نود درصد حرف های بسیار زیبا یتان کاملا صحیح است. متاسفانه امروز در جامع ایران و اغلب کشورهای دیگر پول و مدرک نقش بسیار مهمی در تصمیم گیری انسان ها ایفا می کند واین درد بسیار بزرگی است، یقینا پول و مدرک لازم است ولی نه به هر قیمتی،، در ضمن فراموش نکنید که بزرگان هنر نه مدرک داشتن و نه پول... نمونه وانگوخ.. چارلی چاپلین.. لئوناردو داوینچی.. در جبهه پول و سرمایه.. اوناسیس.. آبرامویچ روسی..
مرسی واقعا و خسته نباشید ❤️به شدت حق بود حرفاتون 👌 وهر چند هنوز شاید سال ها طول بکشه تا این حرفا و این خرافات از بین بره و دیگه کسی از اطرافیانش حرف هایی در رابطه با هنر و هنر آموز نشنوه و ناراحت نشه. 😞💔 و به امید روزی که بشه همه به انتخاب بقیه احترام بزارن💞🌠
سلام ویدیوهاتون بسیار جذابه هم از لحاظ کیفیت ، موضوعات و بخصوص فن بیان شما شما گفتید که نگاه به انتخاب رشته از نظر مردم عوض شده نسبت به قبلا ها ولی بنظرم هنوز بالای ۹۰ درصد اینطور نیست من نتونستم به خانواده ام غلبه کنم یعنی نمیشه که تو این دوره زمونه واقعا در مورد این چیزا با پدر و مادر حرف زد . بعنوان یک رشته تجربی انتخاب کرده دارم شما رو دنبال میکنم که محتوای هنری تولید می کنید ❤️🌹
امسال کنکور تجربی دارم و تا الان به دلایل و فشار های مختلف نتونستم برم سمت علاقه واقعیم حالا فهمیدم پسر من این همه سال به هنر علاقه داشتم و توش واقعا از همکلاسیام بهتر بودم در خیلی از زمینه ها توی کتابخونه ام و الان واقعا سردرگمم، تصمیم دارم به خانواده بگم از اون طرف دنبال کسی هستم که منابع و ... رشته هنر رو بهم معرفی کنه و منو تو مسیرش قرار بده ویدیو واقعا عالی بود و متحولم کرد اگه کسی میتونه تو این راه منو راهنمایی کنه لطفا خبر بده 🖤
میخوام قصه زندگیمو به اشتراک بزارم...یادش بخیر دوران ابتدایی بودم تو یک روستا از روستاهای زنجان(قیدار) تقریبا سال۱۳۷۰بود...تو نقاشی همیشه ۲۰میگرفتم (بر خلاف نقاشی که بیست میشدم در بقیه درسا همیشه _۸_ میشدم و یا _صفر_😁 )و همیشه زنگ نقاشی که میشد معلم که میرفت تو دفتر می نشست وچایی میخورد تا تکلیف نقاشی که بهمون داده رو بچه ها انجام بدن،که من در این فرصت علاوه بر اینکه نقاشی خودمو میکشیدم و۲۰میشدم نقاشی تقریبا چهار یا پنج نفر دیگرم میکشیدم و اونام یا۲۰میشدن و یا ۱۸ یا ۱۹ اونم بخاطر اینکه با عجله میکشیدم... دوران ابتدایی که تمام شد و ما بخاطر شغل پدرم نقل مکان کردیم به شهر کمی اوضاع فرق کرد و در دوران راهنمایی بودم و ما که ته اون شهر زندگی میکردیم من تقریبا در هفته سه بار میرفتم بالای(اون موقع پول تاکسی هم نداشتم و پیاده میرفتم) شهر و اونجا تو یک پاساژ یک مغازه بود که همیشه روی سه پایه یک نقاشی نیمه تمام داشت که من به عشق اون میرفتم تا ببینم نقاشیش به کجا رسیده و نقاشی های بعدیش چیه(جالبه همیشه اون تایمی که من میرفتم مغازش تعطیل بود و من همیشه از پشت شیشه مغازه طرح هاشو نگاه میکردم که همیشه من اون رو الگو قرار میدادم برای خودم... خلاصه یکی از روزها ی اون دوران که دیگه حالا رسیده بودم به کلاس دهم و باید برای سال بعد انتخاب رشته میکردم رفتم اون مغازه که نقاشی در حال تکمیل رو بازم از پشت در بسته تماشا کنم که دیدم روی اون سه پایه و کنار اون کاغذ بزرگ نقاشی یک عکس۳×۴ که خیلی هم ترک برداشته بود و سیاه سفیدم بود و مربوط بود احتمالا به یک شهید بود رو گذاشته و اونو داره در ابعاد حدودا A3 نقاشی میکنه صورتمو چسبوندم به شیشه مغازه و تا میتونستم یک دل سیر نقاشی نیمه تمام رو نگاه کردم .... اینجا من تو اوج لذتو شادی قرار گرفته بودم و با کللللی ذوق و خوشحالی اومدم اینوبه مادرم تعریف کردم ... ولی همین شد نقطه سرکوب استعداد من که تمام عشقو دنیام رفتن به نقاشی بود، بعد از گذشت چند ماه به مادرم گفتم من فکرامو کردم و باید هرجوریه نقاشی بخونم ... مادرم گفت ؛ چییییی که چی بشه !! بری نقاشی بخونی که آخرش ی عکس شهید بدن دستت که اونو بکشی ... خااااک تو سرت بجای درس خوندن و دکتر مهندس شدن میخوای نقااااش بشی؟!!!! و با تمسخر بهم میخندید همزمان با گفتن این حرفاش..😞😞😞...خلاصه خانوادم منو نذاشتن برم رشته نقاشی بخونم و تمام آرزوهام رو به باد دادن، بعد از اون در سالهای بعد چند نفر (که اتفاقا نقاشی هم خونده بودن و معمولا کارگاه آموزشی نقاشی هم داشتن ) من ازشون پرسیدم و همین داستانو براشون تعریف کردم و اونا بهم گفتن اتفاقا خوبه که نقاشی نخوندی و اتفاقا خانوادت عاقل بودن که نذاشتن بری هنر و نقاشی بخونی و... و من سکوت کردم وقتی این حرفو زدن بهم، چون متوجه شدم که اصلا درکی از عشق و اونم عشق من به نقاشی رو حس نکردن ،و اونا فقط نقاش و هنرمندن هستند(تو هنرشون و تو کارشون عشق و روح هنر دوستی نیست)...، و این بنظرم کافی نیست برای یک نقاش حتی اگه استعداد داشته باشی! من در این لحظه فقط سکوت می کردم و سعی کردم بهشون نشون بدم که حرفشو درک کردم ولی در دلم بغض میکردم که چرا این آدم باید بدون عشق به رشتش این رشترو بخونه و بخواستش برسه ولی منی که...، ولی الان بعد از گذشت ۲۶سال تقریبا ازون روزها برای من نقاشی مثل مادریه که باردار بوده و بعد از نه ماه انتظار بچش مرده بدنیا اومده...😞😞😞.امیدوارم قصه زندگیم چراغ راهی باشه برای کسانی که عاشق نقاشین و میخوان وارد این رشته بشن🌹🌹🌹🌹♥️♥️♥️♥️
منی که رشتم ریاضیه دوازدهمم ولی هیچ انگیزه ای و علاقه ای ندارم یعنی به هیچ رشته ای علاقه ندارم نمیدونم چیکار کنم تنها چیزی که میدونم اینه که نمیخوام مهندس شم ...
منم رشته ام تجربیه و دهم هستم. به عنوان برادر کوچکتر بهت می گویم که باید با شناخت کامل از رشته مورد نظر و تحقیقات راجب آن به سمت رشته مورد علاقه خود میرفتید برای مثال دوست من به رشته ریاضی رفت اما هیچ شناختی از آن رشته نداشت و قاعدتاً رشته ای که بدون اعتماد و شناخت به خود و رشته مورد نظر قاعدتاً موفق نمیشوید.❤ چه بسا بهتر که موفق شوید که ماهم همین رو میخواهیم ❤
خیلی بهش نیاز داشتم مهربون 🥺💗ممنونم 🌻
بسیار شیوا و زیبا 👌
علاقه داشتن تو هر زمینه ایی تحصیلی ، شغلی و...باعث میشه آدم از دل و جون مایه بذاره
ممنونم از حرفهای مهم و درستت و چقدر زیبا صحبت میکنی :)❤
من هم رشته تجربی هستم و دهم هستم و با شناخت کامل از رشته تجربی و هدف هایی که برای خودم تعیین کردم قصد دارم که در آینده به اهداف مورد نظرم برسم.❤
ممنون🙏
خیلییییی عااااالییی بود😍😍👏خسته نباشید...مثل همیشه از موضوعات عالی و متفاوت به بهترین شکل صحبت کردید🥰👌🌻❤
مرسی فرناز عزیز
چه ویدیوی ارزشمندی👌🧡
ممنونم
تو کل این چندسال که یوتیوب میبینم
این بهترین ویدیویی بود که دیدم
نود درصد حرف های بسیار زیبا یتان کاملا صحیح است. متاسفانه امروز در جامع ایران و اغلب کشورهای دیگر پول و مدرک نقش بسیار مهمی در تصمیم گیری انسان ها ایفا می کند واین درد بسیار بزرگی است، یقینا پول و مدرک لازم است ولی نه به هر قیمتی،، در ضمن فراموش نکنید که بزرگان هنر نه مدرک داشتن و نه پول... نمونه وانگوخ.. چارلی چاپلین.. لئوناردو داوینچی.. در جبهه پول و سرمایه.. اوناسیس.. آبرامویچ روسی..
من کلاس نهمم و باید انتخاب رشته کنم. خودم دلم به هنره ولی از واکنش پدر و مادرم میترسم. ویدیوتونو میخلم نشونشون بدم امیدوارم کنار بیان باهام🙂❤
مرسی واقعا و خسته نباشید ❤️به شدت حق بود حرفاتون 👌
وهر چند هنوز شاید سال ها طول بکشه تا این حرفا و این خرافات از بین بره و دیگه کسی از اطرافیانش حرف هایی در رابطه با هنر و هنر آموز نشنوه و ناراحت نشه. 😞💔
و به امید روزی که بشه همه به انتخاب بقیه احترام بزارن💞🌠
امیدوارم
بازهم تشکر به خاطر اطلاعات جالب
سلام
ویدیوهاتون بسیار جذابه هم از لحاظ کیفیت ، موضوعات و بخصوص فن بیان شما
شما گفتید که نگاه به انتخاب رشته از نظر مردم عوض شده نسبت به قبلا ها ولی بنظرم هنوز بالای ۹۰ درصد اینطور نیست
من نتونستم به خانواده ام غلبه کنم یعنی نمیشه که تو این دوره زمونه واقعا در مورد این چیزا با پدر و مادر حرف زد .
بعنوان یک رشته تجربی انتخاب کرده دارم شما رو دنبال میکنم که محتوای هنری تولید می کنید
❤️🌹
ممنون از محبتتون. متاسفانه افرادی مثل شما کم نیستند و این موضوع ناراحت کننده س...
منی که کارم طراحی گرافیکه
و علاقه به سینما و تاعتر دارم و هنر خوبه؟
امسال کنکور تجربی دارم و تا الان به دلایل و فشار های مختلف نتونستم برم سمت علاقه واقعیم
حالا فهمیدم پسر من این همه سال به هنر علاقه داشتم و توش واقعا از همکلاسیام بهتر بودم در خیلی از زمینه ها
توی کتابخونه ام و الان واقعا سردرگمم، تصمیم دارم به خانواده بگم
از اون طرف دنبال کسی هستم که منابع و ... رشته هنر رو بهم معرفی کنه و منو تو مسیرش قرار بده
ویدیو واقعا عالی بود و متحولم کرد
اگه کسی میتونه تو این راه منو راهنمایی کنه لطفا خبر بده 🖤
انتخاب اشتباه=بغض کردن
واقعا باید با دندونم خرخرهی کسی که به هنر توهین میکنه رو سوراخ کنم. کسی که به هنرمند میگه تنبل زبون انسان حالیش نمیشه
میخوام قصه زندگیمو به اشتراک بزارم...یادش بخیر دوران ابتدایی بودم تو یک روستا از روستاهای زنجان(قیدار) تقریبا سال۱۳۷۰بود...تو نقاشی همیشه ۲۰میگرفتم (بر خلاف نقاشی که بیست میشدم در بقیه درسا همیشه _۸_ میشدم و یا _صفر_😁 )و همیشه زنگ نقاشی که میشد معلم که میرفت تو دفتر می نشست وچایی میخورد تا تکلیف نقاشی که بهمون داده رو بچه ها انجام بدن،که من در این فرصت علاوه بر اینکه نقاشی خودمو میکشیدم و۲۰میشدم نقاشی تقریبا چهار یا پنج نفر دیگرم میکشیدم و اونام یا۲۰میشدن و یا ۱۸ یا ۱۹ اونم بخاطر اینکه با عجله میکشیدم... دوران ابتدایی که تمام شد و ما
بخاطر شغل پدرم نقل مکان کردیم به شهر کمی اوضاع فرق کرد و در دوران راهنمایی بودم و ما که ته اون شهر زندگی میکردیم من تقریبا در هفته سه بار میرفتم بالای(اون موقع پول تاکسی هم نداشتم و پیاده میرفتم) شهر و اونجا تو یک پاساژ یک مغازه بود که همیشه روی سه پایه یک نقاشی نیمه تمام داشت که من به عشق اون میرفتم تا ببینم نقاشیش به کجا رسیده و نقاشی های بعدیش چیه(جالبه همیشه اون تایمی که من میرفتم مغازش تعطیل بود و من همیشه از پشت شیشه مغازه طرح هاشو نگاه میکردم که همیشه من اون رو الگو قرار میدادم برای خودم... خلاصه
یکی از روزها ی اون دوران که دیگه حالا رسیده بودم به کلاس دهم و باید برای سال بعد انتخاب رشته میکردم رفتم اون مغازه که نقاشی در حال تکمیل رو بازم از پشت در بسته تماشا کنم که دیدم روی اون سه پایه و کنار اون کاغذ بزرگ نقاشی یک عکس۳×۴ که خیلی هم ترک برداشته بود و سیاه سفیدم بود و مربوط بود احتمالا به یک شهید بود رو گذاشته و اونو داره در ابعاد حدودا A3 نقاشی میکنه صورتمو چسبوندم به شیشه مغازه و تا میتونستم یک دل سیر نقاشی نیمه تمام رو نگاه کردم .... اینجا من تو اوج لذتو شادی قرار گرفته بودم و با کللللی ذوق و خوشحالی اومدم اینوبه مادرم تعریف کردم ... ولی همین شد نقطه سرکوب استعداد من که تمام عشقو دنیام رفتن به نقاشی بود، بعد از گذشت چند ماه به مادرم گفتم من فکرامو کردم و باید هرجوریه نقاشی بخونم ... مادرم گفت ؛ چییییی که چی بشه !! بری
نقاشی بخونی که آخرش ی عکس شهید بدن دستت که اونو بکشی ... خااااک تو سرت بجای درس خوندن و دکتر مهندس شدن میخوای نقااااش بشی؟!!!! و با تمسخر بهم میخندید همزمان با گفتن این حرفاش..😞😞😞...خلاصه خانوادم منو نذاشتن برم رشته نقاشی بخونم و تمام آرزوهام رو به باد دادن، بعد از اون در سالهای بعد چند نفر (که اتفاقا نقاشی هم خونده بودن و معمولا کارگاه آموزشی نقاشی هم داشتن ) من ازشون پرسیدم و همین داستانو براشون تعریف کردم و اونا بهم گفتن اتفاقا خوبه که نقاشی نخوندی و اتفاقا خانوادت عاقل بودن که نذاشتن بری هنر و نقاشی بخونی و... و من سکوت کردم وقتی این حرفو زدن بهم، چون متوجه شدم که اصلا درکی از عشق و اونم عشق من به نقاشی رو حس نکردن ،و اونا فقط نقاش و هنرمندن هستند(تو هنرشون و تو کارشون عشق و روح هنر دوستی نیست)...، و این بنظرم کافی نیست برای یک نقاش حتی اگه استعداد داشته باشی! من در این لحظه فقط سکوت می کردم و سعی کردم بهشون نشون بدم که حرفشو درک کردم ولی در دلم بغض میکردم که چرا این آدم باید بدون عشق به رشتش این رشترو بخونه و بخواستش برسه ولی منی که...، ولی الان بعد از گذشت ۲۶سال تقریبا ازون روزها برای من نقاشی مثل مادریه که باردار بوده و بعد از نه ماه انتظار بچش مرده بدنیا اومده...😞😞😞.امیدوارم قصه زندگیم چراغ راهی باشه برای کسانی که عاشق نقاشین و میخوان وارد این رشته بشن🌹🌹🌹🌹♥️♥️♥️♥️
میشه ایدی اینستگرامتون رو بدید
منی که رشتم ریاضیه دوازدهمم ولی هیچ انگیزه ای و علاقه ای ندارم یعنی به هیچ رشته ای علاقه ندارم نمیدونم چیکار کنم تنها چیزی که میدونم اینه که نمیخوام مهندس شم ...
منم رشته ام تجربیه و دهم هستم. به عنوان برادر کوچکتر بهت می گویم که باید با شناخت کامل از رشته مورد نظر و تحقیقات راجب آن به سمت رشته مورد علاقه خود میرفتید برای مثال دوست من به رشته ریاضی رفت اما هیچ شناختی از آن رشته نداشت و قاعدتاً رشته ای که بدون اعتماد و شناخت به خود و رشته مورد نظر قاعدتاً موفق نمیشوید.❤ چه بسا بهتر که موفق شوید که ماهم همین رو میخواهیم ❤
😍😍😍
شقفیییی 😍
از مزایا اینکه می گفتن رشته انسانی برا تنبل هاست اینه که رئیسی الان رئیس جمهورشونه 😐😂😂