دقیقاً ساعت چهارو بیس ذقیقه صبحه و من از شدت فکرو خیالو ناراحتی خوابم نمیبرد و شدیدا حالم مرتبط با این ویدئو بود و چقدر حرفاتون خوبه و آرامش بخش و کلی قلبم انگار سبک شد ممنون واقعا در پناه خدا باشین
من سوگو دارم تجربه می کنم. صحبتاتون کاربردی و دلننشین بود. همدلی خوبی داشت جمله آخرتون، اینکه ناراحتین کسی که این محتوا رو می بینه، احتمالن سوگ رو داره تجربه می کنه و خوشحالین از اینکه این محتوا گذروندن این دوران رو براش تسهیل می کنه.
من در کل انسان حسودی نیستم اما در یک مورد استثنایی باید اقرار کنم به والدین جناب دکتر شکوری واقعا حسادت می کنم بخاطر داشتن فرزند خلفی چون این فرزند ! سخن گفتنشون مثالهایی که برای موقعیتهای مختلف استفاده می کنن ادب و تواضع و فروتنی که هم از کلام هم از زبان بدنشون فوران می زنه واقعا غبطه می خورم الهی که همواره بدرخشید جناب دکتر شما یک نابغه فروتن و گرانبها هستید
دکتر شکوری عزیز . زنده باشید و پایدار . عزیزی رو از دست دادم که ازش دور بودم و نتونستم توی مراسم باشم و سوگواری کنم به معنای واقعی 😞 و فقط صدای شما منو آروم میکنه
درمورد افسردگی هم صدق میکنه این موضوع ؟چون از همون اولین ویدیوتون که دنبال کردم دنبال این حرفا میگشتم خیلی حس عمیقی دارم نسبت به این مسئله با اینکه من عزیزی رو از دست ندادم
ممنونم از حرفاي قشنگ من الان ٦روزه در سوگ از دست دادن برادر زاده١٨سالم هستم و هميشه مردن و از دست دادن بزرگترين ترس زندگيم و ترسم از بين رفت ولي واقعا از دست دادن بزرگترين و بدترين درده و حتي توان رفتن به خاك سپاري و مراسماشو ندارم و همه ازيتم ميكنن و تو فشارم ميزارن ميگن بيا ولي من اينطوري بهترم نميدونم اشتباس يا درست😭😭😭
این روزها سوگ از دست دادن کسی را تجربه میکنم که ۸ سال نفسم ب نفسش بند بود عاشقش بودم میمردم براش و حالا ندارمش، واقعا به قول شما دردیست غیر مردن دوا نباشد پس من چگونه گویم این درد را دوا کن؟ دلتنگی مثل مردن میمونه روزی هزار بار میمیری اما باز پا میشی زندگی میکنی…
این نامه رو بعد از گوش دادن به شما نوشتم … برگ نازنینم، امروز توی یه پادکست بهم پیشنهاد شد که سوگ نامه ای بنویسم برای اون کسی که از دست دادم و من هرچقدر فکر کردم تو پررنگ ترین از دست رفته ام بودی… عزیزدلم برای اعتماد از دست رفته ات ، برای قلب شکسته ات ، برای ترس از محرومیت و این اضطراب همیشگی، برای صداقتی که توی رابطه رنگ حماقت گرفت و تویی که در گوشه ذهنم گریان کز کرده ای به سوگ مینشینم … من تو رو عاشقانه دوست دارم و حاضرم تک تک شکسته های تو رو از جای جای رابطه جمع کنم و با طلای محبت به هم بچسبانم و گرم و عمیق تا ابد در آغوشت بگیرم … عزیز دلم، کودک دوست داشتنی من برای خوب شدن دوباره ات اگه لازم بشه هر روز با گل و بوسه بیدارت میکنم … حتی اگه حوصله اش رو نداشته باشی آنقدر باهات با صدای بلند آواز زندگی میخونم که باهام همراهی کنی ..برات کتاب میخونم و باهات میرقصم …آنقدر که پاهای کوچیکت درد بگیره… و هروقت که دلت طاقتش تموم شد و گریه ات گرفت بدون حرف بغلت میکنم و موهات رو ناز میکنم… درسته ،از امروز خودم مادرت میشم و ازت حمایت میکنم… میدونم که دلت میخواد فعالیت های خود تخریبی داشته باشی ولی من دست هات رو میگیرم و تا میتونم باهات راه میرم که بتونی که فقط دقیقه ای عقب بندازیش و بگی امروز که گذشت… شاید فردا … و فردا که اومد شاید این دشت خاکستری یکرنگ … این ماتم سکوت و کوه سراسر یخ با نور خورشید دوباره گرم بشه و باز شاهد جست و خیز تو و پرگویی های هیجان زده ات باشم … برگ کوچک من، بدون اغراق تو جذابترین و خوش رنگ ترین بخش زندگی منی و بودنت من رو سراسر عشق و محبت میکنه … تمام احساسی که داری رو به رسمیت میشناسم و برایت به سوگ مینشینم و میدونم که این زمان سخت میگذره ولی نه با انکار و نه با پس زدن احساسهایی که تجربه میکنی بلکه با پذیرش و درک هر آنچه هستی و دوست داری که باشی. در این لحظه برایت صبر، آگاهی و حضور آرزو میکنم و امیدوارم من رو در تک تک لحظات سختت همراه خودت بدونی
سلام من وقتی مادربزرگم درگذشت قرار شد در قبر مادرش که ۳۰ سال از فوتش میگذشت دفن کنیم . که پدربزرگم ایشان رو اون زمان به خاک سپرده بود . وقتی سنگ قبر رو برداشتیم با بتون که پدربزرگم با لوله مسلح کرده بود دسترسی به قبر رو بسته بود . و ۷ ساعت طول کشید تا قبر رو باز کنیم . و موقع باز کردن قبر افرادی بالای قبر بودیم . تماما میخندیدیم.
یک بار برای تسلیت به یکی از اقوام رفتم پیشش،سکوت سنگینی حاکم شده بود،نمیدونستم چی بگم که یهو گفتم اشکالی نداره دیگه....وا خیلی حرفم بی معنی بود و کلی خجالت کشیدم یعنی اشکالی نداره که عزیزت فوت کرده،طرفم خیلی قشنگ به روم اورد و روبه خواهرشوهرم گفت زن داداشت اصلا حالش خوش نیست😔
با سپاس از شما در سوگ مادر بزرگم بودیم میهمانها امده بودند پدرم وارد اطاق شد یکی از فامیلها بلند شد و به پدرم گفت خیلی تبریک عرض میکنم و همه خندیدیم .
مراسم پدر یکی از دوستای نزدیکم رفتم و دیدم مادربزرگ مادریش ک ظاهرا قبلا معلم بوده داره شعر میخونه یه شعر عجیب مثل شعر نو بعد دستاشو حول محور دایره ای شکل میگردونه فکر کن... همه بیخیال گریه شده بودن داشتن اونو نیگا میکردن (: دیگ نتونستم کنترل کنم هرچند خیلی بد شد ولی بدجوری خندیدم دوست عزادارم در کمال خونسردی گفت: عیبی نداره بخند حرکتش واقعا خنده داره |:(:(:(:(:(:(:
دقیقاً ساعت چهارو بیس ذقیقه صبحه و من از شدت فکرو خیالو ناراحتی خوابم نمیبرد و شدیدا حالم مرتبط با این ویدئو بود و چقدر حرفاتون خوبه و آرامش بخش و کلی قلبم انگار سبک شد ممنون واقعا در پناه خدا باشین
این روزها که سوگوار پدر نازنینم هستم چقدر صحبتهای شما بزرگواران گرمای وجود سرما زدهام شد، سایهی مهرتان مستدام🌹🖤
روحشون قرین آرامش
مرسی از برنامه تون و مرسی برای اینکه مرهم هستید
چقدر این روزها دلم یه شونه میخاست که فقط گریه کنم تو سکوت....اما هیچکس نبود، آدمها تازه میفهمند غربت چیه
زمانی که پدرم رو سه سال پیش از دست دادم، دیدن این برنامه در یوتویوب و صحبت های دکتر مجتبی شکوری بزرگترین التیام برای من بود.
من سوگو دارم تجربه می کنم. صحبتاتون کاربردی و دلننشین بود.
همدلی خوبی داشت جمله آخرتون، اینکه ناراحتین کسی که این محتوا رو می بینه، احتمالن سوگ رو داره تجربه می کنه و خوشحالین از اینکه این محتوا گذروندن این دوران رو براش تسهیل می کنه.
ممنونم ازتون جناب شکوری عزیز
چه انسان خوبی هستی شما 🙏❤
جملات دلنشین این قسمت : خب چه خبر ... خسته نباشی ...
جلو بیایم و عقب بمونیم
مرسی عالی بود 👌🏽❤️❤️❤️
بسیار عالی ، بسیار پر مفهوم ، خدا قوت
۱۱ روزه پدرم از دنیا رفته و دقیقا سه روز قبل مراسم نامزدیم تنهام گذاشت. خیلی دنیام تاریکه و اصلا حال خودمو نمیفهمم.
آفرین به آقای صحت و شما که موقع نشستن پاسچر ( راست قامتی ) تون رو حفظ کردین و به ستون مهره ها فشار نمی آرید 👏🏽👏🏽
ممنون عالي بود
خسته نباشيد
کمک کرد
سوگوار به دنیا میاییم و سوگوار از دنیا میرویم، چه بود این دنیای سوگوار... کاش بودی نبود که نبودی پیش بیاد....
عالی بود ممنون
ممنونم ازتون
😢❤
Kheiliiiii aliii boood merc💙💙💙
خیلی زیبا بیان کردین🤍
عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
من در کل انسان حسودی نیستم اما در یک مورد استثنایی باید اقرار کنم به والدین جناب دکتر شکوری واقعا حسادت می کنم بخاطر داشتن فرزند خلفی چون این فرزند ! سخن گفتنشون مثالهایی که برای موقعیتهای مختلف استفاده می کنن ادب و تواضع و فروتنی که هم از کلام هم از زبان بدنشون فوران می زنه واقعا غبطه می خورم الهی که همواره بدرخشید جناب دکتر شما یک نابغه فروتن و گرانبها هستید
عالییییییی عالییی دلم براتون خیییییلی تنگ شده 🙏🏻🥰💙🌈
من توی غربت هستم .و ده روزه که مادرم رو از دست دادم .سوگ سختترین رنج عالمه ...
خدا رحمتشون کنه. روحشون شاد باشه😔😔😔😔😔🌹🌹🌹🌹🌹
@@b110111111 ممنونم.خدا رحمت کنه همه ی رفتگان رو
برات صبر آرزو میکنم مهشید جان. ❤️
@@soheilafallahi930 ممنونم عزیزم ⚘⚘
تنها نیستی عزیزم . منم تو غربتم و عزیزی رو از دست دادم شریک غمت هستم تنها نیستی عزیزم از خدا طلب و آرامش میکنم
دکتر شکوری عزیز . زنده باشید و پایدار . عزیزی رو از دست دادم که ازش دور بودم و نتونستم توی مراسم باشم و سوگواری کنم به معنای واقعی 😞 و فقط صدای شما منو آروم میکنه
❤❤❤
درمورد افسردگی هم صدق میکنه این موضوع ؟چون از همون اولین ویدیوتون که دنبال کردم دنبال این حرفا میگشتم خیلی حس عمیقی دارم نسبت به این مسئله با اینکه من عزیزی رو از دست ندادم
میشه در مورد افسردگی پاک و ناپاک بیشتر توضیح بدید
و من در سوگ اطرافیان چقدر بودم و شانه ای بودم برای دردهاشون و الان که خودم در سوگ پدرم هستم کسی نیست و سوگ پدرم خیلی آتیش گرفتم
👌🏻👌🏻
عالی بود 🙏🏻😔🙏🏻
خیلی یاد گرفتم واقعا نیاز بود یکی بهم یاد بده سپاس فراوان❤
من پدرم رو شش ماه پیش از دست دادم
حرفاتون خیلی برام مفید بود
من دیشب، و تک تک اینکلمات رو درک میکنم
کتاب باز بدون سروش صحت به درد نمیخورد
ممنونم از حرفاي قشنگ
من الان ٦روزه در سوگ از دست دادن برادر زاده١٨سالم هستم و هميشه مردن و از دست دادن بزرگترين ترس زندگيم و ترسم از بين رفت ولي واقعا از دست دادن بزرگترين و بدترين درده و حتي توان رفتن به خاك سپاري و مراسماشو ندارم و همه ازيتم ميكنن و تو فشارم ميزارن ميگن بيا ولي من اينطوري بهترم نميدونم اشتباس يا درست😭😭😭
مراسم پدر ِمن تجربه ی بسیار بدی بود ...نه تنها کمکم نکردن بلکه نمک روی زخم من پاشیدن
برای منم همینطور بود
این روزها سوگ از دست دادن کسی را تجربه میکنم که ۸ سال نفسم ب نفسش بند بود عاشقش بودم میمردم براش و حالا ندارمش، واقعا به قول شما دردیست غیر مردن دوا نباشد پس من چگونه گویم این درد را دوا کن؟ دلتنگی مثل مردن میمونه روزی هزار بار میمیری اما باز پا میشی زندگی میکنی…
این نامه رو بعد از گوش دادن به شما نوشتم …
برگ نازنینم،
امروز توی یه پادکست بهم پیشنهاد شد که سوگ نامه ای بنویسم برای اون کسی که از دست دادم و من هرچقدر فکر کردم تو پررنگ ترین از دست رفته ام بودی…
عزیزدلم برای اعتماد از دست رفته ات ، برای قلب شکسته ات ، برای ترس از محرومیت و این اضطراب همیشگی، برای صداقتی که توی رابطه رنگ حماقت گرفت و تویی که در گوشه ذهنم گریان کز کرده ای به سوگ مینشینم …
من تو رو عاشقانه دوست دارم و حاضرم تک تک شکسته های تو رو از جای جای رابطه جمع کنم و با طلای محبت به هم بچسبانم و گرم و عمیق تا ابد در آغوشت بگیرم … عزیز دلم، کودک دوست داشتنی من برای خوب شدن دوباره ات اگه لازم بشه هر روز با گل و بوسه بیدارت میکنم … حتی اگه حوصله اش رو نداشته باشی آنقدر باهات با صدای بلند آواز زندگی میخونم که باهام همراهی کنی ..برات کتاب میخونم و باهات میرقصم …آنقدر که پاهای کوچیکت درد بگیره… و هروقت که دلت طاقتش تموم شد و گریه ات گرفت بدون حرف بغلت میکنم و موهات رو ناز میکنم…
درسته ،از امروز خودم مادرت میشم و ازت حمایت میکنم…
میدونم که دلت میخواد فعالیت های خود تخریبی داشته باشی ولی من دست هات رو میگیرم و تا میتونم باهات راه میرم که بتونی که فقط دقیقه ای عقب بندازیش و بگی امروز که گذشت… شاید فردا …
و فردا که اومد شاید این دشت خاکستری یکرنگ … این ماتم سکوت و کوه سراسر یخ با نور خورشید دوباره گرم بشه و باز شاهد جست و خیز تو و پرگویی های هیجان زده ات باشم …
برگ کوچک من، بدون اغراق تو جذابترین و خوش رنگ ترین بخش زندگی منی و بودنت من رو سراسر عشق و محبت میکنه … تمام احساسی که داری رو به رسمیت میشناسم و برایت به سوگ مینشینم
و میدونم که این زمان سخت میگذره ولی نه با انکار و نه با پس زدن احساسهایی که تجربه میکنی بلکه با پذیرش و درک هر آنچه هستی و دوست داری که باشی.
در این لحظه برایت صبر، آگاهی و حضور آرزو میکنم و امیدوارم من رو در تک تک لحظات سختت همراه خودت بدونی
مرگ مادرم درد داشت، خیلی درد داشت و هنوز التیام پیدا نکرده بعد از دو ماه میترسم برام عادی بشه نبودن و دلتنگی متلاشی میشی
سلام
من وقتی مادربزرگم درگذشت قرار شد در قبر مادرش که ۳۰ سال از فوتش میگذشت دفن کنیم .
که پدربزرگم ایشان رو اون زمان به خاک سپرده بود .
وقتی سنگ قبر رو برداشتیم
با بتون که پدربزرگم با لوله مسلح کرده بود دسترسی به قبر رو بسته بود .
و ۷ ساعت طول کشید تا قبر رو باز کنیم .
و موقع باز کردن قبر افرادی بالای قبر بودیم .
تماما میخندیدیم.
یک بار برای تسلیت به یکی از اقوام رفتم پیشش،سکوت سنگینی حاکم شده بود،نمیدونستم چی بگم که یهو گفتم اشکالی نداره دیگه....وا خیلی حرفم بی معنی بود و کلی خجالت کشیدم یعنی اشکالی نداره که عزیزت فوت کرده،طرفم خیلی قشنگ به روم اورد و روبه خواهرشوهرم گفت زن داداشت اصلا حالش خوش نیست😔
با سپاس از شما در سوگ مادر بزرگم بودیم میهمانها امده بودند پدرم وارد اطاق شد یکی از فامیلها بلند شد و به پدرم گفت خیلی تبریک عرض میکنم و همه خندیدیم .
در فوت مادربزرگ م ، میخندیدم بدون علت ..
مراسم پدر یکی از دوستای نزدیکم رفتم و دیدم مادربزرگ مادریش ک ظاهرا قبلا معلم بوده داره شعر میخونه یه شعر عجیب مثل شعر نو بعد دستاشو حول محور دایره ای شکل میگردونه فکر کن... همه بیخیال گریه شده بودن داشتن اونو نیگا میکردن (: دیگ نتونستم کنترل کنم هرچند خیلی بد شد ولی بدجوری خندیدم دوست عزادارم در کمال خونسردی گفت: عیبی نداره بخند حرکتش واقعا خنده داره |:(:(:(:(:(:(:
عالی بود .