Hello, Doctor, my husband is one of your followers. Unfortunately, I cheated on him and I regret it immensely, but he doesn't believe me and keeps saying you're lying. He believes the only way he'll understand my regret is if I tell him in detail. Can you help me contact you?
@@eydimohammad Hello, doctor, we fight and fight every day, just because he says you have to be detailed. He listens to your podcasts. The parts you say should be clear about the assignment, whether you regret it or not. He says, "Look, the doctor is saying you have to be detailed, clarify my assignment."
من فقد این برام سوال هستش ک وااقعا واااااقعا چطور یک خانم یا اقا ک چندی رو ب عنوان زن و شوهر در کنار هم بودن ،، میتونن ب هم خیانت کنن؟؟واقعا عجیبه برام .هپچین ظلمی و ستمی دشمن ادمم نمیکنه..در یک جمله دنیای گوهیه میدونی؟؟ دیگه خیانت ،شده ،ی حرکت عمومی
چون خیلی دارید سختش میگیرید ...متاسفانه اجتماع تو گوش زوجا گذاشته که اگر هم راضی نبودید از هم ادامه بدید ...اینجوری بسازو بسوز میشه تا وقت خیانت ..تازه وقتیم خیانت میکنن باز بسازوبسوزه و بخشش و ادامه ...من میگم اگر راضی نیستید از هم طلاق بگیرید نه خیانت ...کسی برده کسی نیست ...ازدواج کاغذی تنها نشانه تعهد ابدی نیست بلکه چندروزی درکنار هم زندگی کردنه و اگر هم توانایی تاابد بودن رو داشتید که ادامه بدید اگر نه که لعید میدونم امروزه هر ازدواجی تاابد بدون خیانت یا حداقلش با کمال و همه چی تموم ادامه دار باشه ..برا چی میگن یه خیانتکار همیشه خیانت میکنه؟ نه که طرف مریضه بلکه راضی نیست ولی شرایط جامعه تو گوشش کرده که بسازوبسوز ...فقط کسی که خیانت کرده ادم بده نیست ..فقط راضی نیست ...و بهتره خیانت نکنه و صادق باشه و بره که کسی رو این وسط عذاب نده
میگن اخرین سنگر سکوته ولی گاهی باید شکست ک شاید دیگران هم سنگری نشن..در تمام فرمایشات شما فقد با اخرین جمله کنار اومدم ..و اما در موارد و نکات دیگه..؛ اول اگر یکی وابسته بود یکی دیگه براش عاااادی شده بود...دقت بفرمایید شما ..عااادی شده بود نه ناراضی..همونی ک ی زمانی میخاست جونشم بده..مثال. اقایی ک زنشو دوس داره ..خیلی هم وابسته شده توان اینکه دور باشه ازش رو نداره ..اقا رک..ب همین سادگی ..توان اینکه بخاد طلاق بده نداره ..حالا اگر محبت زیادی هست ..اگر زن زلیلی بهش میگن من کاری ندارم ب اینا..اما در عوض خانم..بی بهانه مدام و مدام بدون هیچ دلیل موجه تا سر میچرخونی میبینی نیست خونه .تا روت کج میکنی میبینی عع نیس..بابا جعفر جنی لینقدر مهارت نداشت در غیب شدن..بعد تماس میگیری الو کجایی خونه مادرم .خب مرضو خونه مادرم...اصلا خبر دادن و اجازه گرفتنو اینا همش مالیده.اصلا شوهر کیه شوهر چیه ..خب لامصب همینو چرا نمیگی خب ..لینگ لینگ..الو جانم..سلام من میخام برم خونه مادرم . اگر کاری داری نرم مثلا..اقا غیره اینه؟؟..در صورتی ک وقتی همینو بیان میکنه هم شان خودشو و هم شعور خودشو نشون داده..باعث اعتماد بیشتر میشه. هم احترام شوهرشو بابای بچه هاشو نگه داشته و هم در جواب ۹۹ درصد اگر کار مهمی نداشته باشی مبگی تشریف ببرید یا نهایت میگی مشکلی نداره اما اگر ی ساعت صبر کنی مثلا خودم بیام ببرمت جلوه بهتری داره جلو مامان بابات...نکه شب بخابی صب ببینی نیس...بری تا سر کوچه سوپر مارکت ۵ دیقه ای برگردی ببینی نیس..بابا لامصب تو زیر ۵ دیقه چطور حاظر شدی اصلا رفتی ..قرقی اینقدر سرعت عمل نداره..همینایی ک وقتی جلو در منتظری تا حاظر شن ک مثلا برین مهمونی..حداقل ۳۰ دیقه تا ۴۵ الی ۵۰ دیقه باید اونجا جلو در معطلشون بشی ..چطور ۵۰ دیقه رو تبدیل ب ۵ دیقه میکنن اگر بخان..مسعله بعدی مثال مسعولیت پذیری..اقا اگر کسی تا بحال دیده یک مادری بچه اول خودشو نهایت تا دوماهگی نگه داره اونم ب چه مکافات و بدبختی. ینی از سر کار بیای خونه ببینی بچه زار زار جیغ جیغ در فاصله نیم متری مادر اما این مادر نتونسته حتی بیدار شه شیر بچه رو بده..گفتم شیر..مادری ک شیر خودشو دریغ کنه و بچه دوماهه رو بچسبونه تنهااا ب شیر خشک...ببخشید دکتر میشه بدونم این مادر دقیقا از چی ناراضیه؟از غذا درست کردن و پخت و پز های خیالیش در خواب؟؟چون ب جرات میتونم بگم هر روووووز هفته غذا حاظری از بیرون بوده..هررر روز بلا استثنا...شایدم از ظرفای کثیف ک و ریخت و پاش خونه ک خیلی خیلی خیلی همت میکرد در ۷ روز یک روز ، اونم ب مدت ی رب..بیست دیقه وامیستاد میشست و اللللباقیشو میگفت خسته شدم بعد میشورم..اصلا مسخرس..خونه ای ک نمیشد داخلش راه بری ک مبادا پات گیر نکنه این وسبله اون وسیله یا لستکانی چیزی زیر پات نیاد بشکنه چلاق شی..شایدم بچه خستش کرده بود نه؟؟بزار فکر کنم ..اوه یادم اومد دکتر جون..ی روز صبح با گریه بچه بیدار شی ببینی مادرش نیس..هه..خنده داره نه؟ زنگ بزنی ببینی خاموشه..زنگ بزنی مادرش اونام بدتر و نفهم تر از دخترشون..حرف ادمیزاد حالیشون نیس اصلا..و تو ب عنوان مرد خانواده یک هفففته ی تمام ب تنهایی اون بچه رو نگه داری .کاری ک اصلا هیچ مهارتی یا تجربه ای ازش نداری..در مجبور شی جریانو ب مادرت بگی اونم بگه بچه رو بیار دیگه هم نمیدم بهش..و خداشاهده الان ۴ ساله پسرم دست مادرمه..کدوم مادری از بچه خودش میگذره..خیلی راحت و ریلکس..هه..زندگی قشنگیه نه ؟؟ منم ابن وسط حریف دل خودم نمیشم که اونم ک استاد بود در سو استفاده کردن..بچه دوم دختر بود..تا اومدم دل خوش کنم ب این یکی حداقل اینم دو هفته فقد طول کشید و در این مددددت هم زرتو زرت میزد زیر بقلش کجا؟خونه مامانم..خونه مامانم..من نمیدونم خونه مامانس تخم طلا داشت نوبت شیفتش میشد والا موندم..دخترمم الان یک ساله ک اونجاست..چند وقت پیش جا مادرش بودم میخاستم بچه رو بگیرم بیارم جا خودم..تا ذومدم حرفمو بزنم ( سر خاکشم بودیم اتفاقا) یهو مادرش گفت هر وقت نگاه میکنم ب این دختر دور از جونش انگار دارم نگاه میکنم ب دختر خودم..اونو میبینم..دکتر اینو ک گفت اصلا دگرگون شدم ..ب کل دیگه یک کلمت هم از پس گرفتنش حرفی نزدم..نخاستم دلش بشکنه..البته این تا ابد نیس.اما فعلا من خودم ریخنم تو خودم با وجود همه ظلمی ک همینا کردن ب منو حتی ب دختر خودشون با دخالتاشون..اما دلشو نشکستم..چون هر عملی دیر یا زود ب خودت منعکس میشه..نمونش همین همسر خودم ک بیچاره کرد با این حرکتش منو..اینقدری اذییت کر ..اینقدری نامردی کرد..از بس در این ۵ سال من زجر نکشیدم ک حتی خوده خدا هم نتونست تحمل کنه دیگه ، ب ی حرکت ورداشت بردش اما خب فقد اونو نکشت..کار ندارم . نگا نکن دکتر من الان اینارو میگم..با اینکه در این ۵ سال بلا و زجری ناشناخته نمونده بود ک روی من پیادت نکرده باشه ..ینی وقتی اینو میگم شما گرا دستت باشه..حالا حضورن در خدمت شما نیستم وگرنه این پیراهنو میزدم بالا میگفتم پشتمو ببین..فقد بشمار..۱.۲.۳.۴. ب چار رسیدی دستی رو بکش.اما هنوزم ک هنوزه با وجود اینکه الان ۳ ماهو نیمه ک فوت شده بازم ذرره ای از اون احساسات و علاقه نزول نکرده..حالا شغل مرد خونه چی بود این وسط؟ شغلش دکتر جون حمل بار ..کارش ی نمه سخته چون هر روزه هفته جز جمعه باید ۳ صبح پاشی زمستون تابستون ..بزنی بیرون کجا؟ میدون بار ،،،،بار کنی ماشینو ببری برسونی مقصد خالی کتی..هی پر کنی هی خالی کنی.تا ساعت ۳ بعد از ظهر..الی ۴الی ۵ حتی تا ۶ و ۷ هم بارها شده ک ادامه دادم..برا کی دکتر؟خودم؟؟نه دکتر نهه..من اصلا از سمت خودم اهمییتی ب پول نمیدادم الانم همونم...خودمو سختی میدادم تا ۴ نفر دیگه راحت باشن..کارش یکم سخته اما پولش بد نیس.وقتی برمبگشتم خدا شاهده حتی یک چای نزاشته بود باید خودت میرفتی با همون خستگی اماده میکردی.بعدم هرچی بوده نبوده میزاشتم همون دور اطراف تا هرچقدر میخاد برداره .میگفتم شاید روش نمیشه مستقیم بگه عجیب غریب ک هست. ناکفته نماند اصلا ولخرج نبود..فکر کنم تنها نکته مثبتی ک داشت همبن بود..ی وقتا مثال از ی تومن ۱۰۰..۲۰۰ برمیداشت اونم با اصرار خودم..ی وقتا اصلا برنمیداشت میگفت لازم ندارم..خلاصه..من دکتر همه ی اینارو گفتم برامم مهم نیس کی ببینه کی بخونه..اما از من ک هیچ..گذشت تموم شد الانم خاکستر شدم ..خاکستری ک در مسیر باد هم قرار گرفته..دکتر اینا همه ک گفتم ..شما ب مقیاس یک در میلیون بگیر..کل این مجموعه هنوز ذولین عدد .
دیگه خودت تصور کن شما..همه اینا رو گفتم .کلامی حتی دروغ یا کم یا زیاد نبود..ک یک نتیجه ای در جهت دید شما داشته باشه..هر زنی ک هرکاری میکنه از نارضایتی نیس..یا هر مردی..جنسییت مطرح نیس در این سرگذشت..مثال طرف با شوهرش خوبه چیزی کم نداره شوهرشم حتی دوست داره..اما همون هم شده و میشه و به همون شوهر خیانت خاهد کرد.. من نمیدونم واقعا.. نمیدونم این خوی حیوانی چطور و از کجا اینقدر سریع پخش شد و رواج پیدا کرد اما انگار تبدیل ب یک جور سرطانی شده ک مدام در حال گسترشه و نمیییییشه جلوش رو گرفت دکتر..شاید حتی خوده اون شخص هم گاهی واقعا ندونه ک چرا مثلا در فلان موقعیت فلان جا پیش فلان کس بوده...شاید واقعا ندونن بعضضضی ها.. اما چیزیه ک فعلا اوج گرفته..و ب نظرم تنها ترین و بزرگ ترین ضربه ای ک یک شخصی میتونه ب شریک جنسی خودش ب شوهر خودش وارد کنه و عملا زمینش بزنه همین مورد باشه..اینجا نگفتم یک شوهر ب خانومش ،،، نه ب خاطر اینکه بخام بگم خانوما احساسات ندارن یا فلان..اما از حق نگذریم اوووونی ک یک مرد متحمل میشه با چیزی ک یک خانم در گیرش میشه با این حرکت..میشه گفت فرقشون مثل تخریب یک تفنگ بادی هست در مقابل تخریب یک اسنایپ..هر دو درد داره..اما یکی میکشه یکی زخمی میکنه..در اخر تشکر دارم از شما جتاب اقای دکتر عزیز و بزرگوار و بدرود.
@@peymanmalaki-pw7zj مرسی از داستان زندگیتون من اشکم دراومد .من خودم سر همین مسائل ازدواج نکردم و درحال حاضر باید خودم رو از نظر تعهد و عقلانی اماده کنم بعد عروس بشم و مادر ...زندگی الکی نیست زندگی ابتدا خودسازی بعد انتخاب آدم درست ...ولی از من این یک جمله رو بیاد داشته باشید که هر اتفاقی که میوفتهدلیلی داره و درسی توشه ...شما درسش رو بگیرید و با یک چشم به همه خانم ها یا مردها نگاه نکنید ...بدون تجربه درد هیچوقت درسی یادنمیگیرید ..من خودم تو روابطی که داشتم واقعا بدترین خیانت هارو دیدم که اشکتون درمیاد اما نکته اینجاست که وا بدنیا نیومدیم زجر بکشیم ..ما دسترنج انتخابات خودمونیم ..حالام که انتخاب شما اشتباه بوده همیشه ماهی رو از آب بگیری تازه هست ...شما باید از به خودرسیدگی و خودسازی و حفظ ارزش خودتون شروع کنید ...شما هم حق رسیدن به خودتونو دارید ..باید از لحاظ ظاهری و معنوی و ساختار ذهنی تغییر بدید خودتونو و گذشته و خاطرات به اصلاح تلخ رو همش از طرف انرژی کائنات یک درس بزرگ و عظیم ببینید ...زن های زیادی هستن که آرزوی مردهایی رو دارن که بهشون اهمیت بده و مردهای زیادی هستن که از خودشون میزنن برای انتخاباشتباه و عاقل اونیه که بره قدم بعدی و دلبکنه از عادت و وابستگی که باعث زجر روحی شماو شاید ایشون میشه
درسته خیانت توجیهی نداره ولی هردوطرف مقصره
سلام اگه دو۳تااز این نشونه ها نباشه بازهم خیانت در کاره یان
امیدوارم .برا هیچ کس پیش نیاد .ومتاسفانه این درد بی نهایت وریشه دار رو کشیدم ودارم میکشم
واقعا متاسفم بابت درد عمیقی که تجربه میکنید😢
Hello, Doctor, my husband is one of your followers. Unfortunately, I cheated on him and I regret it immensely, but he doesn't believe me and keeps saying you're lying. He believes the only way he'll understand my regret is if I tell him in detail. Can you help me contact you?
Hello, please don't explain the details, it is natural for a person who has seen betrayal to ask for help from a clinic that is available to you.
@@eydimohammad Hello, doctor, we fight and fight every day, just because he says you have to be detailed. He listens to your podcasts. The parts you say should be clear about the assignment, whether you regret it or not. He says, "Look, the doctor is saying you have to be detailed, clarify my assignment."
من فکرش رانمیکردم کسي که اینقدردوست دوستش داشتم به من خيانت کندولی چندين بارمچش راگرفتم میگفت اشتباه کردم بازتاخانه میآمد میگفتم چه مشگل داشتی درخانه شروع به پرخاشگري میکرد سروصدا راه مینداخت هیچ قبول نمیکرد من خیانت نکردم آیا بااين افرادمیشه زندگی ادامه دهیدچندبار سوءقصد جانم کرد
اگر تا این حد پیش رفته نیاز خیلی سریع با کمک یک متخصص تصمیم بگیرید دوست داشتن تبدیل شده وابستگی
من فقد این برام سوال هستش ک وااقعا واااااقعا چطور یک خانم یا اقا ک چندی رو ب عنوان زن و شوهر در کنار هم بودن ،، میتونن ب هم خیانت کنن؟؟واقعا عجیبه برام .هپچین ظلمی و ستمی دشمن ادمم نمیکنه..در یک جمله دنیای گوهیه میدونی؟؟ دیگه خیانت ،شده ،ی حرکت عمومی
چون خیلی دارید سختش میگیرید ...متاسفانه اجتماع تو گوش زوجا گذاشته که اگر هم راضی نبودید از هم ادامه بدید ...اینجوری بسازو بسوز میشه تا وقت خیانت ..تازه وقتیم خیانت میکنن باز بسازوبسوزه و بخشش و ادامه ...من میگم اگر راضی نیستید از هم طلاق بگیرید نه خیانت ...کسی برده کسی نیست ...ازدواج کاغذی تنها نشانه تعهد ابدی نیست بلکه چندروزی درکنار هم زندگی کردنه و اگر هم توانایی تاابد بودن رو داشتید که ادامه بدید اگر نه که لعید میدونم امروزه هر ازدواجی تاابد بدون خیانت یا حداقلش با کمال و همه چی تموم ادامه دار باشه ..برا چی میگن یه خیانتکار همیشه خیانت میکنه؟ نه که طرف مریضه بلکه راضی نیست ولی شرایط جامعه تو گوشش کرده که بسازوبسوز ...فقط کسی که خیانت کرده ادم بده نیست ..فقط راضی نیست ...و بهتره خیانت نکنه و صادق باشه و بره که کسی رو این وسط عذاب نده
میگن اخرین سنگر سکوته ولی گاهی باید شکست ک شاید دیگران هم سنگری نشن..در تمام فرمایشات شما فقد با اخرین جمله کنار اومدم ..و اما در موارد و نکات دیگه..؛ اول اگر یکی وابسته بود یکی دیگه براش عاااادی شده بود...دقت بفرمایید شما ..عااادی شده بود نه ناراضی..همونی ک ی زمانی میخاست جونشم بده..مثال. اقایی ک زنشو دوس داره ..خیلی هم وابسته شده توان اینکه دور باشه ازش رو نداره ..اقا رک..ب همین سادگی ..توان اینکه بخاد طلاق بده نداره ..حالا اگر محبت زیادی هست ..اگر زن زلیلی بهش میگن من کاری ندارم ب اینا..اما در عوض خانم..بی بهانه مدام و مدام بدون هیچ دلیل موجه تا سر میچرخونی میبینی نیست خونه .تا روت کج میکنی میبینی عع نیس..بابا جعفر جنی لینقدر مهارت نداشت در غیب شدن..بعد تماس میگیری الو کجایی خونه مادرم .خب مرضو خونه مادرم...اصلا خبر دادن و اجازه گرفتنو اینا همش مالیده.اصلا شوهر کیه شوهر چیه ..خب لامصب همینو چرا نمیگی خب ..لینگ لینگ..الو جانم..سلام من میخام برم خونه مادرم . اگر کاری داری نرم مثلا..اقا غیره اینه؟؟..در صورتی ک وقتی همینو بیان میکنه هم شان خودشو و هم شعور خودشو نشون داده..باعث اعتماد بیشتر میشه. هم احترام شوهرشو بابای بچه هاشو نگه داشته و هم در جواب ۹۹ درصد اگر کار مهمی نداشته باشی مبگی تشریف ببرید یا نهایت میگی مشکلی نداره اما اگر ی ساعت صبر کنی مثلا خودم بیام ببرمت جلوه بهتری داره جلو مامان بابات...نکه شب بخابی صب ببینی نیس...بری تا سر کوچه سوپر مارکت ۵ دیقه ای برگردی ببینی نیس..بابا لامصب تو زیر ۵ دیقه چطور حاظر شدی اصلا رفتی ..قرقی اینقدر سرعت عمل نداره..همینایی ک وقتی جلو در منتظری تا حاظر شن ک مثلا برین مهمونی..حداقل ۳۰ دیقه تا ۴۵ الی ۵۰ دیقه باید اونجا جلو در معطلشون بشی ..چطور ۵۰ دیقه رو تبدیل ب ۵ دیقه میکنن اگر بخان..مسعله بعدی مثال مسعولیت پذیری..اقا اگر کسی تا بحال دیده یک مادری بچه اول خودشو نهایت تا دوماهگی نگه داره اونم ب چه مکافات و بدبختی. ینی از سر کار بیای خونه ببینی بچه زار زار جیغ جیغ در فاصله نیم متری مادر اما این مادر نتونسته حتی بیدار شه شیر بچه رو بده..گفتم شیر..مادری ک شیر خودشو دریغ کنه و بچه دوماهه رو بچسبونه تنهااا ب شیر خشک...ببخشید دکتر میشه بدونم این مادر دقیقا از چی ناراضیه؟از غذا درست کردن و پخت و پز های خیالیش در خواب؟؟چون ب جرات میتونم بگم هر روووووز هفته غذا حاظری از بیرون بوده..هررر روز بلا استثنا...شایدم از ظرفای کثیف ک و ریخت و پاش خونه ک خیلی خیلی خیلی همت میکرد در ۷ روز یک روز ، اونم ب مدت ی رب..بیست دیقه وامیستاد میشست و اللللباقیشو میگفت خسته شدم بعد میشورم..اصلا مسخرس..خونه ای ک نمیشد داخلش راه بری ک مبادا پات گیر نکنه این وسبله اون وسیله یا لستکانی چیزی زیر پات نیاد بشکنه چلاق شی..شایدم بچه خستش کرده بود نه؟؟بزار فکر کنم ..اوه یادم اومد دکتر جون..ی روز صبح با گریه بچه بیدار شی ببینی مادرش نیس..هه..خنده داره نه؟ زنگ بزنی ببینی خاموشه..زنگ بزنی مادرش اونام بدتر و نفهم تر از دخترشون..حرف ادمیزاد حالیشون نیس اصلا..و تو ب عنوان مرد خانواده یک هفففته ی تمام ب تنهایی اون بچه رو نگه داری .کاری ک اصلا هیچ مهارتی یا تجربه ای ازش نداری..در مجبور شی جریانو ب مادرت بگی اونم بگه بچه رو بیار دیگه هم نمیدم بهش..و خداشاهده الان ۴ ساله پسرم دست مادرمه..کدوم مادری از بچه خودش میگذره..خیلی راحت و ریلکس..هه..زندگی قشنگیه نه ؟؟ منم ابن وسط حریف دل خودم نمیشم که اونم ک استاد بود در سو استفاده کردن..بچه دوم دختر بود..تا اومدم دل خوش کنم ب این یکی حداقل اینم دو هفته فقد طول کشید و در این مددددت هم زرتو زرت میزد زیر بقلش کجا؟خونه مامانم..خونه مامانم..من نمیدونم خونه مامانس تخم طلا داشت نوبت شیفتش میشد والا موندم..دخترمم الان یک ساله ک اونجاست..چند وقت پیش جا مادرش بودم میخاستم بچه رو بگیرم بیارم جا خودم..تا ذومدم حرفمو بزنم ( سر خاکشم بودیم اتفاقا) یهو مادرش گفت هر وقت نگاه میکنم ب این دختر دور از جونش انگار دارم نگاه میکنم ب دختر خودم..اونو میبینم..دکتر اینو ک گفت اصلا دگرگون شدم ..ب کل دیگه یک کلمت هم از پس گرفتنش حرفی نزدم..نخاستم دلش بشکنه..البته این تا ابد نیس.اما فعلا من خودم ریخنم تو خودم با وجود همه ظلمی ک همینا کردن ب منو حتی ب دختر خودشون با دخالتاشون..اما دلشو نشکستم..چون هر عملی دیر یا زود ب خودت منعکس میشه..نمونش همین همسر خودم ک بیچاره کرد با این حرکتش منو..اینقدری اذییت کر ..اینقدری نامردی کرد..از بس در این ۵ سال من زجر نکشیدم ک حتی خوده خدا هم نتونست تحمل کنه دیگه ، ب ی حرکت ورداشت بردش اما خب فقد اونو نکشت..کار ندارم . نگا نکن دکتر من الان اینارو میگم..با اینکه در این ۵ سال بلا و زجری ناشناخته نمونده بود ک روی من پیادت نکرده باشه ..ینی وقتی اینو میگم شما گرا دستت باشه..حالا حضورن در خدمت شما نیستم وگرنه این پیراهنو میزدم بالا میگفتم پشتمو ببین..فقد بشمار..۱.۲.۳.۴. ب چار رسیدی دستی رو بکش.اما هنوزم ک هنوزه با وجود اینکه الان ۳ ماهو نیمه ک فوت شده بازم ذرره ای از اون احساسات و علاقه نزول نکرده..حالا شغل مرد خونه چی بود این وسط؟ شغلش دکتر جون حمل بار ..کارش ی نمه سخته چون هر روزه هفته جز جمعه باید ۳ صبح پاشی زمستون تابستون ..بزنی بیرون کجا؟ میدون بار ،،،،بار کنی ماشینو ببری برسونی مقصد خالی کتی..هی پر کنی هی خالی کنی.تا ساعت ۳ بعد از ظهر..الی ۴الی ۵ حتی تا ۶ و ۷ هم بارها شده ک ادامه دادم..برا کی دکتر؟خودم؟؟نه دکتر نهه..من اصلا از سمت خودم اهمییتی ب پول نمیدادم الانم همونم...خودمو سختی میدادم تا ۴ نفر دیگه راحت باشن..کارش یکم سخته اما پولش بد نیس.وقتی برمبگشتم خدا شاهده حتی یک چای نزاشته بود باید خودت میرفتی با همون خستگی اماده میکردی.بعدم هرچی بوده نبوده میزاشتم همون دور اطراف تا هرچقدر میخاد برداره .میگفتم شاید روش نمیشه مستقیم بگه عجیب غریب ک هست. ناکفته نماند اصلا ولخرج نبود..فکر کنم تنها نکته مثبتی ک داشت همبن بود..ی وقتا مثال از ی تومن ۱۰۰..۲۰۰ برمیداشت اونم با اصرار خودم..ی وقتا اصلا برنمیداشت میگفت لازم ندارم..خلاصه..من دکتر همه ی اینارو گفتم برامم مهم نیس کی ببینه کی بخونه..اما از من ک هیچ..گذشت تموم شد الانم خاکستر شدم ..خاکستری ک در مسیر باد هم قرار گرفته..دکتر اینا همه ک گفتم ..شما ب مقیاس یک در میلیون بگیر..کل این مجموعه هنوز ذولین عدد .
دیگه خودت تصور کن شما..همه اینا رو گفتم .کلامی حتی دروغ یا کم یا زیاد نبود..ک یک نتیجه ای در جهت دید شما داشته باشه..هر زنی ک هرکاری میکنه از نارضایتی نیس..یا هر مردی..جنسییت مطرح نیس در این سرگذشت..مثال طرف با شوهرش خوبه چیزی کم نداره شوهرشم حتی دوست داره..اما همون هم شده و میشه و به همون شوهر خیانت خاهد کرد..
من نمیدونم واقعا..
نمیدونم این خوی حیوانی چطور و از کجا اینقدر سریع پخش شد و رواج پیدا کرد اما انگار تبدیل ب یک جور سرطانی شده ک مدام در حال گسترشه و نمیییییشه جلوش رو گرفت دکتر..شاید حتی خوده اون شخص هم گاهی واقعا ندونه ک چرا مثلا در فلان موقعیت فلان جا پیش فلان کس بوده...شاید واقعا ندونن بعضضضی ها..
اما چیزیه ک فعلا اوج گرفته..و ب نظرم تنها ترین و بزرگ ترین ضربه ای ک یک شخصی میتونه ب شریک جنسی خودش ب شوهر خودش وارد کنه و عملا زمینش بزنه همین مورد باشه..اینجا نگفتم یک شوهر ب خانومش ،،، نه ب خاطر اینکه بخام بگم خانوما احساسات ندارن یا فلان..اما از حق نگذریم اوووونی ک یک مرد متحمل میشه با چیزی ک یک خانم در گیرش میشه با این حرکت..میشه گفت فرقشون مثل تخریب یک تفنگ بادی هست در مقابل تخریب یک اسنایپ..هر دو درد داره..اما یکی میکشه یکی زخمی میکنه..در اخر تشکر دارم از شما جتاب اقای دکتر عزیز و بزرگوار و بدرود.
@@peymanmalaki-pw7zj مرسی از داستان زندگیتون من اشکم دراومد .من خودم سر همین مسائل ازدواج نکردم و درحال حاضر باید خودم رو از نظر تعهد و عقلانی اماده کنم بعد عروس بشم و مادر ...زندگی الکی نیست زندگی ابتدا خودسازی بعد انتخاب آدم درست ...ولی از من این یک جمله رو بیاد داشته باشید که هر اتفاقی که میوفتهدلیلی داره و درسی توشه ...شما درسش رو بگیرید و با یک چشم به همه خانم ها یا مردها نگاه نکنید ...بدون تجربه درد هیچوقت درسی یادنمیگیرید ..من خودم تو روابطی که داشتم واقعا بدترین خیانت هارو دیدم که اشکتون درمیاد اما نکته اینجاست که وا بدنیا نیومدیم زجر بکشیم ..ما دسترنج انتخابات خودمونیم ..حالام که انتخاب شما اشتباه بوده همیشه ماهی رو از آب بگیری تازه هست ...شما باید از به خودرسیدگی و خودسازی و حفظ ارزش خودتون شروع کنید ...شما هم حق رسیدن به خودتونو دارید ..باید از لحاظ ظاهری و معنوی و ساختار ذهنی تغییر بدید خودتونو و گذشته و خاطرات به اصلاح تلخ رو همش از طرف انرژی کائنات یک درس بزرگ و عظیم ببینید ...زن های زیادی هستن که آرزوی مردهایی رو دارن که بهشون اهمیت بده و مردهای زیادی هستن که از خودشون میزنن برای انتخاباشتباه و عاقل اونیه که بره قدم بعدی و دلبکنه از عادت و وابستگی که باعث زجر روحی شماو شاید ایشون میشه
@@peymanmalaki-pw7zj ببینید زندگی همیشه عادی میشه و همیشه گلو بلبل نیست بعد یه مدتی و این وظیفه زوج هاست که مثل روز اول از عادی بودن درش بیارن ...