خاطره سمی من این بود من یه دوست پسر داشتم یعنی دوسته پسر داشتیم فوتبال بازی میکردیم که توپ رفت ناگهان خونه همسایه من رفتم که توپ رو بیاورم ناگهان منو حول داد من فکر کردم که دارم میوفتم میخواستم که از یه جای محکم بگیرم که ناگهان دستم به چیزه پسره خورد یعنی خیلی خجالت کشیدم😂😂😂راستی عیدتون مبارک باشه ❤❤❤😂
رفته بودیم عید دیدنی و شام مهمونمون کردن یه پارچ دوغ وسط سفره بود پسر یکی از فامیلامون اومد برا خودش دوغ بریزه آب دماغش ریخت توش همه از سفره بای دادن 😂😂😂 منی که ریلکس نشسته بودم داشتم سفره رو درو میکردم چون هیچکس نبود بخوره حروم میشد
روز عید عروسی خالم بود بعد فلش مال من بود یک دفعه ترانهی که خودم تو خونه خوندم پخش شد و بگم اون لحضه ای بود که عروس دوماد اومدن و عروسی خراب شد دیگه باهم ازدواج نکردن عروسیشون افتاد هفتهی دیگه
باز 11 سالم بود😂عروسی بودیم ی اهنگی که خیلی دوسش دارم پخش شد گفتم حالا برم ی خودی نشون بدم رفتم رو استیج پشتم به عروس بود داشتم تو حال و هوا خودم قر میدادم یهو دیدم اونایی که رو استیج بودن رفتم کنار گفتم وای بخاطر من همه رفتن کنار از بس دارم قشنگ میرقصم نگا ب مامانم کردم دیدم چشمو ابرو میاد گفتم ولش بابا دیدم یهو همه دست میزنن و گفتم اگه میدونسم زودتر میرقصیدم یهو فیلمبردارِ گف بسه دیگه برو بشین میخام از رقص عروس فیلم بگیرم، انقد میمون بازی در نیار و تو فیلم نباش 😂 اونجا بود که دیگه عروسی هیچکی پانشدم برقصم بااینکه زومبا کار میکنم😂
سلام من توی چنل سهیل کامنت شمارودیدم که نوشته بودید یک مایکل معذرت🤲😂 الان هم باچنلتون آشناشدم وهمین الان چنلتون ساب کردم به امید100هزارتایی شدن کانالتون😍😍😍😍😍😍😍امیدوارم توی یوتیوب فارسی بتروکونید💪😍😍😍😍
سمی ترین خاطره ی من اینه که بابام اینا رفته بودن خونه ی خالم اینا من و همه بچه های فامیل از شانس بد من باهم توی خونه ی مابودیم من جای همشون انداختم که بخوابن ولی دختر داییم نخوابیده بود من که توی اتاق داشتم فیلم نگاه میکردم تو گوشی یهو دیدم یه چیزی این پایین تنه من و ازیت میکنه پتو رو کشیدم اونور دیدم دختر داییم داره شلوار من و باز میکنه
پنجم عید بود، رفته بودم دسشویی یهو مهمون اومد منم با شلوارک و زیر پیرهن گیر کرده بودم اونجا ، خلاصه مهمونا هم حدود ۱۲ نفر بودن کراشمم تو جمع بود 😂😂 حدود یکساعت موندن منم تو دسشویی وایساده بودم ، یهو بچشون دسشوییش گرفت ، گیر داد تق تق در میزد خلاصه رفت دسشویی من اومدم بیرون یه دقیقه تو راهرو موندم همه بلند شدن منم با اون وضعیت باشون خدافظی کردم خلاصه هم آب شدم هم سمی ترین خاطره عیدم بود😂
عمم اینا امده بودن خونمون عید دیدنی من وسط حال خواب بودم چشمام و باز کردم دیدم هفتا بچه های عمم بالاسرم دارن رژه میرن،لباسام هم یه تاب شلوارک خونگی بود،بخاطر عمین بلند نشدم تا برن،اما اونا تا شام موندم و من تا ساعت دوازده شب زیر پتو با گشتگی و بدن گرفتگی روبه رو بودم تا دستشوبی هم داشتم😂✌🏻
رفته بودیم خونه مامان بزرگم بعد سر سفره شام بودیم داداشم که یک سال نیمش بود گریه کرد بعد بابام بغلش کرد گفت قربونت برم درد تو پدرت ساکت منم خندم گرفت داشتم نوشابه میخوردم 😂 نوشابه هم گاز داشت پیچید تو گلوم بعد رفت تو دماغ تا ۲ ساعت بعدش دماغم میشوخت 😂😂😂
مانتو تا بالای زانو هام بود و یه شلوار سفید پوشیده بودم رفتیم خونه ی پسر خاله ی بابام و اونجا یه پسر بود که از من یه چند سال بزرگ تر بود ما میخواستیم دیگه بریم پام قفل کرد و تا ماشین یه لنگه پا داشتم میرفتم ولی سرعتم زیاد شد و با سر نزدیک بود برم تو فاضلاب ولی شلوارم از بالای رونم تا زانوم پاره شد و اینجوری شد که من عابروم رفت 😂😅
رفتیم خونه مامانبزرگم ادمدن جلوم اجیل گذاشتن و من شروع کردم خوردن خاله مجردم یه چشمک زد بهم روبروم بود منم گفتم چیه دلت میخاد بیا بخور اجیلو میگم ناگهان مامان بزرگم زد تو گوشم گفتم چی شده گفت این چه طرز صحبت کردن با خواهرته 😑
من عید دیدنی رفتم خونه خاله ام خالم گفت برو از تو اتاقم کیفمو بیار اشتباهی رفتم اتاق دختر خالم دنبال کیف میگشتم که یه دفعه دختر خالم لخت از حموم اومد بیرون من خشکم زده بود دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم باهاش تو رابطه رفتم و قرار اولمون هم همونجا بود 😂
رفته بودیم خونه فامیل دورمون بعد این نرده پله هاشون سنگی بود و خیلی هم پهن همه بچه ها سر میخوردن میومدن پایین خیلی این کارو انجام دادیم بعد شام اومدیم پایین بعد میخواستیم بریم بالا برای میوه من گفتم اخرین نفر من میرم منم رفتمو سنگ از جاش کنده شد و افتاد رو کفشا و هزینه زیادی رو دست صاحب خونه موند 😂😂 بعد چند وقت منو دید گفت خدا خیرت بده رفتا امد رو پله راحت شد😂😂
ایام عید بود که رفتیم خونه عمم بعد تصمیم گرفتن من براشون غذا درست کنم خیلی روغن ریختم مامانم آمد دعوام کرد منم رفتم داخل حیاط که روغنش داخل آبشی خالی کنم شب بارونی هم بود کل سوسیس بندری ریختم خودمم که خیلی گشنم بود جعمش کردم و چیزی نگفتم خودم هم نخوردم و اونا خوردن نوش جونتون 😂😂😂😂
سلام دو صد بدرود مسخرم نکنید فق از کوهسار با رفیقام برگشت اومدم خونه مست پاره بودم با همه سلام عیدتون مبارک روبوسی رفتم جام رو برداشتم اومدم وسط حال خونه انداختم موزیک پلی کردم با گوشیم خوابیدم تا اونجایی ک هوشیار بودم فق میدونم مهمونا همونجوری ک از در اومدن خدافظی کردن رفتن😂😂😂😂
من و رفیقم رفتیم خونه یکی از دوستامون هرچی در زدیم در و باز نکردن زنگ زدیم گفتیم آره ما پشت دریم گفت ما اومدیم اصفهان ببخشیدا گفتی اوکی باشه بعد دوستم هی اصرار کرد بریم بستی بخوریم مغازه بستنی نزدیک خونه همون دوستم که میخواستیم بریم خونشون بود ما بستنی گرفتیم و اومدیم بیایم بیرون یهو اون اومد تو مغازه میخواست بره یه طرفه دیگه که آره ما شما را ندیدیم یهو ما گفتیم سلام چقدر زود از اصفهان اومدین ببین آدم اینجوری ضایع نشه ّبعد زنگ زد گفت ما یه چیزی جا گذاشتیم که برگشیتم و این یعنی آدم اینجوری ضایع نشه
خاطره سمی من اینه که عید دیدنی رفته بودم خونه مادر شوهرم همینجوری داشتيم روبوسی میگردیم نوبت به پدر شوهر که رسید اینقدر خسته شدم بجای لپش در دهنش بوس کردم😂از خجالت آب شدم😢😢
حالا خوبه عمم اینا دو تا کوچه باهامون فاصله دارن و برای عید دیدنی واسه صبحانه میان و واسه شام میرن تازشم کلی آجیل و میوه میبرن و من الان ۳ ساله دارم میرم دانشگاه و هر بار که میبینمشون رتبه کنکورم رو میخوان
با خاله هامو و عمه هام و با خوانواده خودم رفته بودیم روستا بعد اونجا خیلی قلیون میکشیدن و من 13 سالم بود و داخل همون اتاقی که قلیون میکشیدن بودم که همه از اون اتاقه رفتن و قلیون رو نبردن من اومدم برای اولین بار قلیون بکشم که یکهو داداشم اومد داخل و دودی که از دهنم اومد بیرون رو دید و زد تو گوشم و به بابام گفت و بابام منو جر داد جالبیش اینجاس که خود داداشم از من بزرگتر بود و قلیون میکشید❤❤😂
روز عیدا ما معمولاً رفتیم خونه دوستم این عیدم رفتیم دوست پسرش هم اونجا بود . دوستم داشت میرفت چایی بیاره گفتم نرو زحمت نکش. دو ستم اومد نشت . همین که اومد نشست شکمم قور قور کرد 😂😂
رفته بودیم باغ پسر پسر دایی بابام روم کراشه ؛ زیر زیرکی نگام میکرد ؛ منم وقتی نگاهش میکردم خنده ام میگرفت؛ پیام داداش که نگاه نکن خنده ام میگیره بعد پسر خاله ی بابام بالا سرش بود یه نگاه میکرد به من یه نگاه به اون😂
یک روز عید بوود بعد هیچی من نشسته بودم رو کاناپه همه هم بودن ولی حواسشون نبود دامادمون اونور نشسته بوود من دستمو کردم توی دماغم بعد یهو دومادمون دید دستمو اوردم بیرون بعد اون فکر کرد من دستمو کنار دماغم بود اینا بعد هیچی باز اون که صورتشو کرد اونور من باز دوباره دستمو کردم توی دماغم و دید گفت:هااا دیدی ومنی که داشتم از خجالت اب میشدم اون لحظه میخاستم بمیرم😂
خاطره سم من اینه با پسر عموم خانواده رفتیم عید دیدنی بعد یکی از دخترای فامیل که خیلی خودشو جذاب داشت در حالی که قیافش شبیه تراکنش ناموفق بود وارد شد تازه خط چشم قرمزم کشیده بود 😂😂 موهاشم چسبونده بود به صورتش 😂 داشتیم از خنده میترکیدیم پسر عمون دستشو روی پام فشار میداد منم با مشت زدم توی دلش گوزی.د پا شدیم رفتیم بیرون همه زدن زیر خنده 😂😢💔🤧الان پسر عموم باهام قهره 💔
نشسته بودیم سر سفره دوغ ریخته بودم توی لیوان یه بار مصرف بعد لیوان پوکید صورت و لباسام همه داغون شد همه هواسشون اومد سمت من تا نیم ساعت مات نگام میکردن😶
تازه یه خاطره سمی دارم رفتیم خونه بابا بزرگ عیدی تو جیبش بود به همه یدونه پنجایی داد به همه یدونه پنجایی داد من منم رفتم همه پولش از جیبش برداشتم بعد داشت دنبال پولش میگشت😢😂😂
منم رفته بودم مهمونی عید دیدنی رفتم دستشویی گوه کنم بعد انجام عملیات دیدم آب ها قطع شده و اب ای در یخچال یا جای دیگه ذخیره نکردن و خلاصه آبرو به آبرو😂😂😂
رفته بودم مشهد با مدرسمون دم عید بود بعد اسم یکی از رفیقام بنیامینه بعد سر سفره بودیم با مدیرمون و اینا بعد یکی از رفیقام به بنیامین گفت بنی دنبال چی میگردی من بلند تو جمع گفتم دنبال ننش فقط ۱ ساعت انداخته بود دنبالم مدیرمون هم مسئول نضافت کرده بود منو😅😅😅😅😂😂😂
عید دیدنی رفتیم خونه عموم بعد زن عموم داشت میوه تعارف میکرد موز برداشت برگشت گفت ی میوه دیگه بردار منم باز موز برداشتم این رو به من اخم کرد ولی من هردوتای موز ها را خوردم بعد بهم ی جوری نگاه میکردن انگار میخان بزنن منو 😂😂
یه بارم دوستم اومد بهم گفت : ببینم تو منو بیشتر دوست داری یا خودتو گفتم از خودم حالم بهم میخوره بماند که تو ۱۰۰۰ برابر بد تر از منی حالا ببین دوست دارم یا نه 😂😂😂
افطار داشتیم من با بچه های خانوادمون نشسته بودیم پای لپ تاپ داشیم فیلم میدیدم یه لحظه بچه عمم 3دفعه سرش رو زد به در بعد از 5دقیقه اشکش در اومد تازه اون 2سالشه
از عیددیدنی برگشتم خونه بقیه رفتن یه جا دیگه دیدم دارن زنگ خونمون رو میزنن گفتم کیه گفت منم من فکر کردم داداشمه پشت در و توی جوابش گفتم خب به عنم در رو که باز کردم دیدم دختر همسایه بالاییه یه کاسه اش توی دستشه ینی از خجالت اب شدم و دختر همسایه اصلا بالارو نگا نمیکرد سریع اش رو گرفتم و در رو بستم تا دو روز داشتم فکر میکردم چه غلطی کردم
با چندتا از اقوام تو آسانسور خونه طرف بودیم بعد یکی از دخترا آب زیاد خورده بود یهو همون وسط آسانسور رو خیس کرد برگشتیم 😢 فامیلم آشنا بود از اونا که هر روز میبینیش
ی بار با دختر داییم ی چت درسی کرده بودیم کلا درسی نه چیز دیگه ای 😂😂😂 بعد رفتیم شمال خونه داییم مادرش گفت پدرش گوشی دخترشو شکسته منم فکر کردم داستان اون چت رو فهمیده کلا تعطيلات شد زهر مارم ۲ روز پیش فهمیدم داستان چی بوده😂😂😂 زهر مارم شد
مهمون واسه عید دیدنی اومده بود خونمون من خواب بودم بلند که شدم داشتم میرفتم دستشویی چش خوابآلود گفتم این بیناموصا کین ای وقت ظهر از دستشویی که برگشتم دیدم دختر خاله پسر خاله اینام بودن و اصلا که انگار از هیچی خبر ندارم احوال پرسی کردم و دوباره برگشتم تو اتاق😂😂
عید بود عموم به همه عیدی داد من دختر عمم خونه ما بودیم بعد دختر عمم زودتر از من رفت بعد من که رفتم خونه ی آقاجونم دیدم عموم به همه عیدی داده 10 تومانی بعد به دختر عمم که زودتر رفته بود داد بعد پولش تموم شد وقتی آقا جونم دید پول به من نرسیده 100 تومان به من عیدی داد بعد یکی از پسر عمو هام گریه میکرد که چرا به من 100توان داده بعد مامان جونم دید داره گریه میکنه بهش پول داد😅😅
عید بچه های فامیل همه اومده بودم خونه ی ما چند نفر توی حال جلوی همه GTAV بازی می کردن چند نفر هم داخل اتاق من بودن و داشتم براشون سیستم رو روشن می کردم و یهو بابام صدام زد گفت بیا و من رفتم بهم گفت این چیه نگاه کردم بچه ی فامیل رفته کفش پاشنه بلند پشت پرده و من ضربان قلبم رفته بود هزار و سریع کنسول رو خاموش کردم و بعد از اون اتفاق کسی نزاشت بچش بیاد خونمون بازی و آبروم رفت همون موقع برای اینکه بگم نمی دونستم و کلا مثبت بازی در بیارم و نشون بدم که منم از بازی دیگه خوشم نمیاد بازی رو پاک کردم و سرویس شدم تا ۱۵۰ گیگ با نت ایران دوباره دانلود کنم (کفش پاشنه بلند همون کلاب هست و پشت پرده دختر هایی که اونجان لباس هاشون رو در میارن و جلوت می رقصن 😊😅) بابا اندازه یه کتاب نوشته توجه کنین 😂 اگاپه اگه می بینی لایک کن ❤
چند تا مهمونی پشت سر هم رفته بودی بعد من عیدی هام زیاد شده بود بعد رفتم دستشوی و اومدم رفنه بودیم خونه خالم بعد دختر خالم اومده بیاد دستشوی من از دستشوی اومدم بیرون لباس یه خورده بالا بود بعد من جیب نداشت شلوارم گذاشته بودم تو شلوارم از تو شلوارم زده بود بیرون اونم دید خندید ابروم رفت😂😂😂😂
برای چهار شنبه سوری ترقه درست کردیم اضافه امد شب عید دادم به شوهر خالم که خیلی خودشو با کلاس نشون میده گفتیم تخممرغ هست اونم گذاشت توی جیبش بعد چند دقیقه توی جیبش گرم شد پوکید همراش اجیل زد بیرون پدر بزرگم به شوهر خالم گفت اگه جیبت پر نشده تو شرتتم جا هست الان سه چهار روزه ندیدمش
خاطره سمی بگید تو کامنتا بهترینش ۱تومن میگیره😂👇🏻
از من و بخون
بمب خنده
😂😂
عید بود کل فامیل پدری و مادری اومده بودن و بابام رفت شیرینی پخش کنه یهو رفت خم شه گوزید🤣🤣 بعد کل فامیل رفت رو هوا خیلی فامیل بود نزدیکه۴۰ ۵۰ نفر🤣🤣🤣🤣🤣
این چه سمیه😂😂😂@@نازیسیاهکلیمراذی
🤣🤣🤣
رفته بودیم خونه پدربزرگم عید دیدنی همه اونجا جمع بودیم دوتا پسر عموم باهم گوزیدن 😅😂دیگه نتونستن جمعش کنن صداش دو برابر شد😂
دهنت سرویس😂😂😂😂😂😂😂😂😂
تو مشهد بودم نماز خوندم تموم شد برگشتم بغلیم دست داد گفت قبول باشه منم دست دادم گفتم شما هم خسته نباشید 😂😂😂
خاطره سمی من این بود من یه دوست پسر داشتم یعنی دوسته پسر داشتیم فوتبال بازی میکردیم که توپ رفت ناگهان خونه همسایه من رفتم که توپ رو بیاورم ناگهان منو حول داد من فکر کردم که دارم میوفتم میخواستم که از یه جای محکم بگیرم که ناگهان دستم به چیزه پسره خورد یعنی خیلی خجالت کشیدم😂😂😂راستی عیدتون مبارک باشه ❤❤❤😂
واقعا خفنی هم عاشق ویدیوهاتم هم خودت❤
خاطره سمی ندارم ولی خیلی به یه تومن نیاز دارم❤❤❤
رفته بودیم عید دیدنی و شام مهمونمون کردن یه پارچ دوغ وسط سفره بود
پسر یکی از فامیلامون اومد برا خودش دوغ بریزه آب دماغش ریخت توش همه از سفره بای دادن 😂😂😂
منی که ریلکس نشسته بودم داشتم سفره رو درو میکردم چون هیچکس نبود بخوره حروم میشد
😂😂ah ah ah cheeeeendesh
و منی که وقتی دیدم که ویدئو گذاشته اومدم بنویسم که اولین کامنت دیدم هزارتا کامنت گذاشتین😂😮
اینه که بده😂😂😂
عکس پروفایل چنلت چقدر شبیه آنجلا وایته😂
😕😕
روز عید عروسی خالم بود بعد فلش مال من بود یک دفعه ترانهی که خودم تو خونه خوندم پخش شد و بگم اون لحضه ای بود که عروس دوماد اومدن و عروسی خراب شد دیگه باهم ازدواج نکردن عروسیشون افتاد هفتهی دیگه
@@majidbabayei3602 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🎉 6:45 دقیقا
خیلی خوب بود❤ لطفا یه ویدیو با علیرضا بگیر لطفااااااا
باشه
آگاپه کلیپ هات حرف نداره❤❤❤❤
باز 11 سالم بود😂عروسی بودیم ی اهنگی که خیلی دوسش دارم پخش شد گفتم حالا برم ی خودی نشون بدم رفتم رو استیج پشتم به عروس بود داشتم تو حال و هوا خودم قر میدادم یهو دیدم اونایی که رو استیج بودن رفتم کنار گفتم وای بخاطر من همه رفتن کنار از بس دارم قشنگ میرقصم نگا ب مامانم کردم دیدم چشمو ابرو میاد گفتم ولش بابا دیدم یهو همه دست میزنن و گفتم اگه میدونسم زودتر میرقصیدم یهو فیلمبردارِ گف بسه دیگه برو بشین میخام از رقص عروس فیلم بگیرم، انقد میمون بازی در نیار و تو فیلم نباش 😂
اونجا بود که دیگه عروسی هیچکی پانشدم برقصم بااینکه زومبا کار میکنم😂
😂اوه اوه تصورم کردم چیشده
سلام من توی چنل سهیل کامنت شمارودیدم که نوشته بودید یک مایکل معذرت🤲😂 الان هم باچنلتون آشناشدم وهمین الان چنلتون ساب کردم به امید100هزارتایی شدن کانالتون😍😍😍😍😍😍😍امیدوارم توی یوتیوب فارسی بتروکونید💪😍😍😍😍
عزیزمی🥹🩷 با ارزشی برام❤
@@agapeh ممنونم خیلی لطف داری🌹🌹🌹🙏🙏🙏امیدوارم خیلی زودلوح 100هزارتایی شدن کانالتون روببینم😍😍😍😍😍😍😍😍
درحال نماز خوندن از پایین عقب رو نگاه میکردم و رفیقم همون لحظه گو... ید 😢😂
بعد من نشسته بودم خندیدن و بهش اشاره میکردم که یعنی اینه 😂😂😂
سمی ترین خاطره ی من اینه که بابام اینا رفته بودن خونه ی خالم اینا من و همه بچه های فامیل از شانس بد من باهم توی خونه ی مابودیم من جای همشون انداختم که بخوابن ولی دختر داییم نخوابیده بود من که توی اتاق داشتم فیلم نگاه میکردم تو گوشی یهو دیدم یه چیزی این پایین تنه من و ازیت میکنه پتو رو کشیدم اونور دیدم دختر داییم داره شلوار من و باز میکنه
🗿🗿🗿
این که یک میلیون جایزه گذاشتی دمت گرم چون خیلیا فقد همینجوری ویدیو میزارن منم خاطره سمی زیاد دارم اما الان خیلی محتاج پولم متسفانه
اراده ادما ایندشونو میسازه تو با اراده ای درود دختر ایرونی ❤
کلیپ توهم اینجوری بود
❤❤
پنجم عید بود، رفته بودم دسشویی یهو مهمون اومد منم با شلوارک و زیر پیرهن گیر کرده بودم اونجا ، خلاصه مهمونا هم حدود ۱۲ نفر بودن کراشمم تو جمع بود 😂😂 حدود یکساعت موندن منم تو دسشویی وایساده بودم ، یهو بچشون دسشوییش گرفت ، گیر داد تق تق در میزد خلاصه رفت دسشویی من اومدم بیرون یه دقیقه تو راهرو موندم همه بلند شدن منم با اون وضعیت باشون خدافظی کردم خلاصه هم آب شدم هم سمی ترین خاطره عیدم بود😂
خاطره ی سم من هیجا نرفتم. تو خونه موندم . پدربزگم مرد... . عیدم دارک بود. از رلمم جدا شدم . دوستمم بخاطر بیماریش کشته شد (دارک شد🥲)
داداش فکر کنم تو شانس نمی دونی چیه چون همچین چیزی توی زندگیت وجود نداره ولی جدا از شوخی واقعا بهت تسلیت میگم 🖤🖤
@@Paniya-y2y تسلیت میگم 🖤🖤🖤🖤😭😭😭😭
عمم اینا امده بودن خونمون عید دیدنی من وسط حال خواب بودم چشمام و باز کردم دیدم هفتا بچه های عمم بالاسرم دارن رژه میرن،لباسام هم یه تاب شلوارک خونگی بود،بخاطر عمین بلند نشدم تا برن،اما اونا تا شام موندم و من تا ساعت دوازده شب زیر پتو با گشتگی و بدن گرفتگی روبه رو بودم تا دستشوبی هم داشتم😂✌🏻
ویدئو عالی مثل همیشه
خیلی ویدیو هات دوست دارم ایول دمت گرم
توعید دیدنی بودم غدا رو ک خوردم ینی شام اونا هم سفره رو کنار دسشویی گذاشته بودن منم رفتم دسشویی😂😂خلاصش راحت نبودم 😂😅
یه شب رفتیم مهمونی به جای اینکه به مهمونا بگم سلاموعلیک گفتم حلامو حلیک همه خندیدند آبروم رفت😂😂😂😂😂😂
14:00
رفته بودیم خونه مامان بزرگم بعد سر سفره شام بودیم داداشم که یک سال نیمش بود گریه کرد بعد بابام بغلش کرد گفت قربونت برم درد تو پدرت ساکت منم خندم گرفت داشتم نوشابه میخوردم 😂 نوشابه هم گاز داشت پیچید تو گلوم بعد رفت تو دماغ تا ۲ ساعت بعدش دماغم میشوخت 😂😂😂
این بده😂
مانتو تا بالای زانو هام بود و یه شلوار سفید پوشیده بودم رفتیم خونه ی پسر خاله ی بابام و اونجا یه پسر بود که از من یه چند سال بزرگ تر بود ما میخواستیم دیگه بریم پام قفل کرد و تا ماشین یه لنگه پا داشتم میرفتم ولی سرعتم زیاد شد و با سر نزدیک بود برم تو فاضلاب ولی شلوارم از بالای رونم تا زانوم پاره شد و اینجوری شد که من عابروم رفت 😂😅
رفتیم خونه مامانبزرگم ادمدن جلوم اجیل گذاشتن و من شروع کردم خوردن خاله مجردم یه چشمک زد بهم روبروم بود منم گفتم چیه دلت میخاد بیا بخور اجیلو میگم ناگهان مامان بزرگم زد تو گوشم گفتم چی شده گفت این چه طرز صحبت کردن با خواهرته 😑
آقا من پسر عموم بعد از مهمونی داشت میرفت سوار ماشین بشه از بالا پنجره یه پارچ آب سرد ریختم روش تازه با کت شلوارم بود😂😂😂
رفتیم مشهد تو نماز موقع سجده خوابم برد نمیدونم چه جوری😂😂😂😂
من عید دیدنی رفتم خونه خاله ام خالم گفت برو از تو اتاقم کیفمو بیار اشتباهی رفتم اتاق دختر خالم دنبال کیف میگشتم که یه دفعه دختر خالم لخت از حموم اومد بیرون من خشکم زده بود دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم باهاش تو رابطه رفتم و قرار اولمون هم همونجا بود 😂
رفته بودیم خونه فامیل دورمون بعد این نرده پله هاشون سنگی بود و خیلی هم پهن همه بچه ها سر میخوردن میومدن پایین خیلی این کارو انجام دادیم بعد شام اومدیم پایین بعد میخواستیم بریم بالا برای میوه من گفتم اخرین نفر من میرم منم رفتمو سنگ از جاش کنده شد و افتاد رو کفشا و هزینه زیادی رو دست صاحب خونه موند 😂😂 بعد چند وقت منو دید گفت خدا خیرت بده رفتا امد رو پله راحت شد😂😂
ویدیو ها قشنگه،ولاگ هم بگیر❤
ایام عید بود که رفتیم خونه عمم بعد تصمیم گرفتن من براشون غذا درست کنم خیلی روغن ریختم مامانم آمد دعوام کرد منم رفتم داخل حیاط که روغنش داخل آبشی خالی کنم شب بارونی هم بود کل سوسیس بندری ریختم خودمم که خیلی گشنم بود جعمش کردم و چیزی نگفتم خودم هم نخوردم و اونا خوردن نوش جونتون 😂😂😂😂
من تازه واردم توی چنل شماسعی کنیدلطفا فعالیتتون توی یوتیوب زیادکنید😍😍مطمعن باشیدتاآخرعضوکانالتون هستم❤
❤🫶🏻☺️
@@agapeh خواهش میکنم🌹🌹🌹😍😍😍
سلام دو صد بدرود مسخرم نکنید فق
از کوهسار با رفیقام برگشت اومدم خونه مست پاره بودم با همه سلام عیدتون مبارک روبوسی رفتم جام رو برداشتم اومدم وسط حال خونه انداختم موزیک پلی کردم با گوشیم خوابیدم تا اونجایی ک هوشیار بودم فق میدونم مهمونا همونجوری ک از در اومدن خدافظی کردن رفتن😂😂😂😂
من و رفیقم رفتیم خونه یکی از دوستامون هرچی در زدیم در و باز نکردن زنگ زدیم گفتیم آره ما پشت دریم گفت ما اومدیم اصفهان ببخشیدا گفتی اوکی باشه
بعد دوستم هی اصرار کرد بریم بستی بخوریم مغازه بستنی نزدیک خونه همون دوستم که میخواستیم بریم خونشون بود
ما بستنی گرفتیم و اومدیم بیایم بیرون یهو اون اومد تو مغازه میخواست بره یه طرفه دیگه که آره ما شما را ندیدیم یهو ما گفتیم سلام چقدر زود از اصفهان اومدین
ببین آدم اینجوری ضایع نشه
ّبعد زنگ زد گفت ما یه چیزی جا گذاشتیم که برگشیتم و این
یعنی آدم اینجوری ضایع نشه
😂😂خیلی حال میده مچ میگیری
آره خیلیییییی😂
خاطرم اینه که دروغکی گفتم حالم بده فلان رلم که قهر بودیم بیاد منو ببینه تازه با بابام و خانواده ام آشنا بشه 😂
خاطره سمی من اینه که عید دیدنی رفته بودم خونه مادر شوهرم همینجوری داشتيم روبوسی میگردیم نوبت به پدر شوهر که رسید اینقدر خسته شدم بجای لپش در دهنش بوس کردم😂از خجالت آب شدم😢😢
داش با ادیت ترکوندی
داشمی
رفته بودیم ختم زن عموی مامان به پسرش گفتم خدا دوباره نسبتون کنه😅😅
4:14 عجیبه
شوهر خالم آمد گفتم سلام بعد رفتم بیرون رفتم برم داخل دیدنش حول شدم گفتم سلام😂
رفتیم خونه خالم اینا عیددیدنی دخترخالم خوشحال اومد گفت مامانم گفته انقدر جیغ بزنم گریه کنم تا شما زودبرین😂ماهم مث خودشون واستادیم😂
😂😂😂😂😂😂
😂دیدی چقدم خوب رفتار میکنن که اصلا انگار نه انگار دلشون میخواد زود برید
عاشقتم❤
حالا خوبه عمم اینا دو تا کوچه باهامون فاصله دارن و برای عید دیدنی واسه صبحانه میان و واسه شام میرن تازشم کلی آجیل و میوه میبرن و من الان ۳ ساله دارم میرم دانشگاه و هر بار که میبینمشون رتبه کنکورم رو میخوان
تو مشهد بود مهمون برامون اومده بود بعد چایی ریختم یه نفر گفت بی زحمت شکر بریز به جای شکر نمک ریختم😂
رفته بودیم اردو پژوهشی بعد مرد گفت چیزی فهمیدید چییز گروه ما گفت نه بعد مرد گفت دستون درد نکنه گوش نکردید من گفتم خواهش میکنم مار نکردیم😅
با خاله هامو و عمه هام و با خوانواده خودم رفته بودیم روستا بعد اونجا خیلی قلیون میکشیدن و من 13 سالم بود و داخل همون اتاقی که قلیون میکشیدن بودم که همه از اون اتاقه رفتن و قلیون رو نبردن من اومدم برای اولین بار قلیون بکشم که یکهو داداشم اومد داخل و دودی که از دهنم اومد بیرون رو دید و زد تو گوشم و به بابام گفت و بابام منو جر داد جالبیش اینجاس که خود داداشم از من بزرگتر بود و قلیون میکشید❤❤😂
روز عیدا ما معمولاً رفتیم خونه دوستم این عیدم رفتیم دوست پسرش هم اونجا بود . دوستم داشت میرفت چایی بیاره گفتم نرو زحمت نکش. دو ستم اومد نشت . همین که اومد نشست شکمم قور قور کرد 😂😂
رفته بودیم باغ
پسر پسر دایی بابام روم کراشه ؛ زیر زیرکی نگام میکرد ؛ منم وقتی نگاهش میکردم خنده ام میگرفت؛ پیام داداش که نگاه نکن خنده ام میگیره بعد پسر خاله ی بابام بالا سرش بود یه نگاه میکرد به من یه نگاه به اون😂
ازین چشم چشم کردنای فامیلی😂 حال میده نه؟؟
بهترین ویدیو توی عمرم❤❤❤❤❤❤
خاطرات خنده دار زیاد دارم فراوون😅😂😂😂😂حتی بدتر از این
دمت گرم ❤
یک روز عید بوود بعد هیچی من نشسته بودم رو کاناپه همه هم بودن ولی حواسشون نبود دامادمون اونور نشسته بوود من دستمو کردم توی دماغم بعد یهو دومادمون دید دستمو اوردم بیرون بعد اون فکر کرد من دستمو کنار دماغم بود اینا بعد هیچی باز اون که صورتشو کرد اونور من باز دوباره دستمو کردم توی دماغم و دید گفت:هااا دیدی ومنی که داشتم از خجالت اب میشدم اون لحظه میخاستم بمیرم😂
😂😂
برا من بدتریگ اینه که بابام داشت به دختر عمم عیدی میداد بعد من گرفتم 😂😂
مهمون اومد خونمون من چایی بردم هول کردم ریختم رو خشتکش یارو دوروز رفت بیمارستان ❤
تو عید پسر عموم اومد رفت دستشویی رفتم آب دستشویی قطع کردم 1 ساعت موند داخل بعداً باباش گفت میخوایم بریم افتخار میدی بیای بیرون 😂😂 الان کی میاد خونه ما دستشویی کنسل شدع براش 😂
اومدم تبریک بگم عیدو به طرف گفتم انشالله قسمت شما بشه😂
من واقعن با آگاپه زندم 😂😂😂😂😂
یه سوال که اطلاعمند نیستم . با اونی که شورت ویدیو میگیری. پسره . کیت میشه ؟ چنل داره؟
یه شب رفتیم عروسی بعد فرداش رفتیم ختم تو ختم به صاحب ختم گفتم مبارک باشه😂😂
من خاطرات سمی ندارم یعنی یک تومن به من نمیدید😂😂😂😂😂😂
نه نه نه😂
@@agapeh خوب راستش رومیگید👏👏👏👏👏👏🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خاطره سم من اینه با پسر عموم خانواده رفتیم عید دیدنی بعد یکی از دخترای فامیل که خیلی خودشو جذاب داشت
در حالی که قیافش شبیه تراکنش ناموفق بود وارد شد
تازه خط چشم قرمزم کشیده بود 😂😂 موهاشم چسبونده بود به صورتش 😂 داشتیم از خنده میترکیدیم پسر عمون دستشو روی پام فشار میداد منم با مشت زدم توی دلش گوزی.د پا شدیم رفتیم بیرون همه زدن زیر خنده 😂😢💔🤧الان پسر عموم باهام قهره 💔
اگاپه جون خیلی دوست دارم
عاشقتم ❤
عزیزمی☺️🩷
نشسته بودیم سر سفره دوغ ریخته بودم توی لیوان یه بار مصرف بعد لیوان پوکید صورت و لباسام همه داغون شد همه هواسشون اومد سمت من تا نیم ساعت مات نگام میکردن😶
اگاپه شمارتوبده❤❤❤
از کارت خواهرم پول برداشتم بعد فرداش فهمید 😂😂😂
اولین کامنت...
عالی ❤❤
قشنگم😍🫶🏻
دارک شد بنازم❤❤❤
اگاپه سیزده بدر بود فرداش امتحان علوم داشتم رفتم بگم جوشیدن آب فیزیکی یا شیمیایی گفتم جوشیدن آب سعدیه یا فردسییی😂😂
تازه یه خاطره سمی دارم رفتیم خونه بابا بزرگ عیدی تو جیبش بود به همه یدونه پنجایی داد به همه یدونه پنجایی داد من منم رفتم همه پولش از جیبش برداشتم بعد داشت دنبال پولش میگشت😢😂😂
منم رفته بودم مهمونی عید دیدنی رفتم دستشویی گوه کنم بعد انجام عملیات دیدم آب ها قطع شده و اب ای در یخچال یا جای دیگه ذخیره نکردن و خلاصه آبرو به آبرو😂😂😂
رفته بودم مشهد با مدرسمون دم عید بود بعد اسم یکی از رفیقام بنیامینه بعد سر سفره بودیم با مدیرمون و اینا بعد یکی از رفیقام به بنیامین گفت بنی دنبال چی میگردی من بلند تو جمع گفتم دنبال ننش فقط ۱ ساعت انداخته بود دنبالم مدیرمون هم مسئول نضافت کرده بود منو😅😅😅😅😂😂😂
خاله بابام اومده بود خونه ما داشتن میرفتن اومد سمت من گفت سال خوبی داشته باشید من میخواستم بگم همچنین گفتم هم اکنو
🤣جررررر هم اکنونو از کجات آوردی مگه تو صحبتای عادی ما ازین استفاده میکنیم که تو نوک زبونت بود
عید دیدنی رفتیم خونه عموم بعد زن عموم داشت میوه تعارف میکرد موز برداشت برگشت گفت ی میوه دیگه بردار منم باز موز برداشتم این رو به من اخم کرد ولی من هردوتای موز ها را خوردم بعد بهم ی جوری نگاه میکردن انگار میخان بزنن منو 😂😂
😂از قحطی اومدی مگه
@@agapeh اره روز عید هم حسابی تو خونه کتک خوردم 😔😂
عید پارسال ساعت سال تحویل ساعت۳ صبح بود بلند شدم رفتم خونه داییم😂
good 😊
یه بارم دوستم اومد بهم گفت : ببینم تو منو بیشتر دوست داری یا خودتو گفتم از خودم حالم بهم میخوره بماند که تو ۱۰۰۰ برابر بد تر از منی حالا ببین دوست دارم یا نه 😂😂😂
نه ببین اگه شلوار کوردی بپوشی اینطوری نمیشه من جمعند ۳ کیلو آجیل تو این عید آوردم خانه😂😂😂
Ok
افطار داشتیم من با بچه های خانوادمون نشسته بودیم پای لپ تاپ داشیم فیلم میدیدم یه لحظه بچه عمم 3دفعه سرش رو زد به در بعد از 5دقیقه اشکش در اومد تازه اون 2سالشه
چرا😂
از عیددیدنی برگشتم خونه بقیه رفتن یه جا دیگه
دیدم دارن زنگ خونمون رو میزنن گفتم کیه گفت منم
من فکر کردم داداشمه پشت در و توی جوابش گفتم خب به عنم در رو که باز کردم دیدم دختر همسایه بالاییه یه کاسه اش توی دستشه
ینی از خجالت اب شدم و دختر همسایه اصلا بالارو نگا نمیکرد سریع اش رو گرفتم و در رو بستم تا دو روز داشتم فکر میکردم چه غلطی کردم
گند زدی رفت ک🤣🤣🤣
با چندتا از اقوام تو آسانسور خونه طرف بودیم بعد یکی از دخترا آب زیاد خورده بود یهو همون وسط آسانسور رو خیس کرد برگشتیم 😢
فامیلم آشنا بود از اونا که هر روز میبینیش
یه خاطره دیگم اینه یه جفت کفشمو گذاشتم بعد آشغالی فکر کرده بود آشغاله برداشته بود😅
خوشش اومده روش نشده بگه😂
@@agapeh😂😂😂
ی بار با دختر داییم ی چت درسی کرده بودیم کلا درسی نه چیز دیگه ای 😂😂😂
بعد رفتیم شمال خونه داییم مادرش گفت پدرش گوشی دخترشو شکسته منم فکر کردم داستان اون چت رو فهمیده کلا تعطيلات شد زهر مارم ۲ روز پیش فهمیدم داستان چی بوده😂😂😂 زهر مارم شد
رفیقت با شهرت بود❤❤
مهمون واسه عید دیدنی اومده بود خونمون من خواب بودم بلند که شدم داشتم میرفتم دستشویی چش خوابآلود گفتم این بیناموصا کین ای وقت ظهر از دستشویی که برگشتم دیدم دختر خاله پسر خاله اینام بودن و اصلا که انگار از هیچی خبر ندارم احوال پرسی کردم و دوباره برگشتم تو اتاق😂😂
عید بود عموم به همه عیدی داد من دختر عمم خونه ما بودیم بعد دختر عمم زودتر از من رفت بعد من که رفتم خونه ی آقاجونم دیدم عموم به همه عیدی داده 10 تومانی بعد به دختر عمم که زودتر رفته بود داد بعد پولش تموم شد وقتی آقا جونم دید پول به من نرسیده 100 تومان به من عیدی داد بعد یکی از پسر عمو هام گریه میکرد که چرا به من 100توان داده بعد مامان جونم دید داره گریه میکنه بهش پول داد😅😅
😂
عیدی 100تمان گرفتم و بعد فهمیدم تقلبی😂
عید بچه های فامیل همه اومده بودم خونه ی ما چند نفر توی حال جلوی همه GTAV بازی می کردن چند نفر هم داخل اتاق من بودن و داشتم براشون سیستم رو روشن می کردم و یهو بابام صدام زد گفت بیا و من رفتم بهم گفت این چیه نگاه کردم بچه ی فامیل رفته کفش پاشنه بلند پشت پرده و من ضربان قلبم رفته بود هزار و سریع کنسول رو خاموش کردم و بعد از اون اتفاق کسی نزاشت بچش بیاد خونمون بازی و آبروم رفت همون موقع برای اینکه بگم نمی دونستم و کلا مثبت بازی در بیارم و نشون بدم که منم از بازی دیگه خوشم نمیاد بازی رو پاک کردم و سرویس شدم تا ۱۵۰ گیگ با نت ایران دوباره دانلود کنم (کفش پاشنه بلند همون کلاب هست و پشت پرده دختر هایی که اونجان لباس هاشون رو در میارن و جلوت می رقصن 😊😅)
بابا اندازه یه کتاب نوشته توجه کنین 😂
اگاپه اگه می بینی لایک کن ❤
چند تا مهمونی پشت سر هم رفته بودی بعد من عیدی هام زیاد شده بود بعد رفتم دستشوی و اومدم رفنه بودیم خونه خالم بعد دختر خالم اومده بیاد دستشوی من از دستشوی اومدم بیرون لباس یه خورده بالا بود بعد من جیب نداشت شلوارم گذاشته بودم تو شلوارم از تو شلوارم زده بود بیرون اونم دید خندید ابروم رفت😂😂😂😂
من تولدم تو عیده بعدش عمم بهم میخواست تولدم رو تبریک بگه لی من بهش تبریک تولد گفتم😂😂
رفتیم عید دیدنی من و پسر عمه م عاشق هم بودیم. ولی قهر کرده بود یم و آشتی کردیم ❤❤❤❤😂
💕💕
ما مهمون از را دور داشتیم سر مهمونی خیلی رسمی یک دفعه یکی از مهمونا گوز.. ید؟؟اونم دو ساعت طول داشتم بعد ما زدیم زیر خنده❤❤❤😂
برای چهار شنبه سوری ترقه درست کردیم اضافه امد شب عید دادم به شوهر خالم که خیلی خودشو با کلاس نشون میده گفتیم تخممرغ هست اونم گذاشت توی جیبش بعد چند دقیقه توی جیبش گرم شد پوکید همراش اجیل زد بیرون پدر بزرگم به شوهر خالم گفت اگه جیبت پر نشده تو شرتتم جا هست الان سه چهار روزه ندیدمش
من تو عید رلم تو بارون باهام کات کرد😢
@@AMIRTAHA-o3n ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️