه عموم یه کفش LV خریده بودم هفت ملیون رفتم بیرون پسر عموم رفته پرش گل ریخته تو کفش داره به بچه های همسایه گل میفروشه منم رفتم ماشین شارژی شو شربت ریختم تو بردم باهاش تو استخر شنا کردم
رفته بودیم شمال خونه یکی از اقوام بعد موقه خداحافظی ترف بهم گفت ببخشید اگر بد گذشت ایشالا عروسیت منم گفتم مرسی همچنین
یکی از پسرا ی فامیلو روش کراش داشتم بعد اونم بهم توجه میکرد خوب بود اما چیزی نگفتم بعد چمد شب بعد دیدم با همون دخترا که بدم میومد ازشون رفت بیرون ۳ شب باهم رفتن یه شب دیدیمشون
اصلا محل بهم نذاشت و خیلی ناراحت شدم آخرشم رفتن بیرون باهم😢
رفته بودیم عید منم نشسته بودم تخمه میخوردم یهو فاز گرفتم آهنگ خواندم و میگفتم وقتی که من عاشق میشم یهو همه به من نگا کردن و من گفتم زنگ بزن آمبولانس😂
تازه یه خاطره سمی دارم رفتیم خونه بابا بزرگ عیدی تو جیبش بود به همه یدونه پنجایی داد به همه یدونه پنجایی داد من منم رفتم همه پولش از جیبش برداشتم بعد داشت دنبال پولش میگشت😢😂😂
رفته بودم عید دیدنی همراه دایم و دختر دایم خونه پدر بزرگم
بعد دایم برامون اجیل ریخت بعد ماهم ریختین تو کیفمون
بعد رفتیم خونه دایی بزرگم بعد میخواستیم بریم که یهو کیفمون برعکس شد نصف اجیل ریخت ماهم ب چوخ سگ رفتیم
رفت بودم خونه دایم کورسد برداشم جل هم گوفتم بهم میاد 😂😂😂
یبار عید بود کلاس سوم بودم مدارس تعطیل بود بعد همکلاسی سمیمیم با خانوادش اومده بودن خونه ی ما بعد ما رفته بودیم اتاق بعد من خواستم شوخی شوخی بگویم بعد بجای گوزیدن همونجا کنارش ریدم
از کارت خواهرم پول برداشتم بعد فرداش فهمید 😂😂😂
چند تا مهمونی پشت سر هم رفته بودی بعد من عیدی هام زیاد شده بود بعد رفتم دستشوی و اومدم رفنه بودیم خونه خالم بعد دختر خالم اومده بیاد دستشوی من از دستشوی اومدم بیرون لباس یه خورده بالا بود بعد من جیب نداشت شلوارم گذاشته بودم تو شلوارم از تو شلوارم زده بود بیرون اونم دید خندید ابروم رفت😂😂😂😂
این که یک میلیون جایزه گذاشتی دمت گرم چون خیلیا فقد همینجوری ویدیو میزارن منم خاطره سمی زیاد دارم اما الان خیلی محتاج پولم متسفانه
آماده شدیم رفتیم عید دیدنی سره سفره بودیم دوستم کنار آب بود خیلیا آب خواستن منم آب خواستم چون عصابش خورت بود ابارو ریخت تو صورت تمام آرایش ام ریملام ریخت پسرا چقد خندیدن ولی من ریختم خوب رو صورتش😂
منسوتی فامیلمون رو میگم . خودم زیاد دارم . فامیلمون داشت آش میخورد . به دوسش گفت خسته نباشید شاش میخورید😂😂😂
اولین روز عید بود رفته بودیم خونه مامان بزرگم پسر داییم اذیتم میکرد شوخی میکرد باهام اومدم بزنم ب پاش خورد ب اونجاش بعد خندم گرفت اومدم دوباره بزنم ب پاش خورد ب اون باز و واقع ب چوخ الهی رفت پسر داییم
تو عید رفتیم پشت بوم ترقه بازی کنیم یکی از ترقه ها افتاد خونه همسایمون شیشه ی بالکونشون شکست و یکی از شیشه ها رفت تو تلویزیونشون و تلویزیونشون خرد شد و تازه نفهمیدن که کار ما بوده
مهمون واسه عید دیدنی اومده بود خونمون من خواب بودم بلند که شدم داشتم میرفتم دستشویی چش خوابآلود گفتم این بیناموصا کین ای وقت ظهر از دستشویی که برگشتم دیدم دختر خاله پسر خاله اینام بودن و اصلا که انگار از هیچی خبر ندارم احوال پرسی کردم و دوباره برگشتم تو اتاق😂😂
رفته بودم خونه ی زن عموم کمربندم و جا گذاشته بودم با دخترش هم خیلی صمیمی بودیم ساعت دو نصف شب رفته بودم کمربند و بگیرم دیدم بابا و مامانش در حال انجام عملیاتن
رفتیم خونه داییم اینا برای عید دیدنی باپسر داییم دعوام شد منم به باباش گفتم یک هفته پیش دختر اورده بود خونه بدش پسر داییم به بابام گفتم پسرت هم اونجا بود الان منم تو بیمارستانم هم پسر داییم دوتایی ریدیم به کله خانواده 😂😂😂😂
دوستم صمیمی م تو عید اومده بود پیشم گفت گشنمه گفتم وایسا برات میوه بیارم من رفتم میوه بشورم بیام دیدم پیتزا سفارش داده بعد به پیک موتوری گفته بود اینجا خونه ی دوستمه الان میاد حساب میکنه 😂😢
من امسال داشتم باپرسرخالم روبوسی میکردم که پام لیز خورد و افتادیم روهم و لبگرفتیم در همون لهزه مامانم ومد توی هال بافامیلامون ابرومون رفت😂😂😂😂😅😅😅😅
خاطره خوب کن این بود که تو خونه نشسته بودم خالم اینا هم بودن بعد آخر شب دختر خالم و پسرخالم پیش ما موندن برای خواب ساعت سه نصفه شب دختر خالم بیدارم کرد و و...
یک روز رفتیم خونه عموم رفتیم سلام کنیم به عمو هام دست دادم تا رفتم سمت دختر عموم سلام کنم پام گیر کرد به فرش یهو با لب رفتم تو لبش باهم خوردیم زمین جلوی همه فامیل
جفتمون ۱۵ سالمون بود
نه ببین اگه شلوار کوردی بپوشی اینطوری نمیشه من جمعند ۳ کیلو آجیل تو این عید آوردم خانه😂😂😂
یه بار من و دختر دایی هام رفتیم عیدیدنی دختر داییم که ازدواج کرده و صفره پهن کرده بود ما هم همشو داخل کیف گذاشتیم و اونا طبقه داشتن تا امدیم از پله بریم پایین یهوی دختر داییم که عقب بوده لیز خوده مارو هم انداخت ولی تا یه ماه کمر درد داشتیم
ما مهمون از را دور داشتیم سر مهمونی خیلی رسمی یک دفعه یکی از مهمونا گوز.. ید؟؟اونم دو ساعت طول داشتم بعد ما زدیم زیر خنده❤❤❤😂
رفتم خونه عمه م بعد بهشون گفتم برم شارژ بگیرم بیام بیرون سیگار را روشن کردم تا کشیدم پسر عمه مم منو دید دیگع مجبور شودم 100تومان بهش عیدی بدم تا به کسی نگه
رفتم خونه عمه م بعد بهشون گفتم برم شارژ بگیرم بیام بیرون سیگار را روشن کردم تا کشیدم پسر عمه مم منو دید دیگع مجبور شودم 100تومان بهش عیدی بدم تا به کسی نگه
رفتیم عید دیدنی من رفتم دستشویی ی ربع تو دستشویی بودم اومدم بیرون همه داشتن منو نگاه می کردن یوهو بابام کفت کجا بودی منم گفتم دستشویی همه خنده کردن😂😂😂🫣🫣🫣🫣
رفتم عید دیدنی میخواستم برم دست شویی دختر خالم داخل بود و لخت همچنان پریود هم بود 😂😂😂😂😂😂😂😂😅
یه روز رفتیم عروسی پول پرت کردن هوا یه دختره اومد که پولارو برداره که یهو پاش لیز خورد افتاد تازه دامن پوشیده بود دامنش رفت بالا😅😅😅
ویدئو عالی مثل همیشه
Hi
رفتیم خونه مادر بزرگم شام درست کرده بودن یه گوشت بزرگ لود خواستم بر دارم یهو برق رفت سریع برداشتم وقتی برق اومد فهمیدم لیمو بود
ببین مهمون اومد عمه اینا شام رفتم به آش سز بزنم نمیدونم چی شد حالم بهم خورد بالا اوردم تو اش خداروشکر کسی ندید یه خورده اب قاطی کردم هم زدم همه هم خوردن😊😂
و ما تو کار چمدان اینا هستیم بعد وسایل خلعت اینا هم داریم وسایل رو دادم بهشون بعد برگشتم گفتم مبارکه بعد بنه هم گفت خواهش میکنم
و ما تو کار چمدان اینا هستیم بعد وسایل خلعت اینا هم داریم وسایل رو دادم بهشون بعد برگشتم گفتم مبارکه بعد بنه هم گفت خواهش میکنم
رفتم مهمونی با ذوق اینکه کراشم اونجاست رفتم گفتن نیومدن و منی که حموم رفته بودم و پاکسازی کرده بودم و موهامو صاف کرده بودم