داستان واقعی: همخونه ای پسرم انگار مهره مار داشت،اونو تو اتاقش تو وضعیتی دیدم که...

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 3 ноя 2024

Комментарии • 8

  • @ابوالفضلحاجیمیرمحمدعلی
    @ابوالفضلحاجیمیرمحمدعلی 3 месяца назад +1

    با دوردخدمت شما بانوی گرامیان حرفه‌ای اون پسر سرابی بیش نیست به عاقبت کارت بیندیشدوری کن از اون پسر و از ا ن حرفها که زندگیت را بر باد خواهی داد فکر کن بانو و عاقلانه تصمیم بگیر بدرود

  • @Ssdahg
    @Ssdahg 6 дней назад

    زندگی تو خراب نکن برو با احتیاط حالاتو بکن بعد از مدتی اون پسر سیر میشه اما واسه مدت کوتاهی خوبه دلی از عزا دراری

  • @javidhamidi75music
    @javidhamidi75music 3 месяца назад +1

    برو کار خودتو بکن لذت ببر از زندگی ،،،باورت نمیشه که زندگی چقدر بی ارزش تر از اونی هست که ما انقدر جدی گرفتیم

  • @وحیدتبریزی-ي2ز
    @وحیدتبریزی-ي2ز 2 месяца назад

    اول طلاق بگیر
    بعد برو بااون پسر
    اما یکی هم سنوسال خودتم زاپاس داشته باش
    چون طرف بعدیه مدت هوای عاشقی ازسرش می افته و تو خواهی ماند با یه حوض پراب ازاینجارونده ازاونجاهم مونده