درود بر شما اتفاقی ویدیو کلیپ شما را دیدم. قبل از هر چیزی بگم که ادم خیلی پاک و رو راستی هستی. و صحبت هایت بدل می نشیند. بنده همان فرد هفتاد ساله هستم که گفتی وحدود دو سال قبل از انقلاب بصورت دانشجویی به سوید امدم. اینجا هم همانطور است که می گویی. ایرانی ها اگر نزدیکت بیایند فقط می خواهند بدانند چه نفعی برایشان دارد.ادم های خوبی نیستیم نگاهی سطحی به سایر گروه های مهاجرتی و روابطشان این مطلب را بیان می کند. بهترین کاری که ادمی در سن بالا می تواند برای خودش انجام دهد تولید سرگرمی و کار های جدید است بطوری که همیشه سرت گرم باشد. ورزش از بهترین هاست.
آقا کاملا حرفهاتون منطقی و درست هست من الان ده سال هست از ایران دورم ولی صمیمی ترین دوستهای زمان مدرسه م هستن وخداروشکر همه با هم در ارتباط هستیم که این دوستی تقریبا چهل ساله هست وخداروشکر میکنم بابت وجودشون، البته تو این ده سال خیلی دوست پیدا کردم ولی نمیدونم چرا مثل اونا نمیشن برای من
درسته دقیقا همینطور هست که توضیح دادی.متاسفانه اون صمیمیت و دوستی خالص خیلی کم در نسل جوان مهاجر دیده میشود نه تنها کانادا بله تمامی کشورهای دیگر مهاجر پذیر هم دیده میشود.
کاملا درسته، سالهای اول با اینکه هنوز ثبات نداری ولی هم هیجان جای جدید داری هم رفت و امدهای بیشتر، به خاط همین ادم کمتر این موضوع حس میکنه. چند سال که میگذره میبینی همینجوری ادمها میان تو زندگیت و میرن، تو مهمونی و تفریح میبینیشون ولی روابطت باهاشون خیلی صمیمی و نزدیک نمیشه!
من ایرانم. مهاجرت نکردم. تمام این اتفاقات ایران هم میافته همین اجتماعات و ..... منتها با یک فرق بزرگ و اونم اینه که ۱- کنار عزیزانت هستی و این تحمل این چیزا رو اسون میکنه ۲- اونور که میری روی survival mode هستی. خودتو و ارزش لحظه های زندگیت رو فراموش میکنی. ۳- مهاجرت یک سرابه جذابه کخ با واقعیت تفاوت زیادی داشت برا ما ایرانیا۴- تبلیغات کور کرد ایرانیان رو در مورد مهاجرت ۵- یکی از مهمترین ها اینه که هیچ تعلقی نداری به خارج از کشور چون هیچ خاطره مشترکی یاهاشون نداری. راه حل: سعی کن همزمانی که اونجا داری تلاش میکنی. پول بفرستی ایران و بعد از چند سال برگردی مملکت خودت. و در آخر اینه که ما ادما در کل تنها هستیم.
ممنون که راجب این موضوع حرف زدی ندیدم پیجی که جدا راجب این موضوع حرف بزنه و دلشو به اشراک بذاره به قولی تو همه. سرکوب میدیدم ولی دمت گرم❤ امیدوارم هممون در شرایطی باشیم که مجبور نباشیم به خاطر چشم داشت کنار هم باشیم ...
به نظرم به این علت افراد تو مهاجرت خیلی حس تنهایی می کنن چون متوجه شدید ترین نوع تنهایی آدمیزاد می شن که وقتی تو کشور خودشون هستن با فاکتور های دیگه مثل حضور غالب دوستان و آشنایان کاور میشه. به طور کل از نظر فلسفی ۳ نوع تنهایی داریم. به ترتیب شدت تنهایی، تنهایی نوع اول تنهایی بین فردیه و زمانی هست که کسی مثل دوست و خانواده دور و برتون نیست. تنهایی نوع دوم، تنهایی درون فردی هست که زمانی هست که فرد احساس دور افتادگی از خودش می کنه و تنهایی نوع سوم و شدید ترین حس تنهایی، تنهایی هستی یا وجودی هستش که فرد حس می کنه توی هستی تنهاست. این سه نوع تنهایی همیشه با بشر بوده و هست ولی وقتی مهاجرت می کنی دچار نوع سوم تنهایی میشی که بسیار سخت و ناامید کننده است. و این نکته هم جالبه که وقتی به عنوان مهاجر که دچار تنهایی نوع سوم شدی با کسی تو کشور خودت در مورد تنهایی حرف می زنی، تو با اون شخص در مورد تنهایی نوع سوم داری حرف می زنی ولی اون فرد کع تو کشور خودته به شکل تنهایی نوع اول حرفای شما رو ترجمه می کنه که این خودش باعث میشه شما تنها ترم بشی. در نهایت ممنون دوست عزیز بابت اشتراک تجربیاتتون
This situation has persisted even after living in Canada for decades. I believe it is due to an overwhelming workload and being constantly swamped with tasks every minute of the day.
کیفیت روابط توی ایران هم به شدت پایین اومده حتی بین برادرها و خواهرها که دلیلش برجسته شدن مسایل مالی هست. به نظر مهاجرها من توی هر سنی که هستن هر چه زودتر باید خودشون را قاطی جامعه کانادایی ها کنند. زحمت زیادی داره ولی می ارزه. چونکه دیگه اومدی و باید با واقعیت کنار بیای. پس هر چه زودتر بهتر. چیزی که من خودم دیدم این بوده که آدمهای welcoming هستن عموما.
مظفر جان کاملا درست میگی، البته من تو ایرانم و با این مشکل مواجه شدم از چند سال پیش که اکثر دوستای نزدیکم مهاجرت کردن و یا پلنش رو دارن. یعنی این داستان حتی برای کسایی که ایران موندن هم صادقه متاسفانه.
تا وقتی کشورمون را پس نگیریم، احساس تنهایی را داریم. ولی یک نکته مثبت هم هست. اگر زبان و فرهنگ کشور میزبان را خوب یاد بگیریم و رابطه خوبی با همسایگان، کسبه محل، همکاران یا همکاران داشته باشیم، میتوانیم تعدادی آشنای احوالپرس اقلاً پیدا کنیم. متاسفانه تکنولوژی همیشه وصل، نوعی اعتیاد و تنهایی خودخواسته در همه جا تحمیل کرده است.
mozaffar jan salam bara hamine ke migan doste khob az baradar ham nazdiktare mesle almase nayab mimone sarmaye adama pooleshon nis refighaye doro bareshone
ولی در کل چیزی که باعث شد خود من برگردم ایران این بود که شما وقتی ایران نیستی خیلی مسائل و برای همیشه از دست می دی و دیگه بازگشتی هم نیست. برای مثال عزا و شادی فامیل و دوستان بزرگ شدن خواهرزاده ها برادر زاده ها اونها هیچ خاطره ای از شما به عنوان خاله عمو و ... در ذهنشون نخواهند داشت. جشن تولدشون روز اول مدرسه و.... ممکنه دوست صمیمی شما یکی از اعضای خانوادش و از دست بده و شما نباشی که حداقل بهش کمک کنی و یا اونو در آغوش بگیری. شاید بگید ما سالی یکبار می ریم ایران و یا ارتباط مجازی داریم ولی دوستان اینا همه کشکه. سن که بره بالا و برگردید می بینین که همه اون آدما با شما غریبه اند چون شما در زندگی اونها هیچ نقشی نداشتید. در واقع در ازای یه پاسپورت و خونه و ماشین ارزشمندترین ارتباطات انسانی و از دست دادین. و این دیگه بسته به تصمیم فرد هست که براش می ارزه یا نه. برای بعضی که مثل من آدمهای احساسی هستن مهمه برای برخی هم نیست.
کاملا درست بود، تو اون گروه هموطنان خیلی پست ناشناس برای مشکل دوست پیدا کردن می گذارند ولی دوست پیدا کردن و نگهداشتنش هم مهارت و دانش می خواهد که بیشتر هموطنان ما ازش بی بهره هستند و فقط می گویند ما دوست می خواهیم. بدون اینکه سطح توقعشون از اون دوستی رو مشخص کنند.
پیدا کردن دوست خوب سخته همه جا چه ایرانش چه کاناداش واقعا خیلیا به نفع خودشون اول فک میکنن طبیعیه ولی خوب همیشه میشه آدمای مثل خودت رو پیدا کنی باید صبور باشی و خوش برخورد کمکم دوستی های سطحی عمیق میشن کسی که مهاجرت میکنه خیلی باید از درون قوی باشه و تنهایی چیزیه که لازمته بعد کم کم دوست پیدا میکنی تو جامعه حل میشی حتی دوست صمیمی و راحت تر میشه اوضاع❤
به خاطر همین خیلی دوست دارم برگردم، این پولی که اینجا داریم، زیبایی اینجا، آرامش اینجا، امنیت اینجا و... وقتی تنهاییم به چه دردی میخوره؟ من متاسفانه دیگه هیچ لذتی از زندگی نمیبرم حداقل تو ایران با همه استرس و بدبختی و همه چی اون تایمی که دوستات رو میدی واقعا حالت خوب میشد هر چند فقط چند ساعت بود، الان من خیلی وقته همین چند ساعت حال خوب رو اینجا تو هیچی پیدا نکردم.
شما مشکل گوشه گیری داری که خیلی ها دارند. البته وقتی به جوامع فردگرا بری وضع برات بدتر میشه و تنهایی بیشتر میشه چون در ایران بعضیها حتی وقتی اعتنا نمیکنی میان دور و برت ولی در غرب اینطور نیست و عمدا از تو دوری هم میکنند.
من هنوز یک سال نشده که اومدم کانادا و تقریبا از ماه اول دوم همین چیزی که گفتی رو حس کردم. یه چند تا راه حل به ذهنم رسید گفتم اینجا بگم. اول اینکه یکم سطح توقعات رو بیاریم پایین. یعنی فکر نکنیم عقب هستیم از زندگی و بخوایم زود جبران کنیم. یکی دیگه هم اینکه کمک کنیم یاران موافقی که تو ایران داریم رو اگه تمایل به مهاجرت دارن بیاریم پیش خودمون. فامیلا دوستا. یه جورایی قبیله ای مهاجرت کنیم. و اینکه به نظر من این مشکلی که گفتی بزرگترین مشکل مهاجرت هست. پس بهتره بیشتر انرژی رو برا حل این مشکل بزاریم. کار ، خونه، ماشین و ... بعد چند سال حل میشه. داشتم بلند بلند فکر میکردم. دوستان اگه نظری دارن بگن. همفکری کنیم. خوش باشید
شماها زندگی در جوامع فردگرا رو تجربه نکردید یک تصوراتی دارید. توی ایران هرچی هم فردی باشی یک جوری دیگران میان دور و برت . توی غرب اینطور نیست و تک تک افراد عمدا فاصله میگیرند. تنهاییش خیلی خیلی بیشتر هست. قابل مقایسه نیست. یکسال چیزی نیست
من فکر میکردم مشکل از من تو برقرار کردن روابط اجتماعی عمیقه. نمیدونستم مشکل بقیه هم هست. یه مثال اکستریم این دودوتاچارتا کردن اینکه من یه بار به دوستم که داشت اسبابکشی میکرد پیشنهاد دادم روز اسبابکشی برم کمک با هم وسایلشو واز کنیم و بچینیم و دور هم وقت هم بگذرونیم. شوهرش برگشت گفت نمیخواد بیای، بعد فرداروز خودت خواستی اسبابکشی کنی از ما انتظار داشته باشی بیایم کمکت!!!
دلیل اصلیش به نظر من شیوع تکنولوژی و فضای مجازی با توهم ارتباطات هست اینجا در ایران هم بین نسل جوون این پدیده بیشتر از نسل قدیم هست ولی هنوز مثل غرب نیست. من خودم 14 سال پیش به اروپا مهاجرت کردم و بعد 4 سال برگشتم ایران. من اونجا دوست خارجی پیدا کردم و شاید باورتون نشه ولی هنوز بعد این همه سال با هم ارتباط تلفنی و پیامی مرتب داریم و تفاهمی که بین ما هست رو با هیچکدوم از دوستان ایرانیم به این شدت نداشتم. اونجا هم هر سری اسباب کشی داشتم یا مریض بودم همین دوستای خارجی با وجود ظاهر سردشون بدون اینکه درخواست کنم کمکم کردن ایرانیها با وجود اینکه ظاهرا خیلی صمیمی ترن و تعارف زیاد می کنن ولی موقع مشکلات اکثرشون غیب می شن یا کمک هم کنن توقعی در ازاش دارن. کلا ذات آدماست که مهمه الکی برای خودتون محدودیت نذارید که خارجی فرهنگ و زبانش متفاوته پس منو نمی فهمه و من باید حتما با یه ایرانی ارتباط بگیرم. ولی کلیت حرفتون کاملا صحیح هست انسان اگه به بالاترین مقام اجتماعی و شغلی و مالی هم برسه بدون حلقه دوستان و خانواده که بدونه اونو برای خودش می خوان نه موقعیتش هیچ شادی درونی و نمی تونه تجربه کنه و احساس بدبختی خواهد کرد. پیش بینی من اینه که در آینده یه نسل بسیار عظیم از آدمهای تنها و بدبختی خواهیم داشت که هر هفته تو مطب روانپزشکها هستند و با قرص خواب می خوابن چون معنای زندگی رو فقط در ماشین و خونه و پول دیدن.
سلام گاهی همین موضوعیو که مطرح کردین به همسرم میگم، منم برام این موضوع جز نقاط تاریک مهاجرت هست، که بنظرم میتونه ریشه در تفاوت فرهنگی و زبان بیگانه داره
آقا دم شما گرم که خیلی خوب این مسایل رو مطرح میکنی. یک مشکلی که اکثرا توی ایرانیهای قدیم تر هست اینه که سعی میکنن مسایل رو کتمان کنند که بگند مثلا من توی بهشت هستم و تصمیم من از همه دنیا بهتر بوده! این مسیله تنهایی خیلی مهمه. یک مثال بخوام بزنم شما فقط برو به این مراکز خرید بعد برو به پارکینگ وایسا نگاهی به ماشینها ینداز. شاید سی درصد ماشینها راننده توش نشسته نمیدونه کجا بره ! تو زمستون موتور کار میکنه یارو همینجوری نشسته! اکثرا طلاق گرفته و عذب و تک اقتاده از خانواده هستن!!
درود مظفر جان. به نظرت بین مهاجرت های ملیت های دیگه هم همین داستان صادقه؟ تا حالا از اونها هم پرسیدی که چقدر تنهان و آیا تنهایی زیادی حس میکنن یا نه و دوستیاشون چه شکلیه؟
به نظرم ادمی که منفعت طلب باشه تو هر جایی باشه همچی رو به چشم پله نگاه میکنه که ازش بره بالا حتی تو کشور خودش ، در کل دلایل زیادی داره ، بعضی ها هم از بس سرشونو کلاه گذاشتن دیگه پشیمون شدن از دوست شدن با بقیه و سرد میشن با ادما ، از این ویدیوها بیشتر بزار 👍🌺
شما مشکل گوشه گیری داری که خیلی ها دارند. البته وقتی به جوامع فردگرا بری وضع برات بدتر میشه و تنهایی بیشتر میشه چون در ایران بعضیها حتی وقتی اعتنا نمیکنی میان دور و برت ولی در غرب اینطور نیست و عمدا از تو دوری هم میکنند.
The biggest issue is the personality of us Iranians. If you look at other cultures, like Turkish or Arabs, they really don't have this issue. We can't see anyone else happier than ourselves; we are so narrow-minded, jealous, and ungrateful. Even inside Iran, they are dealing with the same issues, but it doesn't show as much because there are relatives around. My Indian, Bengali, Eastern European, Arab, Turkish, and Afro-Caribbean friends are by far better than any Iranian friend I made outside Iran, unfortunately. They don't judge and like you for who you are. People who don't like immigration are insecure. Immigration takes strength and a desire for improvement. Unfortunately, many Iranians just want a comfortable life without change. We don't think other cultures have anything to offer or learn from, so we stick to our comfort zone and just try to be happy. This is also another reason we don't mix much with other cultures and therefore feel lonely.
مسایل رو قاطی نکن رفیق . مشکل تنهایی در غرب مسیله دیگری هست. آمار زیاد طلاق در غرب وجود داره ولی برای مهاجری که از فرهنگ دوردست و گاها متناقض میاد این مسیله بزرگتر میشه چون در اونجا ریشه نداره آمار طلاقش هم زیاد میشه افسردگیش هم بیشتر میشه.
سلام. به نظرم چندتا فاکتور دیگه توی این موضوع دخیل هستند که مساله ی مهاجرت اونقدر تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیکنه. یکی مساله ی بزرگ تر شدن و سنه، که کلا انسان رو به تنهاتر شدن میره و این در ایران هم صادقه. حالا کسایی که جوونی یا نوجوونی مهاجرت کردن فک میکنن به خاطر مهاجرت تنها شدن،اما اگه داخل بودید هم همین طور بود. فقط خانواده یکم کم رنگ تر میکرد موضوع رو.این منفعت طلبی هم همیشه بوده فقط چشم ما باز شده بهش. به عنوان یه شخص داخل ایران الان هیچ دوست خیلی صمیمی ندارم و به این نتیجه رسیدم احتمالا دیگه هم نخواهم داشت. ما کلا تنهاییم. به نظرم نهایتا دوست آدم همسرش میتونه باشه که ممکنه براش بمونه. (اونم اگه یکی خوبشو پیدا کنه و داشته باشه)
این تنها مشکل مهاجران نیست مایی عم که تو ایران زندگی می کنیم و توی یه شهر دیگه دور از خانواده همین تنهایی رو داریم. بپذیریم که هیچی مثل قبل نمیشه. و البته انسان تطبیق پذیره
به نظر من این برداشت اشتباه هستش و من هیچ وقت دوست نداشتم که به این دید به افراد نگاه کنم چه تا وقتی که داخل ایران بودم و چه از وقتی که خارج شدم چون ربطی به مهاجرت نداره. اینکه هر مهاجری سرشار از نیاز هست مخصوصا اوایل اومدنش هیچ شکی نیست شاید خیلی از نیازها خیلی بیشتر از قبل درونمون احساس بشه ولی این وسط چرا معنی دوستی و ارتباطمون با آدما باید زیر سوال بره؟! این حرف شما یعنی من چون نیازمند هستم نباید هیچ دوستی داشته باشم و دائم باید نگران این باشم که دوستیم بوی نیاز نده؟! من و امثال من که تازه مهاجرت کردیم قطعا خوشحال میشیم اگر کسی بهمون پیشنهاد کمک بده یا از تجربه خودش یا دوستانش بهمون بگه یا هرچیز در این مورد ولی قطعا اینطور نیست که اگر اینها وجود نداشته باشه پس اون دوستی رو نخواسته باشم و بیارزش بدونم! به نظر من به صورت کلی روابط بین انسانها بینهایت پیچیده هستش و فاکتورهای خیلی زیادی برای تداوم ارتباط وجود داره و البته با بالا رفتن سن و دیدن تجربههای جورواجور به این پیچیدگی بیشتر دامن میزنه و به این سادگیها نمیشه تحلیل و نتیجهگیری کلی برای این همه آدم با شخصیتهای گوناگون داشته باشیم. یه کتابی هست به نام «هفت عادت مردمان موثر» که تحلیل خیلی جالبی از ما و روابطمون با انسانها داره پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید. جایی از این کتاب به این موضوع اشاره میکنه که رابطهی بین آدما در یک صورت میتونه سالم و ادامهدار باشه اونم اینه: هر شخصی که با هر شخص دیگه در ارتباط هست باید تصور کنه که یه حساب بانکی عاطفی مشترک بینشون وجود داره و بسته به دور یا نزدیک بودن رابطشون، اون حساب بانکی لازم به شارژ شدن از دو طرف هستش. دو بار سه بار تو خوبی و محبت میکنی سه بار چهار بار طرف مقابل و به همین شکل رابطه ادامه پیدا میکنه(هردو طرف پاداش ذهنیشون رو از اون رابطه دریافت میکنن). اونجا میگه که اگر شما ببینید که چندین و چند مرتبه هست که محبت و توجه فقط از جانب شما بوده و از طرف مقابل هیچ ورودی برای حساب بانکی عاطفی مشترکتون وجود نداره (حتی کوچک) اونجا میتونه اون رابطه ناسالم تلقی بشه و لزومتی به تداوم از جانب شما وجود نداشته باشه. ولی نظر من اینه که این جور وقتا آدم میشینه با خودش فکر میکنه ببینه آیا از اینکه محبت کرده خودش حال خوبی دریافت کرده یا نه؟ شاید اون کار خوبی که انجام دادی انقدر برای خودت پاداش ذهنی به همراه داشته که دیگه انتظاری از طرف مقابلت برای انجام همون کار به همون شکل نخواهی داشت. و واقعیت هم همینه قرار نیست که کار خوب ما دقیقا به همون شکل خودمون جبران بشه ( درحالیکه این شکل از جبران واقعا زننده هست به جای اینکه دلنشین باشه و حس معاملهی تجاری به آدم دست میده). هرکسی حق داره در توان خودش و به شکل خودش اون حال خوب رو به ما منتقل کنه. راستش شنیدن این جور مسائل برای من واقعا ناراحت کننده هست چون به عنوان یک تازه مهاجر که هنوز یک سال هم نشده دائم از این میترسم که به آدمایی که خیلی ازشون خوشم میاد نزدیک بشم چون دائم میترسم از این که ممکنه نیازمندشون به نظر بیام قضاوت بشم و اونارو واسه خودشون نخوام در حالیکه نیاز من شاید به اونا همین بودنشون همین که در مورد چند تا تجربه مشترک حرف بزنیم یا هرچیز خیلی کوچک دیگهای باشه…
درود مظفر جان ارادت وقتت بخیر امیدورام که حالت خوب باشه.متاسفانه کامیونتی ایرانی توی اکثر کشورها و استان ها خیلی ضعیف عمل میکنه و شاید دلیل اصلیش هم، همونطور که خودت اشاره کردی، خودبینی و فرد محوری باشه، اینکه همه دنبال این هستند که فقط مشکل خودشون حل بشه حالا به هر قیمتی! حتی شنیدم که یکسری ها چشم دیدن پیشرفت بقیه رو ندارند و حاضرند که هر کار بکنند تا خودشون موفق تر به نظر بیان! البته شایدم انبوه مشکلات ایرانی جماعت توی مهاجرت هم میتونه باشه که این اثرات منفی رو روی همه میزاره.ادم به کامیونتی هندی ها نگاه میکنه واقعا حسرت میخوره.
منم یه همچین حسی داشتم، کاری که کردم گروهای کوهنوردی میت اپ رفتم و با آدمای مختلف آشنا شدم و هرچند روابط فیک و مصنوعی بود ولی زندگی همینه، ما خیلی از چیزا رو تو زندگی فیک میکنیم که خوش باشیم، حتی خدایی فیک هم ساختیم که امید واهی بهمون بده. بنظرم بهترین راه حل برای مهاجر تنها رفتن کوهنوردی یا فعالیت دیگه در گروهای کیت اپ هست، خیلی ها میان مث شما دنبال رابطه ان و همین حس که فقط شما این مشکل رو ندارین امیدارتون میکنه و اتفاقا ارتباط میگیرین.
دقیقا منم این مشکل رو دارم شدیدا و تمام روز رو در حال نشخوار فکری هستم که اصلا چی شد ک اینطوری شد. اما من وقتی هم ایران بودم این مشکل رو داشتم و نمیتونستم دوست پیدا کنم، اینجا ک دیگه نور علی نوره
اولای مهاجرت همه به فکر بقا هستن ولی به مرور زمان اوکی میشه ایشالله زیرساخت هایی که هم وطنامون تو ونکوور و لس آنجلس تونستن ایجاد کنن تو شهر شما هم ایجاد بشه چون درک میکنم واقعا سخت و اذیت کنندس
سلام صحبتاتون جالب بود با قسمت هایی از اون موافقم. چهارساله خارج از ایران زندگی می کنم شاید من خیلی خوش شانسم که اینجا هم دوست ایرانی خوب که همه جوره میشه روش حساب کرد دارم و هم دوست بومی که از اون اول مهاجرت مثل یک کوه پشتم بود با اشکم اشک ریخت و با لبخندم خندید! ولی این حس تنهایی رو منم دارم نه به این دلیل که رابطه ها دچار کدورت شده بلکه فقط به این دلیل که هر کدوم مشغله های زندگی خودشو رو داره، توی یک شهر دیگه زندگی میکنه و...و نمی تونه اون قدر که من احساس نیاز به حضور دوست میکنم با من وقت بگذرونه! البته که این مشکل رو من توی ایران هم با دوستان صمیمیم داشتم به خاطر مشغله های زیاد اگر چه دلمون میخواست با هم وقت بگذرونیم این موضوع به ندرت اتفاق می افتاد فقط دلمون به حضور هم گرم بود! اینجا هم اگر چه گاهی به شدت احساس تنهایی میکنم ولی دوستان خوبم امید و انرژی رو در من زنده نگه داشتن! یک نکته دیگه هم هست که به ذهن من می رسه آدم تو دوره دبیرستان یا دانشجویی شاید با یک نفر خیلی صمیمی بشه و خیلی وقت بگذرونه به دلیل هم هدف بودن و هم مسیر بودن و اصلا احساس تنهایی نکنه و این اتفاق در مقاطع بالاتر زندگی نمی افته و علی رغم میل شدید خودم برای پیدایش چنین رابطه ای متاسفانه باید بگم که نباید منتظرش باشیم.
دقیقا چون شهروندان خارجی درکی از تروماها و مشکلات ما ایرانیان ندارن.ما ایرانیان معمولا یه ده سالی طول میکشه تا جا بیفتیم و بتونیم با اون کشور و مردمش ارتباط برقرار کنیم
من دوبار امدم کانادا با پشتکار خودم با پول خودم خواهرم پولمو گرفت در حساب مشترک و منو برگشت داد و حساب رو به اسم خودش و وام گرفت دو خانه و ماشین ... بار دوم شخص دیگری . ❤🎉❤🎉
اتفاقا من هر بار که تو گروه فیسبوک مونتریال یا تورنتو همچین چیزی میخونم با خودم فکر میکنم چقدر این ادما احساسشون شبیه منه انگار از زبون من حرف میزنن خیلی خیلی سخته اینجا دوست واقعی پیدا کردن، به قول یه بنده خدایی یکی رو نداری که زنگ بزنی بگی دلم گرفته میای بریم با هم یه چایی یا کافی بخوریم و حرف بزنیم؟ خیلی درد بزرگیه وقتی همه چیز داری ولی همچنان از درون تنهایی😢
بنظر من اون دوستای دلی رو میشه تو محیطی که همه تو شرایط سخت هستند پیدا کنی. مثل سربازی رفتن تو ایران که بعد کلی بالا پایین شدنا رفیقای واقعی همدیگه پیدا میکنن و خیلی عمیق تر میشناسن همدیگه رو و معمولا دوستیاشون تا آخر عمر ادامه پیدا میکنه. ولی تا حالا به شخصه به این قضیه فکر نکردم که آیا محیطی اجباری مثل سربازی یا یه نوع دیگه از اونجور چالشا تو کشورهای خارجی هست یا نه؟! یا اگر هست کجاست و چیه؟!!!
من مهاجرت نکرده اینجوریم حقیقتا بعد فوت مادرم بهترین دوستم غیب شد منم زیاد انسان وابسته ایی نیستم ولی واسم عجیب بود از دوران مدرسه دوست بودیم بعدا برگشت ولی من دیگه بهش نیاز نداشتم و بیخیالش شدم
این که شما گفتی یک نظر شخصی است. هر آدمی و هر شرایطی مسایل خودشان را دارند. من حدودا 38 ساله که در کانادا هستم و در دهه آخر هفتاد هستم. بیشتر خانواده نزدیک سالهای خیلی قبل مثل من مهاجرت کردند. واقعا شرایط زندگی هر کدام و نظر هر کدام بسیار متفاوت است با بچه هایی که چند سال اخیر مهاجرت کردند. شاید اگر بتوانید دوستان قدیمی خود را پیدا کنید که آنها هم مهاجرت کردند، بتوانید باهم همدلی کنید. با این وسایل ارتباطی که موجود است کار را آسان کرده. بهر صورت هر ایرانی که در کانادا است میتواند با من ارتباط بگیرد. مثل یک مادر بزرگ پای درد دل شما مینشینم با ۳۵ سال تجربه و زندگی در شهرهای مختلف کانادا.😊هوای همو داشته باشید. اینو بعد سالها خواهید فهمید. از تجربه مهاجرین از کشورهای دیگر که در ۶۰ تا ۷۰ سال پیش به کانادا امدند باید آموخت. البته که همه ما به ناچار مهاجرت کردیم، پس بیایید از تجربه قدیمیتر ها استفاده کنید تا زندگی در غربت آسانتر شود.😊
درود...بله خودمم هم گفتم تجربه شخصی هست🙂 ولی نگاهی به کامنت های همین ویدئو بندازیم یا تو فیسبوک پشت ها رو بخونیم میبینیم حداقل نسل جدید مهاجرا درگیر این قضیه هستن
@@Mozex_ca این داستان جدید بوجود اومده که کانادایی در اثر افزایش تعداد مهاجر چشمش باز شده میگه اینا دارن کلا جای من رو میگیرن..زمان این خانوم مهاجر زنگین پوست کم بوده
اکثر ایرانیها به اجبار نیومدن. دنبال چلوکباب اومدن!! بهش میگن ترجیح چلوکباب بر وطن!! توی جهان سوم خیلی شیوع داره چون مردمش بی فرهنگ و پست هستند و شکم و زیر شکم براشون از همه چیز مهمتره!
درست گفتید ، یک سال شده کانادا آمدیم ، من فکر میکنم اینجا خاک سست دارد مردانگی و جوان مردی می میرد ، و بد تر از این خانم من جنگ دعوا بیشتر میکند اون در یک دوسال بعد از من جدا میشود 😢
نکته خیلی جالبی بود . اما تجربه شخصی من اینه که این حس که هر رابطه ای باید یه نفع مستقیمی برام داشته باشه توی اجتماع ایرانی ها خیلی بیشتره . خیلی از جمع ها هست که آدما فقط به دلیل علاقه شخصی دور هم جمع میشن و اتفاقا بخش مهمی از فعالیت های اجتماعی توی این کشور ها همین فعالیت هاست . به نظرم یه قدم مهم از مهاجرت جدا شدن از باور ها و ارزش های قدیمی و وصل شدن به ارزشهای جامعه جدیده که متاسفانه توی درصد بالایی از مهاجرا این بخش نادیده گرفته میشه .
شماها زندگی در جوامع فردگرا رو تجربه نکردید یک تصوراتی دارید. توی ایران هرچی هم فردی باشی یک جوری دیگران میان دور و برت . توی غرب اینطور نیست و تک تک افراد عمدا فاصله میگیرند. تنهاییش خیلی خیلی بیشتر هست. قابل مقایسه نیست.
من تو همین ایرانشم تنها هستم رفیقی ندارم دوستایی که فکر می کردم چقدر صمیمی هستیم رو از زندگیم حذف کردم و دیدم زندگیم هیچ تغییری نکرده و این باعث شد بفهمم همه تو زندگی من یه سیاه لشکر هستند و این منم که میتونم زندگی رو از هر دیدی که بخوام بهش نگاه کنم میتونم خودم یه زندگی خوشحال بسازم یا بشینم کنج خونه و غمباد بگیرم
شما تو جوونی مهاجرت کردی تجربه زندگی زیادی تو ایران نداری. درواقع بعد از تحصیل و سرکار رفتن تو ایران هم نمیتونی با دوستان زممان بچگی یا تحصیل ارتباط برقرار کنی ودباید توی محیط های دیگه بخصوص کار، دنبال دوست باشی و باید بگیم این دوستی ها هیچوقت شبیه تجربه مدرسه و دانشگاه نیست. اگر مثل من دایم محل کارت عوض بشه که اصلا دوستی شکل نمیگیره. من بهترین دوستانم را یا اصلا نمیبینم یا هر ۵ سال یکبار میدیم. الان من کانادا هستم دوستم استرالیا. چیزی که برات میمونه یک همسر خوبه و یک رابطه خوب و تشکیل خانواده است.
همه ما بالاخره متاسفانه عزیزی را از دست دادیم. مهاجر هم لحظه ای که دیکر کشورش را ترک می کند مانندکسی است که عزیزش را از دست داده. غیر ممکن هست که جبران عزیز از دست رفته را کرد. تنها باید با ان کنار امد. هستند متاسفانه افرادی که عزیز خود را از دست دادند و نتوانستند با ان کنار بیایند و انواع بیماری و افسردگی و ناراحتی با انها تاز زنده هستند باقی می ماند. مهاجرت هم همین هست. اگر می خواهید در مهاجرت کمتر عزیت نشید اینجوری نگاه کنید که باید باهاش کنار امد. واقعیت از دست دادن دوستان و وطن و عزیزان را نمی توان انکار کرد یا بخواهیم جایگزینی برای ان پیدا کنیم. قبول کنیم که یک زندگی ارام و کوچک باید داشته باشیم و با ان خوش باشیم. انتظار زیادی از اطرافیان و سایر ایرانیان و مهاجران نداشته باشید. انها هم درد هستند و دیگر هیچ
موزکس عزیز ، از اونجا که ویدئوهای شما خیلیییی به مهاجرها کمک کرده میخوام یک چیزی بگم. به مسیرهای دیگه هم فکر کن. این مشکل تنهایی با بیشتر شدن رفاه بیشتر هم میشه. شاید نسبت به زندگی معنوی دید مثبتی نداشته باشی و اون رو هم یک جور دین و دینداری نفسیر کنی اما لطفااااااا حداقل بعنوان ابزار از راهنماییهای اساتید واقعی این راه استفاده کن. نمیخواد به چیزی یا کسی اعتقاد داشته باشی. برای شروع برو به سایت isha و با پرداخت مبلغی ویدئوهای مهندسی درون سادگرو را دانلود کن و ببین . هفت تا ویدئو وقت زیادی ازت نمیگیره اما متوجه میشی راه حل و در جای اشتباه جستجو میکردی. در انتها باز هم از زحماتی که برای کم کردن رنج آدمها در غربت میکشی ازت تشکر میکنم ❤
دیگه بازنشستگی همه میان ایران اگه جنگ نباشه 😅😅 ایشالا که اون موقع اوضاع انقدر بد نباشه که قاعدتا هم نخواهد بود و می تونیم هممون برگردیم جایی که بهمون نگن برو از اون جایی که امدی.
به نظرم از هر دست بدیم از همونم میگیریم، وقتی بدون چشم داشت اینهمه اطلاعات خوب به هممون میدی من بشخصه اگر اونجا بودم با جون و دل هر کاری ازم بر میومد دریغ نمیکردم
من هفده ساله تورنتو هستم ، چندین همکلاسی و دوستان قدیم سالها بعد من اومدن و کلی اطلاعات تحصیلی و کاری از من گرفتن و همینکه مشغول بکار شدن دیگه ارتباطشون را قطع کردن و حتی یکی از همکلاسی های قدیمی که کلی اطلاعات تحصیلی و بیزنسی از من گرفت، اخیرا تو یه پروژه ی بیزنسی من ، به من از پشت خنجر زد و منو دور زد تا صاحب بیزنس بشه ، البته من متوجه شدم و مانع کارش شدم ولی خودم برای همیشه خطش زدم و پشت دستم را داغ کردم که دیگه به کسی مخصوصا ایرانی جماعت نمک نشناس و دو رو کمک نکنم
یه مقدار هم نباید حساس باشی رفیق. بین چینیها و هندیها این عادیه که دوست و فامیل بیان چیزی یاد بگیرند برای خودشون درست کنند. دیگه رمز شاتل نیست که حالا از شما یاد نگرفت از کسی دیگه یا از اینترنت یاد میگیره.
این دنبال منفعت بودن چیزیه که تو خارجی ها هم به شدت دیده میشه. هم اروپا اینجوری بود هم کانادا. همه دنبال سود شخصی اند. نهایتش در رو برا طرف باز نگه دارند :)) انگار فرهنگ های قشنگ ایرانی که شامل کمک بدون چشم داشت و خوب بودن و... بود تو هیچ کشوری نیست (البته الان همونم تو ایران تا حد زیادی از بین رفته به خاطر حکومت). شاید ایرانی ها بعد از یه مدت از خارجیا این رفتار رو یاد میگیرند.
من که توو ایرانم هنوز سالها عین مهاجر بدون دوست صمیمی و کمک سر می کنم فکر نکنم بعد مهتجرت برام سخت باشه چون از بیس و اجبار تجربه ش کردم و به نظرم طبیعیه در دنیای منفعت طلبانه امروزی
والا تو ايران هم دوست واقعي پيدا نميشه بعد توقع داريم تو خارج از كشور روابط عميق ايجاد بشه ؟! تو همين ايران هم تنهاييم چون آدما فقط فكر منافعشونن دوستي هاي قديمي ديگه نيست
دلیلی نمی خواد پیدا کنیم. مگه ما ایرانیها تو ایران خودمون با هم دیگه چی جوری هستیم که تو خارج یه جور دیگه ای باشیم؟ مشکل شما دوست گل من ایرانیهای بی چشم رو و ناسپاسگزار نیستن مشکل شما انتظار تونه! انتظار داری مقیمان خارج مثل خودت راهی که انتخاب کردی رو برن! اصیل و رو راست مورد اعتماد و پشتیبان همدیگه باشن. خیررر هر وقت اومدیم حرف از دوست خارجی یک پیر مرد یا یک پیر زن باسواد و با تجربه خارجی زدیم همه گفتن آه آه آه آه پیر جماعت چیه بوی تعفن می ده مگه دنبال شوگر ددی و این داستانهایی! به خدا قلب مهربان افراد مسن بازنشسته و باسواد خارجی و دست چروکیده شون می ارزه به لبهای ژل تزریق شده و هیکل عملی هموطنان ایرانیمون به خدا واسه خودم متاسفم برای داشتن چنین هموطنانی که با سر زمین خوردنتو آرزو دارن! دوست مسن خارجی بگیر باهاش وقت زندگیتو شیک و زیبا بگذرون و اون موقع از،طریق اون دوست خارجی انقدر زبانت خوب می شه انقدر تو فرهنگ خارج از کشور جا می افتی وارد می شی که سال به سال محفل های خارجی بیشتری رو آشنا می شی و دیگه تنها نیستی اون شکلی موفقی و شادی ولی بی انتظار نه اینکه به فکر پول تو جیبی قرض گرفتن از اون دوست خارجی ات باشی! سو استفاده کردن ممنوع! ا ن موقع بزا چند سال بگذره ببین تو کجایی و هموطنان به اصطلاح رفیق تو کجااند! اختلاف رو ضد در صد خواهی دید!
در دنیای امروز همه چیز در حال عوض شدن هست ارتباطات مجازی و مادیات در نسل جوان طرفدار زیادی پیدا کرده و بناچار روی همه نسلها ثاثیر خواهد گذاشت به نظر من درایران این تنهایی بیشتر حس میشه چون دوستی واقعی از بین رفته
در این زمینه ها , هیچ کاری نمیشه کرد ,,,,, برآیند مجموعه ایی از شرایط و عوامل بسیار گوناگون ,,, در نهایت , این چنین فضایی رو که گفتی , شکل داده و بیرون از این فضا و قواعد خاص حاکم بر اون هم محاله بتونی زندگی کنی . چه ایران , چه خارج , چه همه جا !💛💙💛
درود بر شما
اتفاقی ویدیو کلیپ شما را دیدم. قبل از هر چیزی بگم که ادم خیلی پاک و رو راستی هستی. و صحبت هایت بدل می نشیند.
بنده همان فرد هفتاد ساله هستم که گفتی وحدود دو سال قبل از انقلاب بصورت دانشجویی به سوید امدم.
اینجا هم همانطور است که می گویی. ایرانی ها اگر نزدیکت بیایند فقط می خواهند بدانند چه نفعی برایشان دارد.ادم های خوبی نیستیم نگاهی سطحی به سایر گروه های مهاجرتی و روابطشان این مطلب را بیان می کند.
بهترین کاری که ادمی در سن بالا می تواند برای خودش انجام دهد تولید سرگرمی و کار های جدید است بطوری که همیشه سرت گرم باشد.
ورزش از بهترین هاست.
آقا کاملا حرفهاتون منطقی و درست هست من الان ده سال هست از ایران دورم ولی صمیمی ترین دوستهای زمان مدرسه م هستن وخداروشکر همه با هم در ارتباط هستیم که این دوستی تقریبا چهل ساله هست وخداروشکر میکنم بابت وجودشون، البته تو این ده سال خیلی دوست پیدا کردم ولی نمیدونم چرا مثل اونا نمیشن برای من
کاملا درست بود خوبکه مطرح شد
واقعا درست ترین حرف رو زدین. خیلی خوب شد که مطرح کردین این مسئله رو
واقعا درست گفتید با شما موافقم البته کلا جدیدا آدمها کمتر همدیگر را بعنوان دوست بسیار نزدیک در نظر میگیرند...ولی واقعا چالش بزرگیست
درسته دقیقا همینطور هست که توضیح دادی.متاسفانه اون صمیمیت و دوستی خالص خیلی کم در نسل جوان مهاجر دیده میشود نه تنها کانادا بله تمامی کشورهای دیگر مهاجر پذیر هم دیده میشود.
کاملا درسته، سالهای اول با اینکه هنوز ثبات نداری ولی هم هیجان جای جدید داری هم رفت و امدهای بیشتر، به خاط همین ادم کمتر این موضوع حس میکنه.
چند سال که میگذره میبینی همینجوری ادمها میان تو زندگیت و میرن، تو مهمونی و تفریح میبینیشون ولی روابطت باهاشون خیلی صمیمی و نزدیک نمیشه!
Excellent description. thanks.❤
من ایرانم. مهاجرت نکردم. تمام این اتفاقات ایران هم میافته همین اجتماعات و ..... منتها با یک فرق بزرگ و اونم اینه که ۱- کنار عزیزانت هستی و این تحمل این چیزا رو اسون میکنه ۲- اونور که میری روی survival mode هستی. خودتو و ارزش لحظه های زندگیت رو فراموش میکنی. ۳- مهاجرت یک سرابه جذابه کخ با واقعیت تفاوت زیادی داشت برا ما ایرانیا۴- تبلیغات کور کرد ایرانیان رو در مورد مهاجرت ۵- یکی از مهمترین ها اینه که هیچ تعلقی نداری به خارج از کشور چون هیچ خاطره مشترکی یاهاشون نداری.
راه حل: سعی کن همزمانی که اونجا داری تلاش میکنی. پول بفرستی ایران و بعد از چند سال برگردی مملکت خودت.
و در آخر اینه که ما ادما در کل تنها هستیم.
مرسی از این مطالب مفیدی که به اشتراک میذاری
ممنون که راجب این موضوع حرف زدی ندیدم پیجی که جدا راجب این موضوع حرف بزنه و دلشو به اشراک بذاره به قولی تو همه. سرکوب میدیدم ولی دمت گرم❤ امیدوارم هممون در شرایطی باشیم که مجبور نباشیم به خاطر چشم داشت کنار هم باشیم ...
به نظرم به این علت افراد تو مهاجرت خیلی حس تنهایی می کنن چون متوجه شدید ترین نوع تنهایی آدمیزاد می شن که وقتی تو کشور خودشون هستن با فاکتور های دیگه مثل حضور غالب دوستان و آشنایان کاور میشه. به طور کل از نظر فلسفی ۳ نوع تنهایی داریم. به ترتیب شدت تنهایی، تنهایی نوع اول تنهایی بین فردیه و زمانی هست که کسی مثل دوست و خانواده دور و برتون نیست. تنهایی نوع دوم، تنهایی درون فردی هست که زمانی هست که فرد احساس دور افتادگی از خودش می کنه و تنهایی نوع سوم و شدید ترین حس تنهایی، تنهایی هستی یا وجودی هستش که فرد حس می کنه توی هستی تنهاست. این سه نوع تنهایی همیشه با بشر بوده و هست ولی وقتی مهاجرت می کنی دچار نوع سوم تنهایی میشی که بسیار سخت و ناامید کننده است. و این نکته هم جالبه که وقتی به عنوان مهاجر که دچار تنهایی نوع سوم شدی با کسی تو کشور خودت در مورد تنهایی حرف می زنی، تو با اون شخص در مورد تنهایی نوع سوم داری حرف می زنی ولی اون فرد کع تو کشور خودته به شکل تنهایی نوع اول حرفای شما رو ترجمه می کنه که این خودش باعث میشه شما تنها ترم بشی.
در نهایت ممنون دوست عزیز بابت اشتراک تجربیاتتون
This situation has persisted even after living in Canada for decades. I believe it is due to an overwhelming workload and being constantly swamped with tasks every minute of the day.
من 25 ساله كانادا هستم..خاك سردي داره..
انكار همين ديروز اومدم. بخاطر فرزندانم
وايسادم..
ارزششو نداشت..
کیفیت روابط توی ایران هم به شدت پایین اومده حتی بین برادرها و خواهرها که دلیلش برجسته شدن مسایل مالی هست. به نظر مهاجرها من توی هر سنی که هستن هر چه زودتر باید خودشون را قاطی جامعه کانادایی ها کنند. زحمت زیادی داره ولی می ارزه. چونکه دیگه اومدی و باید با واقعیت کنار بیای. پس هر چه زودتر بهتر. چیزی که من خودم دیدم این بوده که آدمهای welcoming هستن عموما.
اره باهاتون موافقم تو ایرانم روابط بر اساس منفعت شده
مظفر جان کاملا درست میگی، البته من تو ایرانم و با این مشکل مواجه شدم از چند سال پیش که اکثر دوستای نزدیکم مهاجرت کردن و یا پلنش رو دارن. یعنی این داستان حتی برای کسایی که ایران موندن هم صادقه متاسفانه.
تا وقتی کشورمون را پس نگیریم، احساس تنهایی را داریم. ولی یک نکته مثبت هم هست. اگر زبان و فرهنگ کشور میزبان را خوب یاد بگیریم و رابطه خوبی با همسایگان، کسبه محل، همکاران یا همکاران داشته باشیم، میتوانیم تعدادی آشنای احوالپرس اقلاً پیدا کنیم. متاسفانه تکنولوژی همیشه وصل، نوعی اعتیاد و تنهایی خودخواسته در همه جا تحمیل کرده است.
mozaffar jan salam
bara hamine ke migan doste khob az baradar ham nazdiktare
mesle almase nayab mimone
sarmaye adama pooleshon nis refighaye doro bareshone
ممنون از شما که شجاعانه این مسئله رو مطرح کردین
ولی در کل چیزی که باعث شد خود من برگردم ایران این بود که شما وقتی ایران نیستی خیلی مسائل و برای همیشه از دست می دی و دیگه بازگشتی هم نیست. برای مثال عزا و شادی فامیل و دوستان بزرگ شدن خواهرزاده ها برادر زاده ها اونها هیچ خاطره ای از شما به عنوان خاله عمو و ... در ذهنشون نخواهند داشت. جشن تولدشون روز اول مدرسه و.... ممکنه دوست صمیمی شما یکی از اعضای خانوادش و از دست بده و شما نباشی که حداقل بهش کمک کنی و یا اونو در آغوش بگیری. شاید بگید ما سالی یکبار می ریم ایران و یا ارتباط مجازی داریم ولی دوستان اینا همه کشکه. سن که بره بالا و برگردید می بینین که همه اون آدما با شما غریبه اند چون شما در زندگی اونها هیچ نقشی نداشتید. در واقع در ازای یه پاسپورت و خونه و ماشین ارزشمندترین ارتباطات انسانی و از دست دادین. و این دیگه بسته به تصمیم فرد هست که براش می ارزه یا نه. برای بعضی که مثل من آدمهای احساسی هستن مهمه برای برخی هم نیست.
کاملا درست بود، تو اون گروه هموطنان خیلی پست ناشناس برای مشکل دوست پیدا کردن می گذارند ولی دوست پیدا کردن و نگهداشتنش هم مهارت و دانش می خواهد که بیشتر هموطنان ما ازش بی بهره هستند و فقط می گویند ما دوست می خواهیم. بدون اینکه سطح توقعشون از اون دوستی رو مشخص کنند.
پیدا کردن دوست خوب سخته همه جا چه ایرانش چه کاناداش واقعا خیلیا به نفع خودشون اول فک میکنن طبیعیه ولی خوب همیشه میشه آدمای مثل خودت رو پیدا کنی باید صبور باشی و خوش برخورد کمکم دوستی های سطحی عمیق میشن کسی که مهاجرت میکنه خیلی باید از درون قوی باشه و تنهایی چیزیه که لازمته بعد کم کم دوست پیدا میکنی تو جامعه حل میشی حتی دوست صمیمی و راحت تر میشه اوضاع❤
به خاطر همین خیلی دوست دارم برگردم، این پولی که اینجا داریم، زیبایی اینجا، آرامش اینجا، امنیت اینجا و... وقتی تنهاییم به چه دردی میخوره؟ من متاسفانه دیگه هیچ لذتی از زندگی نمیبرم حداقل تو ایران با همه استرس و بدبختی و همه چی اون تایمی که دوستات رو میدی واقعا حالت خوب میشد هر چند فقط چند ساعت بود، الان من خیلی وقته همین چند ساعت حال خوب رو اینجا تو هیچی پیدا نکردم.
دقیقا همه ما با این معضل آشنا هستیم
والا من در ایران آنچنان غریبم در بین آدمها البته خدا هست و خیلی کمک میکنه پس هرجا هستم باشم خدا هست❤❤
درک میکنم😢
شما مشکل گوشه گیری داری که خیلی ها دارند. البته وقتی به جوامع فردگرا بری وضع برات بدتر میشه و تنهایی بیشتر میشه چون در ایران بعضیها حتی وقتی اعتنا نمیکنی میان دور و برت ولی در غرب اینطور نیست و عمدا از تو دوری هم میکنند.
ممنونم ازتون برای ویدیو های مفیدتون
من هنوز یک سال نشده که اومدم کانادا و تقریبا از ماه اول دوم همین چیزی که گفتی رو حس کردم. یه چند تا راه حل به ذهنم رسید گفتم اینجا بگم. اول اینکه یکم سطح توقعات رو بیاریم پایین. یعنی فکر نکنیم عقب هستیم از زندگی و بخوایم زود جبران کنیم. یکی دیگه هم اینکه کمک کنیم یاران موافقی که تو ایران داریم رو اگه تمایل به مهاجرت دارن بیاریم پیش خودمون. فامیلا دوستا. یه جورایی قبیله ای مهاجرت کنیم. و اینکه به نظر من این مشکلی که گفتی بزرگترین مشکل مهاجرت هست. پس بهتره بیشتر انرژی رو برا حل این مشکل بزاریم. کار ، خونه، ماشین و ... بعد چند سال حل میشه. داشتم بلند بلند فکر میکردم. دوستان اگه نظری دارن بگن. همفکری کنیم. خوش باشید
عزیزم ماهم تو سوئد هستیم. همه تنها هستیم. تنهای تنها
خودمون انتخاب کردیم دیگه!
شماها زندگی در جوامع فردگرا رو تجربه نکردید یک تصوراتی دارید. توی ایران هرچی هم فردی باشی یک جوری دیگران میان دور و برت . توی غرب اینطور نیست و تک تک افراد عمدا فاصله میگیرند. تنهاییش خیلی خیلی بیشتر هست. قابل مقایسه نیست. یکسال چیزی نیست
دقیقا درسته. فرهنگ غربی مشوق و مسیول تنهایی ادماست. تشکلیل خانواده و داشتن فرزندان راه جلوگیری از تنهاییه
خیلی به نکته عالی ای اشاره کرده و واقعا جای تفکر داره الان میتونم بگم در آلمان هم این موضوع دقیقا هست
💙🙏
من فکر میکردم مشکل از من تو برقرار کردن روابط اجتماعی عمیقه. نمیدونستم مشکل بقیه هم هست. یه مثال اکستریم این دودوتاچارتا کردن اینکه من یه بار به دوستم که داشت اسبابکشی میکرد پیشنهاد دادم روز اسبابکشی برم کمک با هم وسایلشو واز کنیم و بچینیم و دور هم وقت هم بگذرونیم. شوهرش برگشت گفت نمیخواد بیای، بعد فرداروز خودت خواستی اسبابکشی کنی از ما انتظار داشته باشی بیایم کمکت!!!
نه این مشکل خیلی رایجه...اما خیلیا روشون نمیشه بگن این مشکل وجود داره...
یکی از چیزایی هست که همیشه برای من آزاردهنده بوده و دقیقا چیزایی که تو ذهنم هست رو از زبون شما شنیدم
بنظر من کسی که یه کار نشبتا با ثبات داره و یه خونه زندگی معمولی اما با ثبات اشتباهه مهاجرت کنه مهاجرت تو سن پایین زیر سی سال اونم در صورت ضرورت
موفق باشید خیلی عالی وواقعی ❤❤❤
دلیل اصلیش به نظر من شیوع تکنولوژی و فضای مجازی با توهم ارتباطات هست اینجا در ایران هم بین نسل جوون این پدیده بیشتر از نسل قدیم هست ولی هنوز مثل غرب نیست. من خودم 14 سال پیش به اروپا مهاجرت کردم و بعد 4 سال برگشتم ایران. من اونجا دوست خارجی پیدا کردم و شاید باورتون نشه ولی هنوز بعد این همه سال با هم ارتباط تلفنی و پیامی مرتب داریم و تفاهمی که بین ما هست رو با هیچکدوم از دوستان ایرانیم به این شدت نداشتم. اونجا هم هر سری اسباب کشی داشتم یا مریض بودم همین دوستای خارجی با وجود ظاهر سردشون بدون اینکه درخواست کنم کمکم کردن ایرانیها با وجود اینکه ظاهرا خیلی صمیمی ترن و تعارف زیاد می کنن ولی موقع مشکلات اکثرشون غیب می شن یا کمک هم کنن توقعی در ازاش دارن. کلا ذات آدماست که مهمه الکی برای خودتون محدودیت نذارید که خارجی فرهنگ و زبانش متفاوته پس منو نمی فهمه و من باید حتما با یه ایرانی ارتباط بگیرم. ولی کلیت حرفتون کاملا صحیح هست انسان اگه به بالاترین مقام اجتماعی و شغلی و مالی هم برسه بدون حلقه دوستان و خانواده که بدونه اونو برای خودش می خوان نه موقعیتش هیچ شادی درونی و نمی تونه تجربه کنه و احساس بدبختی خواهد کرد. پیش بینی من اینه که در آینده یه نسل بسیار عظیم از آدمهای تنها و بدبختی خواهیم داشت که هر هفته تو مطب روانپزشکها هستند و با قرص خواب می خوابن چون معنای زندگی رو فقط در ماشین و خونه و پول دیدن.
❤❤❤❤❤
کاملا درسته
سلام گاهی همین موضوعیو که مطرح کردین به همسرم میگم، منم برام این موضوع جز نقاط تاریک مهاجرت هست، که بنظرم میتونه ریشه در تفاوت فرهنگی و زبان بیگانه داره
great as always
آقا دم شما گرم که خیلی خوب این مسایل رو مطرح میکنی. یک مشکلی که اکثرا توی ایرانیهای قدیم تر هست اینه که سعی میکنن مسایل رو کتمان کنند که بگند مثلا من توی بهشت هستم و تصمیم من از همه دنیا بهتر بوده! این مسیله تنهایی خیلی مهمه. یک مثال بخوام بزنم شما فقط برو به این مراکز خرید بعد برو به پارکینگ وایسا نگاهی به ماشینها ینداز. شاید سی درصد ماشینها راننده توش نشسته نمیدونه کجا بره ! تو زمستون موتور کار میکنه یارو همینجوری نشسته! اکثرا طلاق گرفته و عذب و تک اقتاده از خانواده هستن!!
در ایران اینطوری هست یاکانادا؟
@@brokenheart54321canada در کانادا
متلک میگی؟ اگر مخالفت داری بگو ..اگر خواستی آدرس بدم برو پارکینگ مال رو نگاه کن! عجب مردمی داریم! نه تنها وطن نداره با وطنه دشمنی هم داره!
@@brokenheart54321canada متلک گویی توی ذاتت هست؟ چی باد گرفتی از کانادا؟
ما همه تنهاییم ❤
درود مظفر جان. به نظرت بین مهاجرت های ملیت های دیگه هم همین داستان صادقه؟ تا حالا از اونها هم پرسیدی که چقدر تنهان و آیا تنهایی زیادی حس میکنن یا نه و دوستیاشون چه شکلیه؟
اتفاقن امروز داشتم به همین فکر میکردم ماها دوستای ایرانمونو از دست میدیم و اینجا هم دوستی نداریم! و این اصلن خوب نیست!
عالی بود ❤❤❤
Thank you
سلام مرسی بابت توضیحاتتون اما توی ایران هم که هستی دیگه دوستان و اطرافیان اینقد درگیرند و آخرش هر کسی دنبال آرامش و زندگی خودشه.
مثل همیشه عالی و توی خال❤❤❤
کجایی م.ا که دلمون برات تنگه😢😢😢
به نظرم ادمی که منفعت طلب باشه تو هر جایی باشه همچی رو به چشم پله نگاه میکنه که ازش بره بالا حتی تو کشور خودش ، در کل دلایل زیادی داره ، بعضی ها هم از بس سرشونو کلاه گذاشتن دیگه پشیمون شدن از دوست شدن با بقیه و سرد میشن با ادما ،
از این ویدیوها بیشتر بزار 👍🌺
داداش گلم اینجا هم همینجوریه.من تو شهر خودم غریبم. مردم دیگه اون مردم سابق نیستند . همه بی رحم شدن. تاکید میکنم همه بی رحم شدن
شما مشکل گوشه گیری داری که خیلی ها دارند. البته وقتی به جوامع فردگرا بری وضع برات بدتر میشه و تنهایی بیشتر میشه چون در ایران بعضیها حتی وقتی اعتنا نمیکنی میان دور و برت ولی در غرب اینطور نیست و عمدا از تو دوری هم میکنند.
The biggest issue is the personality of us Iranians. If you look at other cultures, like Turkish or Arabs, they really don't have this issue. We can't see anyone else happier than ourselves; we are so narrow-minded, jealous, and ungrateful. Even inside Iran, they are dealing with the same issues, but it doesn't show as much because there are relatives around.
My Indian, Bengali, Eastern European, Arab, Turkish, and Afro-Caribbean friends are by far better than any Iranian friend I made outside Iran, unfortunately. They don't judge and like you for who you are. People who don't like immigration are insecure. Immigration takes strength and a desire for improvement. Unfortunately, many Iranians just want a comfortable life without change. We don't think other cultures have anything to offer or learn from, so we stick to our comfort zone and just try to be happy. This is also another reason we don't mix much with other cultures and therefore feel lonely.
مسایل رو قاطی نکن رفیق . مشکل تنهایی در غرب مسیله دیگری هست. آمار زیاد طلاق در غرب وجود داره ولی برای مهاجری که از فرهنگ دوردست و گاها متناقض میاد این مسیله بزرگتر میشه چون در اونجا ریشه نداره آمار طلاقش هم زیاد میشه افسردگیش هم بیشتر میشه.
جمله ی آخرت خیلی به دلم نشست، واقعا❤
💙💙🙏
سلام. به نظرم چندتا فاکتور دیگه توی این موضوع دخیل هستند که مساله ی مهاجرت اونقدر تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیکنه. یکی مساله ی بزرگ تر شدن و سنه، که کلا انسان رو به تنهاتر شدن میره و این در ایران هم صادقه. حالا کسایی که جوونی یا نوجوونی مهاجرت کردن فک میکنن به خاطر مهاجرت تنها شدن،اما اگه داخل بودید هم همین طور بود. فقط خانواده یکم کم رنگ تر میکرد موضوع رو.این منفعت طلبی هم همیشه بوده فقط چشم ما باز شده بهش. به عنوان یه شخص داخل ایران الان هیچ دوست خیلی صمیمی ندارم و به این نتیجه رسیدم احتمالا دیگه هم نخواهم داشت. ما کلا تنهاییم. به نظرم نهایتا دوست آدم همسرش میتونه باشه که ممکنه براش بمونه. (اونم اگه یکی خوبشو پیدا کنه و داشته باشه)
بنظرم در ایران هم خیلی سخت میشه همچین دوستی رو ساخت..واقعا کم پیدا میشن
برنامه رو نمی کنن برنامه رو میگذارن
این تنها مشکل مهاجران نیست مایی عم که تو ایران زندگی می کنیم و توی یه شهر دیگه دور از خانواده همین تنهایی رو داریم. بپذیریم که هیچی مثل قبل نمیشه. و البته انسان تطبیق پذیره
جامعه فردگرا رو تجربه نکردی که اینرو میگی.
به نظر من این برداشت اشتباه هستش و من هیچ وقت دوست نداشتم که به این دید به افراد نگاه کنم چه تا وقتی که داخل ایران بودم و چه از وقتی که خارج شدم چون ربطی به مهاجرت نداره.
اینکه هر مهاجری سرشار از نیاز هست مخصوصا اوایل اومدنش هیچ شکی نیست شاید خیلی از نیازها خیلی بیشتر از قبل درونمون احساس بشه ولی این وسط چرا معنی دوستی و ارتباطمون با آدما باید زیر سوال بره؟! این حرف شما یعنی من چون نیازمند هستم نباید هیچ دوستی داشته باشم و دائم باید نگران این باشم که دوستیم بوی نیاز نده؟! من و امثال من که تازه مهاجرت کردیم قطعا خوشحال میشیم اگر کسی بهمون پیشنهاد کمک بده یا از تجربه خودش یا دوستانش بهمون بگه یا هرچیز در این مورد ولی قطعا اینطور نیست که اگر اینها وجود نداشته باشه پس اون دوستی رو نخواسته باشم و بیارزش بدونم!
به نظر من به صورت کلی روابط بین انسانها بینهایت پیچیده هستش و فاکتورهای خیلی زیادی برای تداوم ارتباط وجود داره و البته با بالا رفتن سن و دیدن تجربههای جورواجور به این پیچیدگی بیشتر دامن میزنه و به این سادگیها نمیشه تحلیل و نتیجهگیری کلی برای این همه آدم با شخصیتهای گوناگون داشته باشیم.
یه کتابی هست به نام «هفت عادت مردمان موثر» که تحلیل خیلی جالبی از ما و روابطمون با انسانها داره پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید. جایی از این کتاب به این موضوع اشاره میکنه که رابطهی بین آدما در یک صورت میتونه سالم و ادامهدار باشه اونم اینه: هر شخصی که با هر شخص دیگه در ارتباط هست باید تصور کنه که یه حساب بانکی عاطفی مشترک بینشون وجود داره و بسته به دور یا نزدیک بودن رابطشون، اون حساب بانکی لازم به شارژ شدن از دو طرف هستش. دو بار سه بار تو خوبی و محبت میکنی سه بار چهار بار طرف مقابل و به همین شکل رابطه ادامه پیدا میکنه(هردو طرف پاداش ذهنیشون رو از اون رابطه دریافت میکنن). اونجا میگه که اگر شما ببینید که چندین و چند مرتبه هست که محبت و توجه فقط از جانب شما بوده و از طرف مقابل هیچ ورودی برای حساب بانکی عاطفی مشترکتون وجود نداره (حتی کوچک) اونجا میتونه اون رابطه ناسالم تلقی بشه و لزومتی به تداوم از جانب شما وجود نداشته باشه.
ولی نظر من اینه که این جور وقتا آدم میشینه با خودش فکر میکنه ببینه آیا از اینکه محبت کرده خودش حال خوبی دریافت کرده یا نه؟ شاید اون کار خوبی که انجام دادی انقدر برای خودت پاداش ذهنی به همراه داشته که دیگه انتظاری از طرف مقابلت برای انجام همون کار به همون شکل نخواهی داشت. و واقعیت هم همینه قرار نیست که کار خوب ما دقیقا به همون شکل خودمون جبران بشه ( درحالیکه این شکل از جبران واقعا زننده هست به جای اینکه دلنشین باشه و حس معاملهی تجاری به آدم دست میده). هرکسی حق داره در توان خودش و به شکل خودش اون حال خوب رو به ما منتقل کنه.
راستش شنیدن این جور مسائل برای من واقعا ناراحت کننده هست چون به عنوان یک تازه مهاجر که هنوز یک سال هم نشده دائم از این میترسم که به آدمایی که خیلی ازشون خوشم میاد نزدیک بشم چون دائم میترسم از این که ممکنه نیازمندشون به نظر بیام قضاوت بشم و اونارو واسه خودشون نخوام در حالیکه نیاز من شاید به اونا همین بودنشون همین که در مورد چند تا تجربه مشترک حرف بزنیم یا هرچیز خیلی کوچک دیگهای باشه…
Terrific ❤💥🔥
درود مظفر جان ارادت وقتت بخیر امیدورام که حالت خوب باشه.متاسفانه کامیونتی ایرانی توی اکثر کشورها و استان ها خیلی ضعیف عمل میکنه و شاید دلیل اصلیش هم، همونطور که خودت اشاره کردی، خودبینی و فرد محوری باشه، اینکه همه دنبال این هستند که فقط مشکل خودشون حل بشه حالا به هر قیمتی! حتی شنیدم که یکسری ها چشم دیدن پیشرفت بقیه رو ندارند و حاضرند که هر کار بکنند تا خودشون موفق تر به نظر بیان! البته شایدم انبوه مشکلات ایرانی جماعت توی مهاجرت هم میتونه باشه که این اثرات منفی رو روی همه میزاره.ادم به کامیونتی هندی ها نگاه میکنه واقعا حسرت میخوره.
کاملا درک میکنم❤
منم یه همچین حسی داشتم، کاری که کردم گروهای کوهنوردی میت اپ رفتم و با آدمای مختلف آشنا شدم و هرچند روابط فیک و مصنوعی بود ولی زندگی همینه، ما خیلی از چیزا رو تو زندگی فیک میکنیم که خوش باشیم، حتی خدایی فیک هم ساختیم که امید واهی بهمون بده.
بنظرم بهترین راه حل برای مهاجر تنها رفتن کوهنوردی یا فعالیت دیگه در گروهای کیت اپ هست، خیلی ها میان مث شما دنبال رابطه ان و همین حس که فقط شما این مشکل رو ندارین امیدارتون میکنه و اتفاقا ارتباط میگیرین.
مهاجرت خیلی،خیلی سخت و اشتباه ست❤
دقیقا منم این مشکل رو دارم شدیدا و تمام روز رو در حال نشخوار فکری هستم که اصلا چی شد ک اینطوری شد. اما من وقتی هم ایران بودم این مشکل رو داشتم و نمیتونستم دوست پیدا کنم، اینجا ک دیگه نور علی نوره
انصافا ترسیدم!
اولای مهاجرت همه به فکر بقا هستن ولی به مرور زمان اوکی میشه ایشالله زیرساخت هایی که هم وطنامون تو ونکوور و لس آنجلس تونستن ایجاد کنن تو شهر شما هم ایجاد بشه چون درک میکنم واقعا سخت و اذیت کنندس
سلام
صحبتاتون جالب بود با قسمت هایی از اون موافقم.
چهارساله خارج از ایران زندگی می کنم شاید من خیلی خوش شانسم که اینجا هم دوست ایرانی خوب که همه جوره میشه روش حساب کرد دارم و هم دوست بومی که از اون اول مهاجرت مثل یک کوه پشتم بود با اشکم اشک ریخت و با لبخندم خندید! ولی این حس تنهایی رو منم دارم نه به این دلیل که رابطه ها دچار کدورت شده بلکه فقط به این دلیل که هر کدوم مشغله های زندگی خودشو رو داره، توی یک شهر دیگه زندگی میکنه و...و نمی تونه اون قدر که من احساس نیاز به حضور دوست میکنم با من وقت بگذرونه! البته که این مشکل رو من توی ایران هم با دوستان صمیمیم داشتم به خاطر مشغله های زیاد اگر چه دلمون میخواست با هم وقت بگذرونیم این موضوع به ندرت اتفاق می افتاد فقط دلمون به حضور هم گرم بود!
اینجا هم اگر چه گاهی به شدت احساس تنهایی میکنم ولی دوستان خوبم امید و انرژی رو در من زنده نگه داشتن!
یک نکته دیگه هم هست که به ذهن من می رسه
آدم تو دوره دبیرستان یا دانشجویی شاید با یک نفر خیلی صمیمی بشه و خیلی وقت بگذرونه به دلیل هم هدف بودن و هم مسیر بودن و اصلا احساس تنهایی نکنه و این اتفاق در مقاطع بالاتر زندگی نمی افته و علی رغم میل شدید خودم برای پیدایش چنین رابطه ای متاسفانه باید بگم که نباید منتظرش باشیم.
دقیقا چون شهروندان خارجی درکی از تروماها و مشکلات ما ایرانیان ندارن.ما ایرانیان معمولا یه ده سالی طول میکشه تا جا بیفتیم و بتونیم با اون کشور و مردمش ارتباط برقرار کنیم
من دوبار امدم کانادا با پشتکار خودم با پول خودم خواهرم پولمو گرفت در حساب مشترک و منو برگشت داد و حساب رو به اسم خودش و وام گرفت دو خانه و ماشین ...
بار دوم شخص دیگری . ❤🎉❤🎉
اتفاقا من هر بار که تو گروه فیسبوک مونتریال یا تورنتو همچین چیزی میخونم با خودم فکر میکنم چقدر این ادما احساسشون شبیه منه انگار از زبون من حرف میزنن خیلی خیلی سخته اینجا دوست واقعی پیدا کردن، به قول یه بنده خدایی یکی رو نداری که زنگ بزنی بگی دلم گرفته میای بریم با هم یه چایی یا کافی بخوریم و حرف بزنیم؟ خیلی درد بزرگیه وقتی همه چیز داری ولی همچنان از درون تنهایی😢
بنظر من اون دوستای دلی رو میشه تو محیطی که همه تو شرایط سخت هستند پیدا کنی. مثل سربازی رفتن تو ایران که بعد کلی بالا پایین شدنا رفیقای واقعی همدیگه پیدا میکنن و خیلی عمیق تر میشناسن همدیگه رو و معمولا دوستیاشون تا آخر عمر ادامه پیدا میکنه.
ولی تا حالا به شخصه به این قضیه فکر نکردم که آیا محیطی اجباری مثل سربازی یا یه نوع دیگه از اونجور چالشا تو کشورهای خارجی هست یا نه؟! یا اگر هست کجاست و چیه؟!!!
دلیلش شرایط سخت نیست. دلیلش فرهنگ ایرانی هست که مردم به همدیگر نزدیکتر و همدلی بیشتر دارند. شرایط سخت همه جا هست ولی این رفاقتها نیست
من مهاجرت نکرده اینجوریم حقیقتا بعد فوت مادرم بهترین دوستم غیب شد منم زیاد انسان وابسته ایی نیستم ولی واسم عجیب بود از دوران مدرسه دوست بودیم بعدا برگشت ولی من دیگه بهش نیاز نداشتم و بیخیالش شدم
چقد غم انگیز
احساست را بهش بگو قلب حقیقت داره
@@adelgheydaghy2765 مطمئنا خودش میدونه منم جوری رفتار کردم که انگار اصلا وجود نداره حتی جواب سلامشم دیگه ندادم
این که شما گفتی یک نظر شخصی است. هر آدمی و هر شرایطی مسایل خودشان را دارند. من حدودا 38 ساله که در کانادا هستم و در دهه آخر هفتاد هستم. بیشتر خانواده نزدیک سالهای خیلی قبل مثل من مهاجرت کردند. واقعا شرایط زندگی هر کدام و نظر هر کدام بسیار متفاوت است با بچه هایی که چند سال اخیر مهاجرت کردند. شاید اگر بتوانید دوستان قدیمی خود را پیدا کنید که آنها هم مهاجرت کردند، بتوانید باهم همدلی کنید. با این وسایل ارتباطی که موجود است کار را آسان کرده. بهر صورت هر ایرانی که در کانادا است میتواند با من ارتباط بگیرد. مثل یک مادر بزرگ پای درد دل شما مینشینم با ۳۵ سال تجربه و زندگی در شهرهای مختلف کانادا.😊هوای همو داشته باشید. اینو بعد سالها خواهید فهمید. از تجربه مهاجرین از کشورهای دیگر که در ۶۰ تا ۷۰ سال پیش به کانادا امدند باید آموخت. البته که همه ما به ناچار مهاجرت کردیم، پس بیایید از تجربه قدیمیتر ها استفاده کنید تا زندگی در غربت آسانتر شود.😊
درود...بله خودمم هم گفتم تجربه شخصی هست🙂 ولی نگاهی به کامنت های همین ویدئو بندازیم یا تو فیسبوک پشت ها رو بخونیم میبینیم حداقل نسل جدید مهاجرا درگیر این قضیه هستن
@@Mozex_ca این داستان جدید بوجود اومده که کانادایی در اثر افزایش تعداد مهاجر چشمش باز شده میگه اینا دارن کلا جای من رو میگیرن..زمان این خانوم مهاجر زنگین پوست کم بوده
اکثر ایرانیها به اجبار نیومدن. دنبال چلوکباب اومدن!! بهش میگن ترجیح چلوکباب بر وطن!! توی جهان سوم خیلی شیوع داره چون مردمش بی فرهنگ و پست هستند و شکم و زیر شکم براشون از همه چیز مهمتره!
True Story.
سلام تو ایران هم بد شده تو دو سال قبلی تقریبا اکثرا دوستانشون فیلتر شدن
درست گفتید ، یک سال شده کانادا آمدیم ، من فکر میکنم اینجا خاک سست دارد مردانگی و جوان مردی می میرد ، و بد تر از این خانم من جنگ دعوا بیشتر میکند اون در یک دوسال بعد از من جدا میشود 😢
متاسفانه حالای ایران هم همینطور شده
نه خیلی فاصله زیاده
Fact
نکته خیلی جالبی بود . اما تجربه شخصی من اینه که این حس که هر رابطه ای باید یه نفع مستقیمی برام داشته باشه توی اجتماع ایرانی ها خیلی بیشتره . خیلی از جمع ها هست که آدما فقط به دلیل علاقه شخصی دور هم جمع میشن و اتفاقا بخش مهمی از فعالیت های اجتماعی توی این کشور ها همین فعالیت هاست . به نظرم یه قدم مهم از مهاجرت جدا شدن از باور ها و ارزش های قدیمی و وصل شدن به ارزشهای جامعه جدیده که متاسفانه توی درصد بالایی از مهاجرا این بخش نادیده گرفته میشه .
شماها زندگی در جوامع فردگرا رو تجربه نکردید یک تصوراتی دارید. توی ایران هرچی هم فردی باشی یک جوری دیگران میان دور و برت . توی غرب اینطور نیست و تک تک افراد عمدا فاصله میگیرند. تنهاییش خیلی خیلی بیشتر هست. قابل مقایسه نیست.
من تو همین ایرانشم تنها هستم رفیقی ندارم دوستایی که فکر می کردم چقدر صمیمی هستیم رو از زندگیم حذف کردم و دیدم زندگیم هیچ تغییری نکرده و این باعث شد بفهمم همه تو زندگی من یه سیاه لشکر هستند و این منم که میتونم زندگی رو از هر دیدی که بخوام بهش نگاه کنم میتونم خودم یه زندگی خوشحال بسازم یا بشینم کنج خونه و غمباد بگیرم
بنظرم اگه یه فامیل خوب نزدیکت باشه بهترازهمه این داستاناس،چون حتی وقتی بچه دارین خیلی بیشتراین قضیه حس میشه
فامیلامو از کجا بیارم🥲
@@Mozex_ca اگه شانس بیاریم اونام مهاجرت کنن
شما تو جوونی مهاجرت کردی تجربه زندگی زیادی تو ایران نداری. درواقع بعد از تحصیل و سرکار رفتن تو ایران هم نمیتونی با دوستان زممان بچگی یا تحصیل ارتباط برقرار کنی ودباید توی محیط های دیگه بخصوص کار، دنبال دوست باشی و باید بگیم این دوستی ها هیچوقت شبیه تجربه مدرسه و دانشگاه نیست. اگر مثل من دایم محل کارت عوض بشه که اصلا دوستی شکل نمیگیره. من بهترین دوستانم را یا اصلا نمیبینم یا هر ۵ سال یکبار میدیم. الان من کانادا هستم دوستم استرالیا. چیزی که برات میمونه یک همسر خوبه و یک رابطه خوب و تشکیل خانواده است.
همیشه که در حالت بقا نیستن...اونایی که جا افتادن چرا کمک نمیکنن؟!
اونا هم میرن با هم فازها و هم سطحهای خودشون میگردن...
همه ما بالاخره متاسفانه عزیزی را از دست دادیم. مهاجر هم لحظه ای که دیکر کشورش را ترک می کند مانندکسی است که عزیزش را از دست داده. غیر ممکن هست که جبران عزیز از دست رفته را کرد. تنها باید با ان کنار امد. هستند متاسفانه افرادی که عزیز خود را از دست دادند و نتوانستند با ان کنار بیایند و انواع بیماری و افسردگی و ناراحتی با انها تاز زنده هستند باقی می ماند. مهاجرت هم همین هست. اگر می خواهید در مهاجرت کمتر عزیت نشید اینجوری نگاه کنید که باید باهاش کنار امد. واقعیت از دست دادن دوستان و وطن و عزیزان را نمی توان انکار کرد یا بخواهیم جایگزینی برای ان پیدا کنیم. قبول کنیم که یک زندگی ارام و کوچک باید داشته باشیم و با ان خوش باشیم. انتظار زیادی از اطرافیان و سایر ایرانیان و مهاجران نداشته باشید. انها هم درد هستند و دیگر هیچ
موزکس عزیز ، از اونجا که ویدئوهای شما خیلیییی به مهاجرها کمک کرده میخوام یک چیزی بگم. به مسیرهای دیگه هم فکر کن. این مشکل تنهایی با بیشتر شدن رفاه بیشتر هم میشه. شاید نسبت به زندگی معنوی دید مثبتی نداشته باشی و اون رو هم یک جور دین و دینداری نفسیر کنی اما لطفااااااا حداقل بعنوان ابزار از راهنماییهای اساتید واقعی این راه استفاده کن. نمیخواد به چیزی یا کسی اعتقاد داشته باشی. برای شروع برو به سایت isha و با پرداخت مبلغی ویدئوهای مهندسی درون سادگرو را دانلود کن و ببین . هفت تا ویدئو وقت زیادی ازت نمیگیره اما متوجه میشی راه حل و در جای اشتباه جستجو میکردی. در انتها باز هم از زحماتی که برای کم کردن رنج آدمها در غربت میکشی ازت تشکر میکنم ❤
💙🙏
درست میفرمایید
❤🌹🌺
❤❤❤
بخدا تو ایرانم دقیقا همینطوری شده، روابط بر اساس میزان سوددهی و به درد بخور بودن تنظیم میشه
دنیا رو ندیدی که بفهمی چقدر فرق داره.
دیگه بازنشستگی همه میان ایران اگه جنگ نباشه 😅😅 ایشالا که اون موقع اوضاع انقدر بد نباشه که قاعدتا هم نخواهد بود و می تونیم هممون برگردیم جایی که بهمون نگن برو از اون جایی که امدی.
دلیلش رو میدونم ....
به نظرم از هر دست بدیم از همونم میگیریم، وقتی بدون چشم داشت اینهمه اطلاعات خوب به هممون میدی من بشخصه اگر اونجا بودم با جون و دل هر کاری ازم بر میومد دریغ نمیکردم
💙🙏
من هفده ساله تورنتو هستم ، چندین همکلاسی و دوستان قدیم سالها بعد من اومدن و کلی اطلاعات تحصیلی و کاری از من گرفتن و همینکه مشغول بکار شدن دیگه ارتباطشون را قطع کردن و حتی یکی از همکلاسی های قدیمی که کلی اطلاعات تحصیلی و بیزنسی از من گرفت، اخیرا تو یه پروژه ی بیزنسی من ، به من از پشت خنجر زد و منو دور زد تا صاحب بیزنس بشه ، البته من متوجه شدم و مانع کارش شدم ولی خودم برای همیشه خطش زدم و پشت دستم را داغ کردم که دیگه به کسی مخصوصا ایرانی جماعت نمک نشناس و دو رو کمک نکنم
یه مقدار هم نباید حساس باشی رفیق. بین چینیها و هندیها این عادیه که دوست و فامیل بیان چیزی یاد بگیرند برای خودشون درست کنند. دیگه رمز شاتل نیست که حالا از شما یاد نگرفت از کسی دیگه یا از اینترنت یاد میگیره.
برادر عزیز فکر نکن که اینجا گل و بلبله . من دوست دوران مدرسه هر دو یا سه سال میبینم بهتره که به فکر خودمون و خانواده مون باشیم
این دنبال منفعت بودن چیزیه که تو خارجی ها هم به شدت دیده میشه. هم اروپا اینجوری بود هم کانادا. همه دنبال سود شخصی اند. نهایتش در رو برا طرف باز نگه دارند :)) انگار فرهنگ های قشنگ ایرانی که شامل کمک بدون چشم داشت و خوب بودن و... بود تو هیچ کشوری نیست (البته الان همونم تو ایران تا حد زیادی از بین رفته به خاطر حکومت). شاید ایرانی ها بعد از یه مدت از خارجیا این رفتار رو یاد میگیرند.
من که توو ایرانم هنوز سالها عین مهاجر بدون دوست صمیمی و کمک سر می کنم فکر نکنم بعد مهتجرت برام سخت باشه چون از بیس و اجبار تجربه ش کردم و به نظرم طبیعیه در دنیای منفعت طلبانه امروزی
ای بابا من پسر دوازده ساله ام رو از کلاس ورداشتم میگم میای سر راه بریم مال یه دقیقه میگه چه نفعی برای من داره😂
🤣🤣🤣🙏
@@Mozex_caداداش واقعيت محض را گفتي اصلا هموطناي خود آدم كناره گيري ميكند چي برسد خارجيا
الان شما تو ایران هم همچین رفیقایی رو کم میبینی، عادی شده برامون
والا تو ايران هم دوست واقعي پيدا نميشه بعد توقع داريم تو خارج از كشور روابط عميق ايجاد بشه ؟! تو همين ايران هم تنهاييم چون آدما فقط فكر منافعشونن دوستي هاي قديمي ديگه نيست
توی غرب مشکل تنهایی تو بیشتر میشه. اولا فرهنگ فردگرا هست. ثانیا تو تفاوتهای فرهنگی با اونها داری
مظفرالدین شاه قاجار باشه 😂
like
دلیلی نمی خواد پیدا کنیم. مگه ما ایرانیها تو ایران خودمون با هم دیگه چی جوری هستیم که تو خارج یه جور دیگه ای باشیم؟
مشکل شما دوست گل من ایرانیهای بی چشم رو و ناسپاسگزار نیستن مشکل شما انتظار تونه!
انتظار داری مقیمان خارج مثل خودت راهی که انتخاب کردی رو برن!
اصیل و رو راست مورد اعتماد و پشتیبان همدیگه باشن.
خیررر
هر وقت اومدیم حرف از دوست خارجی یک پیر مرد یا یک پیر زن باسواد و با تجربه خارجی زدیم همه گفتن آه آه آه آه پیر جماعت چیه بوی تعفن می ده مگه دنبال شوگر ددی و این داستانهایی!
به خدا قلب مهربان افراد مسن بازنشسته و باسواد خارجی و دست چروکیده شون می ارزه
به لبهای ژل تزریق شده و هیکل عملی هموطنان ایرانیمون
به خدا واسه خودم متاسفم برای داشتن چنین هموطنانی که با سر زمین خوردنتو آرزو دارن!
دوست مسن خارجی بگیر باهاش وقت زندگیتو شیک و زیبا بگذرون و اون موقع از،طریق اون دوست خارجی انقدر زبانت خوب می شه انقدر تو فرهنگ خارج از کشور جا می افتی وارد می شی که سال به سال محفل های خارجی بیشتری رو آشنا می شی و دیگه تنها نیستی
اون شکلی موفقی و شادی
ولی بی انتظار
نه اینکه به فکر پول تو جیبی قرض گرفتن از اون دوست خارجی ات باشی! سو استفاده کردن ممنوع!
ا ن موقع بزا چند سال بگذره ببین تو کجایی و هموطنان به اصطلاح رفیق تو کجااند!
اختلاف رو ضد در صد خواهی دید!
در دنیای امروز همه چیز در حال عوض شدن هست ارتباطات مجازی و مادیات در نسل جوان طرفدار زیادی پیدا کرده و بناچار روی همه نسلها ثاثیر خواهد گذاشت به نظر من درایران این تنهایی بیشتر حس میشه چون دوستی واقعی از بین رفته
غصه*.
در این زمینه ها , هیچ کاری نمیشه کرد ,,,,, برآیند مجموعه ایی از شرایط و عوامل بسیار گوناگون ,,, در نهایت , این چنین فضایی رو که گفتی , شکل داده و بیرون از این فضا و قواعد خاص حاکم بر اون هم محاله بتونی زندگی کنی . چه ایران , چه خارج , چه همه جا !💛💙💛