Rumi Balkhi Poem: شمس من و خدای من

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 19 июл 2010
  • Voice: Wais Ibrahimi
    Oud: Elyar Sohill
    Poem: Rumi
    پیر من و مراد من درد من و دوای من
    فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من
    از تو بحق رسیده ام ای حق حقگزار من
    شکرترا ستاده ام شمس من و خدای من
    مات شوم زعشق تو زانکه شه دو عالمی
    تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من
    محو شوم به پیش تو تا که اثر نماندم
    شرط ادب چنین بود شمس من و خدای من
    شهپر جبرئیل را طاقت آن کجا بود
    کز تو نشان دهد مرا شمس من و خدای من
    حاتم طی کجا که تا بوسه دهد رکاب را
    وقت سخا و بخششست شمس منو خدای من
    عیسی مرده زنده کرد دید فنای خویشتن
    زنده جاودان تویی شمس من و خدای من
    ابر بیا و آب زن مشرق و مغرب جهان
    صور بدم که میرسد شمس من و خدای من
    حور قصور را بگو رخت برون از بهشت
    تخت بنه که میرسد شمس من و خدای من
    کعبه من کنشت من دوزخ من بهشت من
    مونس روزگار من شمس من و خدای من
    برق اگر هزار سال چرخ زند بشرق وغرب
    از تو نشان کی آورد شمس من و خدای من
  • ВидеоклипыВидеоклипы

Комментарии •